ترجمه و شرح سوره بقره آیات ۵۴-۵۷
آيـه ۵۴)ـ سـپـس در زمـينه تعليم توبه از اين گناه مى گويد: ((به خاطر بياوريدهنگامى را كه مـوسـى بـه قـوم خـود گفت : اى جمعيت شما با انتخاب گوساله به خودستم كرديد)) (واذ قال موسى لقومه يا قوم انكم ظلمتم انـفسكم باتخاذكم العجل ).
((اكنون كه چنين است توبه كنيد و به سوى آفريدگارتان باز گرديد)) (فتوبوآ الى بارئكم ) ((توبه شـمـا بـايد به اين گونه كه يكديگر را به قتل برسانيد))! (فاقتلواانـفسكم ) ((اين كار براى شما در پيشگاه خالقتان بهتر است )) (ذلكم خير لكم عندبارئكم ) ((و به دنبال اين ماجرا خداوند توبه شما را پذيرفت كه او تواب رحيم است )) (فتاب عليكم انه هو التواب الرحيم ).
گناه عظيم و توبه بى سابقه .
شـك نيست كه پرستش گوساله سامرى , كار كوچكى نبود, ملتى كه بعد ازمشاهده آن همه آيات خـدا و معجزات پيامبر بزرگشان موسى (ع ) همه را فراموش كنند و با يك غيبت كوتاه پيامبرشان بـكـلـى اصـل اسـاسـى توحيد و آيين خدا را زير پاگذارده بت پرست شوند اگر اين موضوع براى هميشه از مغز آنها ريشه كن نشودوضع خطرناكى بوجود خواهد آمد, و بعد از هر فرصتى مخصوصا بـعـد از مـرگ موسى (ع ) ممكن است تمام آيات دعوت او از ميان برود, و سرنوشت آيين او بكلى به خـطـر افـتـد لـذا فـرمـان شـديدى از طرف خداوند, صادر شد, و آن اين كه ضمن دستور توبه و بـازگشت به توحيد, فرمان اعدام دستجمعى گروه كثيرى از گنهكاران به دست خودشان صادر شد.
ايـن فرمان به نحو خاصى مى بايست اجرا شود, يعنى خود آنها بايد شمشيربه دست گيرند و اقدام به قتل يكديگر كنند كه هم كشته شدنش عذاب است و هم كشتن دوستان و آشنايان .
طبق نقل بعضى از روايات موسى (ع ) دستور داد در يك شب تاريك تمام كسانى كه گوساله پرستى كرده بودند غسل كنند و كفن بپوشند و صف كشيده شمشير در ميان يكديگرنهند!.
مـمكن است چنين تصور شود كه اين توبه چرا با اين خشونت انجام گيرد؟ آياممكن نبود خداوند توبه آنها را بدون اين خونريزى قبول فرمايد؟.
پـاسـخ بـه اين سؤال از سخنان بالا روشن مى شود, زيرا مساله انحراف از اصل توحيد و گرايش به بت پرستى مساله ساده اى نبود.
در حـقـيـقت همه اصول اديان آسمانى را مى توان در توحيد و يگانه پرستى خلاصه كرد, تزلزل اين اصـل معادل است با از ميان رفتن تمام مبانى دين , اگر مساله گوساله پرستى ساده تلقى مى شد, شـايد سنتى براى آيندگان مى گشت , لذا بايدچنان گوشمالى به آنها داد كه خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقى بماند و كسى هرگز بعد از آن به فكر بت پرستى نيفتد!.
(آيه ۵۵) ـ.
تقاضاى عجيب !.
اين آيه نشان مى دهد چگونه بنى اسرائيل مردمى لجوج و بهانه گير بودند وچگونه مجازات سخت الـهى دامانشان را گرفت , نخست مى گويد, ((به خاطر بياوريدهنگامى را كه گفتيد, اى موسى ! مـا هـرگز به تو ايمان نخواهيم آورد مگر اين كه خدارا آشكارا با چشم خود ببينيم ))! (واذ قلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى اللّه جهرة ).
اين درخواست ممكن است به خاطر جهل آنها بوده , چرا كه درك افراد نادان فراتر از محسوساتشان نيست , حتى مى خواهند خدا را با چشم خود ببينند و يابه خاطر لجاجت و بهانه جويى بوده است كه يكى از ويژگيهاى اين قوم بوده !.
به هر حال در اينجا چاره اى جز اين نبود كه يكى از مخلوقات خدا كه آنهاتاب مشاهده آن را ندارند بـبـينند, و بدانند چشم ظاهر ناتوانتر از اين است كه حتى بسيارى از مخلوقات خدا را ببيند, تا چه رسـد بـه ذات پـاك پـروردگـار, صـاعـقه اى فرود آمد و بر كوه خورد, برق خيره كننده و صداى رعب انگيز و زلزله اى كه همراه داشت آن چنان همه را در وحشت فرو برد كه بى جان به روى زمين افتادند.
چنانكه قرآن به دنبال جمله فوق مى گويد: ((سپس در همين حال صاعقه شمارا گرفت در حالى كه نگاه مى كرديد)) (فاخذتكم الصاعقه وانـتم تنظرون ).
(آيـه ۵۶)ـ مـوسـى از ايـن مـاجـرا سـخـت نـاراحـت شد, چرا كه از بين رفتن هفتاد نفر از سران بنى اسرائيل در اين ماجرا بهانه بسيار مهمى به دست ماجراجويان بنى اسرائيل مى داد كه زندگى را بـر او تيره و تار كند, لذا از خدا تقاضاى بازگشت آنهارا به زندگى كرد, و اين تقاضاى او پذيرفته شد, چنانكه قرآن مى گويد: ((سپس شمارا بعد از مرگتان حيات نوين بخشيديم شايد شكر نعمت خدا را بجا آوريد)) (ثم بعثناكم من بعد موتكم لعلكم تشكرون ) ((۱۰)).
(آيه ۵۷) ـ.
نعمتهاى گوناگون !.
آن گـونه كه از آيات (۲۰ تا ۲۲) سوره مائده بر مى آيد پس از آن كه بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان نجات يافتند, خداوند به آنها فرمان داد كه به سوى سرزمين مقدس فلسطين حركت كنند و در آن وارد شـونـد, اما بنى اسرائيل زير بار اين فرمان نرفتند و گفتند: تا ستمكاران (قوم عمالقه ) از آنجا بـيـرون نـروند ما وارد اين سرزمين نخواهيم شد, به اين هم اكتفا نكردند, بلكه به موسى گفتند: ((تو و خدايت به جنگ آنها برويد پس از آن كه پيروز شديد ما وارد خواهيم شد))!.
موسى از اين سخن سخت ناراحت گشت و به پيشگاه خداوند شكايت كردسرانجام چنين مقرر شد كه بنى اسرائيل مدت چهل سال در بيابان (صحراى سينا)سرگردان بمانند.
گـروهـى از آنـهـا از كـار خـود سخت پشيمان شدند و به درگاه خدا روى آوردند,خدا بار ديگر بنى اسرائيل را مشمول نعمتهاى خود قرار داد كه به قسمتى از آن دراين آيه اشاره مى كند: ((ما ابر را بر سر شما سايبان قرار داديم )) (وظللنا عليكم الغمام ).
پيدا است مسافرى كه روز از صبح تا غروب در بيابان , در دل آفتاب ,راهپيمايى مى كند از يك سايه گـوارا (هـمچون سايه ابر كه نه فضا را بر انسان محدودمى كند و نه مانع نور و وزش نسيم است ) چقدر لذت مى برد.
از سوى ديگر رهروان اين بيابان خشك و سوزان , آن هم براى مدت طولانى چهل ساله نياز به مواد غـذايـى كـافـى دارنـد, ايـن مـشـكل را نيز خداوند براى آنها حل كرد چنانكه در دنباله همين آيه مـى فـرمـايد: ((ما من و سلوى را (كه غذايى لذيذ ونيروبخش بود) بر شما نازل كرديم )) (وانـزلنا عليكم المن والسلوى ).
((از ايـن خـوراكهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد ((و از فرمان خداسرپيچى نكنيد و شكر نعمتش را بگذاريد)) (كلوا من طيبات ما رزقناكم ).
ولى باز هم آنها از در سپاسگزارى وارد نشدند ((آنها به ما ظلم و ستم نكردندبلكه تنهابه خويشتن ستم مى كردند)) (وما ظلمونا ولكن كانوآ انـفسهم يظلمون ).
((من و ((سلوى )) چيست ؟.
بـعضى از مفسران احتمال داده اند كه ((من )) يك نوع عسل طبيعى بوده كه بنى اسرائيل در طول حـركت خود در آن بيابان به مخازنى از آن مى رسيدند, چرا كه در حواشى بيابان تيه , كوهستانها و سنگلاخهايى وجود داشته كه نمونه هاى فراوانى از عسل طبيعى در آن به چشم مى خورده است .
ايـن تـفـسـير به وسيله تفسيرى كه بر عهدين (تورات و انجيل ) نوشته شده تاييدمى شود آنجا كه مـى خوانيم : ((اراضى مقدسه به كثرت انواع گلها و شكوفه ها معروف است , و بدين لحاظ است كه جماعت زنبوران همواره در شكاف سنگها و شاخ درختان و خانه هاى مردم مى نشينند, بطورى كه فقيرترين مردم عسل را مى توانندخورد)) ((۱۱)).
در مورد ((سلوى )) بعضى مفسران آن را يك نوع پرنده دانسته اند, كه از اطراف بطور فراوان در آن سـرزمـيـن مـى آمـده , در تـفسيرى كه بعضى از مسيحيان به عهدين نوشته اند تاييد اين نظريه را مى بينيم آنجا كه مى گويد:.
بدان كه ((سلوى )) از آفريقا بطور زياد حركت كرده به شمال مى روند كه درجزيره كاپرى , ۱۶ هزار از آنـهـا را در يـك فـصل صيد نمودند اين مرغ از راه درياى قلزم آمده , خليج عقبه و سوئز را قطع نموده , در شبه جزيره سينا داخل مى شود, واز كثرت تعب و زحمتى كه در بين راه كشيده است به آسانى با دست گرفته مى شود,و چون پرواز نمايد غالبا نزديك زمين است ((۱۲)).
از ايـن نوشته نيز استفاده مى شود كه مقصود از ((سلوى )) همان پرنده مخصوص پرگوشتى است كه شبيه و اندازه كبوتر است .