کتاب نوروز در جاهلیت و اسلام: فصل دوم، نوروز از منظر عقل و شرع
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حال پس از بیان این نکات و روشن شدن اینکه: نوروز اوّلاً هیچ اساس و پایهای عقلانی و منطقی در عرف و آداب ایران باستان نداشته است، و ثانیاً به عنوان روز خاص در تمام قرون و اعصار مطرح نبوده است بلکه در هر زمانی و حکومت هر شاه و سلطانی در فصلی از فصول سال برگزار میشده است، و ثالثاً ورود آن به جامعۀ مسلمین نه از ناحیۀ لواداران و زعمای دین، که از جانب ایرانیان و بالخصوص برمکیان در زمان خلفای عبّاسی بوده است، به بیان و توضیح نفس خودِ این عادات و رسوم و تصوّر آن به عنوان عید و موسم خاص خصوصاً از ناحیۀ شرع و اسلام میپردازیم و میزان قرب و بُعد آن را با موازین منطقی و عقلی و شرعی بیان میکنیم.
کتاب نوروز ص ۶۹ | بازگشت به فهرست
عید از منظر ملل و اقوام مختلف
عید در عرف ملل و اقوام، به مراسم و عاداتی گفته میشود که به جهت ظهور پدیده و حادثهای چشمگیر و خوشایند و غیر عادی ـ نه مانند سایر حوادث و پدیدههای گوارا و خوشایند که در طول هفته و ماه و سال برای افراد پیدا میشود ـ که برای اشخاص حاصل میشود، موجب بهجای ماندن خاطرهای دلپذیر و بهیاد ماندنی و ماندگار در نفس و ذهن آدمی میگردد به نحوی که انسان مایل است پیوسته خاطرۀ آن واقعه و قضیّه را در زندگی و حیات خویش تجدید نماید و آن را همیشه زنده نگه دارد. و طبیعی است که این حادثه قطعاً باید از ویژگی و امتیاز خاصّی برخوردار باشد تا بتواند در نفوس و اذهان، جاودانه بماند و برای تجدید عهد و یاد آن از خود اشتیاق و رغبت خاص نشان دهند؛ و این نکته کاملاً واضح و آشکار است.
مثلاً در میان ملل ـ صرف نظر از مراسم و اعیاد مذهبی ـ به اعیاد و عاداتی اینچنین، اعیاد ملّی و مراسم ملّی گفته میشود؛ زیرا تعلّق و انتساب چنین پدیدهای، به گروه خاصّ و مذهب ویژهای اختصاص ندارد، چنانچه برای استقلال مِلل و کشورها از زیر یوغ ظلم و ستم، چنین مراسمی هر ساله بپا میدارند و مردم در آن به شعف و شادی میپردازند و مظالم دوران سابق و حوادث روزگار گذشته را بازگو میکنند و به نتایج و دستاوردهای این انقلاب و استقلال اشاره مینمایند.
و نیز برای تغییر نظامی به نظام دیگر مانند نظام شاهنشاهی به جمهوریّت، این قضیّه وجود دارد و امروزه مشاهده میکنیم با وجود گذشت بیش از سه دهه از تغییر نظام سلطنتی، هنوز مراسم جشن و رسوم خاص رایج میباشد. و همین جشن و یادبود در میان افراد و خانوادهها به صورتهای مختلف، مانند جشن تولّد و یا یادبود ازدواج و نیز یادبود فوت عزیزان و گذشتگان دیده میشود.
البتّه بعضی در این یادبودها و مجالس سنوی، بیشتر از آنکه برای متوفّای خویش بیندیشند، به خاطر جلب منافع دنیوی و اشباع هوسهای نفسانی خویش آن را برگزار میکنند؛ و در حالیکه استخوانهای متوفّای آنان خاک و رماد گشته، هنوز دست از مراد برنمیدارند و هر سال با القاب و عناوین پرطمطراق و پخش اعلامیّهها و تبلیغات گسترده و برگزاری مجالس متعدّده و دعوت از مردم و صرف مخارج نجومی، به تصوّرات و توقّعات موهومی خویش جامۀ عمل میپوشانند؛ و در حالیکه آن مسکین در قبر و عالم برزخ، به حساب و کتاب و محاسبۀ اعمال و رفتار خویش در دار دنیا گرفتار میباشد و باید از عهدۀ یکایک افعال و کردار خود در طول حیات و ارتباط با دیگران برآید، متصدّیان امر و بازماندگان او برای هرچه باشکوهتر و چشمپرکنتر نمودنِ مراسم بر سر یکدیگر میکوبند و گوی سبقت از یکدیگر میربایند، گویی اصلاً آخرتی و حسابی و حشر و نشری و سؤال و جوابی و برزخ و قیامتی وجود ندارد و همۀ این قضایا مربوط به دیگران است.
کتاب نوروز ص ۷۱ | بازگشت به فهرست
ارزش و بهای هر فرد به اندازۀ آن چیزی است که نیکو میشمرد
کلامی بسیار زیبا و دلنشین و حکمتآموز از امیر مؤمنان علیه السّلام نقل شده که میفرماید:
قیمَهُ کُلِّ امرِئٍ ما یُحسِنُه؛[۱] «ارزش و مقدار هر فرد به اندازۀ آن چیزی است که او را نیکو میشمرد و به او بها میدهد و از او خوشش میآید و آن را پیوسته مطرح میسازد.»
این کلام، سخن بسیار حکیمانه و عبرتآموزی است و انسان میتواند آن را در موارد مختلف و ارتباطات خود با دیگران و ارزیابی میزان عقل و احساسات افراد در زمینههای مختلف زندگی و تصرّفات، به کار گیرد و استفاده نماید؛ و به همین جهت است که فرمودهاند: «یُعرَف المرءُ بصدیقِه؛[۲] آدمی را با دوست صمیمی و محرم راز او میتوان محک زد و او را ارزیابی نمود.»
بر همین اساس، رشتهای که یک طلبۀ علوم دینی و یا دانشجوی علوم متعارف امروزی برمیگزیند میتواند از نگرش شخصیّتی وی به معیارها و ارزشهای او پرده بردارد؛ و نیز در مسایل و رخدادهای اجتماعی و سیاسی، از کیفیّت گفتار و تمایل اشخاص به حوادث و تصرّفات افراد میتوان به مقدار عقل و فهم و معرفت شخص نسبت به حقایق و واقعیّات پی برد.
کتاب نوروز ص ۶۹۷۱| بازگشت به فهرست
وصول به مرتبۀ الله اکبر، عالیترین مرتبۀ کمال بشری
به عنوان نمونه و مثال، به یکی از رویدادهای تاریخی اسلام اشاره میکنیم:
به عنوان مقدّمه باید به این نکته توجّه نمود که عالیترین و راقیترین مرتبۀ کمال در خلقت بشر، وصول به مرتبۀ «الله اکبر» در تکامل توحیدی و تجرّد است، یعنی مرتبت عالیتر از هر تعیّن و توصیف حتّی نفی تعیّن و توصیف؛ به این معنا که در حقیقت کلمۀ «لا إله إلّا الله» نفی هر تعیّن و تشخّص از غیر ذات باری و اثبات آن برای حضرت احدیّت است، و این مرتبه مادون حقیقت الله اکبر است؛ زیرا در این عرصه، هیچ توصیف و نعتی حتّی به عنوان نفی آن از ذات ربوبی به پروردگار نسبت داده نشده است.[۳] و این مرتبه منحصراً در شریعت اسلام و با تربیت و آیین اسلام جایگاه خود را بازیافته است و دسترسی بدان ممکن گردیده است؛ و لذا مشاهده میکنیم که شعار اسلام در اذان و اقامه و تکبیرات عید فطر و قربان، کلمۀ مبارکۀ «الله اکبر» است و برای وصول به این مرحله، شریعت اسلام نماز را اختیار فرموده است و به عنوان مقدّمۀ نماز، شش تکبیر در اذان و چهار تکبیر در اقامه و یک تکبیر به عنوان تکبیره الإحرام مقرّر کرده است، و اگر تکبیرهای مستحبّۀ افتتاحیّه را به آن اضافه نماییم، که تعداد آن بسیار بیشتر خواهد شد.
کتاب نوروز ص ۷۲ | بازگشت به فهرست
نماز عالیترین مقدّمه برای وصول به مرتبۀ الله اکبر
حال در شرع مقدّس، مقدّمۀ وصول به این مرتبۀ عالیه را ـ که بالاترین رتبه از مراتب وجودی و کمال بشریّت است ـ نماز تعیین کرده است و افراد را برای چنین مرتبهای مهیّا نموده است و راه را به آنان نشان داده است و در شعار خود به عنوان بهترین عمل از آن یاد نموده است[۴] و چهار بار در اذان و اقامه با عبارت: «حیَّ علیٰ خیرِ العمل» از آن تعبیر نموده است.
در حالیکه احکام و تکالیف در اسلام که مورد توجّه و عنایت خاصّ شرع مقدّس است یکی و دو تا نیست، چه احکام عبادی مانند حجّ و روزه و چه احکام اقتصادی چون خمس و زکات و چه احکام اجتماعی همچون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و چه احکام عائلی مانند نکاح و طلاق و غیره، ولی هیچکدام از اینها به اندازۀ نماز بر آن تأکید نشده است و با عبارت: «حیَّ علیٰ خیرِ العمل» از آن نام برده نشده است.
این قضیّه آن قدر در فرهنگ و آیین اسلام عجیب و غریب مینماید که قبولی آن نزد پروردگار موجب قبولی سایر تکالیف، و عدم مقبولیّت آن موجب ویرانی و تخریب سایر اعمال شمرده شده است و با تعبیر: «إن قُبِلت قُبِلَ ما سِواها و إن رُدَّت رُدَّ ما سِواها»[۵] از آن سخن گفتهاند؛ و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم هنگام نزدیک شدن وقت نماز حالش دگرگون میشد و میفرمود: «اَرِحنا یا بلال»؛[۶] یعنی زمان اتّصال با محبوب فرا رسیده است. و حتّی این تکلیف در حال غرق شدن نیز ساقط نمیشود،[۷] یعنی اتّصال با ذات احدیّت تا آخرین لحظۀ حیات باید مستمر باقی بماند و با آن اتّصال انسان از این دنیا رخت به سرای آخرت درکشد.
و در روز عاشورا در آن شرایط بحرانی و غیر عادی، هنگام ظهر فرزند رسول خدا به اتّفاق اصحاب خود به اقامۀ نماز میایستد و بعضی از اصحاب در جلوی آن حضرت بدن خود را سپر آماج تیرهای قساوت و جهالت ساخته بودند.[۸]
کتاب نوروز ص ۷۳ | بازگشت به فهرست
ترجیح عمر بن خطّاب دیدگاه خویش را بر دیدگاه حامل وحی در باب اذان و إقامه
حال در چنین شرایطی میبینیم که عمر بن خطّاب، خلیفۀ ثانی با منظری متفاوت و دیدگاهی متغایر با دیدگاه اسلام، به حذف این شعار «حیَّ علیٰ خیرِ العمل» میپردازد و آن را از اذان و اقامه برمیدارد و بدعت میگذارد و انحراف در شعار اسلام و کلام وحی به وجود میآورد و دیدگاه خود را بر دیدگاه حامل وحی، رسول اکرم ترجیح میدهد. و به بهانۀ اینکه: اگر این جمله در اذان و اقامه باشد مردم دیگر به سراغ جنگ و جهاد نمیروند و کشورگشایی آقایان در معرض تهدید قرار گرفته و متوقّف خواهد شد، بهجای آن عبارت: «الصّلاه خیرٌ من النّوم؛ نماز بهتر از خواب است» را قرار داد.[۹] این شخصیّت و روحیّه، به نماز دیدگاه یک عمل تکراری و سمبولیک میدهد که برای خالی نبودن جایگاه عبادی دین، خداوند آن را تشریع کرده است؛ و صد البتّه از نقطه نظر اهمّیت و ارزش نسبت به سایر تکالیف در رتبۀ آخر و پستتر قرار دارد تا چه رسد به جنگ و کشورگشایی و فتح بلاد و سلطۀ حکومت مرکزی بر اقطار و اقطاب عالم.
در نزد چنین فردی ارزش نماز از خوابیدن و چرت زدن قدری افزون است و نه بیشتر! و لذا مشاهده میکنیم دیدگاه او نسبت به نماز جماعت نیز چنین است و تشریع جماعت را که به واسطۀ اجتماع نفوس و تقویت نیروی روحانی و نورانی و اتّصال نمازگزار به مبدأ اعلیٰ است، به دیدگاه و بینش دیگری باز میگرداند و جنبۀ سیاسی و چشمپرکن و عظمت اجتماعی آن را ملاک برای این تکلیف الهی میداند، و نماز تراویح را که توسّط رسول خدا فُرادا و بدون جماعت تشریع شده است، به جماعت برمیگرداند[۱۰] و بدین وسیله خود را همطراز و همافق پیامبر الهی قرار میدهد و بدعت میگذارد.
کتاب نوروز ص ۷۴ | بازگشت به فهرست
غیر مرتبط بودن ارزشهای والای انسانی با ارتقای علوم بشری
و از اینجاست که ما میتوانیم از روی رفتار و اعمال و سخنان افراد به میزان شخصیّت و فرهنگ آنان پی ببریم و تفکّرات و تمایلات و محوریّت نگرشهای آنان را ارزیابی کنیم.[۱۱]
در کتاب افق وحی،[۱۲] حقیر به این نکته اشاره نموده که: ارتقای علوم بشری و تحوّل اعجابآمیز تکنیک و تکنولوژی و کشف افقهای مجهول اسرار خلقت، هیچ ارتباطی به میزان فرهنگ و ارزشهای والای انسانی و کرامت نفس و تعالی روح و جان او ندارد، و سیر و گردش روزگار و توالی لیالی و ایّام، نه تنها بر بُعد معنوی و روحی او نیفزوده است بلکه به عکس، او را به سراشیبی سقوط اخلاقیّات و حرکت رو به قهقرا درآورده است و در هر زمینه از ظرفیّتهای وجودی خود ـ چه انسانی و چه حیوانی ـ او را به مراتب نازلۀ از سبعیّت و درندگی و وحشیگری و رذالت اخلاقی و اجتماعی ساقط نموده است.
در این زمان، زمان شکوفایی تمدّن و فرهنگ و افتخار اعصار و قرون، انسان به ظاهر متشخّص و دارای وجهه و شهرت را میبینید که به خاطر اجابت توقّعات حیوانی و رذیل خود، لخت مادرزاد به همراه سایر اراذل و اوباش در مرئیٰ و منظر خرد و کلان ظاهر میشود و به خودنمایی میپردازد!! آخر این چه مرتبهای از سقوط و حیوانیّت است که بشر بدان مبتلا گردیده است و از آن ابائی ندارد، و سایرین نیز بیتفاوت به بهانۀ عدم مداخله در مسائل و خواستهای شخصی افراد، از کنار آن درمیگذرند و یا به آن نظاره میکنند؟
حال شما بنگرید یک مرد جا افتادۀ شصت ساله در شب چهارشنبهسوری به میان خیابان میآید و با وسایل آتشزا خود را در زمرۀ اطفال و سفیهان قرار میدهد و از روی آتش میجهد و میگوید: «زردی من از تو، سرخی تو از من!»
کتاب نوروز ص ۷۵ | بازگشت به فهرست
خطیر بودن مسئولیّت متصدّیان و زعمای فرهنگی و اخلاقی جامعه
آنچه که در این قضایا به چشم میخورد و انسان از مشاهدۀ آن شگفتزده میشود این است که گویی شأن و موقعیّت اجتماعی افراد و نیز مراتب علمی آنها در فنون مختلف و نیز میزان سنّ و سال ایشان، تأثیری در رفتار و گفتار و نگرش فرهنگی آنان ندارد و نگرش و دیدگاه فرهنگی و باورهای ذهنی آنها همانند سایر افراد منحطّ و رذیل جامعه است. در اینجا مسئولیّت و وظیفۀ متصدّیان و زعمای فرهنگی و اخلاقی جامعه بسی خطیر و قابل توجّه میشود و آنان را به مسئولیّت و تعهّدی فراتر از همزیستی و ارتباط عادی و مدارای با جامعه فرا میخواند، و به صرف بقا و استمرار یک فرهنگ نمیتوانند شانۀ خود را از تبیین و تفسیر دیدگاهها و نقطه نظرات خویش رها سازند؛ زیرا هر فرهنگ و سنّتی که امروزه به صورت عادت و روشی رایج در تار و پود عقاید و باورهای یک ملّت جا باز کرده است، روزی اصلاً و به طور کلی وجود خارجی نداشته است و صرفاً با ابراز سلیقۀ یک فرد یا تمایل یک خودکامه به این رفتار، نشو و نما یافته و کمکم با استمرار آن توسّط هیأت حاکمه و یا افراد دیگر، به یک سیره و سنّت و فرهنگ تبدیل شده است.
حال باید دید که این آیین در ابتدای تولّد خود به چه منظور و قصد و سلیقهای تشکیل شده است و چه اهداف و مقاصدی در پشت این سنّت وجود داشته است.
کتاب نوروز ص ۷۶ | بازگشت به فهرست
تغییر و تحوّل در اندیشه و فکر جامعه، اوّلین رسالت انبیا و زعمای دین
و از اینجاست که ما به وظیفه و رسالت انبیای الهی و زعمای دین پی میبریم و متوجّه میشویم که: هدف و مقصد آنان صرفاً برقراری عدالت و امنیّت ظاهری و آرامش اجتماعی و دستورات عبادی نبوده است؛ بلکه در مرحلۀ اوّل، رسالت آنها به تغییر و تحوّل فکر و اندیشۀ جامعه، و حذف و محو انحرافات فکری و باورهای سنّتی ـ که در قبال فرهنگ و اندیشۀ توحیدی و الهی میتواند بایستد و مقاومت کند ـ بازمیگردد.
البتّه پر واضح است که درک این مطلب تنها از عهدۀ افرادی برمیآید که مشام جان و شمیم روانشان به حقایق عطرآگین منابع وحی و ملاکات شرع، مأنوس و مألوف شده است؛ و الاّ تصوّر نشود که هر ناپخته و خامی که چند ورقی از منابع و مصادر شرع رقم زده است بتواند به چنین حقیقتی واصل آید و از حاقّ و متن واقع سر برآورد و مبانی نورانی وحیانی را استقصاء کند و به آن اندیشۀ والا دسترسی پیدا نماید. آری:
نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند | ||||
نه هرکه آینه سازد سکندری داند | ||||
نه هر که طَرْفِ کُلَه کج نهاد و تند نشست | ||||
کلاهداری و آیین سروری داند | ||||
هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست | ||||
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند | ||||
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه | ||||
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند[۱۳] | ||||
کتاب نوروز ص ۷۷ | بازگشت به فهرست
عدم جواز طرح مبانی دینی و حقایق شرعی از افراد غیر صالح
در اینجا باید صراحتاً عرض کنم: مسئولیّت عواقب و پیامدهای ناموزون جهالت و عدم ادراک و اطّلاع صحیح جامعه نسبت به مبانی و آموزههای دینی، بر عهدۀ کسانی است که بدون آمادگی و استعداد کافی و ناپختگی در مسائل دینی، زبان به طرح مسائل و مبانی دینی گشاده و یا قلم در ابلاغ و اظهار حقایق شرع دوانیده، مردم را از راه به بیراهه و از صراط مستقیم به انحراف و اعوجاج میکشانند، و یا آنکه خدای ناکرده با علم و اطّلاع از قضایا و مسائل وحیانی، به جهت مصالح دنیوی و منافع چند روزۀ گذرا، با فرهنگ و آیین باطل مردم همراهی و همرأیی مینمایند!
کتاب نوروز ص ۷۷ | بازگشت به فهرست
وظیفۀ علمای راستین، جلوگیری از انحرافات منافی با روح و جان شریعت
و به مصداق آیۀ شریفۀ:
إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ مِنَ الْکِتَابِ وَیَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا أُولَـئِکَ مَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّـهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ.[۱۴]
«آن کسانی که از بیان احکام و مبانی کتاب مبین سر باز میزنند و آنها را برای مردم نقل نمیکنند و به خاطر درهمی چند، حقایق را پنهان میدارند باید بدانند که آنچه را که در قبال این کتمان بهدست میآورند، آتشی است که به داخل شکم خود وارد میسازند. خداوند با آنان در روز بازپسین سخن نمیگوید و آنها را پاک نمیگرداند و عذاب دردناکی برایشان مهیّا ساخته است.»
وظیفۀ علمای راستین این است که هر جا اعتقادی مخالف و روشی منافی با روح و جان شریعت مشاهده کردند با روش و برخوردی سنجیده و اخلاقی، آن را تغییر دهند و حقیقت و واقع را به فرد و اجتماع گوشزد نمایند.
کتاب نوروز ص ۷۸ | بازگشت به فهرست
سنّت اربعین از جمله سنّتهای باطل در میان ایرانیان
از جمله سنّتهایی که به باطل در میان ایرانیان رایج است برگزاری مراسم اربعین برای متوفّای خود میباشد، و چنان این سنّت و عادت به شدّت و قوّت رایج و دارج شده است که تخلّف از آن در نزد مردم گناهی نابخشودنی و عملی قبیح تلقّی میگردد، و مردم بسیاری از امور خویش را بر این سنّت پایهگذاری میکنند. مصیبت زدگان، لباسهای عزا را تا روز اربعین از خود جدا نمیکنند و رفت و آمدهای خود را محدود به این واقعه میکنند. مراسم خواستگاری در این چهل روز ممنوع میباشد و عقد و عروسی انجام نمیگیرد، و اگر برای یکی از طرفین محذوری در تأخیر به وجود آید به شدّت از طرف مقابل مورد عتاب و سرزنش قرار میگیرد و آن را اهانت به خویش تلقّی مینمایند؛ شرکت در مجالس سرور حتّی مجالس اعیاد، مورد مذمّت واقع میشود؛ انتقال از منزل به منزلی دیگر نیز در همین راستا مردود میباشد، و بر همین قیاس.
این حقیر که از دوران طفولیّت، ناخودآگاه به رمز و راز این قضیّه فکر میکردم و خود به همراه بستگان در این مجالس شرکت میکردم، دلیل موجّهی برای انعقاد مجلس اربعین نمییافتم و هنگام پرسش از علّت انعقاد این مجالس صرفاً با پاسخ طلب مغفرت و اهدای ثواب به روح متوفّا مواجه میگشتم، تا اینکه به فکر افتادم دربارۀ این مراسم خود به تحقیق بپردازم و سپس متوجّه شدم: مسألۀ اربعین در میان مردم، سنّتی است انحرافی و روشی است ناپسند، و حتّی در میان سایر اقوام در ممالک مختلفه وجود ندارد، و این سنّت منحصراً مربوط به حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام است و دربارۀ هیچیک از ائمّه و حتّی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم چنین رسمی نبوده است.
و باعث تأسّف اینکه یکی از معاریف، اخیراً در وسائل ارتباط جمعی گفته است:
«اربعین دربارۀ سایر معصومین علیهم السّلام بوده است ولی بعداً کمکم از میان رفت و فقط برای سیّدالشّهداء علیه السّلام برقرار مانده است!!»[۱۵]
این قلم با استقراء و استقصایی که نمودهام نه تنها هیچ اثری از این مطلب مشاهده نکردم بلکه ادلّه و آثار تمامی، خلاف این گفته را اثبات مینمایند و گویندۀ این کلام باید پاسخ سخن ناصواب خویش را در روز قیامت بدهد.
پس از روشن شدن مسأله، رسالهای در این زمینه تقریر نمودم به نام: اربعین در فرهنگ شیعه، و در آخر متذکّر شدم که آمادۀ پذیرش نقد و تصحیح میباشم ولی تا کنون پاسخی در اینباره نشنیدم. ولی معالأسف الشّدید از افرادی که انتظار سخن ناسنجیده و نابجا از آنان نمیبردم شنیدم که:
تألیف چنین کتابهایی در میان جامعه اثر سوء میگذارد و مردم را از روابط اجتماعی و گرایشات مذهبی دور میسازد، و سنّتی را که نسلاً بعد نسل در میان اقوام و ملل مستقر شده و جای خود را تحکیم بخشیده است از میان برمیدارد، و مجالسی که موجب دیدار آشنایان و بستگان با یکدیگر است از بین میبرد.
و حتّی برخی از آنان پای را از حدّ خود فراتر نهاده، به تهدید و ارعاب مروّجین و مبلّغین این قضیّه پرداختند!
کتاب نوروز ص ۷۹ | بازگشت به فهرست
بیان و ابلاغ حاقّ واقع، انتظار مردم از زعما و متصدّیان شریعت
عجبا، جایی که انتظار مردم از متصدّیان و زعمای شریعت غرّاء بیان و ابلاغ حاقّ واقع و متن دین مبین است، سخن به خلاف بشنوند و تأیید و تثبیت امر ناصواب مشاهده کنند؛ پس این حقایق رائقۀ وحیانی را چه کسی به گوش آنان برساند؟ و احکام نورانی وحی را از چه قلم و زبانی دریابند؟ و توقّع و انتظار خویش را در تحوّل و تبدّل افکار و نفوس و تربیت و تزکیه، در چه کسی جستجو نمایند؟ أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیّئات أعمالنا.
اگر قرار باشد علمای عامل و صلحای فاضل دست به ترکیب سنن و اعتقادات ناپسند و ناموجّه جامعه نزنند و با مردم به همان سنّتها و روشهای رایج و دارج خود معاشرت نمایند، و چه بسا در بعضی از اوقات نیز تأیید و تشویق بنمایند، پس مسئولیّت ابلاغ و تبلیغ بر دوش چه شخصی خواهد بود؟ و گناه و عواقب ناگوار این سستیها و کاستیها متوجّه چه افرادی میباشد؟
و نیز از جمله سنّتهای ناپسند که گرچه به مقدار اربعین نمیرسد، سنّت برگزاری سالگرد برای اموات است ـ در حالیکه ما موظّف به برگزاری مراسم عید و شهادت معصومین علیهم السّلام میباشیم ـ و باید این سنّت نیز از میان برداشته شود، و فقط سنّت احیای ذکر و یاد معصومین علیهم السّلام باقی و پایدار بماند. چرا که افراد با موت خویش و گذران این دنیای فانی به سرای دیگر میروند و به دنبال پروندۀ اعمال و رفتار خویش در این دنیا میباشند، یادآوری آنان و برپایی مجالس سال و سپس در سالهای بعد، هیچ نفعی برای بازماندگان نخواهد داشت و صرفاً به اظهار تأسّف و حزن و اندوه منقضی خواهد گشت؛ آری صرف دیدار آشنایان و ارحام و دوستان دارای ارزش و اعتبار است که میتوان در مجلس و محفل دیگری نیز آن را انجام داد.
کتاب نوروز ص ۸۰ | بازگشت به فهرست
توجّه اسلام به آینده و پیشِ رو، نه بازگشت به رفتار پیشینیان
در اسلام توجّه و رویکرد انسان را به سمت و سوی مقابل و آینده قرار دادهاند، نه بازگشت به عقب و تجدید خاطرات و ذهنیّات گذشته و یادآوری اعمال و رفتار پیشینیان. ذهن و فکر و قلب آدمی باید به واسطۀ قطع تعلّقات دنیوی به سوی مبدأ وجود و مرکز هستی و ذات ربوبی حرکت نماید، و این مصائب که برای بشر پیش میآید هدیههایی است از جانب پروردگار برای بندۀ خویش، تا فکر و میل و شوق او را به سوی خود بکشاند و او را از تراکم خطورات و خاطرات و تخیّلات پاک گرداند و قلب او را فقط برای مأوا و منزل خویش آماده گرداند و وجود او را از همۀ شوائب هستی برهاند، و نصیبی را که باید و میبایست از ورود در دنیا و حیات دنیوی تحصیل نماید برای او آماده سازد؛ ولی ما بهجای پیروی از این روش و طرز تفکّر و همراهی با تقدیر و مشیّت الهی، دائماً خود را به عقب برمیگردانیم و به حوادث و قضایای گذشته پیوند میدهیم و شخصیّتها و شئونات گذشتگان را همراه خود در طول حیات به دنبال خویش میکشانیم و سرشت و سرنوشت خود را به آنان گره میزنیم.
کتاب نوروز ص ۸۱ | بازگشت به فهرست
توجّه به مظاهر جاذب و گوشپرکن و القاب و اعتبارات، انگیزۀ غالبی در برگزاری سالگردها
در این سالگردها چیزی جز تعریفها و تمجیدها و مظاهر جاذب و گوشپرکن و القاب و اعتبارات، نصیب حاضرین نخواهد شد، و هر سال بر درجه و مقام آن بدبخت بیچارۀ از دنیا رفته و گرفتار حساب و کتابِ اعمال و رفتار دنیای خویش، افزوده میشود و مجالس او در هر سال باید باشکوهتر و پر طمطراقتر و پر سر و صداتر، با مصارف و خرجهای سرسامآور و تهیّۀ اعلامیّهها و تبلیغات گیجکننده، برگزار شود؛ و این است مصداق و معنای سورۀ شریفۀ:
الْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ﴿٣﴾ ثُمَّ کَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۴﴾ کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿۵﴾لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿۶﴾ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾ ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾.[۱۶]
و امروز ما با رنگ و لعاب دادن این مجالس به رنگ مذهبی و به بهانه و شعار «شعائر دینی» و در واقع برای بقا و استمرار حیات حیوانی خویش، به همان راه و مسیری میرویم که اعراب جاهلی به جهت تفاخر و مباهات بر دیگری به سراغ استخوان پوسیدۀ نیاکان میرفتند؛ هیچ تفاوتی در میان نیست، هر دو یکی است به دو صورت مختلف و دو مظهر متفاوت.
آری یاد و خاطرۀ اولیای الهی و عرفای بالله و بیان حالات و گفتار و کردارشان و کیفیّت وصول به مدارج عالی و تبیین سیره و روش زندگی و ارتباط با افراد و دستورالعملهای اخلاقی و سلوکی آنان مانند آخوند ملاحسینقلی همدانی و مرحوم قاضی و علاّمه طباطبایی و علاّمه طهرانی ـ رضوان الله علیهم أجمعین ـ خارج از این بحث و مقام میباشد، و در تجلیل و تعظیم و تکریم این ستارگان فضیلت و معرفت هرچه انجام شود کم میباشد.[۱۷] در این مجالس باید به تفسیر و تبیین مبانی فکری و راه و روش سلوکی و مظاهر اخلاقی این فرزانگان اقدام نمود و آنها را برای مردم روشن ساخت تا دیدگاه آنان نسبت به دین و شعائر و مبانی آن تغییر پیدا کند و ذهنیّاتی که از اعمال و رفتار سایرین در آنها به وجود آمده است متحوّل گردد، و حقیقت تمثّل روح ولایت و زعامت لواداران شرع مبین را در وجود عینی و خارجی این بزرگواران پیدا کنند، تا صواب را از فساد تشخیص دهند و راه را از بیراهه باز شناسند و حقیقت را از ادّعا تمییز دهند و صدق را از دروغ جدا نمایند و صفا را از مکر و خدعه مجزّا کنند و خلوص را از ریا و حیله فرق بگذارند و توحید را از انانیّت و نفسانیّت و کثرات و شهوات جدا سازند. امّا این مجالس به عنوان سالگرد و امثال آن نباید باشد بلکه میتوان به صور مختلفی آن را منعقد نمود. مسألۀ سالگرد باید مختصّ معصومین علیهم السّلام باشد تا از این جهت بین آنها و دیگران امتیاز افتد و حریم هریک محفوظ بماند.
کتاب نوروز ص ۸۳ | بازگشت به فهرست
تغییر و تحریف اقامۀ تعقیبات پس از نمازهای یومیّه
به عنوان مثال از جمله سنّتهایی که به واسطۀ مسامحه و سهلانگاری و عدم توجّه یا اغماض اهل علم منسوخ شده است، قضیّۀ تعقیبات پس از نمازهای یومیّه است که متأسّفانه به صورت دیگری در میان مردم رایج گردیده است.
در فرهنگ اسلام و تشیّع علیالخصوص، پس از اقامۀ نمازهای یومیّه ابتدائاً مستحبّ اکید است که سجدۀ شکر بجای آورده شود و سپس تسبیحات حضرت فاطمۀ زهرا سلام الله علیها را که رسول خدا به آن حضرت تعلیم فرمود قرائت شود، و آن عبارت است از سی و چهار مرتبه الله اکبر و سی و سه مرتبه الحمد للّه و سی و سه مرتبه سبحان الله، و آنگاه بهتر است به سایر ادعیه و اورادی که از معصومین علیهم السّلام وارد گردیده است پرداخته شود.[۱۸]
اهمّیت تعقیب این اعمال پس از نماز به حدّی است که در بعضی از اخبار، آنها را جزئی از نماز به حساب آوردهاند و تأکید شده است که نمازگزار پس از انجام فریضۀ نماز هیچ سخنی نگوید و به همان حالت توجّه و تشکّل در نماز، خود را احساس نماید.[۱۹] و این سنّت در میان شیعیان در زمان ائمّه علیهم السّلام تا کنون برقرار بوده است، حتّی بعضی از بزرگان اهل معرفت فرموده است:
چگونه ممکن است فردی خود را سالک إلی الله بداند ولی تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها را بلافاصله پس از نماز قرائت نکند.[۲۰]
ولی متأسّفانه این سنّت اکید، در میان عدّهای از افراد منسوخ شده است و پس از نماز به مصافحه با یکدیگر میپردازند و سخنانی شعارگونه سر میدهند و به کلّی خود را از حالت فرد نمازگزار خارج میسازند و آن حال و هوایی را که در حین انجام فریضۀ الهی کسب نموده بودند از دست میدهند، و آن نصیب و بهرهای که مترتّب بر این دستور پیامبر است از آنان سلب میگردد و هیچ نفعی جایگزین آن نخواهد شد.
میگویند: «شرایط فعلی اقتضای این اعمال و سخنان را میکند و ایرادی بر آن مترتّب نیست!»
پاسخ این است که: مگر این شرایط منحصر در همین زمان است و در طول یک هزار و چهار صد سال اصلاً ـ ولو برای یک بار ـ اتّفاق نیفتاده است؟ و این چه شرایطی است که بیش از سی سال از بدو آن میگذرد و هنوز منتفی نشده است؟ ﮋﭺ ﭻ ﭼ ﭽﮊ!!
و رسول خدا این تعقیبات را برای چه زمانی فرمودهاند؟ و مگر برای انتفای آن، استثنایی ذکر کردهاند؟! چرا باید ما خود را از دستورات شرع جلوتر بیندازیم؟ و چرا باید با توجیهات ناوجیه خود، راه را به بیراهه و سنّت را به خلاف مبدّل سازیم؟ و چرا باید با إعمال سلیقههای شخصی و گروهی خویش، بهره و نصیب مفروض را از بندگان خدا سلب نماییم؟
کتاب نوروز ص ۸۴ | بازگشت به فهرست
اطاعت و انقیاد تنها طریق وصول به حق و حقیقت
راه، راهِ اطاعت و انقیاد است نه راه خود رأیی و خود سری و إعمال سلیقۀ فردی و تقابل با دستور امام معصوم علیه السّلام. آن کسی به مقصد و مقصود میرسد که از دستور شرع تخطّی نکند و هرچه را که بزرگان و لواداران دین فرمودهاند به گوش جان بپذیرد و با رأی و سلیقۀ خود کم و زیاد و تحریف نکند، و بداند که اگر دلسوزی برای مردم و جامعه وجود داشته باشد آن فرد شخص امام معصوم علیه السّلام است و بس، و دیگران باید مطیع و منقاد او باشند و او را بر همۀ اشخاص و همۀ شئونات و همه چیز خود اولیٰ و احقّ بدانند، و به سخن و دستوری که در قبال سخن و دستور او است توجّهی نکنند. این شعارها را در موارد و ازمنۀ مختلف دیگر نیز میتوان داد و هیچ لزومی ندارد که پس از نماز فریضه گفته شود؛ هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
کتاب نوروز ص ۸۱ | بازگشت به فهرست
اطّلاع کامل شارع مقدّس نسبت به مصالح نفسالأمریّه و ملاکات احکام
و نیز از جمله آداب و اموری که باید نسبت به آنها با دیدگاه و رویکرد دیگری توجّه نمود شرکت بانوان در نماز جمعه است؛ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند:
لیس علی النّساءِ جمعهٌ و لا جماعه؛[۲۱] «تکلیف به شرکت در نماز جمعه و نیز نمازهای جماعت، از زنان برداشته شده است.»
و زنان باید در خانههای خود به این فرایض الهی قیام نمایند؛ یعنی در روز جمعه، نماز ظهر را به چهار رکعت در منزل بخوانند و در اجتماع جمعه شرکت ننمایند. و این سنّت در طول حیات ائمّۀ معصومین علیهم السّلام رایج و دارج بوده است و زنان در نماز جمعه شرکت نمیکردند.[۲۲]
ولی پس از ظهور انقلاب ایران، دعوت به نماز جمعه برای هر دو دسته صورت گرفت و خانمها با وجود تحمّل رنج و مشقّت، خود را مکلّف میدیدند و با إعمال عِرق و حمیّت دینی و احساس وظیفه و تکلیف از اماکن بعیده خود را به نماز جمعه میرساندند و به امید وصول به ثواب و پاداشی مضاعف، صعوبت و اعباءِ آن را به جان میپذیرفتند، ولی غافل از اینکه شارع مقدّس نسبت به مصالح نفسالأمریّه و ملاکات احکام و حقایق تکالیف، از ما با اطّلاعتر است و خیر و صلاح جامعه و افراد را بهتر و بیشتر از ما تشخیص میدهد و از مسائل و مبانی شرع از امثال ما عالمتر و آگاهتر است.
کتاب نوروز ص ۸۵ | بازگشت به فهرست
نقد عید بودن سنّت دیرینۀ نوروز
در اینجا مسألۀ عید نوروز به عنوان یک سنّت دیرینه، مورد سؤال و تأمّل قرار میگیرد که دلیل و توجیه عید بودن چنین ایّامی چه میباشد؟ و چرا از بین فصول و ایّام سال، به خصوصِ این ایّام به عنوان عید باید مطرح گردد و پس از گذشت قرنها تبدیل به یک سنّت و عادت ملّی شود؟ سنّتی که مخالفت با آن موجب حیرت و استیحاش مردم عوام و بلکه خواص خواهد بود و برخی برای تأکید بیشتر و اثبات مؤکّد، متوسّل به آثار و ادلّۀ شرعی گردند و سرنخهایی از تأیید و امضای شریعت ارائه دهند و مهر تثبیت را از قِبَل دیانت و زعامت دینی بر پای صفحۀ بلاغ و ابلاغ آن بنهند و آن را مفروغٌ عنه از ناحیۀ شرع قلمداد کنند!
البتّه طبیعی است که انسان با شکفته شدن گلهای درختان و به سبزه نشستن حیات طبیعت و تغیّر حال و هوای بهار، روح و روان او منبسط و مبتهج و شاد خواهد شد و انتظار حلول فصل بهار را از مدّتها قبل با خود دارد و پیوسته با نظر به تاریخ، مقدم طراوت و صفای طبیعت را گرامی میدارد، ولی از آنجا که این سنّت جنبۀ شرعی به خود گرفته است و برای اثبات آن به احادیث و آثار مرویه از معصومین علیهم السّلام تمسّک شده است، از جهاتی مورد نقض و اشکال واقع میشود.
کتاب نوروز ص ۸۶ | بازگشت به فهرست
اشکالات وارد بر شرعیّت بخشیدن به مسألۀ نوروز
اوّلاً اینکه: دین مقدّس اسلام اختصاص به مناطق استوایی و حدود آن ندارد بلکه جمیع بقاع ارض را از قطب شمال تا قطب جنوب شامل میشود؛ حال اگر ملاک تثبیت این سنّت را از ناحیۀ شرع تغییر و تحوّل شرایط جوّی و اعتدال ربیعی و شکفته شدن گلها و دمیدن روح حیات به کالبد بیجان طبیعت بدانیم، در بسیاری از مناطق این ملاک نقض خواهد شد. در بسیاری از مناطق تا ماهها پس از شروع بهار هنوز فصل سرما و یخبندان به پایان نمیرسد، و این چه اعتدالی است که تفاوتی با زمستانش ندارد؛ حتّی در خود ایران، مناطق شمالی تا اواسط اردیبهشت نیز وارد فضای روحانگیز بهاری نمیشوند.
و از طرف دیگر، بسیاری از مناطق که در نیمکرۀ جنوبی قرار دارند فصل زمستان و بهار و تابستان آنها با مناطق نیمکرۀ شمالی متفاوت است، یعنی پاییز آنها بهار و بهار آنها پاییز مناطق معتدله و نیمکرۀ شمالی میباشد.[۲۳]
بنابراین سنّتی که از ناحیۀ شرع در بین افراد متداول شده است، یا باید اختصاص به بخشی از مناطق زمین داشته باشد که قطعاً این مسأله با عمومیّت و شمول شرع مقدّس به تمام نقاط عالم منافات دارد؛ و یا اینکه باید بپذیریم ملاک و جهت تدوین این سنّت، تبدّل فصل و تغییر آب و هوا نبوده است، که این مسأله نیز خُلف خواهد بود.
و ثانیاً: اگر ملاک این سنّت، همان تبدّل حال و هوای مناطق بوده باشد چرا حکم عید را به صورت کلّی جعل ننموده است و این سنّت را برای هر منطقهای به ملاحظۀ خصوصیّات و شرایط اقلیمی آن مکان قرار نداده است؟ و چه ایرادی داشت که میفرمود: هر قوم و ملّتی بر اساس شرایط و مقتضیات محیط و جغرافیای محلّ خویش نسبت به برقراری این سنّت اقدام نمایند.
و ثالثاً: اگر اعتدال ربیع و تحوّل شرایط محیط، علّت تشریع این سنّت است پس چرا روایاتی را که در تأیید سنّت باستانی نوروز میآورند، بر طبق شرایط آن زمان، در اواخر خردادماه بوده است؟ چنانچه پس از این مفصّلاً به این موضوع خواهیم پرداخت.
و رابعاً: متن روایات و اخبار در این مورد با این فرض سازگاری ندارد و بر اساس ملاکات دیگری بنا نهاده شدهاند.
بنابراین، ارتباط دادن این سنّت به اخبار و احادیث مورد ادّعا بر اساس حلول فصل بهار، صحیح نمیباشد و اینکه میگویند: از آنجا که تحوّل و تغییر شرایط فصول در این فصل انجام میگیرد و بر این اساس شارع آن را محترم شمرده است و حکم به برگزاری مراسم عید و پرداختن به سنن و عادات و آداب متداوله نموده است، صد در صد غلط و مخدوش میباشد.
کتاب نوروز ص ۸۷ | بازگشت به فهرست
عدم جواز ارتباط دادن سنّت نوروز به گردش زمین به دور خورشید
و امّا توجیه دیگری که برای احیاء و استمرار این سنّت مطرح است، گردش یک سال زمین به دور خورشید است و هنگام تحویل خورشید به برج حَمَل شروع سال جدید محسوب میشود، و از این جهت افراد باید به شادی و شادمانی بپردازند و گذشت یک سال از عمر خویش را جشن بگیرند و برای نزدیک شدن یک سال به پایان عمر، به شادی و پایکوبی بپردازند!
این توجیه نیز مانند توجیه پیشین فاقد دلیل و حجّت منطقی و عقلانی و طبعاً شرعی میباشد؛ زیرا:
اوّلاً: گردش زمین به دور خورشید حرکتی است که هر لحظه از این حرکت میتواند به معنای گذشت و سپری شدن سال قبل و شروع سال جدید باشد، مانند حرکت عقربههای ساعت که هر ثانیۀ آن به معنای سپری شدن وقت قبل و شروع وقت و زمان جدید است. و اگر شروع سال جدید بر این اساس به خاطر اعتدال ربیعی و موسم بهار است که روز و شب هر دو به یک مقدار از زمان میباشند و به این جهت شروع سال جدید توجیه فیالجملهای مییابد، باید گفت: در ابتدای فصل پاییز نیز زمان روز و شب به اعتدال میرسد، مضافاً به اینکه در بسیاری از کشورها چنین مسألهای وجود ندارد و اعتدالی به این شکل حاصل نمیشود.
ثانیاً: نوروزی که اساس و پایهاش از زمان ساسانیان بنا نهاده شده است، در اواخر خردادماه بوده است نه ابتدای فصل بهار، وآنها نیز بر اساس خواست و سلیقۀ خود، این روز را نوروز نام نهادهاند و آداب و تشریفات خاصه را معمول داشتهاند؛ چنانکه گذشت و پس از این نیز خواهد آمد.
ثالثاً: قوانین و تکالیف شرعی بر اساس وجود ملاکات و مصالح واقعی و حقیقی بنا نهاده شده است نه بر اساس إعمال سلیقههای شخصی و گروهی؛ و چنانچه در روش و سنّتی ملاک و دلیل موجود در آن واجد ارزش و قوام منطقی و عقلایی نباشد، شرع مقدّس آن را نمیپذیرد و مهر تأیید بر آن نمینهد؛ چنانچه با تمام قامت به مبارزه و مقابله با آداب و رسوم جاهلی برخاست و یکی پس از دیگری آنها را از میان برداشت. و اینکه در یک روز از سال، اوقات شب و روز به حدّ تساوی میرسد چه ارزش و بهایی دارد تا اینکه در شرع مورد توجّه قرار گیرد و آن روز را عید اعلام کند؟ به نظر میرسد افرادی که برای اثبات شرعی بودن این سنّت، به این امور متوسّل شدهاند و میشوند، خود فاقد اعتدال ربیع عقلانی و ادراکی خویش میباشند؛ آخر اگر با هر که میتوان شوخی و بازی کرد، دیگر با شرع و تکالیف و مبانی آن نمیتوان این کار را کرد!
در سنّت و ادبی که پای شرع به میان آید، دیدگاه شرع در تعالی و تربیت انسان مدّ نظر قرار میگیرد و هر آنچه مخالف با این منظر و دیدگاه است مطرود و محکوم میگردد.
کتاب نوروز ص ۸۹ | بازگشت به فهرست
فرق بین سنن اسلامی و سایر سنن از نظر علاّمه طباطبایی
مرحوم علاّمه طباطبایی در تفسیر المیزان، در مورد فرق بین سنّت اسلامی و سایر سنّتها میفرماید:
و الفرق الجوهریّ بینَ السنّه الإسلامیّه و السّننِ غیرِها، فی الغایه و الغرض؛ فغرضُ الإسلام أن تنلَ الدّنیا صلاحَها، و غرضُ غیرِه أن تنالَ ما تشتهیها. و علی هذین الأصلین یتفرّع ما یتفرّع من الفروع؛ قال تعالی: وَعَسَى أَن تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللَّـهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [۲۴].[۲۵]
«فرق اساسی بین سنّت اسلامی و سایر سنّتها، در غرض و مقصود و مقصد آنهاست. و غرض از یک سنّت اسلامی این است که آنچه به صلاح امور دنیوی است انسان نائل شود، ولی مقصد و هدف از سنّتهای غیر اسلامی این است که به هرچه خواست و اشتهای بشر تعلّق گرفت جامۀ عمل بپوشانند. و بر اساس همین افتراق، فروعات و امور شرع و مجتمعات تفریع میشود و پایۀ قوانین و تصرّفات نهاده میشود و کارها بر طبق آنها انتظام مییابد؛ چنانچه خدای متعال فرموده است:
﴿ممکن است که نسبت به امری کراهت داشته باشید در حالیکه به صلاح و خیر شما خواهد بود، و ممکن است که به مطلبی تمایل و اشتیاق داشته باشید در حالیکه به صلاح شما نخواهد بود و موجب ضرر و زیان شما گردد؛ و خداوند به همه چیز عالم و آگاه است در حالیکه شما نادان میباشید.﴾»
و در جای دیگر میفرمایند:
إنّ السّننَ الاجتماعیّه إمّا دینٌ حقٌّ فطریٌّ و هو الإسلام، أو دینٌ محرّفٌ عن الدّین الحق و سبیل الله عوجًا.[۲۶]
«سنّتهای اجتماعی یا مشمول دیانت حقّۀ فطری خواهند شد که همان اسلام است، و یا دینی تحریف شده و از دین حق جدا و مجزّا، و از راه راست و سبیل الی الله به اعوجاج و انحراف کشیده شده است.»
کتاب نوروز ص ۸۹ | بازگشت به فهرست
مطابقت با فطرت، دلیل امضا و تأیید برخی سنّتهای اجتماعی توسّط شارع مقدّس
بنابراین اگر مشاهده گردید که اسلام و شرع مقدّس به سنّتی از سنّتهای اجتماعی احترام گذاشته است و آن را تأیید و تبلیغ نموده است، این خود دلیل بر آن است که در حاقّ واقع و در معیار و میزان فطرت و عالم عقل و درایت، این سنّت ممدوح و مورد امضا و رضای پروردگار میباشد؛ مانند تکریم و تعظیم میهمان که در اسلام نیز بسیار بدان تأکید گردیده است.[۲۷] و اگر دیده شد که سنّتی از سنّتها مورد امضا و قبول شارع واقع نشده است، این خود دلیل بر آن است که در عالم ملاکات و مبانی شرع مورد رضا و امضای شارع مقدّس قرار نگرفته است؛ مانند باقی گذاردن غذا در ظرف که این روش در میان اعراب جاهلی و نیز در میان بسیاری از مستکبران و مترفین، رسمی است رایج، گویا ظرف غذا را تمیز کردن و محتویات آن را تناول نمودن کسر شأن میهمان تلقّی میشود و حتماً باید نیمی از غذا در ظرف باقی بماند تا شأن و شخصیّت آن فرد محفوظ باشد!
و به همین جهت است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
مَن سَنَّ سُنّهً حسنهً عَمِل بها مَن بعدَه، کان له أجرُه و مثلُ أُجورِهم من غیرِ أن یَنقُصَ من أُجورِهم شیئًا؛ و من سَنَّ سُنّهً سیّئهً فَعُمِل بها بعدَه، کان علیه وِزرُه و مثلُ أوزارِهم من غیر أن ینقُصَ من أوزارِهم شیئًا.[۲۸]
«کسی که روش و فرهنگ پسندیده و ارزشمندی را پایهگذاری کند که دیگران بدان عمل نمایند و این فرهنگ استمرار پیدا کند، خداوند پاداش و اجر این پایهگذاری را به او خواهد داد و نیز پاداش و ثواب تمام کسانی را که به این سنّت، عمل مینمایند به حساب او میگذارد بدون اینکه ذرّهای از اجر و ثواب آنان بکاهد؛ و کسی که روش و سنّت ناپسند ومنحرفی را پایهگذاری کند و این مسأله به صورت یک فرهنگ نابجا درآید (چنانچه پیش از این گذشت) و افراد از این روش ناپسند تبعیّت نمایند، خداوند وزر و وبال و گناه آن پایهگذاری را بر گردن او قرار میدهد و نیز گناه تمام کسانی که از این روش ناپسند متابعت نمایند متوجّه او خواهد ساخت بدون اینکه ذرّهای از گناهان دیگران کاسته شود.»
کتاب نوروز ص ۹۲ | بازگشت به فهرست
عدم انحصار سنن پسندیده در آنچه از ناحیۀ شرع آمده
در اینجا مشاهده میشود که حضرت، سنّت و فرهنگ پسندیده را منحصر در آنچه از ناحیۀ شرع آمده است نفرمودهاند، بلکه به طور مطلق هر روش و آیینی را که فرد یا گروهی با خرد فردی یا خرد جمعی تدوین نماید و آن روش و فرهنگ با مذاق و روح شریعت سازگاری داشته باشد مورد امضا و تأیید شارع خواهد بود؛ و در مقابل نیز دربارۀ روش نکوهیده و ناپسند، همین مسأله وجود دارد و ناپسندی و خلاف در آن منحصر به ورود آن از ناحیۀ شرع نیست، بلکه اگر با روح و جان و کلّیات و کُبرَیات آموزههای شرعی تنافی داشته باشد مورد نهی و طرد و مخالفت شریعت قرار میگیرد. و اگر جز این بود حضرت میفرمودند: هر سنّت و مرامی که مستقیماً و بدون دخل و تصرّف افراد از ناحیۀ شرع بیاید مقبول و هرچه از طرف مردم وضع و تدوین گردد خلاف و محکوم است.
و بر این معنا أمیرالمؤمنین علیه السّلام در عهدنامۀ خود به مالک اشتر تأکید میورزند:
و لا تَنقُض سُنَّهً صالِحَهً عَمِلَ بها صدورُ هذهِ الأُمَّهِ و اجتَمَعَت بها الأُلفهُ و صَلَحَت علیها الرَّعیَّهُ. و لا تُحدِثَنَّ سُنَّهً تَضُرُّ بشیءٍ من ماضی تلک السُّننِ فیکونَ الأجرُ لمن سَنَّها و الوِزرُ علیک بما نَقَضتَ منها.[۲۹]
«ای مالک، آیین و مرام صالحی را که پیشینیان این امّت بدان عمل مینمودند و موجب ائتلاف و انس و محبّت بین آنان میگردید و صلاح رعیّت بر آن آیین استوار بود، نقض منما و گسسته مساز. و از برقراری مرام و آیینی که به یکی از این فرهنگها و سنّتها آسیب میرساند بپرهیز که در این صورت، مزد و پاداش مخصوص کسانی است که آن فرهنگها را بپا داشتند و ننگ و وبال از آن تو خواهد بود که باعث گسیختگی و نقض آنها شدی.»
کتاب نوروز ص ۹۲ | بازگشت به فهرست
عدم وجود مقصد و غرض عقلایی و فطری در مسألۀ نوروز
حال باید دید در این سنّت که عید قرار دادن روز اوّل سال، که تحویل شمس به برج حَمَل میباشد، چه مقصد و غرض عقلایی و فطری و شرعی وجود دارد که شارع مقدّس به واسطۀ آن، حکم به انعقاد و تشکیل آن داده باشد؟
ما که هرچه به عقل و ضمیر خود مراجعه کردیم هیچ توجیهی برای احیای این سنّت نیافتیم؛ زیرا در مراجعه به عقل و فطرت، مسائل جانبی و قیود اجتماعی و تاریخی و جغرافیایی باید به کناری نهاده شوند و بدون ملاحظۀ آنها، به اصل و اساس یک سنّت و روش توجّه و تأمّل نمود.
آری، تنها نکتهای که مدّعیان عید نوروز بدان متمسّک و متشبّث میشوند، آثاری است که بر حسب ادّعای آنان در متون روایی و احادیث معصومین علیهم السّلام موجود میباشد.
برای دیدن ادامه متن اینجا کلیک کنید.
[divider style=”dashed” top=”20″ bottom=”20″]
پاورقی:
[۱]. نهج البلاغه (عبده)، ج ۴، ص ۱۵۴.
[۲]. وسائل الشّیعه، ج ۴، ص ۲۰۷؛ بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۱۹۲:
«رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”المرء علی دین خلیله و قرینه؛ روش آدمی بر طبق مذهب و سیرۀ دوست صمیمی و رفیق دلبندش خواهد بود.“»
[۳]. رجوع شود به لبّ اللّباب، ص ۷۴؛ حریم قدس، ص ۲۶؛ نور ملکوت قرآن، ج ۴، ص ۱۹۶؛ تفسیر آیه نور، ص ۱۲۲.
[۴]. فقه الرّضا علیه السّلام، ص ۹۶؛ بحار الأنوار، ج ۸۱، ص ۱۵۰.
[۵]. فلاح السائل، ص۱۲۷.
[۶]. مفتاح الفلاح، ص ۱۴۱؛ رسائل شهید ثانی (رسالۀ اسرار الصلاه)، ص ۱۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۷۹، ص ۱۹۳.
[۷]. وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۱۴۱؛ ج ۸، ص ۴۵۰.
[۸]. بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۲۱.
[۹]. دعائم الإسلام، ج ۱، ص ۱۴۲؛ بحار الأنوار، ج ۸۱، ص ۱۵۶.
[۱۰]. بحار الأنوار، ج ۳۱، ص ۷.
[۱۱]. متأسّفانه این طرز تفکّر و نگرش انحرافی نسبت به تعالیم و شعارهای اسلامی در میان خود ما نیز وجود دارد و بدان توجّه و دقّت شایسته نمیشود؛ چنانچه به یاد دارم پس از پیروزی انقلاب ایران، یکی از علمای معروف نسبت به عزاداری دستجات در روز عاشورا گفته بود: «من نمیگویم عزاداری نکنید بلکه عزاداری را به صورت اجتماع و تظاهرات انجام دهید!»
[۱۲]. افق وحی، ص ۲۹۱.
[۱۳]. دیوان حافظ، غزل ۲۲۱.
[۱۴]. سوره البقره (۲) آیه ۱۷۴.
[۱۵]. شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص ۲۳۱.
[۱۶]. سوره التّکاثر (۱۰۲). الله شناسى، ج ۳، ص ۴:
«افتخار و مباهات بر زیادهطلبى و کثرتبینى شما را (از دیدار جمال حقّ و وجود مطلق و وحدت لا یزالى) به غفلت انداخت و منصرف کرد * تا زمانیکه در قبرها سرازیر شدید * ابداً چنین نیست (که آن کثرات أصالتى داشته باشد) و به زودى خواهید دانست * و سپس ابداً چنین نیست (که آن کثرات أصالتى داشته باشد) و به زودى خواهید دانست! * ابداً چنین نیست! شما اگر بالمعاینه علم پیدا کنید، * تحقیقاً (آن کثرت طلبى را) به صورت جحیم سوزان و آتش گداخته خواهید دید * و پس از آن، آن را به حقیقت یقین خواهید دانست * و سپس از نعیم (که راه قرب بنده به سوى خدا و ولایت است) از شما در آن روز پرسش خواهد شد (که در چه حد حجاب کثرت را کنار زدید و در عرصۀ توحید گام نهادید)!»
[۱۷]. بحار الأنوار، ج ۹۰، ص ۳۴۸:
«عن رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم: ”عند ذِکرِ الصّالحین یُنزِلُ الرَّحمهُ.“»
[۱۸]. وسائل الشّیعه، ج ۶، ص ۴۶۵.
[۱۹]. بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۳۳۲.
[۲۰]. جهت اطّلاع بیشتر پیرامون فضیلت تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها و کیفیّت آن، رجوع شود به مفتاح الفلاح، ص ۱۰۸.
[۲۱]. الخصال، ص ۵۱۱؛ من لا یحضُره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۴.
[۲۲]. جهت اطّلاع بیشتر پیرامون شرکت بانوان در نماز جمعه و رد و ایراداهای عقلی و شرعی آن از منظر علامه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ رجوع شود به صلاه الجمعه، ص ۱۸۷، رسالۀ بدیعه، ص ۱۹۳.
[۲۳]. این حقیر که در بعضی از سفرهای خود به ممالک جنوب آفریقا در فصل تابستان و شدّت حرارت آفتاب داشتم، مشاهده میکردم که تازه موسم نزول باران و برودت هوا و پاییز آنان میباشد.
[۲۴]. سوره البقره (۲) آیه ۲۱۶.
[۲۵]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۴، ص ۲۳۲.
[۲۶]. همان، ج ۱۰، ص ۱۹۰.
[۲۷]. رجوع شود به الکافی، ج ۶، ص ۲۸۵، بابُ حَقِّ الضَّیفِ و إکرامِه؛ جامع الاخبار، الشعیری، ص ۸۴: «یا عَلیُّ، أکرِمِ الجارَ و لَو کانَ کافِرًا، و أکرِمِ الضَّیفَ و لَو کانَ کافِرًا.»
[۲۸]. میزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۳۷۱. افق وحی، ص ۳۷۴، تعلیقه:
« الفصول المختاره، ص ۱۳۶؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۱۸۷:
”روی عن النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم:
من سنَّ سنَّه حسنه فله أجرُها و أجرُ من عمِل بها إلی یوم القیامه؛ و من سنَّ سنّهً سیّئه کان علیه وِزرُها و وِزرُ من عمِل بها یوم القیامه.“
المعجم الأوسط، الطبرانی، ج ۴، ص ۹۴:
”أبیعبیده بن حذیفه عن أبیه حذیفه قال: کنا عند النبی صلّی الله علیه و آله و سلّم. فقام علینا سائل فسکت القوم، ثم عاد فسأل فأعطاه بعض القوم خاتمًا أو شیئًا فتتابع القوم و أعطوه، فقال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
من سنَّ سنّهً حسنهً فأُتبع علیها، فله أجرُه و مثل أجور من تبعه علیها غیر منتقص من أجورهم شیئا؛ و من استنَّ سنّهً سیّئهً فأُتبع علیها، فعلیه وزرها و مثل وزر من اتّبعه علیها غیر منتقص من أوزارهم شیئا.“»
[۲۹]. نهج البلاغه (عبده)، ج ۳، ص ۸۷.