جلسه ۱۱ شرح دعای ابوحمزه‌ثمالی سال ۱۴۱۹

موضوع: جلسه ۱۱ شرح دعای ابوحمزه ثمالی، سال ۱۴۱۹ ه.ق

سخنران حضرت آیت الله حاج سیّد محمّد محسن حسینی طهرانی

[box type=”info” align=”” class=”” width=””]

تا آماده شدن فایل صوتی شما میتوانید متن این جلسه را مطالعه نمایید.

[/box]

متن جلسه:

جلسه ۱۱ رمضان ۱۴۱۹

أعوذُ بِالله مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم‏

بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحیم‏

وصلَّى اللهُ عَلَى سیّدنا و نبیّنا أبى‏القاسم مُحَمّدٍ

وعلى آله الطّیبین الطّاهرین و اللعنه عَلَى أعدائِهِم أجمَعینَ‏

الْحَمُدللّهِ الَّذى وَکَلَنى الَیْهِ فَاْکْرَمَنى و لم یکِلنى الى الناس فیهینونى والْحَمْدُلِلّهِ الَّذى تَحَبَّبَ الَىَّ و هُو غَنِىٌ عَنّى‏

حَمْد مختص خداوندیست که مرا به خودش متّصل گردانید. متوکّل گردانید موکول به خودش کرد.

(وَکَلَ یَکِلُ) به معناى اتِّجاه است به معناى اتّکاء است به معناى اتّصال است تقریباً معناى جامع بین همه این‏ها معناى وکول و ایکال است.

و مرا به مردم موکول نکرد تا اینکه مردم به من اهانت کنند مرا پست گردانند ذلیل گردانند.

اهانَهُ یعنى او را به حساب نیاوردن پست و خوار شمردن معناى اهانت است مى‏گوید که آقا چرا به من اهانت مى‏کنى؟ یعنى چرا مرا پست به حساب میارى؟ حساب رو من باز نمى‏کنى؟ با من اینطور صحبت مى‏کنى؟ ما را در ردیف حیوانات [قرار مى‏دهید؟] این معناى اهانت است.

خب این‏ «وَ الْحَمُدللّهِ الَّذى وَکَلَنى الَیْهِ فَاْکْرَمَنى» در اینجا از دو نقطه نظر تشریع و تکوین حضرت سجّاد مطلب را مى‏فرماید از دو جنبه تربیت و تکوین، از نقطه نظر تکوین که خب‏ «ازِمَّه الأُمُور طُرّاً بِه یَدِهِ وَالکُلُّ مُسْتَمِدَّه مِنْ مَدَدِه» و سرنخ همه قضایا و مسائل به مشیّت او برمى‏گردد این از نقطه نظر تکوین، که مبدأ فیض آنْ لطف و عنایت خداوند و قضاء کلّى به صورت مقادیر جزئیّه در عالم، مبدأش اراده اوست و هرچه که در این عالم تحقّق پیدا مى‏کند بالأخره به آن ختم مى‏شود این یک مسئله تکوین است.

براساس این مسئله‏ى تکوین خداوند متعال بناى تشریع را گذاشته است بناى تشریع براساس تکوین است فرض کنید که من باب مثال از اینجا شما مى‏خواهید حرکت کنید بروید به سمت یک منطقه‏اى که اون منطقه در ارتفاع است در کوهستانى قرار دارد. کدام مناطق؟ فرض کنید که حالا بگوییم ارتفاعات خیلى بالا، یاسوج است؟ کجاست؟ اصفهان است؟ شما نرفتید؟ رفتید که. ما نرفتیم. شما [که رفتید!]. که مى‏گویند خیلى باید با ماشین خلاصه به آهستگى حرکت مى [کرد] فشار بهش مى‏آید و

مى‏رود اون بالا، خب این رفتن اونجا یک جنبه تکوینى دارد حرکت یک جنبه تکوینى دارد راننده‏اى که مى‏خواهد حرکت کند باید رعایت این وسیله نقلیّه‏اش، قدرت موتور، تعداد مسافرین نوع لاستیکى که براى این راه مناسب است، همه را در نظر بگیرد و بعد راه بیفتد اینو ما مى‏گوییم تشریع، تشریع یعنى رعایت قوانین و مسائلى که ما را به آن تکوین برساند حالا اگر ما بخواهیم در یه همچین منطقه‏ى ازْنا فرض کنید که در خیلى بالا هست در ارتفاعات است و بعد هم برف و یخ و فلان و این حرف‏ها در زمستان مى‏آید، برمى‏داریم یه ماشینى که اسمش چى؟ چى بگوییم؟ از ماشین‏هایى که هیچ زور ندارند الآن چیه؟ جواب: پیکان! پیکان است! خب بله! یه ماشینى رو قرار بدهیم و بعد هم ده‏تا آدم توش باشند هر کدام صد کیلو خب این که همینطورش راه نمى‏افتد چطور مى‏تواند خودش را به آن بالا برساند؟

این تشریع با تکوین تطبیق نمى‏کند تشریع در اینجا یعنى این قوانین ما را به مقصد نمى‏رساند رعایت این مسائل موصِل نیست ما را در راه نگه مى‏دارد حالا شما ببینید در این بناى تکوینى که همه امور متّصل به آن ذات واحد و به مبدأ واحد است تشریع آیا باید به آن مبدأ اتّجاه داشته باشد؟ یا اینکه نه! ممکن است تشریع یک نحوه دیگرى باشد و مقررّات، قوانین، کیفیّت عبادت، کیفیّت معامله، کیفیّت ارتباط با مردم، تمام اینها برخلاف آن جنبه توحیدى، همه اتّجاه به کثرت داشته باشد، خب اینکه نمى‏شود، اینکه نمى‏شود.

مى‏گویند در نماز وقتى‏که مى‏خواهید نماز بخوانید انسان باید در نماز صورت مرشد خودش را بیاورد- این درویش‏ها مى‏گویند- این در ذهن بیاورد خب این عین شرک است. اینکه دیگه نماز نشد اگر مرشد بعنوان استقلالى بر او نظر بشود و صورت تعیّن خارجى او مدّ نظر باشد که خب این عین شرک است اگر منظور از مرشد شما، آن حقیقتى است که متّصل به ولایت است که او صورت ندارد پس بنابراین دیگه چه صورتى را شما مى‏خواهید به ذهنتون بیاورید؟ این صورت ندارد.

یک وقتى ما مشهد بودیم یک بنده خدایى آمد پیش ما گفت فلانى آمده مشهد برویم و دیدنى از او بکنیم یک شخصى است در طهران که معروف است بین افراد به زهد و نمى دانم از دنیا رفته یا نه؟ پیر مردى بود اون موقع، مجالس ولایت مثلًا از این اسامى تشکیل میداد و همه‏اش در خانه‏اش روضه بود و به عبارت دیگر ولایتى‏ها، این‏ها، در مجالسش رفت و آمد مى‏کردند و این آقا گفت آقا فلان کس آمده! آمده که آمده چرا ما برویم آنجا؟ از این حرف‏ها زیاد مى‏گویند! نه! این مجلسش مفید است فایده دارد اون ما را برداشت به زور برد، ما را برداشت و به زور برد منزلش.

دوتا جوان هم آنجا بودند، مشخص بود که به چه کیفیت هست این مجالس و این‏ها، در میان صحبت‏هایش که صحبت کرد گفت که فلان کس که مى‏خواست از دنیا برود اون مى‏گفت که وقتى من مى‏خواهم از دنیا بروم به من یا على تلقین کنید چون مقام و عزت پروردگار آنقدر بالاست که اصلًا نمى‏توانم من یا الله بگویم به من یا على بگویید! گفتم غلط کرد گفت، این! ما حالا ساکت نشسته بودیم، گفتم او بیشتر مى‏فهمید یا این همه دستوراتى که از ائمه راجع به شهادتین و نمى‏دونم مسائلى که مربوط به احتضار است؟ این حرف‏ها چى چى است؟ مزخرفات چیه درآوردند؟

گفتم که اگر او منظورش از امیرالمومنین همین بدن ظاهرى که شمشیر دست مى‏گیرد و مى‏جنگد و به حساب خودش مرحب را مى‏اندازد و کذا مى‏کند اگر این است که این یک وجود مستقل تعینى در قبال اون وجود أحدیت بسیط لایتناها و اطلاقى است و على بیزار است از اینکه یک همچنین وجودى را در قبال خدا و در قبال این مبانى شما مطرح کنید و اورا مد نظر نیاوریم و از همچنین آدمى برى است بیزار است منزجر است متنفر است و اگر منظور از على، ولایت او است که آن ولایت عین توحید است چه على بگویى چه الله بگویى چه فرقى مى‏کند؟ اگر منظور از امیرالمومنین حقیقت ولایت او است که ولایت جداى از توحید نیست پس چرا یا على بگویى؟ یا الله بگو که به دستور هم عمل کرده باشى.

این را مى‏گویند چه؟ انحراف. انحراف یعنى انسان کاسه‏ى داغ‏تر از آش بشود از آنچه که به او دستور داده شدند چیه؟ خودش را متولى دین حساب کند بعد آمد آن آقا این اوضاع را از ما دید بلندش کرد و آورد پیش آقا (مرحوم علامه) بله ایشان آمدن، حالا گذشته و ما آثار آن طرز تفکر را الان مى‏بینیم پس فردایش آورد پیش آقا، شنیدم آقا باز عصبانى شد، نشسته پیش آقا اینطورى مى‏کند، میگه که وجود مبارک ائمه علیه السلام اصلًا حدث ندارند آن‏ها اصلًا وضو نباید بگیرند آقا فرمود نه خیر

آن‏ها هم باید وضو بگیرند آن‏ها هم محدث مى‏شوند. این حالا خیال مى‏کرد که حالا چون امام، امام است این‏ها حدث برنمى‏دارد، بابا این هم برمى‏دارد. این چه تفکر غلط و نفهمى و جهالت است که شما مرتبه‏ى امام را اینقدر تنزّل مى‏دهید به این مسائل؟ این که چیزى نیست این یک امر عادى است، بابا خب امام غذا نخورد مى‏میرد شما همین امام را دهانش را بگیر خفه مى‏شود بعد از یک دقیقه، خب آخه چیه؟ خب مگر همین شمر سر امام حسین را نبرید؟ امام حسین مرد دیگه، خون آمد از بدنش و مرد. همین ابن ملجم آمد با شمشیر زد بر فرق أمیرالمومنین، أمیرالمومنین به سم شمشیر فوت کرد و به‏

رحمت خدا رفت. همین امام مجتبى علیه السلام به همین سم معاویه جگرش پاره پاره شد این چه نفهمى است واقعاً! این‏ها درده ها و ما مبتلاییم! حالا خیال نکنیم حالا به اندازه‏ى خودمان مبتلا هستیم‏

به این قضایا، که ما نمى‏دانیم حق چیه؟ ما واقعیات را آوردیم در این مسایلى که با این فکر بچگانه و کودکانه و این افکار منحط داریم یک مقام رفیع را به این‏ها داریم تنازل مى‏دهیم که امام فرض کنید من باب مثال ادرار نمى‏کند یا ادرار امام را فرض کنید که حتماً مثل سکنجبین است بابا این هم اوره است این هم اسید اوریک است این هم فرض بکنید که من باب مثال …. چیه؟ آن شب خیلى عجیب بود آخه مطالبى مى‏گفتند که نگفته بودند ضبط مى‏شد؟ نمى‏شد؟

خلاصه صحبتشان این بود که ما خیال مى‏کنیم امام زمان علیه السلام یه قدى دارد که این قد استانداردش چقدر است آقاى دکتر؟ مثلًا ۷۵٫ ۱، ۷۵٫ ۱ این باید در عالى‏ترین حد استاندارد که نه خیلى بلند، بلند ممل، و نه قصیر مخل، این حدى باشد ابروان او وقتى سانت مى‏گذاریم و میل بگذاریم مثلًا چه حد باشد بینى او باید چه نحوه باشد لب‏هاى او فلان، رنگ صورت فلان، این از این طرف از آن طرف شرق عالم در دست او غرب عالم در دست او ملائکه همه فلان این وقتى حرکت مى‏کند اما اگر شما دیدید همین امام زمان با یک پیراهن و شلوار آمد توى خیابان زنش از تو خونه بیرونش کرده- اینطورى گفتندها به همین عبارت- اگر شما دیدید امام زمان علیه السلام آمده توى خیابان راه مى‏رود و جا ندارد خب باید در خانه شما را بزند آخه امشب زنم از خانه بیرونم کرده من را پناه بدهید ما چى؟ نمى‏توانیم قبول کنیم این مال چیه؟ اون جهالت ماست آن بینشى که ما نسبت به امام داریم- حالا فهمیدید چرا در زمان سابق به ائمه بى‏احترامى مى‏کردند؟ چون ائمه جلوى چشمشان بودند هر روز [امام را مى‏دیدند-] ما امام زمان از دور را مى‏پرستیم ما امام زمان غایب را داریم مى‏پرستیم ستایش مى‏کنیم قربان و صدقه‏اش مى‏رویم نه امام زمانى که تو دست و بال ماست- که حالا بیش از این توضیح نمى‏دهم، دیگه خودتان دیگر ….- نه امام زمانى که هر صبح و شب باهاش سر و کار داریم این مال چیه؟ مال خریت ما است این مال حماقت ما است نسبت به مقام امام، که ما جنبه عادى ….

آقا من در یک روایت دیدم سید الشهدا (علیه السلام) بچه بود- همین افراد نه این شخص، این افراد در یک مجلسى بودند اعتراض کردند- آقا سید الشهداء بچه بود یک ساله بود ۲ ساله بود نمى‏دانم در هر صورت شیرخوار بود رضیع بود این آمد تو بغل پیغمبر و ادرار کرد در دامن پیغمبر، پیغمبر بلند شدند رفتند شستند و تمیز کردند.[۱] حالا إى آقا مگر مى‏شود؟ اصلًا امکان ندارد آقا دروغ است این روایات سند ندارند! فلان، آخر چرا؟ بچه آقا ادرار مى‏کند این‏ها مال چیه؟ این‏ها مال این است که‏

امام …….. این‏ها همان‏هایى هستند که اگر امام جلوى این‏ها یک باد گلو بکند چکار مى‏کنند؟ بلند مى‏شوند مى‏گذارند مى‏روند، این‏ها همین‏اند. آخه بچه است بچه‏ى کوچک است مزاجش اجابت مى‏کند ادرار مى‏کند آقا چى؟ روى لباس پیغمبر، بلند مى‏شود حضرت اون را مى‏شوید دیگه. کارى ندارد، همین. همین بزرگ مى‏شود بزرگ مى‏شود رشد مى‏کند مى‏شود سید الشهداء. سید الشهدا که تمام شرق و غرب عالم به یک موى بدنش نمى‏ارزد، همین، همین بچه، همینى که تمام اولین و آخرین را روز قیامت شفاعت مى‏کند، همین بچه، مى‏شود همین که توى دامن پیامبر ادرار کرد و این‏ها همه مال چیه؟ جهالت ما است.

کسى که جاهل است کسى که از مسائل بى‏خبر است، این‏ها مى‏آید آن مطالب عالى و راقى و عمیق را با خیال و با مسائل کودکانه و بچه‏گانه میاید این‏ها را مزج مى‏کند خلط مى‏کند. یک چیزى ارائه مى‏دهد که این اصلًا ….. آن وقت، اگر یک مقدارى عوض و بدل شد یکدفعه اصلًا زیر بنا عوض مى‏شود چون پایه را بر این اساس ریخته دیگه، پایه را بر این اساس ریخته، بعد حالا آقا در میاید و مى‏گوید امام هیچ وقت حدث نمى‏کند امام اصلًا چیز نمى‏کند وضو هم که مى‏گیرد براى خاطر مردم مى‏گیرد و الا امام ….! گفت نه خیر! غلط است آقا، امام هم حدث برمى‏دارد و او هم باید مثل بقیه‏ى افراد وضو بگیرد و دست بى‏وضو نمى‏تواند به قرآن بزند. بعد همین آقا دوباره وقتى که ادامه داد گفت الحمدالله از فضلى که خداوند به من عنایت کرده این است که مى‏بینیم دیگر قدرت به گناه ندارم گفتند این بزرگترین گناهى است که- آقا فرمودند- که شما به آن مبتلا هستسد همینى که مى‏بینید شما دیگر گناه نمى‏توانید بکنید این عظیم‏ترین گناهى است که از این چاه دیگر نمى‏توانید بیرون بیایید. آن وقت این آقا ما را بلند کرده پیش همچنین شخصى ورداشته برده، این طرز فکر هنوز هم هست.

خب این‏ها مال چیه؟ این‏ها همش مال این است که آن جنبه‏ى واقعى و حقیقى عالم تکوین آن باید در جاى خودش همون طورى که هست تشریع هم باید منطبق با او باشد. تکوین الان این طور است تکوین، تکوین انسان به این کیفیت است. تشریع باید به سمت او باشد در نماز حتى پیغمبر را هم نباید انسان مد نظر قرار بدهد اگر قرار بدهد تکوین و تشریع با هم دیگه در قبال هم‏اند فقط باید به یک مبدأ توجه داشته باشد فقط به یک مبدأ چرا؟ چون رسول خدا به عنوان واسطه نمى‏خواهد مردم را به خود دعوت کند رسول خدا مى‏خواهد مردم را به او دعوت کند، نویسنده رسول خداست نامه را رسول خدا مى‏نویسد ولى هدف کیه؟ هدف اوست. نامه را او مى‏آورد در منزل‏مان، ما شما را دعوت مى‏کنیم کجا؟ منزل معبود نه خانه خودمان، نه بسمت خودمان، نویسنده پیغمبر است- حالا عرض مى‏کنم که‏

چطور باید این را مد نظر قرار بدهیم- نویسنده پیغمبر است کاتب پیغمبر است رسول پیغمبر است مبعوث پیغمبر است قرآن از نفس پیغمبر آمده ولى مقصد کجا است؟ مقصد دیگرى است اگر پیغمبر بیاید مقصد را خودش قرار بدهد این مکتوب از حجیّت دیگر ساقط مى‏شود این قرآن دیگه از حجیّت ساقط مى‏شود و ما مى‏بینیم همه ائمه این طورى بودند اصلًا امام یعنى همین، امام یعنى به دیگرى دارد سوق مى‏دهد نه به خودش.

این که این‏ها مى‏آیند و مى‏گویند که باید در نماز صورت استاد و صورت مرشد را مد نظر قرار دهیم این شرک محض است. این پرداختن از باطن به ظاهر است اون گول زدن انسان خودش را به ظاهر است، این چون دسترسى ندارد به این پرداختن است. اون اگر بخواهد به این حقیقت برسد مى‏بیند مى‏سوزد مى‏آید خودش را به این مسائل مبتلا مى‏کند تا اینکه نفسش را دلخوش داشتن است، این‏ها همش براى این است و إلا آن حقیقت و اون توحید، «التوحید نارٌ» توحید آتش است که «یحرق» مى‏سوزاند ما سوى را، یعنى نه استاد باقى مى‏گذارد نه رفیق باقى مى‏گذارد نه زن باقى مى‏گذارد نه بچه باقى مى‏گذارد نه پیغمبر باقى مى‏گذارد نه امام باقى مى‏گذارد نه جبرئیل- اون جبرییل که مراحل بعد است- هیچ چیزى را توحید باقى نمى‏گذارد. این معنا معناى چیه؟ معنا، معناى تشریع است.

خب شما در تشریع ببینید، در تشریع، تمام عبادات ما در فروع و در تمام مسایل همه این‏ها إتجاه به کیه؟ إتجاء به آن مبدأ است همش أتجاء به آن است و این یک ملاک مى‏شود و مقیاس مى‏شود براى اینکه انسان موقعیت افراد را در آن مراتب معرفتشان بتواند تشخیص بدهد که تا چه حد- بالا و پایین کردن‏ها، در این نوسانات‏ها، در این‏ها- تا چه حد؟ به غیر دعوت مى‏کنند یا به خود دعوت مى‏کنند؟ میزانش چه قدر است؟ خصوصیاتش چه قدر است؟ در این سلسله‏ى تکوین ما مى‏بینیم که خداوند متعال مراتبى را براى نزول نور وجود در قوالب متعینه ممکنه قرار داده‏

چون این مراتب در جایگاه تکوین داراى یک حقیقت و یک اصالت هستند نه استقلال ها، اصالت با استقلال دوتا است اصالت یعنى واقعیت پوچ نیستند واقعیت است ولى این واقعیت متدلى و متکى به آن واقعیت اول است اصیل هستند ولى مستقل نیستند، چون این‏ها هستند در نظام تشریع هم این‏ها باید مد نظر بیایند این‏ها هم باید مد نظر بیایند.

