جلسه ۳۸ درس خارج فقه، مبحث حج

موضوع: استطاعت

سخنران حضرت آیت اللـه حاج سیّد محمّد محسن حسینی طهرانی – تاریخ: ۱۶ ذی القعده الحرام ۱۴۲۹ ه.ق

[button color=”orange” size=”small” link=”http://file.pormatlab.com/kimiyasaadat/haj038.mp3″ icon=”” target=”false”]دریافت صوت[/button]

[button color=”red” size=”small” link=”http://file.pormatlab.com/kimiyasaadat/haj038.pdf” icon=”” target=”false”]دریافت متن[/button]

چکیده:

۱- اگر واجب معلّق به شرطی شود که اتیان شرط در اختیار مکلف باشد، نفس تعلّق به شرط اقتضای اطلاق دارد. زیرا فرض آنست که شرط در اختیار مکلف است و او قدرت بر اتیان و عدم اتیان شرط دارد.

مثال: صلاه نسبت به طهارت و یا حتی صلاه نسبت به زوال که در عصر حاضر اختیاری است.

بنابراین صلاه نسبت به زوال و وقت، واجب مطلقِ معلق می باشد؛ زیرا اگر صلاه واجب مشروط (مشروط به حضور وقت) باشد یعنی تکلیف به وجوب در ظرف حضور شرط است و وقتی شرط تحقق پیدا کرد آنوقت واجب می شود و قبل از آن تکلیفی نسبت به مکلف تعلق نگرفته است، در اینصورت حکم صلاه نسبت به مکلفی که وقت و زوال اختیاری اوست (مانند افرادی که همراه با حرکت زمین با طیاره های خاصی آنها هم حرکت می کنند) از وجوب سقوط به اباحه و یا حرمت (به عنوان بدعت) می کند. زیرا وقتی شرطش را مکلفِ مختار، منتفی کرد واجب هم منتفی می شود.

۲- در بسیاری از موارد انسان با تصور واجب فی نفسه (بدون توضیح آیات و روایات) مشروط و یا مطلق بودن واجب را برداشت می کند.

مثلا وقتی تصور تکلیف وجوب ارتباط انسان با خداوند بواسطه نماز شد (بدون در نظر گرفتن تاکید روایات بر نماز مثل: الصلاى لا یترک بحال و یا الصلاه خیر موضوع فمن شاء استقل فمن شاء استکثر و یا الصلاه خیر موضوع ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها) این ارتکاز ذهنی فقیه از صلاى آن را واجب مطلق می کند نه مشروط،بر خلاف نماز آیات که وجوب مطلق ندارد زیرا خسوف و کسوف اختیاری انسان نیست و از اینکه صلاى متوقف بر کسوف یا خسوف است این مطلب القاء می شود که تحصیل این شرط بواسطه حضور در مکان و زمان خسوف است و عدم تحصیل آن بواسطه هجرت از مکان و زمان خسوف در اختیار مکلف است و شخص می تواند با محاسبات دقیقی قبل از وقوع خسوف به شهر دیگری هجرت کند.

۳- اطلاق یعنی حکم وجوب و ضرورتی که گریبان گیر مکلف شده، خواه این حکم مستمر باشد و یا اینکه موقوف بر زمان باشد.

و اما اشتراط به معنای متوقف بودن وجوب و ضرورت بر شرط است. در اینصورت بر فرض جلوگیری مکلف از تحقق شرط، وجوبی هم شامل حال او نخواهد شد.

۴- بنابر آنچه گذشت اگر مولا امری را متوقف بر شرطی کند که حصول آن شرط در اختیار مکلف باشد (می تواند شرط را حاصل کند و می تواند حاصل نکند) در این فرض عدم حصول شرط موجب الغاء الزام در نفس مولا می شود و واجب از وجوبش ساقط می گردد.

۵- علت برای احکام اعم از الزامیه (وجوب، حرمت) یا غیر الزامیه (استحباب، کراهت، اباحه) بر اساس ملاک و داعی است که موجب انبعاث حکم در نفس مولا می شود:

اگر داعی الزامی باشد حکم مولا الزامی خواهد بود و اگر داعی رجحان باشد حکم منبعث مولا استحباب و یا کراهت و اگر داعی مساوی الطرفین باشد حکم مباح خواهد بود. و اگر داعی حصول شرط باشد واجب مشروط می شود و دیگر مکلف و اختیار او لحاظ نمی شود.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن