کتاب

کتاب تفسیر القمى‏

تفسیر القمى‏ تفسیرى است روایى، به زبان عربى، نوشته على بن ابراهیم بن هاشم قمى، محدث و فقیه امامى.

این کتاب، در رجال نجاشى( ص ۲۶۰) و فهرست طوسى( ص ۲۰۹)، به على بن ابراهیم نسبت داده شده است و منقولاتى از آن، در کتب قدما دیده مى‌‏شود.

کتاب تفسیر القمى‏
کتاب تفسیر القمى‏

ساختار

کتاب، در دو جلد تنظیم شده است. جلد اول، حاوى تفسیر ۱۶ سوره( از آغاز سوره حمد تا پایان سوره نحل) و جلد دوم، مشتمل بر تفسیر ۹۸ سوره( از آغاز سوره بنى اسرائیل تا پایان سوره ناس) است.

کتاب، با دیدگاه حدیثى نوشته شده، ازاین‏رو مؤلف، از ظاهر آیات، با استناد به روایات، به آسانى دست کشیده است. هم‏چنین کتاب، از تفاسیر تأویلى شمرده شده و تأویل‏هاى دور از ذهن در آن بسیار است( براى نمونه: ج ۱، ص ۳۵، ۲۰۳).

گزارش محتوا

بسیارى از آیات، به فضایل اهل بیتعلیه‌السلام یا مثالب دشمنانشان تفسیر شده که معناى باطنى آیات به شمار مى‏آید. در این تفسیر تنها روایات گردآورى نشده است، بلکه گاهى آیات و کلمات موجود در آنها، بدون استنادِ روشن به روایات، تفسیر شده و شأن نزول آیات به تفصیل بیان گردیده و قصص انبیا و وقایع زمان پیامبر و مباحث فقهى حجم گسترده‏اى از کتاب را تشکیل داده است.

گاهى معانى مختلف واژه‏هاى مشترک در قرآن، ذکر شده است( براى نمونه: ج ۱، ص ۳۰، ۳۲ و ۳۵) و از آیات دیگر و روایات و اشعار شاعران بر تفسیر یک آیه، دلیل اقامه شده است( براى نمونه: ج ۱، ص ۴۶، ۱۳۲، ۲۳۱، ۳۰۹، ۳۸۸ و ج ۲، ص ۸۵- ۸۷) و گاه به نظر عامه اشاره شده است( براى نمونه: ج ۱، ص ۷۰ و ج ۲، ص ۷۹، ۸۵، ۹۹، ۱۴۲ و ۲۲۶).

در مقدمه تفسیر موجود، مباحث کلى علوم قرآنى به‏صورت تقسیم‏بندى آیات در حدود پنجاه عنوان به نقل از على بن ابراهیم مطرح شده، سپس با ذکر آیه یا آیه‏هایى به توضیح این عناوین پرداخته شده است. آشفتگى این مقدمه و عدم تطابق کامل فهرست عناوین با شرح آن، حاکى از وجود اختلالى در کتاب است. در این مقدمه از ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام و سبک خاصى در قرآن به نام منقطع معطوف سخن رفته است( ج ۱، ص ۳۲، ۴۶، ۵۱، ۵۲، ۹۶، ۱۶۷ و ج ۲، ص ۱۴۹) و گفته شده که ترتیب آیات در هنگام جمع‏آورى آنها به هم خورده است( ج ۱، ص ۸، ۱۱۸ و ج ۲، ص ۳۱۵).

على بن ابراهیم، از تحریف قرآن سخن گفته( ج ۱، ص ۱۰ و ۱۱) و آیاتى را ذکر کرده است که تأویل آنها در تنزیل یا با تنزیل یا قبل از تنزیل یا بعد از تنزیل است( ج ۱، ص ۱۳، ۱۴، ۹۶، ۱۴۲ و ج ۲، ص ۶۸).

وى، از آیات قرآن براى رد مذاهب مختلف غیر اسلامى، مانند بت‏پرستان و زنادقه و دهریه( ج ۱، ص ۲۰۵، ۲۳۶ و ج ۲، ص ۶۸) و برخى از فرق اسلامى، مانند معتزله، قدَریه- که به نظر وى همان مُجبِره‏اند و نیز دیدگاه‏هاى نادرست دیگر، استفاده مى‏کند( ج ۱، ص ۱۷- ۲۵، ۲۱۲ و ج ۲، ص ۶۰، ۸۹ و ۳۹۸) و با آوردن روایاتى اجمالا به مذهب امر بین امرین اشاره مى‏نماید.

روش تفسیر قرآن به قرآن، با دیدگاهى تأویلى، در مواضع بسیارى از تفسیر دیده مى‏شود( ج ۱، ص ۳۵، ۱۵۷، ۲۳۱، ۳۸۸ و ج ۲، ص ۱۷۶).

واژه‏هاى فارسى یا معرب کنادیج( جمع کندو)، انابیر( جمع انبار)، فولاذ و مادیانه( ج ۲، ص ۱۲۲) مى‏تواند نشانه غیر عرب بودن مؤلف کتاب باشد. هم‏چنین به کار بردن صیغه فعل جمع در جایى که فاعل اسم ظاهر باشد( همچون« قلن ازواجه») بر طبق گویش غیر معروف عربى در مواردى از کتاب دیده مى‏شود( براى نمونه: ج ۱، ص ۲۹۱، ۲۹۷ و ج ۲، ص ۵۰، ۲۰۲ و ۲۹۱).

وضعیت کتاب‏

تفسیر على بن ابراهیم، چندین بار به چاپ رسیده که اولین بار، در ۱۳۱۳ بوده است.

سید طیب جزایرى نیز آن را تصحیح کرده و در ۱۳۸۶، در نجف، به چاپ رسانده است. نسخه مصحَح وى، در ۱۴۰۴ و ۱۳۶۷ ش، در قم به چاپ رسیده است.

تحقیقى گسترده در مورد این کتاب:

مقدمه تفسیر با رساله‏اى در علوم قرآنى به نام« محکم و متشابه» شباهت‏هاى بسیارى دارد. رساله مذکور، منسوب به سید مرتضى علم الهدى است( آقا بزرگ طهرانى، ج ۲، ص ۱۵۴ و ج ۴، ص ۳۱۸) و متن کامل آن، در جلد نود« بحار الانوار»( ص ۱- ۹۷) درج شده است. این رساله، روایت واحد مفصلى است از حضرت على علیه‌السلام به نقل از نعمانى در تفسیر قرآن که با یک سند متصل به امام صادقعلیه‌السلام مى‏رسد. در سند روایت، نام راویان ضعیفى چون حسن بن على بن ابى حمزه دیده مى‏شود. در این رساله، نخست، فهرست انواع آیات قرآنى ذکر شده که با فهرست عناوین تفسیر، شباهت بسیارى دارد، ولى فهرست روایت نعمانى دقیق‏تر و منظم‏تر است. مقایسه شرح تفصیلى عناوین در دو کتاب، از گستردگى روایت نعمانى حکایت مى‏کند؛ حتى مباحث تازه‏اى همچون وجوه معایش خلق( مجلسى، ج ۹۰، ص ۴۶- ۴۹) و حدود فرایض( همان، ج ۹۰، ص ۶۲- ۶۴) در این روایت دیده مى‏شود که در مجموع، حجم رساله را به پنج برابر مقدمه تفسیر على بن ابراهیم رسانده است.

در« بحار»، پس از نقل رساله نعمانى، از رساله‏اى مشابه، تألیف سعد بن عبد اللّه اشعرى نام برده شده که مطالب آن با ترتیبى دیگر، مشابه مطالب این روایت است. دو باب از این رساله، در« بحار الانوار»( ج ۸۹، ص ۶۰- ۷۳) نقل شده که بى‏شباهت به مباحث تفسیر قمى نیست و نیز مطالبى دیگر از آن به نام تفسیر سعد بن عبد الله در مجلدات مختلف« بحار» نقل شده است( براى نمونه: مجلسى، ج ۸۰، ص ۴۷ و ج ۸۱، ص ۷۱، ۳۸۲ و ج ۱۰۰، ص ۳۰۵). آقا بزرگ طهرانى، این رساله را کتاب« ناسخ القرآن و منسوخه و محکمه و متشابهه» مى‏داند( ج ۲۴، ص ۸) که نجاشى، در ترجمه سعد بن عبد الله، براى وى ذکر کرده است. بررسى ارتباط دقیق این سه متن با یک‏دیگر مى‏تواند به شناخت بهتر تفسیر على بن ابراهیم، تصحیح اغلاط مقدمه آن و نیز تصحیح دو متن دیگر یارى رساند. هم‏چنین نام کتاب« الناسخ و المنسوخ»، در شمار آثار على بن ابراهیم، پس از نام کتاب تفسیر، ممکن است با مقدمه تفسیر موجود ارتباط داشته باشد.

اکنون نسخه‏اى با عنوان تفسیر على بن ابراهیم در دست است که نخستین بار، حسن بن سلیمان حلى به نقل از شهید اول( متوفى ۷۸۴)، منقولاتى از این نسخه را دیده و سپس در کتب متأخر، مانند« بحار الانوار»، روایات آن، در ابواب مختلف پراکنده شده است. در این نسخه، بارها عباراتى دیده مى‏شود که به تفسیر على بن ابراهیم ارجاع مى‏دهد( براى نمونه: قمى، ج ۱، ص ۱۲۰، ۲۷۱، ۳۱۳ و ج ۲، ص ۳۶۰ و نیز آقا بزرگ طهرانى، ج ۴، ص ۳۰۴ و ۳۰۵). به علاوه این تفسیر، از معاصران على بن ابراهیم، همچون احمد بن ادریس( متوفى ۳۰۶) و حسین بن محمد بن عامر و حُمَید بن زیاد( متوفى ۳۱۰) و محمد بن جعفر رزّاز( متوفى ۳۱۶)، نیز روایات بسیار دارد و حتى احادیثى از محدّثان متأخر از وى، همچون ابن عقده( ۲۴۹- ۳۳۲) و محمد بن عبد اللّه بن جعفر حِمیرى و ابن همام اسکافى( متوفى ۳۳۶)، در این کتاب دیده مى‏شود که خود على بن ابراهیم در هیچ سندى از آنها روایت نمى‏کند.

از سوى دیگر، در این کتاب، در مواردى بسیار از مشایخ مهم على بن ابراهیم، چون احمد بن محمد بن عیسى و محمد بن عیسى بن عبید و احمد بن ابى عبد الله برقى، با واسطه معاصران على بن ابراهیم، نقل شده است. شگفت آنکه در سند دیگرى، از ابراهیم بن هاشم، پدر و استاد اصلى على بن ابراهیم، با دو واسطه روایت شده( ج ۲، ص ۳۳۹) و از معاصران وى، چون محمد بن یحیى و سعد بن عبد اللّه نیز با واسطه نقل شده است( ج ۲، ص ۳۴۴). این قراین و قراین متعدد دیگر نشان مى‏دهد که تمامى تفسیر موجود از على بن ابراهیم نیست( مدد الموسوى، ص ۸۴- ۹۴).

آقا بزرگ طهرانى، نخستین کسى است که در باره عدم صحت انتساب تمام تفسیر موجود به على بن ابراهیم سخن گفته و بر این باور است که ابو الفضل، عباس بن محمد بن قاسم، شاگرد على بن ابراهیم که نامش در آغاز تفسیر موجود آمده، روایات ابو الجارود( راوى مطالبى از امام باقرعلیه‌السلام در باره تفسیر) و دیگران را از اواسط جلد اول تفسیر، در آن وارد کرده است( ج ۴، ص ۳۰۳)، اما شاهدى براى این نظر در دست نیست و عباس بن محمد بن قاسم، کسى جز یکى از مشایخ مؤلف کتاب نیست که در طریق مؤلف به على بن ابراهیم، قرار گرفته( مدد الموسوى، ص ۹۳- ۹۴) و نام وى، علاوه بر آغاز کتاب، در میان نام راویان دیگر نیز ذکر شده است( ج ۲، ص ۲۹۷).

در طرف مقابل، در کتاب« تأویل الآیات»، از تفسیر على بن ابراهیم، مطالب بسیارى نقل شده است( براى نمونه: ص ۹۰، ۱۲۷، ۱۶۵ و ۱۷۳) که اصلا در این تفسیر نیست؛ بنا بر این، تفسیر موجود، نه دربردارنده تمام تفسیر على بن ابراهیم است و نه تمام منقولات آن از وى است، بلکه کتابى است از مؤلفى دیگر که بیش از همه از تفسیر على بن ابراهیم بهره گرفته و در آن، از طریق بیش از بیست راوى، روایات بسیارى از کتب و مصادر دیگر آورده است. حجم این دسته از روایات، در نیمه نخست مجلد اول تفسیر، بسیار اندک است و به‏تدریج افزایش مى‏یابد تا بدان‏جا که در اواخر کتاب، تقریبا به اندازه روایات منقول از تفسیر على بن ابراهیم مى‏شود.

در تفسیر موجود، معمولا پس از نقل از غیر على بن ابراهیم، با آوردن نام على بن ابراهیم، به‏گونه صریح یا با ضمیر، بازگشتِ متن به تفسیر على بن ابراهیم یادآورى مى‏شود( به جز ج ۱، ص ۲۰۰- ۲۷۱).

سید موسى شبیرى زنجانى، با توجه به اینکه اغلب راویانِ بخش دوم تفسیر، همچون احمد بن ادریس و حسن بن على مَهزیار و محمد بن جعفر رزّاز، از استادان على بن حاتِم قزوینى بوده‏اند و هیچ راوى دیگرى از این مجموعه افراد روایت نمى‏کند، مؤلف کتاب را على بن حاتم مى‏شناساند( به نقل محمد جواد شبیرى، ص ۵۰ و نیز نجاشى، ص ۳۶ و طوسى، ج ۳، ص ۷۲ و ابن بابویه، ج ۲، ص ۴۴۶ و ۵۱۹).

ابو الفضل، عباس بن محمد بن قاسم نیز از مشایخ على بن حاتم است( ابن بابویه، ج ۱، ص ۳۰۴) و ممکن است منشأ اشتباه در انتساب کتاب، تبدیل نام على بن ابى سهل- که همان على بن حاتم است- به على بن ابراهیم، به جهت شباهت این دو اسم، باشد.

قسمت عمده تفسیر موجود، نقل از تفسیر على بن ابراهیم است، ولى وجود نقل‏هایى در« تأویل الآیات» و برخى کتب دیگر از تفسیر على بن ابراهیم- که با احادیث و مطالب تفسیر موجود تفاوت‏هاى فراوانى دارد- سبب مى‏شود که به آنچه از تفسیر على بن ابراهیم در تفسیر موجود نقل شده، نتوان اعتماد کامل کرد( استرآبادى، ص ۳۲، ۱۴۰، ۲۱۴، ۲۱۶ و قس قمى، ج ۱، ص ۳۰، ۱۴۰، ۳۰۱، ۳۰۶ و ابن طاووس، ص ۱۶۸، ۱۶۹، ۱۷۰، ۱۷۱ و قس قمى، ج ۱، ص ۵۹، ۲۷۷ و طبرسى، ج ۲، ص ۵۰۳، ۶۱۴ و قس قمى، ج ۱، ص ۶۶، ۷۲ و ابن شهر آشوب، ج ۴، ص ۲۷۲ و قس قمى، ج ۱، ص ۱۵۵).

مقایسه اسناد على بن ابراهیم در این کتاب و اسناد على بن ابراهیم در کتاب« کافى»، از دشوارى‏هاى بسیار این تفسیر حکایت مى‏کند؛ از جمله از کوتاه بودن واسطه‏ها در بسیارى از اسناد( براى نمونه: کلینى، ج ۲، ص ۳۸۹ و قس قمى، ج ۱، ص ۳۲) و این امر، سبب مى‏گردد که در نقل از این کتاب احتیاط شود، چون این احتمال وجود دارد که على بن ابراهیم- که در اواسط عمر نابینا شده بود( نجاشى، ص ۲۶۰)، مطالب تفسیرى را براى شاگردان خود گفته و آنان آنها را نوشته و تنظیم کرده باشند؛ بنا بر این، کتاب تفسیر على بن ابراهیم در اصل نسخه‏هاى مختلف داشته، از جمله نسخه‏اى از این تفسیر به روایت نوه مؤلف به دست ابن طاووس رسیده است و وى، در وصف این نسخه مى‏گوید:« جمیع کتاب، در چهار جزء، در دو مجلد واقع است»، ولى در تفسیر موجود، نشانى از اجزا دیده نمى‏شود.

دیدگاهى رجالى در باره اسناد تفسیر على بن ابراهیم وجود دارد که با تکیه بر عبارت« و نحن ذاکرون و مخبرون بما ینتهى الینا و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم…»، در مقدمه آن( ج ۱، مقدمه، ص ۴)، بر وثاقت تمامى افراد اسناد این تفسیر به شرط اتصال روایت به معصومانعلیه‌السلام تأکید مى‏کند و این تفسیر را از مصادر مهم رجالى مى‏داند( حرّ عاملى، ج ۳۰، ص ۲۰۲ و خویى، ج ۱، ص ۴۹ و ۵۰). اگر عبارت مذکور، افاده حصر کند و گوینده آن على بن ابراهیم باشد، تنها ناظر به مواردى است که از على بن ابراهیم نقل شده و علاوه بر وثاقت، بر پایه مبانى علم رجال و روایت حدیث، بر شیعه بودن راویان نیز دلالت دارد، ولى گوینده عبارات فوق معلوم نیست و به علاوه، روشن نیست که این گواهى، ناظر به تمام افراد سلسله اسناد کتاب باشد؛ به نظر مى‏رسد این عبارت، تنها به مشایخ مستقیم یا مؤلفان کتب مأخذ تفسیر اشاره دارد، زیرا در اسناد موجود، حتى در مواردى که از على بن ابراهیم نقل شده، روایات مسلّم الضعف فراوان دیده مى‏شود. روایات مرسل نیز در کتاب، بسیار است( براى نمونه: ج ۱، ص ۲۰، ۳۰، ۹۴، ۱۱۴ و ج ۲، ص ۴۰۶، ۴۱۰، ۴۲۶، ۴۲۸، ۴۳۴). از سوى دیگر، با توجه به اینکه على بن حاتم با وجود وثاقت، با تعبیر« یروى عن الضعفاء» وصف شده( نجاشى، ص ۲۶۳)، پذیرش توثیقات وى دشوار است.