رعایت پدر و مادر بعد از عبادت خدا از أهم مسائل است چرا؟ چون در نظام تکوین انسان، پدر و مادر مؤثرند. اگر پدرى بر بچه‏اش سخط کند راه بچه بسته مى‏شود اگر مادرى از بچه ناراضى باشد راه بچه بسته مى‏شود چرا؟ چون این‏ها در سلسله تکوین انسان موثراند البته ناراضى، ناراضى واقعى نه اینکه‏

ناراضى از روى خطا، نه آن چیز نیست چون ممکن است براساس فکر اشتباه و فکر غلط حالا یک مادرى از بچه‏اش ناراضى باشد نه! اون ….. مرحوم آقا سید احمد کربلایى هم خیلى با مادرش مسائلى داشت و فلان و حرف‏ها. خداوند در قرآن کریم احترام و رعایت پدر و مادر را در جنب مسائل خودش قرار داده چرا؟ چون در سلسله تکوین این‏ها هستند.

و این دین، دین حق است. دین حق و دین کامل اون دینى است که نه اینکه فقط یک جا را در نظر بگیرد دیگه لگد به این و به آن بزند، برود جلو و آن بالایى را در نظر نگیرد. این دین نیست این دینى است که مى‏گوید در عین اینکه هدف و مقصدت اون است این‏ها را در راستاى آن هدف باید حقشان را ادا کنید اگر نکردى حق مرا ادا نکردى این باید در نظرت باشد مقصد باید در نظر باشد هدف باید در نظر باشد ولى غفلت از این، غفلت از آن هدف است این معنا معناى دین کامل است.

ملائکه مقرب این‏ها همه در سلسله‏ى طولى هستند مى‏بینیم در نماز چیه؟ اسمشان را مى‏آوریم پیغمبر اکرم در سلسله‏ى طولیه است شما مى‏بینید در نماز اسمشان را مى‏آوریم اللهم صل على محمد و آل محمد این یعنى چیه؟ این عنایت به اولین مرتبه‏ى فیض پروردگار است که از وجود مقدس آن حضرت آمده و آل او که این‏ها مراتب فیض هستند باید اسمشان آورده بشود اسم ملائکه باید بیاید. عباد الله الصالحین، این‏هایى که در سلسله‏ى طولیه نفوسشان موثر است در تربیت انسان، در تزکیه‏ى انسان‏ السلام علینا و على عباد الله الصالحین‏ اسمشون میاید این‏ها همه چیه؟ این‏ها همه باید بیایند. در دعاها اسامى پیغمبران مى‏آید این‏ها همه براى چیه؟ سلسله‏ى چیه؟ طولیه است دیگه. ولى در عین حال پیغمبر مى‏فرماید که به سه دسته باید احترام کنید یکى به پدر و مادر یکى به استاد و معلم که نسبت به او باید احترام کنید و همچنین به کسى که تو را تربیت مى‏کند و این حرف‏ها. باید احترام بشود این براى چیه؟ این براى خاطر این است که این سلسله‏ى تشریع باید با سلسله‏ى تکوین تطبیق کند.

در خیلى از جاها و خیلى از موارد که ما مى‏بینیم این نظام تکوین که اتکاء همه‏ى امور به ذات پروردگار هست در این سلسله، خداوند متعال از نقطه‏ى نظر مقام تربیت و تشریع هم، این سلسله را مد نظر قرار داده، منتها فرق بین موحد و غیرموحد این است که او نظر به این سلسله مى‏کند و یک حقیقت را مد نظر قرار مى‏دهد، غیرموحد نظر به این‏ها مى‏کند و استقلال به این‏ها مى‏دهد، این فرق است.

حضرت سجاد در این جا مى‏فرماید الحمد الله لذى وکلنى الیه فاکرمنى‏ از نقطه‏ى نظر سلسله‏ى تکوین، خدا بندگانش را به خودش موکول کرده، به خودش موکول کرده و چون او مبدأ فیاض است و

بیرون از حب و بغض است بیرون از نفسانیات و هوا و نفع طلبى و خود محورى و امثال ذالک است حالا که این طور است وقتى که به خودش موکول کند پس این زیبنده‏ى اکرام هم هست دیگه، اون هم اکرام مى‏کند اما افراد دیگه این‏ها دستخوش چى‏اند؟ نوسانات‏اند حب و بغض‏اند خود محورى و امثال ذالک هستند گاهى مى‏دهند گاهى نمى‏دهند گاهى اکرام مى‏کنند گاهى نمى‏کنند سرشان خلوت باشد مى‏گویند بیا تو، سرشان شلوغ باشد باید یک ماه نوبت گرفت مردم اینطورى‏اند دیگه، تا دیروز بهش سلام نمى‏خواستى بکنى چون اصلًا به حساب نمى‏آید حالا یک ماه آدم را پشت در نگه مى‏دارد این‏ها چیه؟ یُهینونى. این‏ها اهانت مى‏کنند.

حالا اگر انسان به غیر متکى باشد اتکاء به غیر کند توکل به غیر کند این چیه؟ یهینونى، این مردم اینطوراند حالا که اینطور هست چرا انسان به جاى اتکاء به یکى بخواهد به دیگران اعتماد کند؟ آن دیگرانى که تا وقتى نفعشان هست دور و بر آدم‏اند همین که نفعشان نیست اصلًا خبر از انسان نمى‏گیرند! فایده ندارد دیگه! آدم دنبال یکى برود که همیشه از آدم خبر بگیرد، نه اینکه هر وقت گرسنه‏اش باشد بیاد در را بزند نه اینکه هر وقت نیاز دارد پاشه بیاد. آدم دنبال یه کسى را بگیرد که در سیرى و گرسنگى اون حواسش به انسان باشد، در حال فشار و در حال وسعت اون به انسان عطوفت دارد.

به یک کسى مى‏گفتم- چندى پیش- گفتم آقا شما که ارتباطتان الان با فلان کس هست در این ارتباطتان تجدید نظر کنید او الان به شما نیاز دارد که اون ارتباط را با شما دارد اگر بى‏نیاز بشود اعتناتون نمى‏کند حرف ما را خیلى جدى نگرفت بنده خدا کارش به جایى کشید که الان متوجه شد. تمام این‏ها براساس چیه؟ نیاز است اما یک ولىّ کامل اون دیگه بر این اساس نیست، اون از صفات الهى و صفات رحمانى درش هست و افرادى که به او متکل باشند اون‏ها چى‏اند؟ اون‏ها محل اکرام‏اند.

به اون‏ها دیگه اهانت نمى‏شود امام علیه السلام اینطور است دیگه، پیغمبر، امام علیه السلام متصل به صفات رحمانى است، مظهر صفات چیه؟ پروردگار است مظهر است. هر وقت رفتى در خانه‏اش، مى‏بینى در باز است در سرّا در ضرّا چرا؟ چون اون آینه‏ى تمام نماى پروردگار است و خدا این خصوصیت را دارد مثل سایر افراد دیگر نیست.

ما امشب قصد نداشتیم دیگه حالم چیز بود.

دیگه آمدیم در اینجا، الحمد الله مدد رفقا ما را راه انداخت و این عبارت هم با زبان اخرس مثل منى، معنا و مبیّن نخواهد شد، خاطرتان جمع، کلام امام سجاد را خود امام سجاد باید تفسیر کند و ما بیاییم یک معنا و ترجمه تحت الفظى بخواهیم بکنیم این غیر از شرمندگى و آبروریزى براى ما هیچ‏

نتیجه‏ى دیگرى ندارد. لذا به همین مقدار، ادامه‏اش دیگه شاید میسور نباشد لذا دعاى ابوحمزه را در همین جا براى امسال …. نمى‏دانیم اگر به همین کیفیت خدا بخواهد به ما توفیق بدهد دعاى ابى حمزه را بخواهیم معنا کنیم من خیال مى‏کنم که دیگه شاید ۱۰۰ یا ۱۵۰ سالى طول بکشد یا بیشتر، دیگه واقعاً هرچه فکر مى‏کنیم مى‏بینیم که عمق کلمات آن‏ها به یک نحوى است که هرچه بخواهیم غوص کنیم مثل غریقى که دارد در حوض خودش دست و پا مى‏زند و به هیچ جا راهى پیدا نمى‏کند.

امیدواریم خداوند متعال به برکت آن نفوس قدسیه که آن‏ها رفتند و رسیدند و این معانى را لمس کردند و چشیدند و به این معانى متحقق شدند و جزء ذات آن‏ها شد بلکه ذات آن‏ها شد. خداوند دست ما را هم بگیرد و دست ما را کوتاه نکند و در دنیا و آخرت ما را از شفاعتشان محروم نکند و از آن چشمه‏اى که آن‏ها سیراب شدند به ما هم جرعه‏اى بچشاند.

اللهم صل على محمد و آل محمد

 

پاورقی:

[۱] . الأمالى( للصدوق)، ص ۱۳۶٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن