دین تنظیم کننده روابط میان امور حقیقى و اعتبارى است‏

دین از طرف پروردگار آمده است تا سلسله اعتباریّات انسان را در حدودى که براى انسان منفعت دارد و مانع از ترقّى و تکامل او نمى‏گردد مشخّص و معیّن کند. بسیارى از آنها را که به درد او نمى‏‌خورد بلکه او را به جهنّم مى‏کشد از دست او بگیرد و یک رشته دستوراتى که انسان را به عالم هستى و حیات مى‏‌رساند به او تعلیم کند.

کسانى که طبق این دستورات عمل مى‏کنند ثمره وجودى آنها به مرحله کمال خود مى‏رسد و از استعدادات و قوائى که به آنها داده شده است حدّاکثر استفاده نموده قواى هستى خود را به فعلیّت مى‏رسانند. در این صورت هنگام مرگ بشّاش و خندان بوده (چون از مراحل ابتدائیّه تکامل گذشته و به سِرّ عالم رسیده‏اند) حقائق بر آنها منکشف گشته و با خداى خود ربط پیدا نموده و وجود جزئى خود را به کلّیّت این عالم مربوط و در علم و حیات و قدرت کلّیّه مُنغمر و فانى شده‏اند. و هیچ حال منتظره‏اى براى آنها باقى نمانده و از مردن هراس ندارند بلکه عاشق مردن و دلباخته مرگند که آن عوالمى را که در اینجا ندیده‏اند و بنا به مصلحتى از ایشان نهفته مانده است در پیش ببینند.

و کسانى که به این دستورات عمل نمى‏نمایند و دوران عمر خود را به بازى مشغول و از دائره اعتبار قدم فرا نمى‏نهند، چون باطل دلهاى آنان را مسخّر نموده و در لباس حقیقت و با صورتهاى زینت دهنده خیالیّه افکار آنان را به خود مشغول ساخته و بالاخره بدون کامیابى از ثمرات هستى بخش عالم واقع و وصول به مقصد خلقت و سرّ آفرینش و آشنائى با وطن اصلى و ربط با عالم کلّى و مناجات و انس با خداى خود بسر برده‏اند؛ ناچار حرکت آنها به عالم بعد توأم با ضعف و نقصان وجودى آنها بوده، با حال انکسار و شکستگى و همّ و غم و حسرت و اندوه بدون دریافت نتیجه، تشنه کام از این عالم رحلت مى‏کنند.

رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ* لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ‏* وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ[۱]

تابش نور حقیقت و جلوه الهى در دل مردمانى است که تجارت و خرید و فروش آنها را از یاد خدا و اقامه نماز و زکاه باز نداشته و امور اعتباریّه این عالم، از آن مقصد و مقصود و از آن هدف و معبود آنها را به خود مشغول نکرده است. پیوسته آنان از روزى که عاقبت وخیم‏ اعمال زشت دلها و چشمها را واژگون کند در خوف و هراسند.

آرى، خداوند به بهترین پاداش آنان را مفتخر خواهد نمود، و از فضل و رحمت خود مقدار بیشترى به آنان عنایت خواهد فرمود، و خداوند از روزیهاى وافر خود بدون دریغ و حساب به آنها مرحمت خواهد نمود.

امّا کسانى که به خداى خود کافر شدند، اعمال آنها، رفتار آنها، مقصد و منظور آنها مانند سراب است. سراب، آب خیالى است نه واقعى؛ شخص براى پیدا کردن آب هر چه مى‏رود دستش به آب نمى‏رسد، چون سراب است، از شعاع خورشید روى ریگها و خاکهاى متلألئ منظره‏اى از آب از دور به چشم مى‏خورد و انسان تشنه تصوّر آب مى‏کند.

کافر تشنه کام براى آنکه خود را از آب سیراب کند، در بیابان خشک و سوزان عالم اعتبار بدنبال آب مى‏دود ولى به آب هرگز نمى‏رسد و کامش سیراب نمى‏گردد. عمرش سپرى مى‏شود، نعمت حیات را از دست مى‏دهد. چون به صراط مستقیم حرکت نکرده و نقاط ضعف وجود خود را ترمیم نکرده، نقصان وجودى تبدیل به کمال نشده، آب نخورده، از آب حیات استفاده نکرده است. تنها بدنبال سراب رفته؛ سراب که انسان را سیراب نمى‏کند! در نتیجه عمر تباه و در پیشگاه خدا و عالم حقیقت شرمنده و مورد حساب و بازجوئى قرار خواهد گرفت.

[۱] آیات ۳۷ تا ۳۹، از سوره ۲۴: النّور

 

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن