عناوين كلي جلد اول:
(بر هر يك از عناوين كليك كنيد تا زيرشاخههاي آن نمايش داده شوند.)
درس اول: ولايت : ريشه لغوي و معني اصطلاحي آن
درس دوم: ولايت امام و تفسير آيه: اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم
درس سوم: آياتي كه دلالت بر ولايت امام معصوم دارند
درس چهارم: بقيه آيات و بعض رواياتي كه دلالت بر ولايت امام معصوم دارند
درس پنجم: ولايت معصوم عين ولايت خداست و هيچ اختلاف در مصاديقش معقول نيست
درس ششم: مواردي كه در نظر بدوي حكم معصوم مخالف است اما در واقع عين حكم خداست
درس هفتم: تحقيق در اوامر نظير امتحانيه ولايت كه مصلحت در ماموربه نيست
درس هشتم: سعه ولايت رسول الله عين عبوديت و تسليم است نه اظهار نظر در برابر حق
درس نهم: بحث در پيرامون عبارات مقبوله عمربنحنظله
درس دهم: بحث در سند و دلالت مقبولۀ عمربن حنظله
درس يازدهم: بحث در پيرامون دو روايت ابي خديجه
درس دوازدهم: بحث در حديث كميل از امير الومنين عليه السلام پيرامون ولايت فقيه
بازگشت به فهرست عناوین کلی دوره چهار جلدی
درس اول: ولايت: ريشه لغوي و معني اصطلاحي آن
ولايت در لغت يك معني بيشتر ندارد؛ مابقي همگي موارد و مصاديق آن است
از جملۀ أسماء خداوند تعالي وَلِيّ است؛ يعني ناصر و متولِّي اُمور عالم
اللَهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ؛ نِعْمَ الْمَوْلَي'؛ فَإِنَّ اللَهَ هُوَ مَوْلَیـٰ هُ
تحقّق ولايت در بندگان خدا بواسطۀ هُوهوِيَّتي است كه در أثر فَنآء فِي اللَه حاصل ميشود
تحقّق معاني مختلفۀ ولايت در مصاديقش، به نحو اشتراك معنوي است؛ نه لفظي
درس دوم: ولايت امام و تفسير آيه: اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم
در أثر ولايت إمام معصوم، خلائق به أقصي درجۀ كمال إنسانيّت ميرسند
إطاعتِ خدا پيروي قرآن، إطاعتِ رسول عمل به سنّت، و إطاعتِ اُولي الامر در أحكام وِلائيّه است
مورد نزاع در تَنَازَعْتُمْ نمي شود شامل نزاع با اُولوا الامر در أمر ولايت باشد
علّت عدم إرجاع به اُولوا الامر در تنازع، بواسطۀ عدم مُشَرِّعيَّت آنهاست
نامۀ أميرالمؤمنين عليه السّلام به مالك أشتر، مُبَيـِّن تفسير ماست
درس سوم: آياتي كه دلالت بر ولايت امام معصوم دارند
اتّحاد مُفادِ آيه، با آيۀ: وَ جَعَلْنَـٰهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا
آيۀ: يَـٰدَاوُ دُ إِنَّا جَعَلْنَـٰكَ خَلِيفَةً فِي الارْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ
آيۀ: فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّي' يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ
آيۀ: وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَهِ
درس چهارم: بقيه آيات و بعض رواياتي كه دلالت بر ولايت امام معصوم دارند
آيۀ: النَّبِيُّ أَوْلَي' بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَ أَزْوَ'جُهُ ٓ أُمَّهَـٰتُهُمْ
آيۀ: أُوْلُوا الا رْحَام، آيۀ توارث به اُخوّت را نسخ نمود
قَدْ جَلَسْتَ مَجْلِسًا لَا يَجْلِسُهُ إلَّا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ أَوْ شَقِيٌّ
رسولأكرمومعصومينعليهمالسّلام، أفرادي را بهعنوان ولايت به شهرها ميفرستادند
أئمّه عليهم السّلام، كيفيّت اجتهاد را به شاگردان تعليم مينمودند
نهي از ولايت و قضاوت براي غير معصوم، نهي از ولايت و قضاوت استقلالي بوده است
درس پنجم: ولايت معصوم عين ولايت خداست و هيچ اختلاف در مصاديقش معقول نيست
أئمّه عليهم السّلام مختارند؛ و ليكن با اين اختيار كار خوب را بر ميگزينند
پيامبر، شفاعت اُسامَه را در نفي حدِّ سرقت دربارۀ زن شريفه ردّ نمود
روايت كتاب «صفات الشّيعة» در قول رسول خدا: إنَّ لِي عَمَلِي وَ لَكُمْ عَمَلَكُمْ
لَايُنْجِي إلَّاعَمَلٌ مَعَ رَحْمَةٍ؛ وَ لَوْ عَصَيْتُ لَهَوَيْتُ
آيۀ قرآن در رَدْع رسول خدا: وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ
الَّذِي صَنَعَ اللَهُ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمِسْلِمِينَ خَيْرٌ
نُهِيتُ عَنْ قَتْلِ مَنْ قَالَ: لَاإلَهَ إلَّااللَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَهِ
درس ششم: مواردي كه در نظر بدوي حكم معصوم مخالف است اما در واقع عين حكم خداست
دوّم: براي معصوم ظاهر است چيزي كه براي غير او پنهان است
فرق بين سنّي و شيعه، جواز و عدم جواز اجتهاد در برابر نصّ است
حضرت موسي عليه السّلام از شريعت خود نميتواند تجاوز كند
سوّم: مورديست كه طبق عادت جاهليّ، إنسان آنرا خلاف ميپندارد
وَ مَا جَعَلَ أَدْعِيَآءَكُمْ أَبْنَآءَكُمْ... ادْعُوهُمْ لآبَآءهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِندَاللَهِ
پيامبر در اثر ازدواج زينب با زيد و سپس با خود، دو حكم جاهلي را نسخ نمودند
درس هفتم: تحقيق در اوامر نظير امتحانيه ولايت كه مصلحت در ماموربه نيست
بعضي از تفاسير عامّه، قضيّۀ زينب را به شكل زشتي تحريف كردهاند
خبر أميرالمؤمنين به رسولأكرم صلّياللهعليهماو آلهماوسلّم به برائت مابور از گناه
اگر أمر امتحاني رسول الله نبود، ��ا أبد دامان خاندان رسالت را لكّه دار مينمود
طريق كشف رفع تهمت را أميرالمؤمنين عليه السّلام از مفاخر خود ميداند
رفع إشكال فِقهي و إشكال كلامي از أمر رسول أكرم به كشتن حرقوص
أمررسولخدابهكشتن حرقوص، وتمرّد شيخين وإطاعت أميرالمؤمنين عليهالسّلام
درس هشتم: سعه ولايت رسول الله عين عبوديت و تسليم است نه اظهار نظر در برابر حق
تفسير آيۀ: مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُوَنَ لَهُ ٓ أَسْرَي' حَتَّي' يُثْخِنَ فِي الارْضِ
تتفسير علاّمه آية الله طباطبائيّ قَدّس الله سرَّه پيرامون اين آيه
تفسير علاّمه سيّد شرف الدّين عامليّ قدّس الله سرّه پيرامون اين آيه
تفسير آيۀ: مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوٓا أَن يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْركِينَ
وصيّت أميرالمؤمنين عليه السّلام به اينكه: به قاتل من فقط يك ضربه بزنيد
مُفاد و معني: إنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ وَ إنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْءَانَ
فرمان أميرالمؤمنين عليه السّلام در صفّين: لَاتُقَاتِلُوهُمْ حَتَّي يَبْدَؤُوكُمْ
درس نهم: بحث در پيرامون عبارات مقبوله عمربنحنظله
درس دهم: بحث در سند و دلالت مقبولۀ عمربن حنظله
علّت عدم قبول روايتِ موافق عامّه در وقت تعارض خَبَرَيْن
معني: عُقُولُ النِّساء فِي جَمَالِهِنَّ وَ جَمَالُ الرِّجَالِ فِي عُقُولِهِمْ
معني: إنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَيْرٌ مِنَ الاِقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَاتِ
أحكام بر أساس قضاياي حقيقيّه جعل ميشوند، نه قضاياي خارجيّه
مقبولۀ عُمَربن حَنظلَه در سه مرحلۀ قضاء و إفتاء و ولايت است
در مقبولۀ عُمَربن حَنظلَه، صَفْوان بن يَحيَي است و او از أصحاب إجماع است
روايت موثّقه همانند صحيحه است، همچون موثّقۀ ابن بُكَير
درس يازدهم: بحث در پيرامون دو روايت ابي خديجه
كلام استاد أعظم: شيخ حسين حِلّيّ در مناط مقبولۀ عمربن حنظله و ماشابَهها
لزوم إلغاء خصوصيّت در مقبوله و تعميم آن به أمر ولايت و إفتاء
روايت أوّل أبو خديجه از «كافي» و «تهذيب» از حسن بن عليّ
روايت دوّم أبوخديجه از «وسآئل الشّيعة» از شيخ طوسي از أبي الْجَهْم
اشتباه شيخ در تضعيف أبوخديجه، و اشتباه ترديد علاّمۀ حِلّيّ
متن روايت كميل از «نهج البلاغة» سيّد رضيّ رحمة الله عليه و شرح فقرات آن بطور اختصار
بيان چهار دسته از علماء كه قابل تعليم علوم حقيقيّه نيستند
تشبيه حضرت، حيوانات سائمه را به آنها؛ نه بالعكس
وَ كَمْ ذَا؟ وَ أَيْنَ أُولَئِكَ؟ أُولَئِِك وَ اللَهِ الاقـَلُّونَ عَدَدًا
روايت أبو إسحق ثقفيّ در «الغارات»، و صدوق در «خصال» و «إكمال الدّين»
روايت «تُحَف العقول» و «أمالي» مُفيد و «حِليَة الاوليآء»
سند اين حديث در نهايت إتقان است