حکایت شیرى که سر راه آقا شیخ محمّد تقى بافقى در راه کربلا خوابیده بود

آقاى آقا شیخ عبّاس قوچانى- دامت برکاته- نقل کردند به واسطه از آقا سید على فرزند مرحوم آقا سید محمّد کاظم یزدى از مرحوم آقاى شیخ محمّد تقى بافقى یزدى، قضیه ذیل را نقل نمودند که آقاى سید على مى‏‌فرمودند:

عادت مرحوم شیخ محمّد تقى این بود که هر صبح پنج‏شنبه از نجف پیاده به سمت کربلا حرکت مى‌‏نمودند، شب را در کربلا زیارت و صبح جمعه پیاده مراجعت به نجف اشرف مى‌‏نمودند و به تحصیل خود ادامه مى‏‌دادند؛ این دأب و عادت همیشگى مرحوم شیخ بود.

تا آنکه چندى مرحوم شیخ این عادت را ترک نمود ولى گاهگاهى صبح پنج‏شنبه با رجوع به استخاره به سمت کربلا حرکت مى‏‌کرد.

قضیه را از شیخ پرسیدم، ایشان اظهار داشتند: من عادتاً به کربلا مى‌‏رفتم تا آنکه در بین راه دیدم شیرى عظیم الجثّه به روى زمین خوابیده است!

ترس و وحشت عجیبى مرا فرا گرفت و چون از خان نخلیه گذشته و راه به کربلا نزدیک بود و گنبد مطهّر نمایان بود یک مرّه چشمم به گنبد افتاده و متوسّل به حضرت سیدالشّهداء علیه‌‏السّلام شدم.

در عین حالى که شیر دست‏هاى خود را حرکت داده و تمدّد اعصاب مى‌‏نمود و خود را براى حمله به من آماده مى‌‏ساخت ناگهان دوباره دست‏هاى خود را جمع نموده و خوابید! ولى من باز قدرت بر حرکت نداشتم؛ زیرا حدّت چشم‏هاى او که به من نظر افکنده بود رمق را از من ربوده و پایم را براى رفتن سست نموده بود، در این حال نیز شیر سر خود را روى دست‏هاى خود گذارده و چشم‏هاى خود را بست و من مطمئن شدم که قصدى به من ندارد، در این حال راه‏ خود را گردانده از مکانى بعید متوجّه کربلا شدم؛ از آن به بعد هر وقت مشرّف به کربلا مى‏‌شوم با رجوع به استخاره مى‌‏روم.

منبع: کتاب مطلع انوار، ج‏۱، ص: ۱۴۲

 

pormatlab.com

 

 

 

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن