کتاب الوافى
پرمطلب : کتاب « الوافى»، به زبان عربى، اثر مرحوم فیض کاشانى، اولین جامع حدیثى در دوره متأخران میباشد.
مؤلف، براى نوشتن این اثر سترگ، نه سال و یک ماه وقت گذاشته و در سال ۱۰۶۸ ق، آن را به اتمام رسانده است.
وى، در مقدمهاى که بر کتاب نگاشته، انگیزه خود را از تألیف این کتاب، به شرح ذیل بیان میدارد:
- هیچیک از کتب اربعه به تنهایى براى مراجعه کننده کافى نیست، زیرا برخى از روایات مهم، در آنها ذکر نشده است.
- مراجعه به این کتب و به دست آوردن روایات مورد نظر، بسیار مشکل است، زیرا عنوان ابواب دچار اختلاف و ناهمگونى است( برخى از احادیث را در باب مناسب خود نیاورده و در جاى دیگرى ثبت کردهاند. گاهى بین روایاتى که تفریق بین آنها بهتر بود، جمع کردهاند و یا بالعکس، روایاتى را که در مورد موضوع واحد هستند و باید در یک باب جمعآورى شوند، در چند باب آرودهاند).
- برخى از روایات، در کتب اربعه تکرار شدهاند و این، سبب ضخامت و حجم فراوان آنها شده است.
در بین علما، سیّد بحر العلوم طباطبایى توجه ویژهاى به الوافى داشته، آن را تدریس میکرده و از شاگردش جواد بن محمد على، صاحب مفتاح الکرامه خواسته است تا تقریرات آن درس را جمع کند.
ساختار
کتاب الوافى، داراى یک مقدمه و چهارده کتاب و یک خاتمه است. تعداد بابهاى آن، بر طبق شمارش مرحوم آقا بزرگ، ۲۷۳ باب و شماره احادیث آن، به حدود پنجاه هزار حدیث میرسد.
این کتاب، مشتمل بر تمام احادیث موجود در کتب اربعه شیعه( الکافى، من لایحضره الفقیه، التهذیب و الاستبار) میباشد. مرحوم فیض، در این کتاب، علاوه بر جمعآورى این روایات، سعى کرده است تا متون روایات را شرح و مشکلات موجود در آنها را برطرف سازد
فیض، در این کتاب و سایر کتب فقهى و حدیثى خود، مانند معتصم الشیعه و مفاتیح الشرائع ترتیب نوینى پیش گرفته و با ادغام پارهاى از ابواب، در برخى دیگر و جابهجا کردن آنها، تدوین جدیدى را براى فقه و حدیث پدید آورده است. وى با الهام از شیوه غزالى در احیاء علومالدین، فقه را در دو بخش قرار داده: یکى در فن عبادات و سیاسات و دیگرى در فن عادات و معاملات.
گزارش محتوا
مؤلف، در مقدمه، کتب اربعه را مورد نقد قرار میدهد و ضرورت تدوین یک کتاب حدیثى را اعلام میدارد. وى، ضمن آنکه کتاب الکافى را به خاطر در بر داشتن اصول و خالى بودن از زواید، شریفترین، موثقترین، کاملترین و جامعترین کتب اربعه میداند، مشکلات زیر را براى آن برمیشمارد:
- در ذکر بسیارى از احکام، سستى به عمل آمده و بابهاى آن تمام و کامل نیست.
- بسا به ذکر یکى از دو طرف روایات- که شبهه تعارض در مورد آنها وجود دارد- بسنده شده و خلاف آن نیامده است.
- مبهمات و مشکلات احادیث، بدون شرح رها گردیده است.
- در برخى از کتب و ابواب و روایات آن، ترتیب نیکویى به کار نرفته است و بسا حدیثى در غیر باب آن آمده است.
فیض، در ادامه، به مشکلات کتاب من لایحضره الفقیه میپردازد و میگوید:
کتاب فقیه، در بیشتر موارد یاد شده مانند الکافى است، جز اینکه:
- از احادیث مربوط به اصول عقاید خالى است.
- ابواب و فصول بیشترى را جا انداخته است.
- چه بسا در آن، حدیث با کلام مؤلف اشتباه میشود و سخن وى در دنباله حدیث با حدیث خلط میشود.
- احادیث مرسل آن، بسیار و اسناد مورد اهمال آن نیز فراوان است.
مؤلف، در باره تهذیب الاحکام نیز چنین اظهار نظر میکند:
تهذیب الاحکام، گر چه جامع احکام است و تقریباً تمام احادیث احکام، در آن وارد گردیده، لکن از جهت خالى بودن از احادیث مربوط به اصول عقاید، مانند فقیه است.
وى، علاوه بر این، به وجود مشکلات زیر در کتاب تهذیب الاحکام اشاره میکند:
- اشتمال بر تأویلات دور از واقع و جمع نادرست میان روایات متعارض.
- جدا کردن احادیثى که جا دارد یکجا گرد آید و کنار هم آوردن احادیثى که شایسته است جدا شود.
- قراردادن بسیارى از اخبار در محل نامناسب و کوتاهى در ذکر احادیث در جاى خود.
- داراى تکرارهاى ملالآور و طولانى کردن بابها با عنوانهاى کوتاه و مخل مقصود.
وى، در ادامه میگوید:
الاستبصار نیز پارهاى از تهذیب الاحکام است که از آن استخراج گردیده و به ذکر اخبار مخالف و معارض اقتصار ورزیده و در جمع بین آنها با استمداد از احادیث قریب و غریب، کوشیده است.
صاحب الوافى، در ادامه، از تلاش مشایخ سهگانه، در نقل احادیث و گردآورى اخبار پراکنده، قدردانى میکند و میگوید:
انصاف این است که جمع میان آنچه انجام دادهاند و آنچه واگذاشتهاند، کارى ناممکن، بلکه از توان بشر خارج است. به هر حال آنها وظیفه خود را انجام دادهاند و آنچه باقى مانده، بر عهده آنان نبوده است.
مؤلف، قبل از وارد شدن در اصل مقصود، سه امر را مقدم داشته و در مورد آنها توضیح داده و آن سه امر عبارتند از: طریق شناسایى علوم دینى، راه شناسایى اسناد حدیثها و اصطلاحات و قواعد به کار گرفته شده در کتاب.
اجزاى چهاردهگانه کتاب، به ترتیب عبارتند از:
- کتاب عقل و علم و توحید.
- کتاب حجت.
- کتاب ایمان و کفر.
- کتاب طهارت و زینت.
- کتاب صلوه و دعا و قرآن.
- کتاب زکات و خمس و مبرات.
- کتاب صوم و اعتکاف و معاهدات.
- کتاب حج و عمره و زیارات.
- کتاب حسبه و احکام و شهادات.
- کتاب معایش و مکاسب و معاملات.
- کتاب مطاعم و مشارب و تجملات.
- کتاب نکاح و طلاق و ولادات.
- کتاب جنایز و فرایض و وصیات.
- کتاب روضه که شامل احادیث متفرقه است.
خاتمه الوافى، در اسناد حدیثهاى تهذیب و استبصار و من لا یحضره الفقیه است که ملا محسن براى سهولت مراجعه، اسامى را به ترتیب الفبا تنظیم نموده است و براى رعایت اختصار، اسامى برخى از راویان را به صورت مختصر آورده است.
از امتیازات این کتاب، ترتیب بسیار عالى در آوردن روایات در باب مناسب است، چنانکه روایات را بر اساس متن آنها و به صورت موضوعى، دستهبندى نموده است و در این ترتیب، کمال دقت را در چینش روایات به کار برده است. معمولا عناوین بابها را از الکافى گرفته یا عین عبارت الکافى را در عنوان باب قرار داده و یا مشابه تعبیر الکافى را به کار میبرد و به این مطلب، تصریح میکند، ولى همواره از الکافى در انتخاب عناوین پیروى نکرده است، بلکه در برخى از موارد، عناوین بهترى را براى ابواب برمیگزیند. در شیوه چیدن روایات در یک باب هم در بیشتر موارد به کلینى اقتدا کرده است، لکن در برخى موارد هم احساس میکند که روایتى بهتر است در باب دیگرى بیاید و لذا در غیر بابى که در الکافى مطرح شده، میآورد؛ از اینجاست که میبینیم بسیارى از روایاتى که کلینى در روضه الکافى آورده، مرحوم فیض آنها را در بابهاى مختف الوافى وارد کرده است.
از امتیازات دیگر این کتاب، شرح لغات موجود در روایات و برخى از آیات است.
فیض، در این زمینه، در حد یک شاهکار زحمت کشیده است و میتوان شرح لغتهاى روایات در الوافى را از بزرگترین خدمتهاى این دانشمند، به سنت دانست؛ حتى اگر به جمعآورى واژههاى معنا شده در الوافى بپردازیم، مجموعه خوبى در غریب القرآن و غریب الحدیث پدید میآید. فیض، از اینکه شارحان آیات قرآنى و روایات، در کلام اهل لغت تتبع و دقت کافى اعمال نمیکنند، گلهمند است و در شرح روایت، لغتهاى مشکل آن را معنا میکند و این شیوه را در سرتاسر الوافى به کار برده است.
در هنگام تبیین معناى لغوى کلمه، به قرائتهاى مختلف یا نسخهبدلهاى آن و نیز معناى کلمه در زمان صدور روایت توجه دارد، زیرا گاهى یک کلمه اکنون در معنایى به کار میرود که در زمان معصومان به این معنا نبوده است، لذا نمیتوان روایت را بر طبق معناى فعلى تبیین کرد.
از میان منابع لغوى، فیض، عنایت بیشترى به النهایه فى غریب الحدیث و الاثر، التهذیب فى اللغه، الصحاح، القاموس المحیط و المصباح المنیر داشته است.
از ویژگىهاى دیگر این کتاب، نقل روایتهاى مناسب با هر باب از غیر کتب اربعه است. گر چه فیض بر جمعآورى روایات کتب اربعه بنا داشته و معمولا روایات کتب دیگر را به عنوان شرح بر احادیث کتب اربعه آورده، لکن در بسیارى از موارد، احادیث مناسب با یک باب را از غیر کتب اربعه نیز جمعآورى کرده است.
از سرى امتیازات این کتاب، میتوان این موارد را نام برد: بىنیاز کردن محقق از مراجعه به اسناد در بسیارى از روایات، اشاره به موارد تقطیع روایات، تفسیر بسیارى از آیات قرآنى در الوافى، توجه به سبب صدور احادیث در هنگام تبیین معانى آنها، تصحیح متون روایات کتب اربعه با استفاده از منابع مختلف روایى، تصحیح اسناد روایات کتب اربعه، رعایت تقواى علمى در نسبت دادن نظریههاى عالمانه به صاحبان آنها، تبیین فلسفه برخى از مطالب مطرح شده در آیات قرآنى یا روایات، تبعیت محض از دلیل در فتاواى فقهى، شرح ضرب المثلهاى موجود در روایات، توضیح و تبیین تشبیههاى موجود در روایات، واضح کردن معناى روایات با مثال زدن، آوردن اشعار مناسب با مضمون روایات، توجه به قرائتهاى گوناگون و یا احتمالهاى مختلف در معناى حدیث، تتبع موارد ورود یک روایت در کتب اربعه و غیره، رعایت امانت در نقل سند و متن.
با آنکه مرحوم فیض، در راه تبویب و شرح اخبار زحمتهاى فراوانى را متحمل شده است، لکن باز نتوانسته است به ترتیب و تبویب احادیث به نحو کامل بپردازد. علاوه بر آن، به جهت اختصار سند، اصطلاحهاى خاصى براى راویان قرار داده و در هنگام ذکر اسانید، به جاى ذکر نام راوى، آنها را به کار میبرد و این امر، براى فردى که با این اصطلاحات آشنا نباشد، مشکلساز است.
با آنکه مبناى مرحوم فیض، نقل از کتب اربعه است، گاهى روایتى را از یکى از این کتب نقل میکند، در حالى که در کتاب دیگر هم وجود دارد، لکن نامى از مصدر دوم نمیبرد. در مواردى که سند این روایات در هر دو کتاب، یکى است، میتوان چنین توجیه کرد که چون در واقع یک روایت است، مرحوم فیض، به یک مصدر اکتفا نموده است، لکن در مواردى که سند روایت در دو کتاب متفاوت باشد، این اشکال بیشتر موجه مینماید، زیرا مرحوم فیض، در موارد مشابه هر دو سند را ذکر کرده است.
مراجعه به کتاب الوافى، براى کسانى که در علوم اسلامى تحقیق میکنند، لازم است، زیرا این کتاب، مصدر حدیثى وسیعى است و میتوان آن را دائره المعارف شیعى دانست. از طرف دیگر، توضیحهایى که مرحوم فیض، در ذیل احادیث آورده است، مطالعه و فهم آنها را حتى براى افراد مبتدى آسان مینماید. مؤلف، با توجه به تخصص خود در علوم مختلف، از قبیل فقه، فلسفه، عرفان، اخلاق، حدیث و کلام و… در هنگام شرح روایات، نکتههاى ارزشمندى را آورده است.
شروح و حواشى الوافى
- الحاشیه على الوافى، خود مؤلف الوافى.
- الحاشیه على الوافى، عبدالله بن عیسى افندى( م ۱۱۳۰ ق).
- الحاشیه على الوافى، سیّد ابراهیم بن محمد باقر رضوى، برادر سیّد صدر الدین تونى، شارح وافیه.
- الحاشیه على الوافى، سیّد عبدالله بن نور الدین جزایرى( م ۱۱۷۳ ق).
- الحاشیه على الوافى، محمد باقر بن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانى( م ۱۲۰۶ ق). از این کتاب، به عنوان شرح یاد شده است، ولى خود مؤلف در فهرست تصانیفش، از آن، به عنوان حاشیه بر الوافى یاد میکند.
- الحاشیه على الوافى، فضل الله بن محمد شریف کاشانى. این کتاب، شامل حاشیه بر کتاب عقل و علم الوافى است و بیشتر به شرح متون احادیث نظر دارد و گاه نیز به اسانید میپردازد و در رجب ۱۱۰۷ ق، از نگارش آن فراغت یافته است. این حاشیه، توسط مؤلف، مدون شده و نسخه آن به همراه تعلیقاتى از وى در کتابخانه مدرسه سپهسالار موجود است.
- تعلیقه على الوافى، احمد بن محمد، علم الهدى کاشانى.
- الحاشیه على الوافى، محمد رضا بن محمد مؤمن قمى.
- الحاشیه على الوافى، میرزا حسن بن عبدالرزاق لاهیجى( م ۱۱۲۱ ق).
- شرح الوافى، سیّد محمد جواد بن محمد حسینى عاملى، صاحب مفتاح الکرامه( م ۱۲۲۶ ق)، شامل شرح کتاب طهارت الوافى و تقریر بحث استادش بحر العلوم است که از نظر متن و سند در اخبار الوافى سخن گفته است و به عنوان تقریرات نیز از آن یاد شده است.
- الحاشیه على الوافى، سیّد محسن بن حسن اعرجى( م ۱۲۲۷ ق)، شامل اوایل الوافى است و یکى از نوادگان وى آن را مدون کرده است.
- شرح طهاره الوافى، محمد تقى بن محمد رحیم تهرانى( م ۱۲۴۸ ق) که تقریرات درس استاش بحر العلوم است.
- الحاشیه على الوافى، علامه شعرانى.
- حواشى بر الوافى؛ در چاپ اخیر الوافى- که با تحقیق، مقابله با اصل، تصحیح و تعلیق آقاى ضیاء الدین حسینى و توسط انتشارات کتابخانه امام امیر المؤمنینعلیهالسلام در اصفهان، در ۲۷ مجلد چاپ و منتشر شده است- حواشى ملا رفیع الدین نایینى، علامه مجلسى، ملا صالح مازندرانى، ملا خلیل قزوینى و آیه الله شعرانى، به علاوه گزیدههایى از کتاب الهدایا میرزا محمد مجذوب تبریزى نیز در پاورقى آن ذکر گریده است.
لازم به ذکر است که کتاب الوافى از سوى مؤلف، در چهارده مجلد تدوین گردیده و قبل از چاپ اخیر، در سه مجلد به قطع رحلى و با تصحیح محمد رضا عبد الرسول رضوى خوانسارى، به چاپ رسیده است. همچنین در سه مجلد، به تحقیق آقاى ضیاء الدین حسینى، توسط انتشارات کتابخانه امام امیر المؤمنینعلیهالسلام در اصفهان چاپ و منتشر گردیده بود.
معجم، منتخب، مستدرک و فهرست الوافى:
- المعجم المفهرس لالفاظ احادیث کتاب الوافى، على رضا برازش.
- الشافى المنتخب من الوافى، محمد محسن بن مرتضى فیض کاشانى( ۱۰۰۷- ۱۰۹۱ ق)؛ نویسنده، آن را با حذف احادیث معارض، مکرر و اسانید راویان، از کتاب الوافى استخراج و به ذکر محکمات بسنده نموده است. مولف، الشافى را در دو جزء و هر یک شامل دوازده کتاب با ابواب متعدد تدوین کرده است.
- نوادر الأخبار( نوادر فیض)؛ فیض پس از گزینش الشافى از کتاب الوافى، تکمله و مستدرکى هم براى الشافى نوشته و آن را نوادر نامیده است. وى، محکمات روایات موجود در غیر کتب اربعه را که در الوافى و الشافى نیامده، در نوادر گرد آورده است. شیخ حسن عصفورى آن را با اسم الحدق النواظر به اتمام رسانیده است.
- مستدرک الوافى، محمد هادى بن مرتضى، نوه برادر فیض کاشانى.
- فهرست الوافى، علم الهدى، محمد بن محسن فیض کاشانى( م ۱۱۱۵ ق).
منابع مقاله
مجله علوم حدیث، پاییز ۱۳۸۳، عنوان مقاله: کتابشناسى کتابهاى الوافى، وسائل الشیعه و بحار الانوار، نویسنده: حسین صفره
علوم حدیث، سال سیزدهم، شماره اول، عنوان مقاله: سیرى در کتاب الوافى، نوشته: على محمد میر جلیلى