کتاب حیات جاوید : صفحه ۱۷۰-۱۴۸
کتاب حیات جاوید ص ۱۴۸ | بازگشت به فهرست
توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به واسطه قرار ندادن بین خود و خدا
“و اعلَمْ أنَّ الَّذی بِیَدِهِ خَزائِنُ السّماواتِ و الأرضِ، قَد أَذِنَ لَکَ فی الدُّعاءِ، و تَکَفَّلَ لَکَ بِالإِجابَهِ، و أمَرَکَ أن تَسأَلَهُ لِیُعطِیَکَ، و تَستَرحِمَهُ لِیَرحَمَکَ، و لَم یَجعَلْ بَینَکَ و بَینَهُ مَن یَحجُبُهُ عَنکَ، و لَمْ یُلجِئکَ إلَى مَن یَشفَعُ لَکَ إلَیهِ، و لَمْ یَمنَعکَ إن أسَأْتَ مِن التّوبهِ، و لَمْ یُعاجِلکَ بِالنِّقمَهِ [و لَمْ یُعَیِّرکَ بِالإنابَهِ] و لَمْ یَفضَحکَ حَیثُ الفَضیحَهُ بِکَ أولَى، و لَمْ یُشَدِّدْ عَلَیکَ فی قَبولِ الإِنابَهِ، و لَمْ یُناقِشْکَ بِالجَریمَهِ، و لَم یُوئِسکَ مِنَ الرَّحمَهِ، بَل جَعَلَ نُزوعَکَ عَنِ الذَّنبِ حَسنَهً، و حَسَبَ سَیِّئَتَکَ واحِدَهً، و حَسَبَ حَسَنَتَکَ عَشرًا، و فَتَحَ لَکَ بابَ المَتابِ و بابَ الِاستِعتابِ.
فَإذا نادَیتَهُ سَمِعَ [نِداءَک]، و إذَا ناجَیتَهُ عَلِمَ نَجواکَ، فَأَفضَیتَ إلَیهِ بِحاجَتِکَ، و أبثَثتَهُ ذاتَ نَفسِکَ، و شَکَوتَ إلَیهِ هُمومَکَ، و استَکشَفتَهُ کُروبَکَ، و استَعَنتَهُ عَلَى أُمورِکَ، و سَألتَهُ مِن خَزائِنِ رَحمَتِهِ ما لا یَقدِرُ عَلَى إِعطائِهِ غَیرُهُ، مِن زِیادَهِ الأَعمارِ، و صِحَّهِ الأبدانِ، و سَعَهِ الأرزاقِ. ثُمّ جَعَلَ فی یَدَیکَ مَفاتیحَ خَزائِنِهِ بِما أذِنَ لَکَ [فیهِ] مِن مَسألَتِهِ؛ فَمَتَى شِئتَ استَفتَحتَ بِالدُّعاءِ أبوابَ نِعمَتِهِ، و استَمطَرتَ شَآبیبَ رَحمَتِهِ؛ فَلا یُقَنِّطَنَّکَ إبطاءُ إجابَتِهِ، فَإنَّ العَطیّهَ عَلَى قَدرِ النّیَّهِ؛ و رُبَّما أُخِّرَتْ عَنکَ الإجابَهُ، لِیَکونَ ذَلِکَ أعظَمَ لِأَجرِ السّائِلِ، و أجزَلَ لِعَطاءِ الآمِلِ؛ و رُبَّما سَألتَ الشَّیءَ فَلا تُؤْتاهُ، و أُوتیتَ خَیرًا مِنهُ ـ عاجِلًا أوْ آجِلًا ـ أوْ صُرِفَ عَنکَ لِما هُو خَیرٌ لَکَ؛ فَلَرُبَّ أمرٍ قَد طَلَبتَهُ فیهِ هَلَاکُ دینِکَ لَو أُوتیتَهُ. فَلْتَکُنْ مَسألَتُکَ فیما یَبقَىٰ لَکَ جَمالُهُ، و یُنفَى عَنکَ وَبالُهُ، و الْمالُ [لا] یَبقَى لَکَ و لا تَبقَى لَه.”
«و بدان کسی که خزائن آسمانها و زمین در دست اوست، به تو اجازه داده است که از او در همۀ امورت درخواست کنی، و خود عهدهدار اجابت شده است. و به تو دستور داده که از او بخواهی تا به تو عنایت کند، و از او طلب رحمت و عطوفت کنی تا تو را مورد ترحّم و عطوفت خود بگرداند، و کسی را بین تو و خودش واسطه و حاجب و دربان قرار نداده، تا او هر طور که سلیقهاش اقتضا کرد، با تو رفتار نماید. (بعضی از اوقات تو را به حضور پروردگار ببرد و برخی از اوقات سر باز زند)، و تو را به کسی که از تو نزد خدا شفاعت کند، احاله نفرمود، و تو را از توبه و رجوع به او، پس از انجام معصیت و امر خلاف مانع نگردید، و در عقاب و جزای تو تعجیل نفرمود، و تو را نزد افراد مفتضح نکرد در جائیکه سزاوار فضیحت بودی، و در انابه و ابتهال و زاری به درگاه خود، زیاد سخت نگرفت، و جریمه کار خلاف را برای تو نپسندید، و از رحمت خویش تو را مأیوس نساخت.
در عوض، کنارهگیری از گناهت را ثواب قرار داد، و گناهت را یک شمرد و ثواب تو را دَه قرار داد، و باب توبه را بر تو گشود، و طریق بهدست آوردن از دست رفته را بازگذارد.
پس هرگاه او را صدا بزنی ندایت را خواهد شنید، و هنگامی که با او نجوا و راز و نیاز کنی، به آن آگاه خواهد گردید؛ پس بدین جهت است که تو نیازت را به سمت او سوق دادهای، و با تمام شراشر وجودت رخت به آنجا کشیدهای، و از نگرانیها به سوی او گلایه نمودهای، و برای رفع گرفتاریهایت به درگاه او روی آوردهای، و از او بر انجام امورت استعانت جستهای، و از خزائن رحمت او درخواست کردهای اموری را که هیچ ذاتی قادر به اعطای آن نمیباشد؛ از زیادتی در عمر، و سلامتی در جسم، و وسعت در روزی و رزق. سپس خدای متعال کلیدهای خزائنش را در دست تو قرار داد؛ زیرا به تو اجازه فرمود که از او طلب و درخواست نمایی و حاجتت را به او عرضه نمایی.
پس هر وقت بخواهی میتوانی به واسطۀ دعا، درهای نعمت الهی را به روی خود بگشایی، و باران رحمت او را به سوی خود نازل گردانی؛ پس زنهار که از تأخیر اجابت دعا، مأیوس نگردی؛ زیرا بخشش و عطا، به مقدار نیّت شخص بستگی دارد. (اگر نیّت و مقصودت عالی باشد، خداوند هم عطایش را بزرگ و بلند قرار خواهد داد) و چه بسا اجابت دعا، به تأخیر میافتد، تا اینکه اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر باشد و بخشش برای آرزومند، موفورتر گردد.
و چه بسا که درخواستی را از خداوند مسألت مینمایی؛ ولی به تو داده نمیشود، ولیکن در مقابل، بهتر از او را در آیندهای نزدیک یا دور، نصیبت میگرداند. یا اینکه اصلاً آن درخواست را نمیپذیرد، به جهت اینکه مصلحت اهمّ، برای تو غیر از این را اقتضاء میکند؛ چه بسا که مطلوب تو موجب هلاکتت گردد و دین و ایمان تو را نابود سازد. پس باید درخواست و حاجتت در اموری باشد که زیبایی و نفع آن برای تو باقی بماند، و دردسر و گرفتاری برایت پیش نیاورد؛ پس مال و متاع دنیا برای تو باقی نمیماند، و تو برای او باقی نخواهی ماند.»[۱]
کتاب حیات جاوید ص ۱۵۰ | بازگشت به فهرست
توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام در توجّه به آخرت و مرگ
“و اعلَمْ أَنّک إنّما خُلِقتَ لِلآخِرَهِ لا لِلدُّنیا، و لِلفَناءِ لا لِلبَقاءِ، و لِلمَوتِ لا لِلحَیاهِ، و أنَّک فی مَنزِلِ قُلعَهٍ، و دارِ بُلغَهٍ، و طَریقٍ إلَى الْآخِرَهِ، و أَنَّک طَریدُ المَوتِ الّذی لا یَنجو مِنهُ هارِبُهُ، و لا یَفوتُهُ طالِبُهُ، و لابُدَّ أنّهُ مُدرِکُهُ؛ فَکنْ مِنهُ عَلَى حَذَرِ أن یُدرِکَکَ و أنتَ عَلَى حالٍ سَیِّئَهٍ، قَد کنتَ تُحَدِّثُ نَفسَکَ مِنها بِالتّوبَهِ، فَیَحولَ بَینَکَ و بَینَ ذَلِکَ فَإذا أنتَ قَد أَهلَکتَ نَفسَک.”
«و بدان که تو برای آخرت آفریده شدهای نه برای دنیا، و برای نابودی و فنا خلق شدهای نه برای ماندن و زندگی جاوید، و برای مرگ به این دنیا آمدهای نه برای حیات دنیوی، و تو در منزل و جایگاهی ناپایدار واقع گشتی، و خانهای که پس از آن امید به مکانی دیگر نیست، و در مسیر به سوی سرای آخرت حرکت مینمایی، و تو خود را از مرگ دور ساختی، در حالیکه هیچ راه نجاتی برای این دوری وجود ندارد، و کسی که آن را طلب نماید، از او فوت نخواهد شد و حتماً به او خواهد رسید.
پس به هوش باش! که مرگ تو را در نیابد در حالیکه حال و وضع مناسبی برای رفتن نداری؛ و پیوسته با خود حدیث نفس میکردی که به سوی خدا بازگردی و از رفتار ناشایست خود توبه نمایی، پس به ناگاه مرگ به سراغ تو آمد و توفیق توبه را از تو بازستاند و بدون توبه و انابۀ به درگاه خدا، رخت به سرای آخرت درکشیدی، که در این وقت، دیگر توبه اثری ندارد و هلاکت و بوار را بر خود ثبت و مُهر خواهی ساخت.»
کتاب حیات جاوید ص ۱۵۱ | بازگشت به فهرست
توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام در کثرت ذکر موت
“یا بُنَیَّ! أکثِرْ مِن ذِکرِ المَوتِ، و ذِکرِ ما تَهجُمُ عَلَیهِ، و تُفضی بَعدَ المَوتِ إلَیهِ، حتّى یَأتِیَکَ و قَد أخَذتَ مِنهُ حِذرَکَ، و شَدَدتَ لَهُ أزرَکَ، و لا یَأتِیَکَ بَغتَهً فَیَبهَرَکَ.
و إیَّاکَ أن تَغتَرّ بِما تَرَى مِن إخلادِ أهلِ الدُّنیا إلَیها، و تَکالُبِهِم عَلَیها! فَقَد نَبَّأَ اللهُ عَنها، و نَعَتْ لَکَ نَفسَها [و نَعَتْ هِیَ لَکَ عَن نَفسِها] و تَکَشَّفَتْ لَکَ عَن مَساوِیها؛ فَإنَّما أهلُها کِلابٌ عاوِیَهٌ، و سِباعٌ ضَارِیَهٌ، یَهِرُّ بَعْضُهٰا بَعضًا، و یَأْکُلُ عَزیزُها ذَلیلَها، و یَقهَرُ کَبیرُها صَغیرَها، نَعَمٌ مُعَقَّلَهٌ، و أُخرَى مُهمَلَهٌ، قَد أَضَلَّت عُقولَها، و رَکِبَت مَجهولَها، سُروحُ عاهَهٍ بِوادٍ وَعثٍ، لَیسَ لَها رَاعٍ یُقیمُها، و لا مُسیمٌ یُسیمُها، سَلَکَت بِهِمُ الدُّنیا طَریقَ العَمَى، و أخَذَت بِأبصارِهِم عَن مَنارِ الهُدَى، فَتاهوا فی حَیرَتِها، و غَرِقوا فی نِعمَتِها، و اتَّخَذوها رَبًّا، فَلَعِبَت بِهِم و لَعِبوا بِها، و نَسوا ما وَراءَها.
رُوَیدًا یُسفِرُ الظَّلامُ، کَأن قَد وَرَدَتِ الأظعانُ، یوشِکُ مَن أسرَعَ أن یَلحَق!”
«ای فرزندم! مرگ را زیاد به خاطر آور، و به یاد آور حوادثی را که پس از مرگ به سوی آنها شتاب میگیری، و به سمت آنها رهسپار خواهی شد، تا اینکه به واسطۀ این یادآوری و مراقبت بر آن، آمادۀ این واقعه گردی، و برای خود استعداد و قابلیّتِ برخورد با آن را بهدست آورده باشی، و توان وقایع و جریانات پس از آن را کسب نموده باشی. و اینطور نباشد که بیخبر و غافل از مرگ، روزگار را بگذرانی و یک مرتبه به سراغ تو آید، و در غفلت و حیرت تو را دریابد و بر تو چیره گردد، در حالیکه هنوز استعداد و آمادگی انتقال از این سرا به سرای آخرت را بهدست نیاورده باشی.
کتاب حیات جاوید ص ۱۵۲ | بازگشت به فهرست
کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام در توصیف دنیا و اهل آن
و زنهار از اینکه به آنچه مردم دنیا بدان دل خوش کردهاند، فریفته شوی! (و به سرنوشت بیخبری و غفلت آنها، تو نیز دچار گردی! و تصوّر زندگی بیپایان و حیات ابدی در این دنیا تو را نیز به غفلت و سرگردانی و انحراف بکشاند.) و از هجوم مردم دنیا بر متاع دنیوی و خواستهای شهوانی و تکالب بر آن، عبرت بگیر و به راه و مسیر آنان قدم مگذار!
چرا که خداوند دنیا و زخارف آن را برای تو تعریف و تشریح نموده، و خود دنیا نیز به وضوح، حقیقت و واقعیّتش را به تو نمایاند (و از آنچه در این دنیا میگذرد و مردم بدان مشغول میباشند و روزگار خود را بسر میبرند، کاملاً مطّلع نمود) و امور ناپسند و ناگوار و قبیح متداول و متعارفِ در این دنیا را بر ملا ساخت.
پس بدان که اهل دنیا همانند سگهای پارسکننده میباشند که به یکدیگر هجوم میآورند، و مانند درندگان آسیب رساننده میمانند که به یکدیگر ضربه وارد میکنند و یکدیگر را میرانند، و قویترِ آنان، ضعیفتر را میدرد و میخورد، و بزرگتر بر کوچکتر رحم نمیآورد.
مردم دنیا چارپایانی را میمانند که گروهی را به آخور بسته، و گروهی به چرا مشغولند، عقلهای آنان به تباهی کشیده است (تشخیص خوب و بد، مصلحت و مفسده از آنان سلب شده است.) و امور خود را بر اساس توهّمات و تخیّلات و جهالت استوار نمودهاند. مردم دنیا بر مراکب آفت در وادی رملی که گذر از آن طاقت فرساست، در حرکتند. کسی را برای این قافله و احشام، دلیل و راهنما نیست، و زمامداری که آن را به چراگاه بَرَد در میان نمیباشد.