در تفسیر موجود، به جز تفسیر على بن ابراهیم، احادیث بسیارى از تفسیر ابو الجارود با عنوان« و فى روایه ابى الجارود» نقل شده که گاه سند کامل هم همراه نام وى ذکر شده است( براى نمونه: ج ۱، ص ۱۰۲، ۱۹۸، ۲۲۴، ۲۷۱). مآخذ دیگر این تفسیر چندان روشن نیست، ولى با دقت در تسلسل اسناد کتاب و مقایسه آنها با یک‏دیگر و با کتب رجال، مآخذ احتمالى کتاب را مى‏توان به دست آورد؛ مراجع معتبرى، چون:

۱ نوادر احمد بن محمد بن عیسى؛

۲ محاسن احمد بن ابى عبد اللّه برقى؛

۳ نوادر الحکمه محمد بن احمد بن یحیى بن عمران اشعرى؛

۴ تفسیر فرات کوفى؛

۵ تفسیر قرآن ابو حمزه ثمالى؛

۶ تفسیر على بن مهزیار؛

۷ تفسیر معلّى بن محمد؛

۸ تفسیر گمنام عبد الغنى بن سعید ثقفى که به تفسیر ابن عباس منتهى مى‏شود؛

۹ تفسیر الباطن على بن حسّان هاشمى که از غالیان بوده و شدیدا تضعیف شده است؛

۱۰ تفسیر قرآن حسن بن على بن ابى حمزه که خود و پدرش از رؤساى واقفیه‏اند.

منابع‏

۱ آقا بزرگ طهرانى؛

۲ ابن بابویه، علل الشّرایع، نجف، ۱۳۸۶ / ۱۹۶۶، چاپ افست قم‏[ بى‏تا]؛

۳ ابن حجر عسقلانى، لسان المیزان، چاپ محمد عبد الرحمان مرعشلى، بیروت، ۱۴۱۵- ۱۴۱۶ / ۱۹۹۵- ۱۹۹۶؛

۴ ابن داوود حلى، کتاب الرجال، چاپ محمد صادق آل بحر العلوم، نجف، ۱۳۹۲ / ۱۹۷۲، چاپ افست قم‏[ بى‏تا]؛

۵ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم‏[ بى‏تا]؛

۶ ابن طاووس، سعد السّعود للنّفوس، چاپ فارس تبریزیان حسّون، قم، ۱۳۷۹ ش؛

۷ على استرآبادى، تأویل الآیات الظاهره فى فضائل العتره الطّاهره، چاپ حسین استاد ولى، قم، ۱۴۱۷؛

۸ حسن بن سلیمان حلّى، مختصر بصائر الدرجات، نجف، ۱۳۷۰؛

۹ محمد جواد شبیرى،« در حاشیه دو مقاله»، آینه پژوهش، سال ۸، ش ۶( بهمن و اسفند ۱۳۷۶)؛

۱۰ فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى بأعلام الهدى، قم ۱۴۱۷؛

۱۱ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولى محلاتى و فضل الله یزدى طباطبائى، بیروت، ۱۴۰۸ / ۱۹۸۸؛

۱۲ محمد بن حسن طوسى، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوى خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ / ۱۹۸۱؛

۱۳ الفهرست، چاپ الویس اسپرنگر، هندوستان، ۱۲۷۱ / ۱۸۵۳، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد، ۱۳۵۱ ش؛

۱۴ على بن ابراهیم قمى، تفسیر القمى، چاپ طیب موسوى جزایرى، نجف ۱۳۸۷، چاپ افست قم‏[ بى‏تا]؛

۱۵ محمد بن عمر کشى، اختیار معرفه الرجال‏[ تلخیص‏]، محمد بن حسن طوسى، چاپ حسن مصطفوى، مشهد، ۱۳۴۸ ش؛

۱۶ اتان کلبرگ، کتاب‏خانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ترجمه على قرائى و رسول جعفریان، قم، ۱۳۷۱ ش؛

۱۷ احمد مدد الموسوى،« پژوهشى پیرامون تفسیر قمى»، کیهان اندیشه، ش ۳۲( مهر و آبان ۱۳۶۹)؛

۱۸ احمد بن على نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشیعه المشتهر برجال النجاشى، چاپ موسى شبیرى زنجانى، قم، ۱۴۰۷؛

 

گردآوری شده توسط سایت پرمطلب > کتابشناسی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا