کتاب مهرتابناک ج۱: دستور العملهای مرحوم قاضی رضوان الله علیه
بسم الله الرّحمن الرّحیم
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۲۵ | بازگشت به فهرست
توسّل به سیّدالشّهداء و ائمّۀ اطهار علیهم السّلام کلید راه سیر و سلوک
مرحوم قاضی، چنین مرد بزرگی به دوستان خود میفرمودند که:
«از توسّل به ائمّه بالأخص سیّدالشّهداء غافل نشوید که کلید راه در این توسّل است، و بدون این فایدهای ندارد.»[۱]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۲۵ | بازگشت به فهرست
دستورات آیه الحق مرحوم قاضی در ماههای رجب و شعبان و رمضان المبارک
بسم الله الرّحمن الرّحیم
این کتاب [صفحاتٌ من تاریخ الأعلام] مربوط به حالات مرحوم قاضی ـ رحمه الله علیه ـ میباشد که آقازادۀ ایشان آقای سیّد محمّد حسن نوشتهاند. البتّه دو تا کتاب نوشتهاند: یکی راجع به حالات مرحوم قاضی و یکی هم برای شاگردانشان. در این کتابی که راجع به مرحوم قاضی است، یکجا دستورات مرحوم قاضی به شاگردانشان دربارۀ ماه رجب و شعبان و رمضان میباشد؛ دستورات مربوط به سال ۱۳۵۷ هجری قمری است؛ یعنی نُه سال به فوت ایشان، چون مرحوم قاضی سال ۶۶ فوت کردند.
مرحوم آیه الله حاج سیّد علی قاضی در وصیّتی که به شاگردان خود در سه ماه رجب و شعبان و رمضان دارد، میفرماید:
”الحمدُ للّهِ رَبِّ العالَمین، و الصَّلاهُ و السّلامُ علی الرَّسولِ المُبینِ و وَزیرِهِ الوَصیِّ الأمین وَ أبنائِهما الخلفاءِ الرّاشدین و الذُّریَّهِ الطّاهرین و الخَلَفِ الصّالحِ و الماءِ المَعین صَلَّی اللهُ و سلّمَ علَیهم أجمَعینَ.“
«حمد مختصّ ذات أقدس پروردگار عالمیان است. و صلوات و سلام خدا و فرشتگان مقرّب و همۀ جهانیان، بر فرستادۀ آشکار او، و بر وزیر و وصیّ امین آن حضرت، أمیرالمؤمنین؛ و بر فرزندان آن دو بزرگوار که خلفای راشدین و راهیافتگان و راهنمایان به حقّ و صراط مستقیم، و ذرّیۀ طاهرین آنان میباشند باد. و درود و سلام بر خلف صالح و جانشین به حقّ و شایستۀ آنها باد که آب گوارا بر کام تشنۀ امّت و شیعیان میباشند، صَلَّی الله و سَلّمَ علَیهم أجمَعینَ، درود و سلام خداوند بر همۀ آنان باد.»
۱. ”تَنبّه! فَقَد وافَتکُمُ الأشهُرُ الحُرُمْ | تَیَقَّظْ لکی تَزدادَ فی الزّادِ و اغْتَنِمْ | |
۲. فقُمْ فی لیالیها و صُمْ مِن نهارها | لِشُکر إلٰهٍ تَمَّ فی لُطفِه و عَمّ | |
۳. و لا تَهجَعَنْ فی اللَّیل إلَّا أقَلَّهُ، | تَهَجّدْ؛ و کَم صَبٍّ من اللَّیل لَم یَنَمْ | |
۴. و رَتِّلْ کتابَ الحَقِّ و اقرَأْهُ ماکثًا | بِأحْسن صوتٍ نورُهُ یُـشرِقُ الظُّلَمْ | |
۵. فَلمْ تُحظَ بَل لَم یُحظَ بِمِثْله، | و أخطأ مَن غَیرَ الّذی قُلتُهُ زَعَمْ | |
۶. و سلِّمْ علی أصلِ القُرآنِ و فصلِهِ | بَقِیَّهِ آلِ الله، کُنْ عبْدَهُ السَّلَمْ | |
۷. فَمَن دانَ للرَّحمَن فی غَیرِ حُبِّهم | فَقَد ضَلَّ فی إنکارهِ أعظَمَ النِّعَمْ | |
۸. فَحُبُّهم حُبُّ الإلٰهِ اسْتعِذْ به | هُمُ العُروَهُ الوُثقیٰ، فَبِالعُروَهِ اعْتَصِمْ | |
۹. فلاتَکُ باللّاهی عنِ القَول وَ اعتَبرْ | معانیَهْ کَی تَرقیٰ إلی أرفَعِ القِمَمْ | |
۱۰. عَلَیکَ بِذکر الله فی کُلِّ حالهٍ | و لا تَنِ فیهِ، لا تقُلْ کَیفَ ذا و کم! | |
۱۱. فهَذا حِمَی الرَّحمٰن فادْخلْ مُراعیا | لِحُرُماته فیها عَظِّمْهُ و التَزِمْ | |
۱۲. فَمَن یَعتَصِمْ بِالله یُهدَ صراطَهُ | فإنْ قُلْتَ رَبِّی اللهُ یا صاحِ فاسْتقِمْ!“ |
- «آگاه و متوجّه باش! که ماههای حرام (رجب و شعبان و رمضان که در نزد اهل عرفان ماههای حرامند) از راه رسید؛ بیدار باش! تا اینکه برای مسافرت خویش توشه برداری، و این فرصت را از دست مده و غنیمت بشمار!
- شبهای آن را به بیداری و روزهای آن را به روزه گرفتن سپری نما، به شکرانۀ اینکه خداوند لطف خویش را عام و شامل همگان فرموده است.
- و شب را جز به مقدار کمی استراحت و خواب سپری مکن؛ و نماز شب را به نحو تهجّد و بیدار و خواب بجای آور (یعنی چند رکعتی نماز بخوان و مقداری بخواب و سپس بیدار شو، و به همین ترتیب عمل نمای تا نافلۀ شب پایان پذیرد)؛ و چه بسیارند عاشقانی که هرگز در شب نمیخوابند!
- و کتاب حقّ را تلاوت نمای و آن را با بهترین صوت و زیباترین نغمه و آرام آرام قرائت کن؛ چرا که ظلمتها و کدورتها را تبدیل به نور و روشنایی مینماید.
- پس تو بهرهمند نشدی، بلکه هیچکس از چیزی به مانند قرآن بهره نبرده است! و هر کس غیر از گفتۀ مرا بگوید سخت در اشتباه فرو رفته، مرتکب خطا گردیده و گمان او گمان باطلی خواهد بود!
- و سلام بفرست بر اصل قرآن و فصل آن (که مقصود محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم أجمعین هستند) که آنان باقیماندگان آل الله میباشند، و در برابر آنان عبد محض و تسلیم و بدون اراده باش!
- هر کسی که در غیر حبّ آنها خود را در ذمّۀ خداوند رحمان درآورد و به اندازۀ ذرّهای از محبّت غیر آنها در دل راه دهد، او محقّقاً گمراه شده و منکر نعمت ولایت آنان گردیده؛ و در این انکار خود نعمتهای پروردگارش را از دست داده است.
- پس محبّت به آنها محبّت به خداوند است، و در اینصورت تو خود را در پناه حبّ خداوند درآور؛ [ایشان ریسمان مستحکم الَهی هستند، پس به این ریسمان چنگ بزن.]
- و دربارۀ قرآن کوتاهی مکن، و آن را از روی لهو و لعب قرائت منمای و در معانی آن دقّت کن تا به واسطۀ دقت در قرآن به بالاترین ذروه از قلل مجد و شرف نائل آیی.
- و در هر حال بر تو باد به ذکر و یاد خدا؛ و مبادا کوتاهی کنی در قرائت قرآن و ذکر پروردگار! و هیچگاه در این مورد عذر نیاور که: چگونه و چه مقدار به یاد او باشم. (یعنی اشتغال به امور دنیوی و تراکم شواغل و مشاغل تو باعث نشود که در این دو مهم سستی و تکاهل ورزی و آن را به عنوان عذر برای خویش تلقّی نمائی.)
- این ماهها (رجب و شعبان و رمضان) قرقگاههای خداوند است؛ پس در این قرقگاه داخل شو، امّا حُرمت آن را پاس بدار و آنها را معظّم داشته، ملتزم به رعایت آداب آن باش.
- پس هر کسی که به خداوند معتصم شود (دست به دامان رحمت و جمال و جلال او دراز نماید و به ریسمان او چنگ بزند) خود را در صراط او مییابد. و اگر گفتی ”ربّی الله“، ای گوینده، روی این کلام ایستادگی نمای و دست از آن برندار!»
”قالَ عَزَّ مِن قائلٍ: ﴿ وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیم ﴾.[۲]
و قالَ: ﴿وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْت …﴾.[۳]
و قالَ جلَّ جلالُهُ العَظیمُ: ﴿إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَه …﴾.[۴]“
«خداوند عزیز میفرماید: ﴿و هر کسی که اعتصام به خدا پیدا کند، بهراستی در صراط مستقیم و راه راست هدایت شده است.﴾
و نیز فرموده است: ﴿به آنچه که مأموریت یافتی پایداری و استقامت نما!﴾
و نیز پروردگار که دارای جلال و مجد و عظمت است، میفرماید: ﴿بهراستی آن کسانیکه بدین معنی اقرار نمودند که: ”پروردگار ما الله است“، و پس از این اقرار و اعتراف، استقامت و پایداری را پیشۀ خود ساختند، ملائکۀ پروردگار بر آنها فرود میآیند…﴾»
”اِنتَبِهوا إخوانی الأعزَّه ـ وَفّقَکمُ اللهُ لِطاعتِهِ ـ فَقَدْ دَخلنا فی حِمَی الأشهرِ الحُرُمِ، فَما أعظم نِعَمَ الباری علینا و أتَمَّ!
فالواجِبُ علَینا قَبلَ کُلِّ شَیءٍ التَّوبَهُ بشُروطها اللّازمَهِ و صَلَواتِها المَعلومَهِ، ثُمَّ الاحتِماء مِنَ الکبائِرَ و الصَّغائِرِ بِقَدْرِ القُوَّه.“
«هان ای برادران عزیز و گرامیام ـ که خدای شما را در طاعت خود موفّق بدارد ـ آگاه باشید! متوجّه و هشیار باشید که ما در قرقگاه داخل شدهایم، و همانگونه که در زمینهای حرم باید از محرّمات اجتناب نمود و ارتکاب یک سلسله اعمالی که در غیر حرم جرم نیست در آنجا جرم محسوب میشود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی محسوب میشود چنین است و باید با هشیاری و مواظبت در آن وارد شد؛ و به همان نحو که در قرقگاه مکانی که حرم است، انسان به کعبه نزدیک میشود، در این ماهها هم که قرقگاه زمانی است، انسان به مقام قرب خداوند میرسد. پس چقدر نعمتهای پروردگار بر ما بزرگ و تمام است! و او هر گونه نعمتی را بر ما تمام نموده است!
پس حال که چنین است، قبل از هر چیز آنچه که بر ما واجب و لازم است، توبهای است که دارای شرایط لازمه و نمازهای معلومه است؛ (مقصود همان دستور توبهای است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در ماه ذوالقعده الحرام دادهاند و در کتب ادعیه مثل مفاتیح الجنان آمده و چهار رکعت نماز دارد.)[۵]
و پس از توبه، واجبترین چیز بر ما پرهیز از گناهان صغیره و کبیره است تا جاییکه توان و قدرت و استطاعت داریم.»
”فَلَیلَهَ الجُمُعهِ أو یَومَ الأحَدِ تُصَلّونَ صَلاهَ التّوبه لیلهَ الجمعَهِ أو نهارَها؛ ثُمَّ تُعیدونها یَومَ الأحَدِ فی الیَومِ الثّانِی مِنَ الشَّهرِ.
ثُمَّ تلتزمونَ المراقَبَه الصّغریٰ و الکُبریٰ و المُحاسَبَهَ و المُعاتَبَه بِما هُوَ أحریٰ. فَإنَّ فیها تَذکِرهً لِمَن أرادَ أن یَتَذَکَّرَ أو یَخشیٰ.“
«پس (ای برادران عزیز) دستور توبه را در شب جمعۀ اوّل ماه (رجب) یا روز جمعه، و یا روز یکشنبۀ آن، انجام داده نماز توبه را بخوانید؛ سپس آنها را در روز یکشنبۀ دوّم همان ماه تکرار و اعاده نمایید.
سپس ملتزم شوید به مراقبه، چه مراقبۀ صغری (باز داشتن نفس از آنچه که خداوند بدان راضی نیست) و چه مراقبۀ کبری (نگاه داشتن دل از آنچه محبوب نمیپسندد).
و نیز خود را وادار به محاسبه (حساب کشیدن از نفس) و معاتبه (سرزنش نمودن در صورت لغزش) و معاقبه (تنبیه نمودن نفس در صورت ارتکاب خلاف) به آن چیزی که شایسته و سزاوار است نمایید.
پس براستی هر کسی که در صدد متذکّر شدن به ذکر حقّ و در مقام خشیت از ذات اقدس حضرت حقّ متعال بوده باشد میتواند از راه مراقبه و محاسبه و معاتبه و معاقبه متذکّر گردد.»
”ثُمَّ أقبِلوا بقلوبکُم و داوُوا أمراضَ ذُنوبکُم و هَوِّنُوا بالاستغفار خُطوبَ عُیوبِکُم.
و إیّاکُم و هَتکَ الحُرُماتِ! فَإنَّ مَن هَتَکَ و إنْ لَم یهتکِ الکریمُ علَیهِ فهُوَ مَهتوکٌ.
و أنّیٰ یُرجیٰ النّجاهُ لِقلبٍ ارتَبَکَت فیهِ الشُّکوکُ، حتّی یَسلُکَ سَبیلَ المتّقینَ و یَشرِبَ منَ الماءِ المَعینِ مَعَ المُحسنین؟! و اللهُ المُستعانُ علی نَفْسی و أنفسِکُم و هُوَ خَیرُ مُعینٍ.“
«پس از این مرحله، با دلهای خود به خداوند رو آورده، بیماریهای گناهانتان را معالجه و مداوا نمایید و به وسیلۀ استغفار، بزرگی و سنگینی عیوب خود را کاهش دهید.
و بپرهیزید از اینکه حریم الَهی را بشکنید و پردههای حجاب را بالا زده، حرمت حرم را هتک نمایید!
زیرا بهراستی چنین شخصی در نظام تکوین بیآبرو و مهتوک است؛ گرچه خداوند کریم از روی کرمش، بهحسب ظاهر آبروی او را حفظ نماید؛ و همین جزای اوست و نیازی به مجازات پروردگار ندارد!
و کجا امید نجات است برای دلی که شبهات وارد آن شده، در او نفوذ نموده است؟! (یعنی یکی از واجبات و لوازم حتمیّۀ سلوک إلی الله، یقین داشتن به مبدأ و معاد و حقّانیت طریق و شیخ و استاد است؛ و در صورت پیدایش کمترین شک و تردیدی سالک خودبهخود از حرکت باز میماند. بنابراین محال است با وجود شک، سالک از مهلکه نجات پیدا نماید.) و چنین شخصی هرگز نمیتواند در راه متّقین قدم بردارد، و هیچگاه قدرت ندارد به مقام محسنین راه یابد و با آنان از چشمۀ آب گوارا بنوشد.
و خداوند تنها محلّ اتّکای من و شما است و او بهترین یار و یاور میباشد.»
و امّا دستورالعمل این سه ماه:
”۱. عَلَیکُم بِالفرائض فی أحسنِ أوقاتها و هی مَعَ نَوافلها الإحدَی و الخمسین. فإنْ لَم تَتَمَکَّنوا فبأربَعٍ و أربعینَ. و إنْ مَنَعَتکُم شواغِلُ الدُّنْیا، فَلا أقَلَّ مِن صلاهِ الأوَّابین.
- و أمّا نَوافلُ اللَّیلِ فلا محیصَ منها عِندَ المؤمنین! و العَجَبُ ممَّن یَرومُ مَرتبهً مِنَ الکَمالِ و هُوَ لا یَقومُ اللَّیالِ! و ما سَمِعنا أحَدًا نالَ مَرتبهً مِنهُ إلّا بِقیامِها.“
«۱. بر شما باد به اینکه نمازهای فریضۀ خود را با نوافل آن که مجموعاً پنجاه و یک رکعت است،[۶] در بهترین اوقاتشان انجام دهید.
و اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت آن را بجا بیاورید.[۷] چنانچه باز هم شواغل دنیا شما را بازداشت، حتماً نافلۀ ظهر را که به او ”صلاه أوّابین“ میگویند، انجام بدهید.
و نماز ظهر را هم در وقت فضیلت انجام دهید که در قرآن بدان تأکید شده و مراد از ﴿َ الصَّلاهِ الْوُسْطى﴾[۸] همان نماز ظهر است.
- و امّا در مورد نافلۀ شب بهخصوص باید بدانید که: انجام دادن آن در نظر مؤمنین و سالکان حضرت معبود از واجبات است و هیچ چارهای جز إتیان آن نیست! و تعجّب است از کسانی که قصد رسیدن به مرتبهای از مراتب کمال را داشته، ولی به قیام شب و انجام نوافل آن بیتوجّه هستند!
و ما هیچگاه ندیده و نشنیدهایم که احدی به یک مرحله و مرتبهای از کمال راه یافته باشد مگر به واسطۀ برپاداری نماز شب!»
”۳. و عَلَیکُم بِقراءهِ القرآنِ الکریم فی اللَّیل بِالصَّوتِ الحَسَنِ الحزین، فهُوَ شرابُ المُؤمنین.
- و علَیکُم بِالتزام الأورادِ المعتادَهِ التی هی بید کُلِّ واحدٍ مِنکُم. و السَّجدَهِ المَعهُودَهِ مِن ۵۰۰ إلی ۱۰۰۰.“
«۳. بر شما باد به قرائت قرآن کریم در نافلههای شب که انسان را حرکت داده، سیر او را سریع مینماید و برای او بسیار مفید است. تغنّی به قرآن، انسان را به خدا نزدیک میکند! بهخلاف غنای محرّم که آدمی را به لهو میکشاند. پس تا میتوانید در شبها قرائت قرآن کنید، چرا که قرائت قرآن شراب مؤمنین است.
- بر شما باد اینکه: به انجام دادن اوراد و اذکاری که هر یک از شما به عنوان دستور در دست دارید، ملتزم و متعهد باشید.
و بر شما باد به مداومت سجدۀ یونسیّه و گفتن ذکر یونسیّه: ﴿ْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمین﴾[۹] در سجده از پانصد تا هزار مرتبه.»
”۵. و زیارَهِ المَشهد المُعظَّم الأعظم کُلَّ یومٍ. و إتیانُ المساجدِ المعظَّمَه ما أمکنَ، و کذا سائِرُ المساجدِ. فَإنَّ المُؤمنَ فی المسجد کالسَّمَکه فی الماءِ.
- وَ لا تترُکوا بَعدَ الصلواتِ المفروضاتِ تسبیحهَ الصدِّیقه صلواتُ اللهِ علیها، فإنَّها مِنَ الذِّکر الکبیر. وَ لا أقَلَّ فی کلِّ مَجلِسٍ دَورَهٌ.“
«۵. بر شما باد به زیارت مشهد اعظم (که مراد همان حرم مطهّر أمیرالمؤمنین و قبر نورانی آن بزرگوار است). و نیز سایر مشاهد مشرّفۀ اهل البیت علیهم السّلام و مساجد معظمه مانند: مسجد الحرام، مسجد النّبی، مسجد کوفه، مسجد سهله و به طور کلّی هر مسجدی از مساجد؛ زیرا مؤمن در مسجد، همانند ماهی است در آب دریا!
- و هیچگاه پس از نمازهای واجب خود، تسبیحات حضرت صدّیقه صلوات الله علیها را ترک ننمایید؛ زیرا این تسبیحات، یکی از انواع ”ذکر کبیر“ شمرده شده است. [لااقلّ بعد از هر نماز یک دوره این تسبیحات را بخوانید!]»
”۷. و مِنَ اللّازمِ المُهمِّ الدُّعاءُ لفرجِ الحجَّه صَلواتُ اللهِ عَلیهِ فی قُنوتِ الوَتر؛ بَل فی کُلِّ یومٍ و فی جمیع الدَّعوات.
- و قراءهُ الجامعه فی یومِ الجُمُعه، أعنی الجامعهَ المعروفَهَ المشروحَه.
- و لا تَکونُ التّلاوَه أقلَّ مِن جُزءٍ.“
«۷. یکی از وظایف مهم و لازم برای سالک إلی الله، دعا برای فرج حضرت حجّت صلوات الله علیه در قنوت «وَتر» است؛ بلکه باید در هر روز و در همۀ اوقات و همۀ دعاها، برای فرج آن بزرگوار دعا نمود.
- ۸. و یکی دیگر از وظایف لازم و مهم، قرائت زیارت جامعه، معروف به ”جامعۀ کبیره“ در روز جمعه است.
- لازم است که قرائت قرآن حتماً کمتر از یک جزء نباشد.»
”۱۰. و أکثِروا مِن زیاره الإخوَان الأبرار؛ فإنّهم الإخوانُ فی الطّریق، و الرَّفیقُ فی المَضیق.
- و زیارهِ القبور فی النَّهار غبًّا، و لا تزورُوا لَیلًا.
مَا لنا… و لِلدُّنْیا؟! قَد غرَّتْنا! و شَغَلَتْنا وَ اسْتهوَتْنا و لَیست لَنا!!
فَطوبیٰ لرجالٍ أبدانُهم فی النّاسوت و قلوبُهُم فی اللّاهوتِ… أُولَئک الأقلّونَ عدَدًا… و الأکثرونَ مَدَدًا… أقولُ ما تسمَعونَ، و أستغفرُ اللهَ.“
«۱۰. تا میتوانید بسیار به دیدار و زیارت برادران نیکوکار خود بشتابید؛ چرا که بهراستی آنها برادرانی هستند واقعی که در تمام مسیر، همراه انسانند و با رفاقت خویش، آدمی را از کریوههای نفس و تنگناها و عقبات آن عبور میدهند!
- به زیارت اهل قبور ملتزم باشید، ولی نه بهصورت مداوم و همه روزه (مثلاً در هفته، یک روز انجام بگیرد)؛ و نباید زیارت قبور در شب واقع گردد.
ما را با دنیا چه کار؟! بهراستی دنیا ما را فریب داده، به پستی و ذلّت کشانید! ما را از مقام عزّت و رفعت پایین آورد! و دنیا پستتر از آن است که برای ما هدف قرار گیرد! پس آن را برای اهل دنیا واگذارید!!
پس به به! خوشا به حال آن مردانی که بدنهای آنان در این عالم خاکی است ولی قلوبشان در عالم لاهوت، یعنی در عالم أحدیّت و واحدیّت و عزّ پروردگار در پرواز میباشد!
و این افراد، اگرچه از نظر تعداد بسیار کم هستند، ولیکن از نظر قوّت و مدد و از جهت واقعیّت و اصالت و حقیقت دارای اکثریت میباشند.
من میگویم آنچه را که شما میشنوید، و از ذات اقدس حضرت حق طلب مغفرت مینمایم.» (۱۳۵۷ ه . ق)
این دستوراتی است که مرحوم قاضی به شاگردان خود داده است، و رفقا این دستورات را در این سه ماه انجام میدهند؛ البته این اعمال را در حدّ امکان، هر کسی که نمیتواند هر روز را روزه بگیرد، حتّیالإمکان ۵ روز از رجب و ۱۰ روز از شعبان را بگیرد؛ خلاصه بهحسب ملاحظۀ مزاج و قوّه و حال و استعداد بگیرد.
و قراءه القرآن در شب علی حدّ القدره.
اگر میتوانی نخواب؛ و اگر کسی نمیتواند همه شب را نخوابد، صب باشد (صب یعنی جگر سوخته، بیدار خوابی کند، شب زود بخوابد و سعی کند بیدار خواب کند طوری که بدن استراحت خود را بگیرد.)
مرحوم قاضی اوّل شب میخوابیدند، بعد نماز میخواندند و بعد میخوابیدند و باز نماز میخواندند؛ همینطور تا دو ساعت به اذان که دیگر نمیخوابیدند. مرحوم آخوند ۳ ساعت به اذان صبح بیدار بودند.
اگر نافلۀ شب را بجا نیاورید، فایده ندارد و عرفان معنی ندارد؛ عرفان به عمل است نه به گفتن!
اللَّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۳۶ | بازگشت به فهرست
عمل به روایت عنوان بصری یکی از مهمترین دستورات مرحوم قاضی بوده است
استاد بزرگ و عارف بیبدیل قرن، [مرحوم قاضی] برای گذشتن از نفس امّاره، و خواهشهای مادّی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیادهروی در تلذّذات برمیخیزد، روایت عنوان بصری را دستور میدادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند؛ یعنی یک دستور اساسی و مهمّ، عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این میفرمودهاند:
«باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفتهای یکی دوبار آن را مطالعه نمایند.»
این روایت، بسیار مهمّ است و حاوی مطالب جامعی در بیان کیفیّت معاشرت و خلوت، و کیفیّت و مقدار غذا، و کیفیّت تحصیل علم، و کیفیّت حلم و مقدار شکیبایی و بردباری و تحمّل شدائد در برابر گفتار هرزهگویان، و بالأخره مقام عبودیّت و تسلیم و رضا، و وصول به أعلی ذِروۀ عرفان و قلّۀ توحید است. فلهذا شاگردان خود را بدون التزام به مضمون این روایت نمیپذیرفتهاند[۱۰].[۱۱]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۳ | بازگشت به فهرست
تعالیم مرحوم قاضی برگرفته از فرمایشات امام صادق علیه السّلام است
با توجّه دقیق به مطالبی که در این حدیث مبارکُ المراد و عظیم المُفاد [عنوان بصری] وارد است، معلوم میشود که: در چه اوج بلندی تعلیمات آیهُ الحقّ و العِرفان و سندُ التَّحقیق و الإیقان و عِمادُ البَصیره و البُرهان، حاج سیّد علی قاضی ـ قَدّس الله تربتَه الزّکیّه ـ استوار بوده است.
درست در راه إعراض از غرضورزی و حسّ انتقام جویی، و کسر صولت نفس امّاره، و پیدا شدن دریچه و روزنه به عالم معنا و تجرّد و ملکوت، و بالأخره برای عرفان ذات حق تعالی، و اندکاک هستی مجازی عاریتی در هستی مطلق و وجود بَحت و صِرف سرمدی و أزلی و أبدی و لایتناهی ذات اقدسش، این دستورات را میداده است.[۱۲]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۴ | بازگشت به فهرست
مرحوم قاضی علاوه بر ذکر، مراقبه را هم لازم میشمردند
مرحوم قاضی ـ رضوان الله علیه ـ بارها میفرمودند که:
«ذکر تنها همۀ مطلب نیست، مراقبه باید باشد تا اینکه ذکر بتواند تأثیر کند.»[۱۳]
ولی ما آن مراقبه را کنار میگذاریم و به دنبال ذکر و یک چیز غیر عادی میگردیم، دنبال مطلب عجیب و غریب میگردیم؛ مثلاً یک تصرّفی، یک امری از جانب غیبی، یک دستی، یک عنایتی، یک مشیّتی به نحوی باید انجام شود؛ مطلب اینطور باید باشد. میگویند: سلوک بدون این مطالب نتیجه و فایدهای ندارد، و لازم نیست انسان به این مسائل ترتیب اثر بدهد.
آن کسانی که به امثال مرحوم قاضی و اولیای خدا اعتراض وارد میکنند و آن مطالب مزخرف و بیهوده را میگویند، به کدام یک از اعمال مرحوم قاضی میتوانند اعتراض وارد کنند؟! ایشان به قدری فرد متعبّدی بود که معاندین ایشان میگفتند: ریا میکند! جلوی مردم جانماز آب میکشد! مگر میشود کسی اینقدر متعبّد باشد!
اگر نمیخواهیم عمل کنیم، عمل نکنیم، چرا آبروی دیگران را ببریم که آبروی خود را بردهایم؟! چرا دیگران را از آن مرتبه به پایین تنازل بدهیم چون خودمان متنازل هستیم و عمل نمیکنیم، و نمیخواهیم عمل کنیم و ترتیب اثر بدهیم، و میخواهیم مطالب را به همین کیفیّت روزمره بگذرانیم.[۱۴]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۵ | بازگشت به فهرست
عملی که انسان با انجام آن به خیر دنیا و آخرت نائل میشود
استاد علاّمه طباطبایی میفرمودند:
«چون به نجف أشرف برای تحصیل مشرّف شدم، از نقطۀ نظر قَرابت و خویشاوندی و رحِمیّت گاهگاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب میشدم؛ تا یک روز درِ مدرسهای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور میکردند، چون به من رسیدند دست خود را روی شانۀ من گذاردند و گفتند: ”ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان؛ و آخرت میخواهی نماز شب بخوان!“»[۱۵]و[۱۶]
[مرحوم علاّمه طهرانی میفرمایند]:
«اوّلین دستور مرحوم قاضی ـ رحمه الله علیه ـ به شاگردانش نماز شب و نوافل بود! حالا میشود انسان تصوّر کند که طلبهای سالک باشد و اصلاً نماز شب هم نخواند؟! و بگوید که: خُب دیگر ما از این مراحل گذشتیم، و یا اینکه به درس مشغول میشویم و درس هم اهمیّتش از این مسائل زیادتر است، یا امشب کسل بودیم حالا بیدار نشدیم، فردا شب چنین و چنان… .»[۱۷]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۵ | بازگشت به فهرست
توصیۀ مرحوم قاضی برای کسب نشاط در هنگام قیام برای نماز شب
مرحوم حدّاد میفرمودند:
«مرحوم آقا (مرحوم قاضی) خودش اینطور بود و به ما هم اینطور دستور داده بود که: ”در میان شب چون برای نماز شب برمیخیزید چیز مختصری تناول کنید، مثل چای یا دوغ یا یک خوشۀ انگور، یا چیز مختصر دیگری، که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید.“»[۱۸]و[۱۹]
مرحوم قاضی چرا میفرمودند: «وقتی که سحر میخواهید برای نماز بلند شوید، یک چیزی بخورید»؟ چون بدن را از بیحالی دربیاورید، بدن نشاط پیدا کند. ذکری که انسان میگوید، در حالت غلبۀ گرسنگی و حال ضعف فایده ندارد. شما همینطور مثل یک ضبطی که برای خودش میگردد، فقط مدام ذکر را تکرار کردهاید؛ این فایده ندارد.
باید نفس و روح با ذکر حرکت کند و با آن معنایی که ذکر آن را مدام در نفس تکرار میکند، بالا برود. وقتی که گرسنگی غلبه کند، شما دیگر نمیتوانید آن معنا را در ذهن و در نفس خود قرار دهید، و دیگر آن ذکر در نفس تمکّن پیدا نمیکند که بتواند آن را جدا کند و حرکت بدهد و به جلو ببرد. شما یک لفظی را فقط مدام تکرار کردهاید.
لذا بزرگان میفرمودند که: باید انسان در حال توجّه ذکر بگوید، در حال توجّه و نشاط! بفهمد و درک کند چه میگوید. اگر بتواند صد مرتبه با نشاط بگوید، بهتر است از دویست مرتبه با کسالت و بیحالی که بعد بگوید: خُب بالأخره گفتیم! باید خود را به حال بیاورد، خود را باید به توجّه بیاورد تا اینکه این ذکر در او تأثیر داشته باشد. مانند نمازی که آدم از سر بیحالی و چُرت و کسالت بلند میشود و میگوید: دو رکعت نماز بخوانیم و دوباره بخوابیم، خب این یک نماز؛ یک نمازی هم که وقتی بلند میشود، سر حال است و رکوع و سجودش چطور است و سایر مسائل؛ آیا این دو نماز یکی است؟! اینطور نیست.[۲۰]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۷ | بازگشت به فهرست
دوام طهارت از جمله دستورات حتمیّه برای سالک
دوام طهارت[۲۱] از دستورات حتمیّۀ مرحوم قاضی به شاگردان خود بود؛ خود آن مرحوم نیز لحظهای بدون وضو و یا بدون غسل نمیماند.[۲۲]
چون آب شیرین در آن زمان در نجف کمیاب و گران قیمت بود و از کوفه با مشک حمل مینمودند، ایشان میفرموده است:
«چون آب شور برای چشم مضرّ است، من در هنگام وضو فقط صورت خود را با آب شیرین میشویم و دستهای خود را با آب چاه.»
در آن زمان، یک حمّام در منزل کسی نبود. حمّامها عمومی و حمّام نجف منحصر به دو حمّام بود: حمّام قیصریّه و حمّام علی آقا؛ و شبها حمّامها بسته بود. مرحوم قاضی در وقت نیاز به غسل در منزل غسل مینمود و در اوقاتی که هوا سرد بود، در اطاقِ در بسته لُنگی را بر روی زمین اطاق و یا به روی حصیر آن پهن میکرد و بر روی آن میایستاد و پس از رفع عین نجاست از بدن، فقط با چندین مُشت آب که بر روی سر و صورت و بدن خود میریخت و آن را به همه جای بدن سرایت میداد، غسل میکرد؛ و فقط مقداری از لنگ گسترده، تَر میشد و سپس آن را جمع مینمود.
مرحوم آقا حاج شیخ عبّاس [قوچانی] میفرمودند:
«روزی مرحوم قاضی سخت سرما خورده بود؛ چون از علّت سؤال شد، فرمود:
”دیشب در منزلِ فلان بودهام و هوا سرد بود و پس از احتیاجِ به غسل، در اطاق غسل کردم و سرما خوردم.“»[۲۳]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۸ | بازگشت به فهرست
تأکید مرحوم قاضی بر حفظ و عدم افشای سر
[مرحوم حدّاد فرمودند]:
«مرحوم آقا (مرحوم قاضی) روزی به من گفتند: ”سیّد هاشم! سرّ را فاش مکن که گرفتار میشوی! روزی میرسد که از اطراف و أکناف بیایند و عتبۀ درت را ببوسند.“»[۲۴]و[۲۵]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۸ | بازگشت به فهرست
سخن مرحوم قاضی مبنی بر نماز خواندن در مساجد مختلف
جناب مستطاب آقای حاج شیخ علاّمه انصاری لاهیجی ـ دام بقاه ـ که از شاگردان مرحوم قاضی هستند، فرمودند:
«مرحوم [قاضی] میفرمودند: ”در یک مسجد همیشه نماز نخوانید، به مساجد دیگر نیز بروید، و هر جا دیدید حال پیدا کردید آنجا نماز بخوانید، و هر جا که دیدید حال پیدا نکردید مکان خود را تغییر دهید و از این مسجد به مسجد دیگر انتقال یابید! و خلاصه آنکه توقّف در یک مکان بىمورد است و باید دائماً دنبال حال بود و از هر جا به جاى دیگر منتقل شد، و هر جا حال بهتر بود آنجا را انتخاب نمود؛ اگر در مسجد کوفه نشد به مسجد سهله بروید و اگر در سهله نشد به مسجد کوفه بروید، و هکذا.“»[۲۶]و[۲۷]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۴۹ | بازگشت به فهرست
توصیۀ مرحوم قاضی نسبت به زیارت دو مکان مقدّس در عتبات عالیات
مرحوم قاضی به شاگردان خود میفرمودند:
«دو مکان را در اعتاب مقدّسه غنیمت بدانید. اوّل: محراب شهادت أمیرالمؤمنین علیه السّلام در مسجد کوفه؛ دوم: مقام امام صادق علیه السّلام در کربلا (که در پشت شریعه است). این دو جا را غنیمت بدانید و مغتنم بشمارید.»[۲۸]
مرحوم آقا (علاّمه طهرانی) حکایتی از مرحوم آیه الله حاج سیّد هادی تبریزی ـ که ایشان از علمای کاظمین و خیلی مرد معروفی بودند، و مدّتی هم از تلامذۀ مرحوم قاضی، رضوان الله علیه، بودند ـ نقل میکردند. مرحوم قاضی در دستورالعملی که به ایشان دادند، فرمودند که:
«دو چیز را خیلی مغتنم بدان؛ اوّل: محراب نافلۀ أمیرالمؤمنین علیه السّلام در مسجد کوفه.»
محرابی که الآن در مسجد کوفه به شکل ضریح مانندی وجود دارد، محرابی است که نماز جماعت را حضرت در آن محراب اقامه میکردند. قبل از اینکه نماز جماعت بخوانند، نوافل خودشان را در محرابی که در سمت چپ آن محراب اصلی قرار گرفته و تقریباً حدود بیست متر با آن فاصله دارد و الآن هم مشخّص است، میخواندند. نماز شب و نافلۀ صبح را حضرت در آنجا میخواندند، سپس میآمدند در همین محراب اصلی و نماز صبح را اقامه میکردند. شمشیر ابنملجم در شب نوزدهم در این محراب نوافل بر فرق آن حضرت فرود آمد؛ یعنی هنوز حضرت نماز صبح را نخوانده بودند و از نماز شب فارغ شده و مشغول نافلۀ صبح بودند که این قضیّه اتّفاق افتاد.
مرحوم قاضی میفرمودند: «محراب نافلۀ حضرت را خیلی مغتنم بدانید، آثاری در اینجا مترتّب و مشهود است. دوّم: زیارت اهل قبور در بینالطّلوعین.»
و میفرمودند: «وقتی اهل قبور را در بینالطّلوعین زیارت میکنی، فاتحهای بخوان و بعد به کناری برو و بنشین و بدون اینکه قرآن یا چیز دیگری بخوانی، سکوت کن، این سکوت برای تو خیلی مفید است، و تفکّر کن در احوال قبر و قیامت و اعتباری بودن دنیا و مسائلی که میگذرد و در گذران است.»
و میفرمودند: «رفتن به قبرستان در بعد از ظهر و یا هنگام شب خیلی مفید نیست. صبح بینالطّلوعین این کار را انجام بدهید!»[۲۹]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۰ | بازگشت به فهرست
توصیه و تأکید به زیارت اهل قبور
بزرگان پیوسته شاگردان خود را به زیارت اهل قبور و نیز دیدن آثار گذشتگان جهت عبرت، تشویق و ترغیب میکردند.
مرحوم قاضی ـ رضوان الله علیه ـ به شاگردانش توصیه میفرمود به زیارت اهل قبور بروند، و پس از قرائت فاتحه، در گوشهای بنشینند و ساعتی را به سکوت و خلوت و تفکّر در مَآل و عاقبت امر و مرگ بگذرانند، و میفرمودند:
«این شیوه تأثیر خوبی در قطع تعلّقات و توجّه نفس به مبدأ هستی دارد، و از التفات به کثرات مانع میگردد.»[۳۰]
مرحوم آقا (علاّمه طهرانی) به ما توصیه میکردند که هر وقت از بیمارستانی میگذرید، برای مریضان حمد به نیّت شفا بخوانید؛ و هر وقت از قبرستان میگذرید، برای امواتی که در آنجا دفن شدهاند حمد و قل هو الله بخوانید. در هنگام سفر اگر به روستا یا شهری رسیدید که دارای قبرستانی است، یک حمد و قل هو الله برای همۀ آنها باید بخوانید. خودشان هم میخواندند. این مطلب را مرحوم علامۀ طباطبایی به ایشان گفته بودند و از جمله دستورات مرحوم قاضی بوده است.
ببینید این بزرگان چقدر مسائل اخلاقی را در نظر میگرفتند: حالا که داری میروی، خب یک فاتحهای بخوان تا ثوابی هم به دیگری برسد! چرا بخل میکنی؟! این که دیگر مئونه ندارد! این که دیگر دست در جیب کردن ندارد! یک قل هو الله بخوان، یک حمد بخوان، اجازه بده آنها هم به یک برکت و فیضی برسند.[۳۱]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۱ | بازگشت به فهرست
دستور مرحوم قاضی در کیفیّت غذا خوردن
مرحوم قاضی ـ رحمه الله علیه ـ به شاگردانش دستور میداده غذا برای تفکّه نخورید!
یکوقتی که به آیه الله خویی ـ أبقاه الله إن شاء الله ـ دستور داده بودند (چون ایشان هم مدّتی از آقای قاضی دستور گرفته بودند)[۳۲] و گفته بودند که: «شما غذا را به تفکّه و تفنّن نخورید!» و ایشان فکر کرده بودند حالا باید چه کار بکنیم؟ غذا باید بخوریم مثلاً برنج باید بخوریم و خورشت هم باید بخوریم، برای اینکه از تفکّه و تفنّن بگذریم این کار را میکنیم که برنج را علَیحِدَه میخوریم و خورشتش را علَیحِدَه؛ که هم قوّه به بدن برسد و هم اینکه آن جنبۀ تفکّه و لذّت و اینها تا اندازهای پایین بیاید.
البتّه زیاده روی هم در اینجا خوب نیست؛ پس: ”خَیرُ الأمور أوسَطُها.“[۳۳]
در هفته دو یا سه بار دستور داده شده که انسان گوشت بخورد، ولی زیادتر خوب نیست و فکر انسان خسته میشود، نمیتواند کار کند؛ فکرش خسته شد روح خسته میشود، و لذا همینطور میماند. این شمشیری که باید در راه خدا کار کند آن شمشیر تعطیل میشود و در یک جایی میافتد و زنگ میزند و کمکم کُند میشود؛ آنوقت شمشیر بُرّان به صورت یک قطعه آهن زنگ زدۀ بیخاصیّت درمیآید.[۳۴]
مرحوم استاد قاضى ـ رضوان الله علیه ـ روایتى غریب دربارۀ جوع بیان مىفرمود و محصّلش آنکه:
«در زمان انبیاء سلف، سه نفر رفیق گذرشان به دیار غربت افتاد، شب فرار سید، هر یک براى تحصیل غذا به نقطهاى متفرّق شدند، لیکن با یکدیگر میعاد نهادند که فردا در وقت معیّن در آن میعادگاه یکدیگر را ملاقات کنند. یکى از آنها میهمان بود، و دیگرى به میهمانى شخصى درآمد، و چون سوّمى جایى نداشت با خود گفت: به مسجد مىروم و میهمان خدا مىشوم، و تا صبح در آنجا بسر برد و همچنان گرسنه باقى بود. صبحدم در میعاد خود هر سه نفر حضور یافتند و هر یک سرگذشت خود را بیان کردند.
از جانب خداى تعالى به نبىّ آن زمان وحى رسید که:
”به آن میهمان ما بگو: ما میهمانى این میهمان عزیز را قبول کردیم و خود میزبان او شدیم و براى او در صدد تهیّۀ بهترین غذاها برآمدیم، لکن در خزانۀ غیب خود تفحّص کردیم بهتر از گرسنگى غذایى را براى وى نیافتیم.“»[۳۵]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۲ | بازگشت به فهرست
جمعیّت خاطر از مهمترین مسائل در راه تربیت و سیر و سلوک
روزی مرحوم قاضی با شاگردانشان نشسته بودند، صحبت راجع به این بود که سالک باید خود را از تشتّت و پراکندگی حفظ کند، و باید به خود مشغول باشد. نباید توجّه دل را به این طرف و به آن طرف بسپارد که اینجا چه شد، آنجا چه شد، اینجا چه قضیّهای اتّفاق افتاد؛ زیرا مسائل و قضایا اتّفاق میافتد، دست ما هم نیست. اینجا دعوا شد، آنجا درگیری شد، در آن خیابان تصادف شد، در آن شهر باران بارید، در آن شهر برف آمد؛ به ما چه مربوط است که برف و باران، اینجا و آنجا آمد و در خیابان تصادف شد! آیا اطّلاع ما بر این مسائل، مطلبی را به ما اضافه میکند؟! نفعی میبریم؟! عیب ندارد، ولی آیا بهتر نیست حال که نفعی ندارد، ذهن خود را هم مشغول نکنیم؟! انسان عاقل باید به دنبال چیزی برود که از آن منتفع شود.
سپس ایشان راجع به سکوت صحبت میکردند که: «در بسیاری از موارد در سکوت برای انسان حالاتی پیدا میشود که در غیر از این موقع امکان ندارد پیدا شود.»
چند لحظه تأمّل کردند، یکمرتبه از بیرون صدای ضربۀ بسیار آهستهای آمد. مرحوم قاضی فرمودند: «این صدا برای سالک ضرر دارد.» یعنی همین صدای بسیار آهسته!
یعنی ممکن است انسان در یک وضعیّتی قرار بگیرد که آنچنان باید مستغرق در خودش باشد که به کمترین التفاتی، نفس او از گرفتن آن نور و جاذبه محروم میماند؛ زیرا مطلب بسیار دقیق است و دیگر هم نمیآید، یا شاید به این زودی نیاید.
حالا چه برسد به اینکه انسان یک عمل خلاف انجام بدهد! انسان بیاید غیبت کس دیگری را بکند، انسان بیاید تهمت بزند، انسان بیاید یک ساعت از وقت خودش را به حرفهای لاطائلات بگذراند. اینها که اصلاً قابل مقایسه با آن صدای بسیار آهسته نیست! بلکه قضیّه از این حرفها میگذرد![۳۶]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۳ | بازگشت به فهرست
ضرر مسافرت برای سالک
مرحوم قاضیّ میفرمودند ـ بقیّه بزرگان هم دارند ـ که:
«اصلاً مسافرت برای سالک مضرّ است، و باید به حدّاقل و ضرورت اکتفا کند؛ زیرا آن دورانی که انسان مسافرت میکند، خواهی نخواهی آن سکون و طمأنینهاش از دست میرود، مضافاً به اینکه در دوران مسافرت کسبی نمیکند و جلو نمیرود، بلکه عندَالمُراجعه باید مدّتها زحمت بکشد تا آن حالات از دست رفته برگردد.»[۳۷]و[۳۸]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۴ | بازگشت به فهرست
لزوم تحتالحنک انداختن در هنگام نماز
مرحوم علاّمه طباطبایی میفرمودند:
«مرحوم قاضی به ما دستور میدادند حتماً در نماز تحتالحنک بیندازیم. بعد از اینکه مرحوم قاضی از دنیا رفتند، یک شب من فراموش کردم تحتالحنک را باز کنم و همینطور عمامه را بر سرم گذاشتم و مشغول نماز مغرب شدم. همینکه آمدم بگویم الله اکبر، یک دفعه دیدم در اتاق باز شد و مرحوم قاضی وارد شد. من شروع کردم به نماز، در وسطهای حمد بودم که آمدند و تحتالحنک عمامۀ من را باز کردند و رفتند.»[۳۹]و[۴۰]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۴ | بازگشت به فهرست
ذکر برخی از دستورات مرحوم آیه الله میرزا علی آقا قاضی
- عمل به روایت «عنوان بصری» و مطالعۀ آن در هر چند روز.
- نوافل لیلیّه و نهاریّه.
- سجده با ذکر یونسیّه (حدّاقلّ چهارصد مرتبه)، و قرائت مسبّحات عند النّوم.
- اوراد مخصوصه (اربعینیّات) بر حسب مقتضای حال، به دستور خود آن مرحوم یا آقای حاج شیخ عبّاس وصیّ آن مرحوم.[۴۱]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۵ | بازگشت به فهرست
«یا طُهرُ، یا طاهِرُ، یا طَهورُ، یا طَیهورُ، یا طَیهارُ»
حضرت آقای طباطبایی ـ مدّ ظلّه السّامی ـ نقل فرمودند از مرحوم آیه الحق حاج میرزا علی آقا قاضی ـ رضوان الله علیه ـ که ایشان فرمودند:
«برای من چنین منکشف شده است که:
مَن قال لیلهَ ثلاث و عشرین مِن شهرِ رمضان ساجدًا، مِأتَین و خَمسهَ و عشرین مرّه: ”یا طُهرُ، یا طاهِرُ، یا طَهورُ، یا طَیهورُ، یا طَیهارُ“ نَزَلَتْ علیه الملائکهُ و طَهَّرَتْه تطهیرًا»[۴۲]و[۴۳]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۵ | بازگشت به فهرست
دعایی را که مرحوم قاضی به شاگردان خود دستور داده بودند تا در قنوت نمازهایشان بخوانند
دعایی است که مرحوم قاضی ـ رحمه الله علیه ـ به آقای حاج شیخ عبّاس قوچانی ـ دامت برکاته ـ دستور دادهاند:
- اللَهُمّ ارزُقنی حُبَّکَ و حُبَّ ما تُحِبُّه، و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ، و العَمَلَ الّذی یُبَلِّغُنی إلی حُبِّکَ، و اجعَل حُبَّکَ أحَبَّ الأشیاءِ إلَیَّ.[۴۴]
- اللَهُمّ نَوِّر ظاهِری بِطاعَتِکَ، و باطِنی بِمَحَبَّتِکَ، و قَلبی بِمَعرِفَتِکَ، و رُوحِی بمُشاهَدَتِکَ، و سِرّی بِاستِقلالِ اتّصالِ حَضرَتِکَ، یا ذا الجَلالِ و الاکرام.[۴۵]
- اللَهُمّ اجعَل فی قَلبی نورًا، و فی سَمعی نورًا، و فی بَصَری نورًا، و فی لِسانی نورًا، و فی یَدَیَّ نورًا، و فی رِجلَیَّ نورًا، و فی جَمیعِ جَوارِحی نورًا، یا نورَ الأنوارِ.[۴۶]
- اللَهُمّ أرنَی الأشیاءَ کَما هِیَ.[۴۷]
۵.اللَهُمّ کُن وِجهَتی فی کُلِّ وَجهٍ، و مَقصَدی فی کُلِّ قَصدٍ، و غایَتی فی کُلِّ سَعیٍ، و مَلجَئی و مَلاذی فی کُلِّ شِدَّهٍ و هَمٍّ، و وکیلی فی کُلِّ أمرٍ، و تَوَلَّنی تَولِّی عِنایَهٍ و مَحَبَّهٍ فی کُلِّ حالٍ، برَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمینَ.[۴۸]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۷ | بازگشت به فهرست
دعایی که مرحوم قاضی به برخی از شاگردان خویش دستور داده بودند
«اللَهُمَّ یا مَنِ احتَجَبَ بِشُعاعِ نورِهِ عَن نَوَاظِرِ خَلقهِ، یا مَن تَسَربَلَ بِالجَلالِ و العَظمَهِ، وَ اشتَهرَ بِالتَّجَبُّرِ فی قُدسه، یا مَن تَعالَی بِالجَلالِ و الکِبریاءِ و العَظمَهِ فی تَفَرُّدِ مَجده، یا مَنِ انقادَت لَهُ الأمورُ بِأزِمَّتها طَوعًا لِأمرِهِ، یا مَن قامَتِ السَّماواتُ و الأرَضونَ مُجیباتٍ لِدَعْوَتِهِ، یا مَن زَیَّن السَّماءَ بِالنُّجومِ الطّالعَهِ و جَعَلها هادِیَهً لِخَلقه، یا مَن أنارَ القَمرَ المُنیرَ فی سَوَادِ اللَّیلِ المُظلِمِ بِلُطفِه، یا مَن أنارَ الشَّمسَ المُنیرَهَ و جَعَلها مَعاشًا لِخَلقِهِ، و جَعَلها مُفَرِّقَهً بَینَ اللَّیلِ و النَّهارِ، یا مَنِ استَوجَبَ الشُّکرَ بِنَشرِ سَحائِبِ نِعَمِهِ.
أسألُکَ بِمَعاقد العِزِّ مِن عَرشِکَ، و مُنتهَی الرَّحمَهِ من کِتابِک، و بِکُلِّ اسمٍ سَمَّیتَ بِهِ نَفسَکَ، أوِ استَأثَرتَ بِهِ فی عِلمِ الغَیبِ عِندَکَ، و بِکُلِّ اسمٍ هُـوَ لَکَ أنزَلتَهُ فی کِتابکَ، أو أبثَثتَهُ فی قُلوبِ الصّافّینَ الحافّینَ حَولَ عَرشِکَ، فَتَراجَعَت القلوبُ إلَی الصُّدورِ عَنِ البَیان بإخلاصِ الوَحدانِیَّهِ و تَحقیقِ الفَردانِیَّهِ، مُقِرَّهً لَکَ بِالعُبودِیَّهِ و أنَّکَ أنتَ اللهُ لا إلهَ إلّا أنتَ.
و أسألک بِاسمِکَ الَّذی تَجَلَّیتَ بِهِ لِلکَلیمِ علَی الجَبَلِ العَظیمِ، فَلمّا بَدا شُعاعُ نورِ الحُجُب مِن بَهاءِ العَظَمهِ خَرَّتِ الجِبالُ مُتَدَکدِکَهً لِعَظمَتِکَ و جَلالِکَ و هَیبَتِکَ، و خَوفًا مِن سَطوَتِکَ راهِبَهً مِنکَ.
فَلا إلهَ إلّا أنتَ، فَلا إلَهَ إلّا أنتَ، فَلا إلهَ إلّا أنتَ.
و أسألُکَ بِاسمِکَ الَّذی فَتَقتَ بِهِ رَتقَ عَظیمِ جُفونِ عُیُونِ النّاظِرین، الَّذی بِه تَدبیرُ حِکمَتِکَ، و شَواهِدُ حُجَجِ أنبیائِکَ، یَعرِفونَکَ بِفِطَنِ القُلوبِ، و أنتَ فی غَوامضِ مُسَرّاتِ سَریراتِ الغُیوبِ.
أسألُکَ بِعِزَّهِ ذَلِکَ الاسمِ أن تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و أن تَصرِفَ عَنّی جَمیعَ الآفاتِ و العاهاتِ و الأعراضِ و الأمراضِ و الخَطایا و الذُّنوبِ و الشَّکِّ و الشِّرکِ و الکُفرِ و الشِّقاقِ و النِّفاقِ و الغَضَبِ و الجَهلِ و المَقتِ و الضَّلالَهِ و العُسرِ و الضّیقِ و الفَسادِ و حُلولِ النِّقمَهِ و شَماتَهِ الأعداءِ و غَلَبَهِ الرِّجالِ؛ إنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ، لَطیفٌ لِما تَشاءُ، و صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.»[۴۹]
این دعا را با عین همین الفاظ، حقیر (علاّمه طهرانی) از زبان مبارک مرحوم حاج سیّد هاشم ضبط نمودم. و چون از بعضی از شاگردان دیگر مرحوم قاضی شنیده شده است، معلوم میشود اصلش از مرحوم قاضی بوده است.[۵۰]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۸ | بازگشت به فهرست
استغفاری که مرحوم قاضی به شاگردان خود دستور میدادند
استغفاری را که مرحوم قاضی ـ قدّس الله سرّه ـ به شاگردان خود دستور میدادهاند و میان آنها معروف و مشهور بوده است، این است:
«أستَغفِرُ اللهَ الّذی لا إلَهَ إلّا هو مِن جَمیعِ ظُلمی و جُرمی و إسرافی علَی نَفسی و أتوبُ إلَیهِ.»[۵۱]و[۵۲]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۵۸ | بازگشت به فهرست
دو دستور برای دفع شرّ دشمن از شخص
حضرت آقای حاج سیّد هاشم حدّاد فرمودند: «مرحوم قاضی ـ قدّس الله روحه ـ فرمودند:
”خواندن آیات: (کهیعص﴾،[۵۳] (حم، *عسق)[۵۴] (وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً ) [۵۵] برای دفع دشمن بسیار مفید است.“[۵۶]»
و خود آقای حدّاد فرمودند:
«چنان که روی نگین انگشتر عقیق زرد یا سرخ نوشته گردد و انسان همراه داشته باشد خوب است.»
و ایضاً فرمودند:
«چنانچه در روی یک نگین عقیق نوشته گردد: (إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم)[۵۷] و در روی دیگرش نوشته شود: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم) (وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً ) (کهیعص﴾(حم، *عسق) و در انگشتری نموده در دست شود، خوب است.»
و ایضاً حضرت آقای حاج سیّد هاشم حدّاد فرمودند: «مرحوم قاضی ـ قدّس الله روحه ـ گفتهاند:
”هر کس در مقابل دشمن انگشتهای دست خود را به ترتیب یکی پس از دیگری ببندد و در مقابل بستن هر انگشت یک حرف از حروفات: (کهیعص﴾(حم، *عسق) را بگوید به طوری که وقتی که همه را گفت، تمام انگشتان بسته شود و سپس در مقابل دشمن باز کند، شرّ دشمن از او دفع خواهد شد.“»[۵۸]
کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۲۶۰ | بازگشت به فهرست
دستور العمل مرحوم قاضی برای رفع مشکلات دنیوی و اخروی
جناب مستطاب آقای حاج شیخ علاّمه انصاری لاهیجی ـ دام بقاه ـ که از شاگردان مرحوم قاضی هستند، فرمودند:
«روزی از ایشان پرسیدم که: در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، و در بنبست کارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابم؟ در جواب فرمودند:
”پس از پنج مرتبه صلوات و آیه الکرسی، در دل خود ـ بدون آوردن به زبان ـ بسیار بگو: اللّهُمَّ اجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصینَهِ الّتی تَجعَلُ فیها مَن تَشاءُ،[۵۹] تا إنشاءالله گشایش یابد.“»[۶۰]
علاّمه انصاری فرمودند:
«من در مواقع گرفتاریهای صعب و مشکلات لاینحلّ به این دستور عمل کردم و نتیجههای عجیب گرفتم.»[۶۱]
[divider style=”dashed” top=”20″ bottom=”20″]
پاورقی:
[۱]ـ نرم افزار آوای ملکوت، شرح حدیث عنوان بصری، جلسه ۱۶۹.
[۲]ـ سوره آل عمران (۳) ذیل آیه ۱۰۱.
[۳]ـ سوره الشّورَی (۴۲) قسمتی از آیه ۱۵.
[۴]ـ سوره فصّلت (۴۱) صدر آیه ۳۰.
[۵]ـ مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذیالقعده:
«و کیفیّت آن چنان است که در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز گزارد؛ در هر رکعت حمد یک مرتبه، و ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد﴾ سه مرتبه، و معوذتین یک مرتبه، پس استغفار کند هفتاد مرتبه و ختم کند استغفار را به ”لا حَول و لا قوَّهَ إلّا بِاللهِ العَلیِّ العَظیم“، پس بگوید: ”یا عَزیزُ یا غفّار، اِغفِرْ لی ذُنوبی و ذُنوبَ جَمیعِ المُؤمنینَ و المُؤمناتِ، فإنَّه لا یَغفِرُ الذُّنوبَ إلّا أنتَ.“ فقیر گوید: ظاهر آن است که این استغفار مذکور و دعای بعد را، بعد از نماز باید بجا آورد.» (محقّق)
[۶]ـ زیرا نمازهای واجب هفده رکعت است و هر یک از آنها دارای نوافل میباشند؛ بدین ترتیب: دو رکعت نافلۀ صبح که وقت آن قبل از نماز صبح است، و هشت رکعت نافلۀ ظهر و هشت رکعت نافلۀ عصر که قبل از ظهر و عصر خوانده میشوند، و چهار رکعت نافلۀ مغرب که وقتش بعد از فریضۀ مغرب است، و یک رکعت ایستاده و یا دو رکعت نشسته که یک رکعت حساب میشوند و وقتش بعد از نماز عشاء است؛ و مجموع آنها، بیست و سه رکعت میشوند و یازده رکعت آنهم نافلۀ شب است که جمعاً سی و چهار رکعت میباشند. بدین ترتیب مجموع نوافل و فرائض، پنجاه و یک رکعت میشوند. (مرحوم علاّمه طهرانی رضوان الله علیه)
[۷]ـ بدین صورت که چهار رکعت از عصر و دو رکعت از مغرب و وُتَیره ـ که مجموعاً هفت رکعت میباشد ـ حذف شود. (مرحوم علاّمه طهرانی رضوان الله علیه)
[۸]ـ سوره البقره (۲) قسمتی از آیه ۲۳۸.
[۹]ـ سوره الأنبیاء (۲۱) ذیل آیه ۸۷.
[۱۰]ـ روح مجرّد، ص ۱۷۶.
[۱۱]ـ روح مجرّد، ص ۱۷۷:
”این روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام منقول است، و مجلسی در بحار الأنوار ذکر نموده است؛ و چون دستورالعمل جامعی است که از ناحیۀ آن امام همام نقل شده است، ما در اینجا عین الفاظ و عبارات روایت و به دنبال آن ترجمهاش را بدون اندک تصرّف ذکر مینماییم تا محبّین و عاشقین سلوک إلی الله از آن متمتّع گردند:
أقولُ: وَجَدتُ بِخَطِّ شَیخِنا البَهائیّ ـ قَدَّسَ اللهُ روحَهُ ـ ما هَذا لَفظُهُ:
قالَ الشَّیخُ شَمسُ الدّینِ محمّدُ بنُ مَکِّیٍّ: نَقَلتُ مِن خَطِّ الشَّیخِ أحمَدَ الفَراهانِیِّ ـ رَحِمَهُ اللهُ ـ عَن عُِنوَانِ البَصریّ؛ و کانَ شَیخًا کَبیرًا قَد أتَی عَلَیهِ أربَعٌ و تِسعونَ سَنَهً.
قالَ: کُنتُ أختَلِفُ إلَی مالِکِ بنِ أنَسٍ سِنینَ. فَلَمّا قَدِمَ جَعفرٌ الصّادِقُ علَیهِ السّلامُ المَدینَهَ اختَلَفتُ إلَیهِ، و أحبَبتُ أن آخُذَ عَنهُ کَما أخَذتُ عَن مالِکٍ.
«میگویم: من به خطّ شیخ ما: بهاء الدّین عامِلی ـ قدّس الله روحه ـ چیزی را بدین عبارت یافتم:
شیخ شمس الدّین محمّد بن مکّی (شهید اوّل) گفت: من نقل میکنم از خطّ شیخ احمد فراهانی ـ رحمه الله ـ از عنوان بصری؛ و وی پیرمردی فرتوت بود که از عمرش نود و چهار سال سپری میگشت.
او گفت: حال من اینطور بود که به نزد مالک بن أنس رفت و آمد داشتم. چون جعفر صادق علیه السّلام به مدینه آمد، من به نزد او رفت و آمد کردم، و دوست داشتم همانطوری که از مالک تحصیل علم کردهام، از او نیز تحصیل علم نمایم.»
فَقالَ لی یَومًا: إنّی رَجُلٌ مَطلُوبٌ و مَعَ ذَلِکَ لی أورادٌ فی کُلِّ ساعَهٍ مِن آناءِ اللَّیلِ و النَّهارِ، فَلا تَشغَلنی عَن وِردی! و خُذْ عَن مالِکٍ و اختَلِف إلَیهِ کَما کُنتَ تَختَلِفُ إلَیهِ. ^
^ «پس روزی آن حضرت به من گفت: من مردی هستم مورد طلب دستگاه حکومتی (آزاد نیستم و وقتم در اختیار خودم نیست، و جاسوسان و مفتّشان مرا مورد نظر و تحت مراقبه دارند.) و علاوه بر این، من در هر ساعت از ساعات شبانه روز، أوراد و اذکاری دارم که بدانها مشغولم. تو مرا از وِردم و ذکرم باز مدار! و علومت را که میخواهی، از مالک بگیر و در نزد او رفت و آمد داشته باش، همچنانکه سابقاً حالت اینطور بود که به سوی وی رفت و آمد داشتی.»
فَاغتَمَمتُ مِن ذَلِکَ و خَرَجتُ مِن عِندِهِ، و قُلتُ فی نَفسی: لَو تَفَرَّسَ فِیَّ خَیرًا لَما زَجَرَنی عَنِ الاِختِلافِ إلَیهِ وَ الأخذِ عَنهُ.
فَدَخَلتُ مَسجِدَ الرّسولِ صَلَّی اللهُ عَلَیه و آلِهِ، و سَلَّمتُ عَلَیهِ؛ ثُمَّ رَجَعتُ مِنَ الغَدِ إلَی الرَّوضَهِ و صَلَّیتُ فیها رَکعَتَینِ و قُلتُ: أسألُکَ یا اللهُ یا اللهُ! أن تَعطِفَ عَلَیَّ قَلبَ جَعفرٍ، و تَرزُقَنی مِن عِلمِهِ ما أهتَدی بِهِ إلَی صِراطِکَ المُستَقیمِ!
«پس من از این جریان غمگین گشتم و از نزد وی بیرون شدم، و با خود گفتم: اگر حضرت در من مقدار خیری جزئی را هم تفرّس مینمود، هرآینه مرا از رفت و آمد به سوی خودش و تحصیل علم از محضرش منع و طرد نمیکرد.
پس داخل مسجد رسول الله صلّی الله علیه و آله شدم و بر آن حضرت سلام کردم. سپس فردای آن روز به سوی روضه برگشتم و در آنجا دو رکعت نماز گزاردم و عرض کردم: ای خدا! ای خدا! من از تو میخواهم تا قلب جعفر را به من متمایل فرمایی، و از علمش به مقداری روزی من نمایی تا بتوانم بدان، به سوی راه مستقیم و استوارت راه یابم!»
و رَجَعتُ إلَی داری مُغتَمًّا، و لَم أختَلِفْ إلَی مالِکِ بنِ أنَسٍ لِما أُشرِبَ قَلبی مِن حُبِّ جعفرٍ.
فَما خَرَجتُ مِن داری إلّا إلَی الصَّلاهِ المَکتوبَهِ، حَتَّی عیلَ صَبری؛ فَلَمّا ضاقَ صَدری تَنَعَّلتُ و تَرَدَّیتُ و قَصَدتُ جعفرًا، و کانَ بَعدَ ما صَلَّیتُ العَصرَ.
«و با حال اندوه و غصّه به خانهام باز گشتم؛ و به جهت آنکه دلم از محبّت جعفر إشراب گردیده بود، دیگر نزد مالک بن أنس نرفتم. بنابراین از منزلم خارج نشدم مگر برای نماز واجب (که باید در مسجد با امام جماعت بجای آورم) تا به جاییکه صبرم تمام شد.
در اینحال که سینهام گرفته بود، و حوصلهام به پایان رسیده بود، نعلَین خود را پوشیدم و ردای خود را بر دوش افکندم و قصد زیارت و دیدار جعفر را کردم؛ و این هنگامی بود که نماز عصر را بجا آورده بودم.» ^
^ فَلَمّا حَضَرتُ بابَ دارِهِ اسْتَأْذَنتُ عَلَیهِ، فَخَرَجَ خادِمٌ لَهُ فَقالَ: ما حاجَتُکَ؟!
فَقُلتُ: السَّلامُ عَلَی الشَّریفِ.
فَقالَ: هُوَ قائِمٌ فی مُصَلّاهُ. فَجَلَستُ بِحِذاءِ بابِهِ، فَما لَبِثتُ إلّا یَسیرًا إذ خَرَجَ خادِمٌ فَقالَ: ادْخُل عَلَی بَرَکَهِ اللهِ. فَدَخَلتُ و سَلَّمتُ عَلَیهِ. فَرَدَّ السَّلامَ و قالَ: اِجلِسْ! غَفَرَ اللهُ لَکَ!
«پس چون به درِ خانۀ حضرت رسیدم، إذن دخول خواستم برای زیارت و دیدار حضرت. در اینحال خادمی از حضرت بیرون آمد و گفت: چه حاجت داری؟!
گفتم: سلام کنم بر شریف.
خادم گفت: او در محلّ نماز خویش به نماز ایستاده است. پس من مقابل درِ منزل حضرت نشستم. در اینحال فقط به مقدار مختصری درنگ نمودم که خادمی آمد و گفت: به درون بیا تو بر برکت خداوندی (که به تو عنایت کند). من داخل شدم و بر حضرت سلام نمودم. حضرت سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند: بنشین! خداوندت بیامرزد!»
فَجَلَستُ، فَأطرَقَ مَلِیًّا، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ و قالَ: أبو مَن؟
قُلتُ: أبوعَبدِاللهِ!
قالَ: ثَبَّتَ اللهُ کُنیَتَکَ و وَفَّقَکَ یا أباعَبدِاللهِ! ما مَسألَتُکَ؟
فَقُلتُ فی نَفسی: لَو لَم یَکُن لی مِن زیارَتِهِ و التَّسلیمِ غَیرُ هَذا الدُّعاءِ لَکانَ کَثیرًا.
«پس من نشستم، و حضرت قدری به حال تفکّر سر به زیر انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیهات چیست؟
گفتم: أبوعبدالله (پدر بندۀ خدا)!
حضرت گفتند: خداوند کنیهات را ثابت گرداند و تو را موفّق بدارد ای أبوعبدالله! حاجتت چیست؟
من در این لحظه با خود گفتم: اگر برای من از این دیدار و سلامی که بر حضرت کردم غیر از همین دعای حضرت هیچ چیز دگری نباشد، هرآینه بسیار است.»
ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قالَ: ما مَسألَتُکَ؟
فَقُلتُ: سَألتُ اللهَ أن یَعطِفَ قَلبَکَ عَلَیَّ، و یَرزُقَنی مِن عِلمِکَ، و أرجُو أنَّ اللهَ تَعالَی أجابَنی فی الشَّریفِ ما سَألتُهُ.
فَقالَ: یا أباعبداللهِ! لَیسَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ؛ إنَّما هو نورٌ یَقَعُ فی قَلبِ مَن یُریدُ اللهُ تَبارَکَ و تَعالَی أن یَهدِیَهُ. ^ ^ فَإنْ أرَدتَ العِلمَ فَاطلُبْ أوَّلًا فی نَفسِکَ حَقیقَهَ العُبودِیَّهِ، و اطلُبِ العِلمَ بِاستِعمالِهِ، وَ اسْتَفهِمِ اللهَ یُفهِمکَ!
«سپس حضرت سر خود را بلند نمود و گفت: چه میخواهی؟
عرض کردم: از خداوند مسألت نمودم تا دلت را بر من منعطف فرماید، و از علمت به من روزی کند. و از خداوند امید دارم که آنچه را که دربارۀ حضرت شریف تو درخواست نمودهام به من عنایت نماید.
حضرت فرمود: ای أباعبدالله! علم به آموختن نیست؛ علم فقط نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی ارادۀ هدایت او را نموده است واقع میشود. پس اگر علم میخواهی، باید در اوّلین مرحله در نزد خودت حقیقت عبودیّت را بطلبی؛ و به واسطۀ عمل کردن به علم، طالب علم باشی؛ و از خداوند بپرسی و استفهام نمایی تا خدایت تو را جواب دهد و بفهماند.»
قُلتُ: یا شَریفُ! فَقالَ: قُلْ: یا أباعبدِاللهِ!
قُلتُ: یا أباعبدِاللهِ! ما حَقیقَهُ العُبودِیَّهِ؟
قالَ: ثَلاثَهُ أشْیاءَ: أن لا یَرَی العَبدُ لِنَفْسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللهُ مِلکًا، لأنَّ العَبیدَ لا یَکونُ لَهُم مِلکٌ، یَرَونَ المالَ مالَ اللهِ، یَضَعونَهُ حَیثُ أمَرَهُمُ اللهُ بِهِ؛ و لا یُدَبِّرَ العَبدُ لِنَفْسِهِ تَدبیرًا؛ و جُملَهُ اشتِغالِهِ فیما أمَرَهُ تَعالَی بِهِ و نَهاهُ عَنهُ.
فَإذا لَم یَرَ العَبدُ لِنَفْسِهِ فیما خَوَّلَهُ اللهُ تَعالَی مِلکًا، هانَ عَلَیهِ الإنفاقُ فیما أمَرَهُ اللهُ تَعالَی أن یُنفِقَ فیهِ؛ و إذا فَوَّضَ العَبدُ تَدبیرَ نَفْسِهِ عَلَی مُدَبِّرِهِ، هانَ عَلَیهِ مَصائِبُ الدُّنیا؛ و إذا اشتَغَلَ العَبدُ بِما أمَرَهُ اللهُ تَعالَی و نَهاهُ، لا یَتَفَرَّغُ مِنهُما إلَی المِراءِ و المُباهاهِ مَعَ النّاسِ.
فَإذا أکرَمَ اللهُ العَبدَ بِهَذِهِ الثَّلاثَهِ، هانَ عَلَیهِ الدُّنیا و إبلیسُ و الخَلقُ، و لا یَطلُبُ الدّنیا تَکاثُرًا و تَفاخُرًا، و لا یَطلُبُ ما عِندَ النّاسِ عِزًّا و عُلُوًّا، و لا یَدَعُ أیّامَهُ باطِلًا.
فَهَذا أوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَی؛ قالَ اللهُ تَبارَکَ و تَعالَی:
﴿تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقین﴾. (سوره القصص (۲۸) آیه ۸۳).
«گفتم: ای شریف! گفت: بگو: ای پدر بندۀ خدا (أباعبدالله)!
گفتم: ای أباعبدالله! حقیقت عبودیّت کدام است؟
گفت: سه چیز است: اینکه بندۀ خدا برای خودش دربارۀ آنچه را که خدا به وی سپرده است ^ ^ مِلکیّتی نبیند؛ چرا که بندگان دارای مِلک نمیباشند، همۀ اموال را مال خدا میبینند، و در آنجایی که خداوند ایشان را امر نموده است که بنهند، میگذارند؛
و اینکه بندۀ خدا برای خودش مصلحتاندیشی و تدبیر نکند؛
و تمام مشغولیّاتش در آن منحصر شود که خداوند او را بدان امر نموده است و یا از آن نهی فرموده است.
بنابراین، اگر بندۀ خدا برای خودش مِلکیّتی را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی بدان امر کرده است بر او آسان میشود.
و چون بندۀ خدا تدبیر امور خود را به مدبّرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان میگردد.
و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه را که خداوند به وی امر کرده و نهی نموده است، دیگر فراغتی از آن دو امر نمییابد تا مجال و فرصتی برای خودنمایی و فخریّه نمودن با مردم پیدا نماید.
پس چون خداوند، بندۀ خود را به این سه چیز گرامی بدارد، دنیا و ابلیس و خلایق بر وی سهل و آسان میگردد؛ و دنبال دنیا به جهت زیادهاندوزی و فخریّه و مباهات با مردم نمیرود، و آنچه را که از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم مینگرد، آنها را به جهت عزّت و علوّ درجۀ خویشتن طلب نمینماید، و روزهای خود را به بطالت و بیهوده رها نمیکند.
و این است اوّلین پلّه از نردبان تقوا؛ خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
﴿آن سرای آخرت را ما قرار میدهیم برای کسانی که در زمین ارادۀ بلندمنشی ندارند، و دنبال فساد نمیگردند؛ و تمام مراتبِ پیروزی و سعادت در پایان کار، انحصاراً برای مردمان با تقوا است.﴾»
قُلتُ: یا أباعبدِاللهِ! أوصِنی!
قالَ: أُوصیکَ بِتِسعَهِ أشْیاءَ، فَإنَّها وَصِیَّتی لِمُریدی الطَّریقِ إلَی اللهِ تَعالَی، و اللهَ أسألُ أن یُوَفِّقَکَ لاِستِعمالِهِ.
ثَلاثَهٌ مِنها فی رِیاضَهِ النَّفْسِ، و ثَلاثَهٌ مِنها فی الحِلمِ، و ثَلاثَهٌ مِنها فی العِلمِ. فَاحفَظها، و إیّاکَ و التَّهاوُنَ بِها!
قالَ عُِنوانٌ: فَفَرَّغتُ قَلبی لَهُ.
«گفتم: ای أباعبدالله! به من سفارش و توصیهای فرما!
گفت: من تو را به نُه چیز وصیّت و سفارش مینمایم؛ زیرا که آنها سفارش و وصیّت من است به اراده کنندگان و پویندگان راه خداوند تعالی. و از خداوند مسألت مینمایم تا تو را در عمل به آنها توفیق مرحمت فرماید. ^
^ سه تا از آن نُه امر دربارۀ تربیت و تأدیب نفس است، و سه تا از آنها دربارۀ حلم و بردباری است، و سه تا از آنها دربارۀ علم و دانش است. پس ای عنوان آنها را به خاطرت بسپار، و مبادا در عمل به آنها از تو سستی و تکاهل سر زند!
عنوان گفت: من دلم و اندیشهام را فارغ و خالی نمودم تا آنچه را که حضرت میفرماید بگیرم و أخذ کنم و بدان عمل نمایم.»
فَقالَ: أمّا اللَواتی فی الرِّیاضَهِ: فَإیّاکَ أن تَأْکُلَ ما لا تَشتَهیهِ، فَإنَّهُ یورِثُ الحَماقَهَ و البَلَهَ؛ و لا تَأْکُلْ إلّا عِندَ الجوعِ؛ و إذا أکَلتَ فَکُلْ حَلالًا و سَمِّ اللهَ وَ اذکُرْ حَدیثَ الرّسولِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ:
”ما مَلَأ آدَمِیٌّ وِعاءًا شَرًّا مِن بَطنِهِ؛ فَإن کانَ و لابُدَّ فَثُلثٌ لِطَعامِهِ و ثُلثٌ لِشَرابِهِ و ثُلثٌ لِنَفَسِهِ.“
«پس حضرت فرمود: امّا آن چیزهایی که راجع به تأدیب نفس است آنکه: مبادا چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری، چرا که در انسان ایجاد حماقت و نادانی میکند؛ و چیزی مخور مگر آنگاه که گرسنه باشی؛ و چون خواستی چیزی بخوری از حلال بخور و نام خدا را ببر و به خاطر آور حدیث رسول اکرم صلّی الله علیه و آله را که فرمود:
”هیچوقت آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است. بناءً علیهذا اگر به قدری گرسنه شد که ناچار از تناول غذا گردید، پس به مقدار ثُلث شکم خود را برای طعامش بگذارد، و ثلث آن را برای آبش، و ثلث آن را برای نفَسش.“»
و أمّا اللَواتی فی الحِلمِ: فَمَن قالَ لَکَ: إن قُلتَ واحِدَهً سَمِعتَ عَشرًا، فَقُلْ: إنْ قُلتَ عَشرًا لَم تَسمَعْ واحِدَهً!
و مَن شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ: إنْ کُنتَ صادِقًا فیما تَقولُ فَأسألُ اللهَ أن یَغفِرَ لی؛ و إنْ کُنتَ کاذِبًا فیما تَقولُ فَاللهَ أسألُ أن یَغفِرَ لَکَ.
و مَن وَعَدَکَ بِالخَنَی، فَعِدهُ بِالنَّصیحَهِ و الرَّعاءِ.
«و امّا آن سه چیزی که راجع به بردباری و صبر است: پس کسیکه به تو بگوید: اگر یک کلمه بگویی ده تا میشنوی، به او بگو: اگر ده کلمه بگویی یکی هم نمیشنوی!
و کسیکه تو را شتم و سبّ کند و ناسزا گوید، به وی بگو: اگر در آنچه میگویی راست میگویی، من از خدا میخواهم تا از من درگذرد؛ و اگر در آنچه میگویی دروغ میگویی، پس من از خدا میخواهم تا از تو درگذرد.
و اگر کسی تو را بیم دهد که به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده که من دربارۀ تو خیرخواه میباشم و مراعات تو را مینمایم.» ^
^ و أمّا اللَواتی فی العِلمِ: فَاسْألِ العُلَماءَ ما جَهِلتَ، و إیّاکَ أن تَسألَهُم تَعَنُّتًا و تَجرِبَهً؛ و إیّاکَ أن تَعمَلَ بِرَأْیِکَ شَیئًا، و خُذْ بِالاِحتیاطِ فی جَمیعِ ما تَجِدُ إلَیهِ سَبیلًا؛ و اهرُبْ مِنَ الفُتْیا هَربَکَ مِنَ الاسَدِ، و لا تَجعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنّاسِ جِسرًا!
قُمْ عَنّی یا أباعبدِاللهِ! فَقَد نَصَحتُ لَکَ؛ و لا تُفسِدْ عَلَیَّ وِردی؛ فَإنّی امرُؤٌ ضَنینٌ بِنَفسی. و السَّلامُ عَلَی مَنِ اتَّبَعَ الهُدَی.
«و امّا آن سه چیزی که راجع به علم است: پس، از علما بپرس آنچه را که نمیدانی؛ و مبادا چیزی را از آنها بپرسی تا ایشان را به لغزش افکنی و برای آزمایش و امتحان بپرسی.
و مبادا که از روی رأی خودت به کاری دست زنی؛ و در جمیع اموری که راهی به احتیاط و محافظت از وقوع در خلافِ امر داری، احتیاط را پیشۀ خود ساز.
و از فتوا دادن بپرهیز همانطور که از شیر درنده فرار میکنی؛ و گردن خود را جِسر و پل عبور برای مردم قرار نده.
ای پدر بندۀ خدا (أباعبدالله) دیگر برخیز از نزد من! چرا که تحقیقاً برای تو خیر خواهی کردم؛ و ذکر و وِرد مرا بر من فاسد مکن، زیرا که من مردی هستم که روی گذشت عمر و ساعات زندگی حساب دارم، و نگرانم از آنکه مقداری از آن بیهوده تلف شود. و تمام مراتب سلام و سلامت خداوند برای آن کسی باد که از هدایت پیروی میکند، و متابعت از پیمودن طریق مستقیم مینماید.»“
[۱۲]ـ روح مجرّد، ص ۱۸۶؛ امام شناسی، ج ۱۶ و ۱۷، ص ۳۷۸، تعلیقه.
[۱۳]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون لزوم مراقبه و عدم کفایت ذکر رجوع شود به آیین رستگاری، ص ۱۵۸.
[۱۴]ـ نرم افزار آوای ملکوت، شرح حدیث عنوان بصری، جلسه ۱۴۶.
[۱۵]ـ مهر تابان، ص ۲۵.
[۱۶]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون اهمّیت نماز شب رجوع شود به بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۸۳؛ ج ۸۷، ص ۱۵۸؛ معانی الأخبار، ص ۳۴۲؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۶۵.
[۱۷]ـ آئین رستگاری، ص ۱۷۴.
[۱۸]ـ روح مجرّد، ص ۷۷.
[۱۹]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون اهمّیت کسب نشاط در اتیان عبادات رجوع شود به فروع کافی، ج ۳، ص ۴۵۴؛ میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۱۹۴.
[۲۰]ـ مجموعه سخنرانی در شرح حدیث عنوان بصری، جلسه ۱۹۹.
[۲۱]ـ رساله لبّ اللباب، ص ۱۳۰: «و آن عبارت است از: دوام وضو و اغسال واجبه و غسل جمعه و سایر اغسال مستحبّه حتّی الإمکان.»
[۲۲]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون اهمّیت دوام طهارت رجوع شود به أمالی، شیخ مفید، ص ۶۰؛ کنز العمال، ج ۹، ص ۲۷۶ (ح ۲۵۹۹۹) و ۲۸۸ (ح ۲۶۰۴۲) و ۲۹۳ (ح ۲۶۰۶۵ و ۲۶۰۶۶)؛ بحار الأنوار، ج ۷۷، ص ۳۰۱.
[۲۳]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۶۱.
[۲۴]ـ روح مجرّد، ص ۴۶۲.
[۲۵]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون این مسأله رجوع شود به رساله لبّ اللباب، ص ۱۳۱؛ رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص ۱۶۳؛ روح مجرّد، ص ۵۹۴؛ آیین رستگاری، ص ۸۱.
[۲۶]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۶۵؛ معاد شناسی، ج ۷، ص ۲۳۶.
[۲۷]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون اهمّیت نماز خواندن در مساجد رجوع شود به انوار الملکوت، ج ۱، نور ملکوت مسجد.
[۲۸]ـ نرم افزار آوای ملکوت، شرح دعای ابوحمزه ثمالی، سال۱۴۲۹، جلسه ۳.
[۲۹]ـ همان مصدر، شرح حدیث عنوان بصری، جلسه ۲۲.
[۳۰]ـ حیات جاوید، ص ۹۳.
[۳۱]ـ مجموعه سخنرانی در شرح حدیث عنوان بصری، جلسه ۲۰۰.
[۳۲]ـ جهت اطّلاع بیشتر رجوع شود به کتاب حاضر ص۳۰، ۱۰۰ و ۳۰۵.
[۳۳]ـ الکافی، ج ۱، ص ۵۴۰.
[۳۴]ـ آیین رستگاری، ص ۱۵۹.
[۳۵]ـ رسالۀ لب اللباب، ص ۱۲۹.
[۳۶]ـ نرم افزار آوای ملکوت، شرح حدیث عنوان بصری، جلسه ۲۸.
[۳۷]ـ آیین رستگاری، ص ۱۵۹.
[۳۸]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون این مسأله رجوع شود به نرم افزار کیمیای سعادت، مجموعه مصاحبات در ارتباط با شخصیّت مرحوم حدّاد، «مسألۀ جمعیّت خاطر از مهمترین مسائل در راه تربیت و سیر و سلوک».
[۳۹]ـ نرم افزار آوای ملکوت، شرح حدیث عنوان بصری، جلسه ۱۴۶.
[۴۰]ـ جهت اطّلاع بیشتر پیرامون این مسأله رجوع شود به من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۴۰۳؛ تهذیب الأحکام، ج ۲، ص ۲۱۵؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۳۶۱؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج ۸، ص ۲۵۲.
[۴۱]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۱۱۴.
[۴۲]ـ همان مصدر.
[۴۳]ـ رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم ذیل شرح دعایی منقول از سیّد بحرالعلوم، ص ۲۰۰، تعلیقه: «دَیهار و دَیهور مبالغه دهر است، و مراد از دهر خدا است؛ کما ورد فى الرّوایه: ”لا تَسُبّوا الدَّهرَ، فَإنَّ الدَّهرَ هُوَ اللهُ.“ لذا نتیجه میشود: طَیهار و طَیهور هم مبالغه در طهارت را میرساند.»
[۴۴]ـ الله شناسی، ج ۱، ص ۲۲۴، تعلیقه: ^
^ «از جمله فقرات دعایی است که در قنوت نمازهای فریضه و نافله خوانده میشود و اوّل فقرۀ آن این است: ”اللَهُمَّ ارزُقنی حُبَّکَ و حُبَّ ما تُحِبُّهُ و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ و العَمَلَ الَّذی یُبَلِّغُنی إلَی حُبِّکَ وَ اجعَلْ حُبَّکَ أحَبَّ الأشیاءِ إلَیَّ.“
همۀ این دعا را در بحر المعارف، ص ۳۰۹ ـ قسمتی را از حضرت رسول و قسمتی را از أمیرالمؤمنین علیهما الصّلاه و السّلام ـ آورده است؛ و نیز در مجموعه مطبوعهای کوچک از حاج ملاّ محمّد جعفر کبودر آهنگی قسمتی از آن موجود است.
آیت عظمای حقّ مرحوم حاج میرزا سیّد علی آقا قاضی ـ تَغمَّده الله برضوانه ـ به شاگردان خود دستور میدادهاند این دعا را در قنوت نمازهایشان بخوانند.»
[۴۵]ـ لبّ اللباب، ص ۱۲، تعلیقه: «از جمله فقرات دعای منسوب به أمیرالمؤمنین علیه السّلام که حاج مولا جعفر کبوتر آهنگی آن را شرح کرده و در کتاب کوچک جیبی طبع شده است.»
[۴۶]ـ إقبال الأعمال، ص ۷۲؛ الله شناسی، ج ۱، ص ۶۲، به نقل از رسالۀ عشق و عقل، با قدری اختلاف.
[۴۷]ـ معادشناسی، ج ۵، ص ۱۰۷، تعلیقه: «دعای أمیرالمؤمنین با شرح آن به قلم حاج ملاّ محمّد جعفر کبودر آهنگی که در کتاب کوچک جیبی طبع شده است.»
[۴۸]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۱۱۳.
[۴۹]ـ این دعا با مختصر اختلافى در لفظ، در مُهَج الدَّعَوات، مرحوم سیّد ابن طاووس، ص ۱۰۸ موجود است که آن را از محمّد بن حنفیّه از رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم روایت نموده است، و براى آن آثار و خواصّ عجیبى را نقل کرده است. و نیز در تاسع عشر بحار الأنوار، طبع کمپانى، ص ۱۸۳ از محمّد بن حنفیّه از رسول أکرم صلواتُ الله و سَلامه علیه روایت نموده است. و أیضاً شیخ بهاء الدّین عاملى در کشکول، طبع سنگى، در ص ۳۰۳ و ۳۰۴ آورده است.
[۵۰]ـ روح مجرّد، ص ۵۱۰.
[۵۱]ـ وسائل الشّیعه، ج ۷، ص ۲۲۵.
[۵۲]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۱۱۵.
[۵۳]ـ سوره مریم (۱۹) آیه ۱.
[۵۴]ـ سوره الشّوری (۴۲) آیه ۱ و ۲.
[۵۵]ـ سوره طه (۲۰) آیه ۱۱۱.
[۵۶]ـ عدّه الداعی، ص ۲۹۴؛ مصباح الکفعمی، ص ۲۳۲.
[۵۷]ـ سوره النّمل (۲۷) آیه ۳۰.
[۵۸]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۶۴.
[۵۹]ـ الکافی، ج ۲، ص ۵۳۴؛ کامل الزّیارات، ص ۳۹۴؛ کشف الغطاء، ج ۲، ص ۳۰۶ با قدری اختلاف. معاد شناسی، ج ۷، ص ۲۳۷:
«بار پروردگار من! مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زرهِ محکم خود قرار بده! در آنچنان جوشنى که کسانى را که بخواهى قرار میدهى.»
[۶۰]ـ معادشناسی، ج ۷، ص ۲۳۷.
[۶۱]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۶۵.