دنیا ایشان را در مسیر ظلمت و تاریکی و راه ناپیدا به حرکت درآورده است، و چشمهای آنان را از فیض روشنائی و تابش چراغ هدایت محروم ساخته است، پس سرگشته و حیران در این بیابان، راه خود را به بیراهه کشاندند و در وادی ظلمت به ضلالت افتادند، و در نعمتهای زودگذر دنیا غرق گشتند، و آنها را معبود خویش قرار دادند (ریاستها و تجمیع ثروتو دنبالهروی شهوات و زیادهطلبیها…)، پس دنیا آنان را به بازی گرفت و آنها با دنیا به بازی پرداختند، و فراموش کردند که پس از دنیا و زندگی در این سرا، چه در انتظار آنان میباشد.
امّا دیری نمیپاید که پردههای جهل و تاریکی (به واسطۀ مرگ) به کنار میرود و همانند هودجی که صاحبش را به منزل میرساند، مردم به منزلگاه خویش وارد میشوند و از جایگاه خود مطّلع میگردند، چونان فرد شتابانی که امید رسیدن به منزل و مأوای خویش دارد.»
کتاب حیات جاوید ص ۱۵۳ | بازگشت به فهرست
جایگاه حقیقی روح و بدن و جسم و جان آدمی
در این فقرات، أمیرالمؤمنین علیه السّلام جایگاه حقیقی روح و بدن و جسم و جان آدمی را تبیین میکنند، و موقعیّت هر کدام از این دو را در خلقت و حیات دنیوی روشن میسازند.
مردم عوام از آنجا که عقل و درایت خود را در تشخیص صلاح و فساد به کار نینداختهاند و ادراک و بصیرت خویش را در تمتّعات دنیوی و گذران عمر قرار دادهاند، طبعاً از هر آنچه آنها را به استفاده از لذّات و شهوات و جاذبههای نفسانی تشویق و ترغیب میکند و به سمت و سوی آنها به حرکت درمیآورد استقبال مینمایند، و همّ و غمّ خود را مصروف وصول به این هدف و غایت میکنند؛ و قهراً از وسائط و وسائل ربط روح و جان آدمی به عوالم غیب خبری ندارند، و اگر هم کم و بیش مطّلع شوند، استقبالی نخواهند کرد. و پیوسته به اهمال و مسامحه و بیاعتنایی با آنها برخورد میکنند و خود را از درگیری و تماس با آن وسائط دور نگه میدارند، و در مجالس و محافل خویش، پیوسته به سخنان و امور دنیوی اشتغال میورزند و اگر فردی بخواهد از این مجموعه قدری فاصله گیرد و جریان مجلس را به سمت مسائل معنوی و امور اخروی بکشاند، با عدم توجّه و چه بسا اعتراض آنان مواجه میگردد.
و امّا بالعکس، اهل درایت و کیاست، جایگاه روح و روان خود را درست ارزیابی نمودهاند و نزول در این دنیا را به عنوان گذرا و پلی به سوی سرای جاوید میپندارند. و موطن دنیا را منزلگاه خویش قرار ندادهاند، بلکه از آن، جهت استعداد وفود به آخرت بهره بردهاند.
اینان نسبت به اموری که روح و نفس آنان را به سوی عوالم غیب و تجرّد و غفران سوق دهد، نهایت سعی و حسّاسیت را اعمال میکنند؛ و از هر فرصتی برای ره توشۀسرای آخرت استفاده میکنند، و به هر وسیله و واسطهای که احتمال مساعدت و همراهی آنان را در این راستا بدهند، متشبّث میشوند و هیچ موقعیّت و فرصتی را از دست نمیدهند.
در مجالس، سخنان و کلمات آنان، رنگ و بوی عوالم دیگر را میدهد و انسان را در نفحات و روائح قدسیّۀ غیب، مست و مسرور میسازد. از گفتگو در مسائل دنیا رویگردان و نسبت به تحوّلات و حوادث روزمرّه، بیاعتنا میباشند. دنیا را در هر مرتبه و جایگاهی که باشد، مطرود و منکوب مینمایند و هیچ قالب و مظهری را گرچه صبغه و نقاب دینی داشته باشد، برنمیتابند. مکر شیّادان و حیلۀ شیاطین و وسوسۀ مردم کوتهبین و شعارها و اقبالها، آنان را از مسیر حق و مبانی متقن، منحرف نمیسازد؛ و به آنچه دیگران از هر صنف و گروهی برای بهدست آوردنش جان میسپارند، به سُخریّه و استهزاء مینگرند.
آری، اینانند رندان عالم سوز و زیرکان جان افروز که به فرمایش سیّد کائنات و عصارۀ ممکنات، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم:
کَم مِن صائمٍ لَیس لَه مِن صیامِه إلّا الجوعُ و الظَماءُ، و کَم مِن قائِمٍ لیسَ لَه مِن قِیامِه إلّا السَّهَرُ و العَناءُ؛ حَبَّذا نَومُ الأکیاسِ و إفطارُهُم![۲]
«چه بسیارند روزه دارانی که بهرهای از روزۀ خود جز گرسنگی و تشنگی نخواهند برد، و چه بسیارند شب زندهدارانی که نصیبی از بیداری شب جز خستگی چشم و جسم نمیبرند؛ خوشا به حال زیرکان و رندان و صاحبان عقل و درایت که مسیر زندگی خود را به نیکی دریافتهاند، و صواب را از خطا و مصلحت را از مفسده و حقیقت را از مجاز باز شناختهاند! اینان در خواب و خوراک از سایرین که به شبزندهداری و روزه، روزگار میسپارند، پیشی گرفتهاند و به مقصد و مقصود نزدیکتر گشتهاند.»
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست | نان حلال شیخ ز آب حرام ما [۳] |
در این فقرات أمیرمؤمنان علیه السّلام ما را به رویکرد خویش در این دنیا و مقصود از وفود ما در این دار عاریت، تنبّه میدهند؛ و هشدار میدهند که مبادا جای حقّ و باطل، و حقیقت و اعتبار، و اصل و فرع را عوض کنیم، و التفات خود را به جای منعطف نمودن به یکی، به دیگری برگردانیم! که حاصل عمر به تباهی، و نتیجه از وجود، جز بوار و بدبختی و خسارت چیزی نخواهد بود.
کتاب حیات جاوید ص ۱۵۵ | بازگشت به فهرست
توصیههای أمیرالمؤمنین علیه السّلام به کوتاه نمودن آمال و آرزوها
“و اعلَم [یا بُنَیَّ!] أنّ مَن کانَت مَطِیَّتُهُ اللّیلَ و النّهارَ، فَإنّهُ یُسارُ بِهِ و إن کانَ واقِفًا، و یَقطَعُ المَسافَهَ و إن کانَ مُقیمًا وادِعًا.
و اعلَمْ یَقینًا أَنّکَ لَن تَبلُغَ أمَلَکَ، و لَن تَعدُوَ أجَلَکَ، و أنَّک فی سَبیلِ مَن کانَ قَبلَکَ؛ فَخَفِّضْ فی الطَّلَبِ، و أجمِلْ فی المُکتَسَبِ، فَإنّهُ رُبّ طَلَبٍ قَد جَرَّ إلَى حَرَبٍ؛ فَلیسَ کُلُّ طالِبٍ بِمَرزوقٍ، و لا کُلُّ مُجمِلٍ بِمَحرومٍ. و أکرِمْ نَفسَک عَن کُلِّ دَنِیَّهٍ و إن ساقَتْکَ إلَى الرَّغائِبِ، فَإنَّک لَن تَعتاضَ بِما تَبذُلُ مِن نَفسِک عِوَضًا. و لَا تَکُنْ عَبدَ غَیرِک و قَد جَعَلَکَ اللهُ حُرًّا. و ما خَیرُ خَیرٍ لا یُنالُ إلّا بِشَرّ،ٍ و یُسرٍ لا یُنالُ إلّا بِعُسرٍ.”
«و بدان ای فرزند! کسی که مرکبش گردش شب و روز است ـ چه بخواهد یا نخواهد ـ همراه با شب و روز، او نیز به جلو خواهد رفت، گرچه خود در حرکت نباشد، و مسافت حیات را طی خواهد نمود، گرچه خود در منزل و جایگاهش به استراحت پرداخته باشد.
و به یقین بدان که تو هیچوقت به آرزوهایت نخواهی رسید، و از اجل خود فراتر نخواهی رفت، و تو بر همان راهی میروی که گذشتگان تو نیز در آن راه قرار گرفتند.
پس در طلب و خواستهایت یکدندگی و لجاجت را کنار بگذار، و در امور خود به اعتدال و نکویی رفتار نما؛ زیرا ممکن است برخی از خواستها و آرزوهای نامعقول و دور از انتظار، موجب حرمان و از دست دادن فرصتها و از بین رفتن اموال شوند؛ پس هر طلب کنندهای به خواست خود نخواهد رسید، و هر سر در گریبان رفتهای محروم نخواهد بود.
و نفس خود را گرامی بدار از دست یازیدن به هر کار پست و دور از شأن و شرافت انسانی، گرچه آن امر دَنی و پست، تو را به نعمتها و غنائم قابل توجّه دنیوی برساند؛ زیرا تو هیچگاه نخواهی توانست در قبال از دست دادن شرافت انسانی خود و زیر پا گذاشتن مناعت طبع و کرامت خویش، به متاعی که بتواند این نقصان و فقدان را جبران نماید، دسترسی پیدا کنی و عوض آن حیثیّت و آبروی از دست رفته را به چنگ آوری.
و هیچگاه بندۀ غیر خودت مباش، در حالیکه خداوند تو را آزاد و حرّ آفرید؛ و این چنین نیست که هر مقصود پسندیده و مأمول ارزشمندی برای انسان باید حاصل شود به واسطۀ مقدّمات زشت و ناپسند، و چنین مپندار که در همۀ راحتیها و گشایشها طعم تلخ سختی و مشقّت را باید چشید. (نسبت به امور و کارهای خود سخت مگیر، و برای رسیدن به خواستهای خویش به هر کس و ناکسی روی نیاور، و بگذار که مسائل و قضایا به سهولت و آرامی پیش رود.)»
در این فقرات، أمیرمؤمنان علیه السّلام به نکاتی بس ارزشمند و قابل تأمّل اشاره دارند.
نکتۀ اول: مقدار توان و قدرت اختیار انسان، در ایجاد آرزوها و خواستهای خویش است؛ و مقدار توان و قدرت بشر، در تحقّق آمال خود.
شکّی نیست که با توجّه به صفات و ملکات و غرائزی که خداوند متعال در نهاد و کمون آدمی قرار داده است، آدمی در رسیدن به تمتّعات دنیوی و اشباع شدن، مرز و حدّ مشخّصی نمیشناسد؛ و در طلب لذّات و خوشیها پیوسته با موانع خارجی و درونی خود در جنگ و ستیز است، و به یک مرحله و موقف اکتفا نمیکند.
برای سکونت و مصون ماندن از سرما و گرما و خطرات، طبعاً چارهای جز بنای ساختمان و ایجاد سرپناه نمیبیند؛ و از این جهت عقلاً و عرفاً در تحقّق این خواستِ مشروع، باکی بر او نخواهد بود؛ ولی هنگام تحقّق این خواست، پا از حدّ خود فراتر میگذارد؛ و اگر قدرت و توان رسیدن به خواست و میل او باشد، هیچ مرزی برای توقّف این آرزوها نخواهد بود. میخواهد به مسکن دیگران تعدّی کند و هر سرپناهی را که در نظرش جالب و جاذب آمد، تصاحب نماید.
برای اقناع غرائز و ابقای نسل، خود را به تشکیل کانون خانواده و اختیار همسر محتاج میپندارد، امّا در ادامۀ این مسیر، به هر زن زیبا روی و صاحب مکنتی، به چشم خریدار مینگرد؛ و زن نیز، به تصاحب هر مرد دلخواه خود در صفات مختلف میاندیشد؛ و اگر هزاران هزار برای او فراهم گردد، باز چشم طمع به سوی افق ناشناخته میدوزد، و بر احتمال وجود مورد برتر، در خیال و وهم آن بسر میبرد.
و همینطور نسبت به تجّمع ثروت و برتری قدرت، و حسن اشتهار و معروفیّت و ایجاد محبوبیّت، و حکومت و کشورگشائی و فتح بلاد و اقطار، مرزی نمیشناسد؛ چنانچه صفحات تاریخ بر تأیید این مسأله، گواهی صادق و شاهدی واثق خواهند بود.
بنابراین به حکم عقل و رعایت مصلحت، باید به همان میزانی نسبت به این امور اهتمام داشت که رسیدن به آن برای کمال و صلاح مفید خواهد بود و مانع رشد و ترقّی نگردد؛ و صرف وقت برای این منظور، مساوی با تباهی عمر و از دست دادن فرصت این حیات نشود.
گویند: روزی مرحوم قاضی ـ رضوان الله علیه ـ نسبت به احوال و امور یکی از شاگردانشان که از نجف به شهر و دیار خود بازگشته بود، از اطرافیان سؤال نمودند. آنها ابراز داشتند: بحمدالله وضع و حال او خوب شده، و افراد زیادی به دور او جمع شدهاند و کار او در محل و منطقه خویش رونق گرفته است.
ایشان پس از شنیدن این مطلب، خیلی ابراز تأسّف کردند و فرمودند:
«حال خوبی نیست!»
کتاب حیات جاوید ص ۱۵۸ | بازگشت به فهرست
اشتغال به دنیا نباید نفس را از توجّه به خداوند متعال باز دارد
اشتغال به امور دنیا، نباید در حدّی باشد که نفس را از توجّه به خدای متعال باز دارد؛ چنانچه در آیه شریفه میفرماید:
قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِه.[۴]
«ای رسول ما! به مردم بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خویش شما و نیز اموالی که ذخیره نمودهاید و معاملاتی که بیم شکست و نقص در آن میبرید و منزلهایی که برای خویش برگزیدهاید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او مهمّتر و محبوبتر باشد؛ پس در انتظار بمانید تا خداوند تقدیر و قضای بر قهرش را بر شما فرود آورد.»
و بدین لحاظ پیوسته بزرگان میفرمودند: اکتساب در معیشت و تحصیل رزق باید بر اساس نیاز و ضرورت زندگی صورت پذیرد، نه بر اساس توهّمات و تخیّلات.
کتاب حیات جاوید ص ۱۵۹ | بازگشت به فهرست
نباید در انتخاب شغل و حرفه، مطامع دنیوی و مقاصد شهوانی مقصد و مقصود باشد
و امّا نکتۀ دوّم: امام علیه السّلام میفرمایند: سعی و کوشش خود را در امری پسندیده و نیکو قرار ده؛ و به دنبال این مباش که کوشش و تلاشت به نتیجۀ دلخواه خواهد رسید یا خیر. و به عبارت دیگر، وظیفه و تکلیف تو اشتغال به کار و کسب معیشت، از دریچه و دیدگاه توحیدی به اشیاء باشد، نه بر اساس منظر و مبانی دنیوی و تکثّرات نفسانی.
بر این اساس در انجام تکلیف اشتغال، در فکر آن مباش که سودی نصیبت گردد یا زیانی متوجّهات شود! زیرا روزی به دست خداست و او متکفّل امور بندگان است.
امروزه هدف و مقصد افراد در انتخاب رشته و حرفه، تحصیل درآمد افزونتر و پیشیگرفتن از یکدیگر در تکالب بر منافع و لذّات دنیوی است. جوانی که در طلب اکتساب علوم و حِرَف پا به عرصۀ محیط علمی و تجربی میگذارد، دائماً در این دغدغه بسر میبرد که به کدام رشته و مِهنه روی آورد، تا بتواند آیندهای مقبولتر و امیدوار کنندهتر برای خود و خویشانش محقّق کند. او به نیاز جامعه و ضرورتهای آن در عرصههای مختلف نمینگرد و خود را در قبال احتیاجات افراد جامعه و ملّت خویش، مسئول نمیشمرد؛ و راحتی و کامروائی خویش را بر نیازهای مردم و ملّتش ترجیح میدهد؛ و اگر متمکّن باشد، برای گذران زندگی و تحصیل رفاه، مسئولیّت خویش را به دست فراموشی میسپرد و خانه و کاشانۀ خود را رها نموده، راهی دیار غربت و ممالک کفر میگردد؛ و اندوخته و توان علمی و تجربی خود را به دُوَل کفر و الحاد و ملل بیگانه تقدیم میکند و نوکر حلقه به گوش اجانب و اغیار میشود، تا آنها هرچه میتوانند از او در راستای اهداف اهریمنی خویش بهره ببرند؛ و در استیلای بر ملل مظلوم و ستمدیده و چیرگی بر منافع دنیوی، تا جائیکه ممکن است او را بدوشند و رمق او را به اتمام رسانند، و نتیجهای جز خسران دنیوی و اخروی برایش به جای نگذارند.
و بر همین قیاس، جوان محصّل و مستعدّی که جهت تحصیل معارف اسلامی و مبانی اهل بیت علیهم السّلام پا به عرصۀ علم و فرهنگ میگذارد، باید تمام همّت و نیّت خود را خالص گرداند؛ و به اندازۀ سر سوزنی از مطامع دنیوی و مقاصد شهوانی و شهرت و آوازه و محبوبیّتهای این دنیای دنیّ، در ذهن و ضمیر خود راه ندهد و نیّت صاف و صدق قلبی خویش را مشوّه و آلوده نسازد؛ و فقط در این اقدام حیاتی، رضا و تقرّب به معبود و معشوق را مدّ نظر آورد؛ و از آنچه بسیاری از مردم در راه کسب آن، تمامی ارزشها و ودایع الهی را زیر پا میگذارند، دوری گزیند؛ از شهرت و سُمعه بر حذر باشد؛ و اطّلاع بر مبانی اهل بیت و مبانی اعتقادی را در جهت تربیت و تهذیب و اخلاص قلب و اصفاء ضمیر خود به کار بندد؛ و در مقام تبلیغ، فقط به رضای الهی توجّه کند، و از کثرت مردم و اقبال آنان غرّه نشود و به تشویقها و تهدیدها توجه نکند؛ و از افراط و تفریط و غلبۀ احساسات دوری گزیند و قلّت افراد در برههای، موجب یأس و اندوه او نشود.
و به طور کلی، هر فرد در هر موقعیّت باید رضای الهی را مدّ نظر قرار دهد.
کتاب حیات جاوید ص ۱۶۰ | بازگشت به فهرست
توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به رعایت و حفظ اصالت نفس و شرافت آدمی
و نکتۀ سوّم در این بیان امام علیه السّلام: رعایت اصالت نفس و ارزش و بهاء روح و شرافت روان آدمی، در قبال لذّات زودگذر و حطام دنیوی و منافع مستعجل است.
امام علیه السّلام در این فقره هشدار میدهد که مبادا رسیدن به حطام دنیا را گرچه در انظار عمومی ارزشمند مینماید، در مقابل از دست دادن روح عظمت و آزادگی و مرتبۀ عُلیای خلافه اللهی که جز ذات اقدس حق، هیچ مرتبهای برتر از او نخواهد بود، بهدست آوری! و اکسیر سعادت خویش را به خرمهرۀ بیارزش و بها، معاوضه نمایی! و خسارت جاودان را به بهای رسیدن به پستترین لذّتها که لذّت اهل دنیا و غفلت است، به جان بخری و خود را از حیات جاودان محروم سازی! که در این صورت، خود را بنده و غلام زر خرید دیگران نمودهای، در حالیکه خداوند تو را حرّ و آزاد آفرید و تو را بندۀ خویش قلمداد نمود.
“و إیَّاکَ أن توجِفَ بِکَ مَطایا الطَّمَعِ! فَتورِدَک مَناهِلَ الهَلَکهِ.
و إنِ استَطَعتَ أنْ لایَکونَ بَینَکَ و بَینَ اللهِ ذو نِعمَهٍ فَافعَلْ، فَإنَّکَ مُدرِکٌ قِسمَکَ، و آخِذٌ سَهمَکَ؛ و إنّ الیسیرَ مِنَ اللهِ ـ سُبحانَهُ ـ أعظَمُ و أکرَمُ مِنَ الکثیرِ مِن خَلقِهِ، و إن کانَ کُلٌّ مِنهُ.”
«و زنهار از اینکه مرکبهای حرص و آز تو را دریابند و بر عقل و درایت و ایمانت چیره و غالب گردند! و تو را به وادی مهلک ظلمات و آبشخوار سموم به هلاکت افکنند.
و اگر میتوانی بین خود و خدای خویش واسطهای از مردم دنیا قرار ندهی، حتماً به کار بند (بیش از میزان متعارف در رسیدن به منویّات و مقاصد دنیوی به مردم و صاحبان مناصب اتّکاء و پشتگرمی ننمائی و خدا را در رسیدن به امور دنیا فراموش نکنی)؛ زیرا تو به آنچه قسمتت کردهاند خواهی رسید، و نصیب و حصّهات را بهدست خواهی آورد؛ و عطائی اندک، ولی از جانب پروردگار، بسیار بسیار عظیمتر و بلند مرتبهتر و با کرامتتر است از عطائی کثیر که از خلق خدا به انسان میرسد، گرچه تمامی این عطایا از جانب خداوند است.»
“و تَلَافیکَ ما فَرَطَ مِن صَمْتِکَ أیسَرُ مِن إدراکِکَ ما فاتَ مِن مَنطِقِکَ، و حِفظُ ما فی الوِعاءِ بِشَدِّ الوِکاءِ، و حِفظُ ما فی یَدَیکَ أحَبُّ إلَیّ مِن طَلَبِ ما فی یَدِ غَیرِکَ، و مَرارَهُ الیَأسِ خَیرٌ مِنَ الطّلَبِ إلَى النّاسِ؛ و الحِرفَهُ مَعَ العِفَّهِ خَیرٌ مِنَ الغِنَى مَعَ الفُجورِ، و المَرءُ أحفَظُ لِسِرِّهِ؛ و رُبَّ ساعٍ فیما یَضُرُّه.”
«و کوتاهی در سخن گفتن و التزام به سکوت را میتوانی تدارک نمایی و با تکلّم، تدارک و جبران تقصیرت را بنمایی، ولی تدارک و برگرداندن آنچه از دهانت خارج شد، دیگر مقدور و آسان نخواهد بود. (گویند: سخن کز دهان خارج شود، به مانند سهم و تیری ماند که از کمان پرتاب گردد و دیگر قادر به برگرداندن آن نمیباشیم.) و حفظ و نگهداری آبی که در مشک است با بستن دهانۀ آن حاصل میشود.
و قناعت ورزیدن تو به آنچه در دستت میباشد، نزد من پسندیدهتر و خوشایندتر است از چشم داشتن به آنچه در نزد دیگران است؛ و تلخی یأس و ناامیدی از رسیدن به برخی از خواستها و آرزوها، بهتر است از روی آوردن به سوی مردم و تقاضا نمودن از ایشان و کمک خواستن از آنها برای مشتهیّات نفسانی؛ و گذران معیشت با اندکی سختی و کوشش، امّا همراه با عفّت و پاکدامنی، بهتر است از ثروت و غنائی که با فسق و فجور توأم گردد.
و هر شخصی نسبت به حفظ و حراست از راز و سرّش از دیگران، أولیٰ و أرجح است؛ و چه بسا افرادی هستند که در مسیری تلاش میکنند که آن مسیر موجب ضرر و تباهی آنان خواهد گشت.»
کتاب حیات جاوید ص ۱۶۲ | بازگشت به فهرست
توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به حفظ زبان و سکوت
از جمله نکاتی که امام علیه السّلام در این فقرات به آن اشاره دارند: مسألۀ سکوت و حفظ زبان از تکلّم بیجاست. به تحقیق میتوان گفت: در متون دینی در همۀ ادیان، به کمتر موردی مانند سکوت و عدم تکلّم تأکید شده است.
لقمان حکیم به فرزندش میفرمود:
«ای فرزند! اگر گمان میبری که سخن گفتن حُکم نقره را دارد، ولی بدان که سکوت و خاموشی، از طلاست.»[۵]
از معصومین علیهم السّلام وارد است:
«انسان حاکم بر گفتار و کلام خویش است، مادامی که از دهان او خارج نشده است؛ ولی پس از سخن گفتن، او محکوم سخن میگردد؛ و سخنی که از او سر زده، حاکم بر او میشود و او را با خود به هرجا که میخواهد، میبرد.»[۶]
بزرگان فرمودهاند:
«چه بسا افشای برخی از اسرار و حالات است که برای همیشه موجب سلب فیوضات و افاضات خواهد شد!»
“مَن أکثَرَ أهجَرَ، و مَن تَفَکَّرَ أبصَرَ. قارِن أهلَ الخَیرِ تَکُنْ مِنهُم، و بایِن أهلَ الشَّرِّ تَبِن عَنهم. بِئسَ الطّعامُ الحَرامُ! و ظُلمُ الضَّعیفِ أفحَشُ الظُّلمِ.”
«کسی که زیاده سخن گوید، در کلامش لغو و بیهودهگویی زیاد یافت شود، و کسی که پیوسته در فکر و تأمّل باشد، نسبت به مسائل و حوادث با بصیرت و بینش قدم برمیدارد.
پیوسته با اخیار و نیکان مصاحبت نما، تا کمکم از زمرۀ ایشان گردی، و از بد نامان و افراد فاسد و شریر پرهیز نما، تا از آنان فاصله پیدا کنی.»
پسر نوح با بدان بنشست | خاندان نبوّتش گم شد | |
سگ اصحاب کهف روزی چند | پی مردم گشت و مردم شد[۷] |
تأثیر پذیری نفس انسان در ارتباط با عوامل خارجی، مسألهای غیر قابل انکار و تردید است؛ مانند عوامل مکان و زمان و اطرافیان و پدیدههایی که اتفاق میافتند. و باید اذعان نمود که تأثیر رفیق و مصاحب ـ چه نیکو و چه زشت ـ بر نفس آدمی بسیار قوی و شدید است؛ و در این باره دستورهای مؤکّدی از ناحیۀ رهبران دینی و اخلاقی به دست ما رسیده است، و به نحو اکید ما را از معاشرت با رفیق ناشایست بر حذر داشتهاند.
و بدین لحاظ است که سکونت در بلاد کفر نیز از نظر شرع حرام میباشد؛ زیرا فضای نامناسب، باعث به هم ریختگی و تحوّل نفس از نقطۀ نور به وادی ظلمت خواهد شد. و این مسأله به طور ناگهانی و دفعتاً پیدا نمیشود، بلکه به تدریج و بدون احساس شخص به وجود میآید؛ و پس از گذشت زمان و ارتباط با محیط و اطراف، آنچنان تغییر و تحوّلی روی خواهد داد که به طور کلّی، شخصیّت انسان مبدّل به شخصیّت دیگری خواهد شد و خواستها، متغیّر میگردند، گرچه به حسب ظاهر به همان آداب و رسوم سابق، تا حدودی عمل شود.
کتاب حیات جاوید ص ۱۶۴ | بازگشت به فهرست
توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به پرهیز از طعام شبههناک و ظلم و ستم
«بدترین غذاها لقمۀ حرام میباشد، لذا از تناول غذا و مأکولات حرام و شبههناک بپرهیز! و بدان که ظلم ـ در هرجا و هر موقعیّت ـ بسیار مذموم و قبیح است، خصوصاً اگر مظلوم، فرد بینوا و ضعیفی باشد.»
“إذا کانَ الرِّفقُ خُرقًا کانَ الخُرقُ رِفقًا. رُبَّما کانَ الدَّواءُ داءً و الدّاءُ دَواءً، و رُبَّما نَصَحَ غَیرُ النَّاصِحِ و غَشَّ المُستَنصَحُ.
و ایّاکَ و إتِّکالَکَ عَلی المُنیٰ! فإنَّها بَضائِعُ المَوتیٰ، و العَقلُ حِفظُ التَّجارِبِ؛ و خَیرُ ما جَرَّبتَ ما وَعَظَکَ.”
«در جائیکه مدارا و مرافقت موجب جسارت و جرأت متعدّی شود، باید رفاقت و مدارا را کنار گذاشت و با درشتی و شدّت با فرد متجاوز برخورد نمود»؛ زیرا:
ترحّم بر پلنگ تیز دندان | ستمکاری بود بر گوسفندان[۸] |
«و چه بسیار اتّفاق میافتد که دوا خود موجب مرض خواهد شد، ولی مرض و الَم برای انسان مفید و باعث برکات و خیرات میشود.
و چه بسا انسان از فردی که توقّع نصیحت و اندرز ندارد، مطلب قابل توجّه و نیکویی میشنود، و از کسی که انتظار راهنمایی و ارشاد دارد، کلام نازیبا و رفتار قبیح و ریا مشاهده میکند. (پس در همۀ احوال، انسان باید شیفتۀ سخنان افراد نشود، و با دید تردید نیز به هر گفتاری ننگرد؛ بلکه باید خود، به تحقیق و تفکّر در کلام اشخاص بپردازد.)
و زنهار از اینکه بر آرزوها و آمال دور و دراز خود، زندگی و سعادت خود را بنا کنی و رفتار خویش را تدبیر نمایی! زیرا این آرزوها همگی بضاعتهای مردگانند، آنها نیز چنین آرزوهایی داشتند؛ ولی همه را گذاشتند و رفتند.»
آن قصر که جمشید در آن جام گرفت | آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت | |
بهرام که گور میگرفتی همه عمر | دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟ |
و به فرمایش حضرت حافظ شیراز، قدّس الله سرّه:
بده جام می و از جم مکن یاد | که میداند که جم کی بود و کِیْ کِی[۹] |
«و عقل تجربهها و آزمودهها را نگهداری میکند و از آن، برای تصحیح روش و مسیر زندگی بهره میبرد؛ و بهترین تجربهای را که میتوانی از آن نفع ببری، تجربهای است که تو را اندرز دهد و زشت و زیبا را به تو بنمایاند.»
کتاب حیات جاوید ص ۱۶۵ | بازگشت به فهرست
توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به حفظ فرصتها و اوقات
“بادِرِ الفُرصَهَ قَبلَ أن تَکونَ غُصَّهً. لَیسَ کُلُّ طالِبٍ یُصیبُ، و لا کُلُّ غائِبٍ یَئوبُ. و مِن الفَسادِ إضاعَهُ الزّادِ، و مَفسَدَهُ المَعادِ. و لِکُلِّ أمرٍ عاقِبَهٌ، سَوفَ یَأْتیکَ ما قُدِّرَ لَکَ. التَّاجِرُ مُخاطِرٌ؛ و رُبَّ یَسیرٍ أنمَىٰ مِن کَثیرٍ وَ لا خَیرَ فی مُعینٍ مَهینٍ، و لا فی صَدیقٍ ظَنینٍ. ساهِلِ الدَّهرَ ما ذَلَّ لَکَ قَعودُهُ، و لا تُخاطِرْ بِشَیءٍ رَجاءَ أکثَرَ مِنهُ، و إیّاکَ أن تَجمَحَ بِکَ مَطیَّهُ اللَّجَاجِ!”
«فرصت را از دست مده پیش از آنکه ندامت و حسرت نصیبت گردد.»
انسان پیوسته باید مترصّد فرصتهای شایسته باشد؛ زیرا ممکن است هرگز تکرار نگردد؛ چنانچه از امام علیه السّلام منقول است:
إغتَنِموا الفُرَصَ، فإنَّها تَمرُّ مَرَّ السّحاب.[۱۰]
«از فرصتها نهایت بهرهوری را بنمایید؛ زیرا مانند ابرها سریع از کنار شما درمیگذرند.»
از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت است که فرمودند:
إنَّ لِلّه فی أَیَّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٍ، ألا! فَتَعَرَّضوا لَها، و لا تُعرِضوا عَنها.[۱۱]
«خداوند متعال را در روزهای زندگی شما، نسیمهای رحمت و برکت است. پس زنهار که از آن فرصتها غفلت نورزید، و خود را پیوسته مستعدّ و پذیرای آن نفحات قرار دهید!»
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق | نیست فردا گفتن از شرط طریق [۱۲] |
«هر جویندهای، به مطلوب خویش نخواهد رسید، و هرچه از دست رفته است، این چنین نیست که باز گردد. و از زمرۀ تباهیها، بلکه بالاترین آنها از دست دادن زاد و توشۀ آخرت، و در نتیجه از بین رفتن معاد و روز بازپسین است؛ (زیرا بدون توشه آخرت که قرب حضرت حقّ است، جایی برای انسان در سرای خلد باقی نمیماند.)[۱۳]
و هرچیزی در این دنیا عاقبتی دارد. (اینطور نیست که انسان هرکاری دلش خواست انجام دهد و نگران مآل و عاقبت کار خویش نباشد.)
هرچه برایت تقدیر شده است، لا محاله به تو خواهد رسید. و کسی که تجارت میکند، خود را با حوادث پیش رو و احتمالات آینده، میآزماید و آماده میکند؛ و چه بسا قناعت و اکتفا به بهره و نتیجه کم، رشد و نموّش، از امر زیاد و چشم پر کن، بیشتر باشد.
و خیری در استعانت از فردی که ممکن است روزی باعث وهن و سرشکستگی انسان شود، نمیباشد، و فائدهای در رفاقت و صداقت با دوستی که احتمال خلاف در او تقویت شده است، نخواهد بود.
با روزگار مدارا کن تا وقتی که منقاد تو باشد. (و هنگامی که مشاهده کردی سخنت خریدار ندارد، زبان فرو بند و بیجهت خود را به دردسر مینداز.)
و خود را برای زیاده خواهی دچار مخاطره مکن، (به اندازه برای امور و اشتغالاتت، وقت و توان بگذار.) و زنهار از اینکه دشمنیها و کینهها و لجاجتها تو را از مسیر حق دور گرداند و عنان اختیار از کفت برباید و عقل و تدبیر را از حوزۀ تصرّفات و تصمیمگیریت دور نگه دارد! و تو را به راهی برد که نتیجهاش ظلم و اجحاف و تعدّی و خروج از مرزهای انسانی و ضوابط الهی خواهد بود.»
کتاب حیات جاوید ص ۱۶۷ | بازگشت به فهرست
کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام در کیفیّت و میزان رفاقت و دوستی و حقوق آن
“إحمِلْ نَفسَکَ مِن أخیکَ ـ عِندَ صَرمِهِ ـ عَلَى الصِّلَهِ، و عِندَ صُدودِهِ عَلَى اللُّطْفِ و المُقارَبَهِ، و عِندَ جُمودِه عَلى البَذلِ، و عِندَ تَباعُدِه عَلى الدُّنُوِّ، و عِندَ شِدَّتِه عَلَى اللّینِ، و عِندَ جُرمِهِ عَلى العُذرِ؛ حتّى کَأنّکَ لَهُ عَبدٌ، و کَأنّهُ ذو نِعمَهٍ عَلَیکَ؛ و إیّاکَ أن تَضَعَ ذلِکَ فی غَیر مَوضِعِهِ، أو أن تَفعَلَه بغَیرِ أهلِهِ!
لا تَتّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدیقِکَ صَدیقًا فَتُعادِیَ صَدیقَکَ، و امحَضْ أخاکَ النّصیحَهَ حَسَنَهً کانَت أوْ قَبیحَهً، و تَجَرَّعِ الغَیظَ فَإنّی لَم أرَ جُرعَهً أحلَى مِنهَا عاقِبَهً و لا ألَذَّ مَغَبَّهً. و لِن لِمَن غالَظَکَ؛ فَإنّهُ یوشِکُ أن یَلینَ لَکَ. و خُذ عَلَى عَدُوّکَ بِالفَضلِ؛ فَإنّهُ أحلَى الظَّفَرَینِ. و إن أرَدتَ قَطیعَهَ أخیکَ فَاستَبقِ لَه مِن نَفسِکَ بَقیَّهً یَرجِعُ إلَیها إن بَدا لَه ذلِکَ یَومًا ما.
و مَن ظَنَّ بِکَ خَیرًا فَصَدِّقْ ظَنَّهُ. و لا تُضیعَنَّ حَقَّ أخیکَ، اتِّکالًا عَلى ما بَینَکَ و بَینَهُ؛ فَإنَّهُ لَیسَ لَکَ بِأخٍ مَن أضَعتَ حَقَّهُ. و لا یَکُن أهلُکَ أشْقَى الخَلقِ بِکَ، و لا تَرغَبَنَّ فیمَن زَهِدَ عَنکَ، و لا یَکونَنَّ أخوکَ أَقوىٰ على مُقاطَعَتِکَ مِنکَ عَلى صِلَتِهِ، و لا یَکونَنَّ عَلى الإِساءَهِ أقوَى مِنکَ عَلى الإحسانِ. و لا یَکبُرَنَّ عَلَیکَ ظُلمُ مَن ظَلَمَکَ؛ فَإنّه یَسعَى فی مَضَرَّتِه و نَفعِکَ. و لَیسَ جَزاءُ مَن سَرَّکَ أن تَسوءَهُ.”
«هنگامی که از جانب رفیق و برادرت بیاعتنایی و قطع علاقه مشاهده کردی، برای تجدید پیوند پیشقدم باش، و زمانی که با نامهربانی و تکدّر، راه مواصلت را به روی تو بست، با لطف و تقرّب به او، دوباره آن را بگشای، و در وقت بخل و امساک او در امور، بذل و بخشش قرار ده، و وقتی از تو گریزان گشت، خود را به او نزدیک نما، و زمانی که با درشتخویی با تو برخورد نمود، با رأفت و لینت پاسخ ده، و هنگامی که از او جرم و خلافی نسبت به تو سر زد، او را معذور بدار؛ و چنان با او برخورد کن و در مقابل او رفتار و کردار انسانی بنما که چون بنده در مقابل مولای خویش، هیچ جرم و خلافی را به مولای خود نسبت نمیدهد، و همۀ خلافها را از آنِ خود میپندارد و خود را محکوم و مولا را حاکم قلمداد میکند، و او را ولی نعمت خویش میانگارد.
و بر تو باد که این دستور را در موقعیّتی نامناسب به کار مبندی، و یا نسبت به غیر اهل و قابلیّت، این مطلوب را انجام ندهی! (بعضی از افراد تحمّل و استعداد برخورد کریمانه را ندارند و در مقابل محبّت و لطف دیگران، خود را میبازند و دست و پای خود را گم میکنند و پا از حدّ خود فراتر میگذارند و خود را نسبت به دیگران طلبکار میپندارند. با این افراد نباید به این دستورالعمل برخورد کرد؛ زیرا نتیجه عکس خواهد شد و مقصود حاصل نخواهد گشت.)
هیچگاه دشمن و خصمِ صدیق و رفیقت را دوست و رفیق خود قرار مده؛ زیرا در این صورت صدیق خود را از دست خواهی داد، و از پند و اندرز برادر ایمانی و رفیقت فرو مگذار ـ چه او را خوش آید یا ناخشنود گردد ـ و پیوسته خشمت را فرونشان؛ زیرا من به تجربه دریافتم که هیچ جرعهای شیرینتر از فرو نشاندن خشم و همچنین لذیذتر از عاقبت و مآل او نمیباشد.
و با کسی که با تو برخورد خشونت بار نموده، به نرمی و ملاطفت پاسخ ده؛ زیرا امید میرود که او نیز خُلق و خوی خود را تغییر دهد و با تو به لطف عمل نماید. و با دشمنانت به بزرگواری و کرامت برخورد نما؛ زیرا عفو و بخشش از ظفر یافتن و انتقام گرفتن شیرینتر است.
و اگر خواستی (به جهتی از مصالح) با رفیقت قطع ارتباط و مراوده نمایی، آنچنان نکن که راه بازگشت را به روی او ببندی و همۀ پلهای پشت سرت را خراب کنی، بلکه راه باریکی برای بازگشت او باقی بگذار (و با سخنان ناشایست، خاطرۀ ناپسند و زشت را در ذهن و نفس او به جای مگذار).
و کسی که گمان نیک به تو دارد، او را سرزنش مکن و به سُخره مگیر، بلکه با برخوردی خوشرویانه، از او تشکّر و سپاس نما. و مبادا که به واسطۀ دوستی و قرابت رفیقت، حقّ او را تضییع گردانی و به مسامحه و مساهله بگذرانی و در نفس او خاطرۀ غیر مناسبی را به جای بگذاری؛ زیرا کسی که حقّش را تضییع نمودی، دیگر رفیق و صدیق تو نخواهد بود.
و کاری مکن که خانوادهات نسبت به تو بدترین افراد گردند و در مقابل رفتارت موضعی خصمانه در پیش گیرند.
و نسبت به کسی که به تو پشت کرده است، و لطف و محبّت تو را پاس نمیدارد، اشتیاق نشان مده.
و مبادا رفتاری نمایی که اشخاص در قطع ارتباط با تو، خود را ذی حق بدانند، و از اینکه تو با آنها آنچنانکه باید و شاید معاشرت و مراوده نمیکنی، از تو گلهمند و مکدّر باشند، بلکه باید به نحوی رفتار نمایی که همیشه دست بالا را با آنها داشته باشی، و ارتباط تو با افراد باید آنگونه باشد که در مقام دشمنی با تو تصوّر نکنند که مُحقّ هستند و تو سزاوار سرزنش و خصومت میباشی، بلکه باید تصوّر کنند که لطف و کرامت تو، سزاوار چنین پاسخی از طرف آنان نبود.
و کردار ناپسند دیگران را نسبت به خود بزرگ مشمار (آن را در نفس خود جای مده و برای آن حساب و کتابی باز مکن)؛ زیرا او به واسطۀ این عمل زشت، عواقب بدی را برای خود و نتایج زیبایی را برای تو به بار خواهد آورد و پاداش نیکی اشخاص را به بدی و زشتی مده.»
[divider style=”normal” top=”20″ bottom=”20″]
پاورقی:
[۱]ـ مرحوم والد ـ رضوان الله علیه ـ در کتاب أنوار ملکوت، ج ۲، ص ۲۱۳ فصل مشبِعی دربارۀ دعاء و کیفیّت و استجابت آن، و علل عدم اجابت ذکر کردهاند؛ لذا از توضیح مطلب در اینجا خودداری میشود.
[۲]ـ [قابل ذکر است که این حدیث شریف در مسند احمد، ج ۲، ص ۴۴۱، با قدری اختلاف از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است؛ ولیکن در مجامع روائی شیعه در نهج البلاغه (عبده)، ج ۴، ص ۱۷۱، به نقل از أمیرالمؤمنین علیه السّلام وارد است. (محقّق)]
[۳]ـ دیوان حافظ، طبع پژمان، غزل ۴.
[۴]ـ سوره التّوبه (۹) صدر آیه ۲۴.
[۵]ـ [در فیض القدیر، شرح الجامع الصغیر (المناوی)، ج ۶، ص ۲۷۷، منقول از لقمان حکیم است؛ ولیکن در مشکاه الأنوار، ص ۱۷۵، به نقل از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد است. (محقّق)]
[۶]ـ نهج البلاغه (عبده)، ج ۴، ص ۲۲۷.
[۷]ـ [ کلّیات سعدی (گلستان)؛ ولی در برخی نسخ گلستان وارد است که:
با بدان یار گشت همسر لوط |
خاندان نبوّتش گم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند
پی نیکان گرفت و مردم شد
(محقّق)]
[۸]ـ گلستان سعدی، باب ۸.
[۹]ـ دیوان حافظ، طبع پژمان، غزل ۳۰۱.
[۱۰]ـ نهج البلاغه (عبده)، ج ۴، ص ۱۴۲، با قدری اختلاف.
[۱۱]ـ بحارالأنوار، ج۶۸، ص ۲۲۱، با قدری اختلاف.
[۱۲]ـ مثنوی معنوی، دفتر اوّل، بخش ۶.
[۱۳]ـ مرحوم والد ما، حضرت علّامه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ میفرمود:
شبی در عالم رؤیا دیدم در بیابانی هستم خشک و سوزان که تا چشم میدید خبری از عمران و آبادی نبود. در این هنگام دیدم شبحی از دور نمایان شد و پیوسته نزدیک میشد، تا اینکه جلو آمد. دیدم پیرزنی است به غایت ژنده پوش که لباسهای او همه پاره؛ و چرک و قباحت سراسر وجود او را گرفته است و با عصا لنگان لنگان و بیمارگونه و فرتوت و بیرمق خود را به من رساند. خوب نظر کردم، دیدم او یکی از نزدیکترین اقوام و ارحام من است.
به او گفتم: «چه کردی که خود را به این روز انداختی؟»
گفت: «روزگارم را در دنیا به غفلت از یاد خدا و پیروی از آمال نفس امّاره سپری نمودم…» و از من طلب مساعدت و استمداد از رهایی چنین روزگاری را داشت.
من به او گفتم: «هرچه در دنیا تو را نصیحت کردم که دست از رفتار و کردارت برداری و به کار خود باشی، نپذیرفتی، حال از من درخواست امداد و مساعدت مینمایی؟»
بالأخره با اصرار زیاد او، دست در جیب لباس کردم و دیدم یک دانه نخودچی در جیبم هست، آن را بیرون آوردم و به او دادم. او رو کرد به من و گفت: «همین؟!» گفتم که: «چیز دیگری ندارم.» و او هم پشت به من کرد و عصا زنان دور شد.