درباره حاج شیخ عبّاس قمى‏

و نیز داستانى را راجع به مرحوم محدّث آقاى حاج شیخ عبّاس قمّى نقل کردند، ایشان گفتند:

من وقتى، براى زیارت به نجف اشرف مشرّف شده بودم؛ و ایشان در آن‏وقت در مسجد هندى براى طلّاب منبر مى‏‌رفتند، و چون خواستند روایتى را با سلسله سند از حضرت على بن موسى الرّضا علیه‏السّلام مُعَنعَناً از پدرشان موسى بن جعفر از حضرت صادق و همین‏طور تا رسول خدا روایت کنند، چون به نام على بن موسى الرّضا رسیدند ناگهان گریه گلوى ایشان را گرفت به طورى ‏که نتوانستند نقل کنند و همه طلّاب و فضلآء که قریب سیصد نفر بودند تعجّب کردند که آخر نام حضرت رضا را بردن که گریه ندارد.

بعداً خود ایشان دفع دخل کرده و براى توضیح فرمودند: علّت این گریه غیر اختیارى آن است که این امام بزرگوار آن‏قدر به من مرحمت کردند و مرحمت دارند که من هر وقت نام ایشان را بر زبان مى‏ آورم بیخودانه، اشکم جارى مى ‏شود!

آنگاه شروع کردند که یک یک با سند متّصل مُعَنعَناً نام امامان را بردن تا رسول خدا؛ و چون بعضى با خود مى‏‌گفتند: آخر یکایک نام ایشان را متّصلًا بیان کردن چه فائده‏اى دارد؟ براى صرفه جوئى در وقت خوب است گفته شود: عن على بن موسى الرِّضا عن آبائه عن رسول الله، ایشان نیز بعد از بیان سند، بیان کردند: نام این امامان نور است و رحمت است و اینگونه معنعناً بر زبان آوردن استجلاب رحمت مى ‏کند.

 

منبع: کتاب مطلع انوار، ج‏۱، ص: ۱۷۰

 

pormatlab.com

 

 

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن