کتاب مهرتابناک ج۱: زندگی‌نامه و شرح احوال مرحوم قاضی رضوان الله علیه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

هدف علاّمه طهرانی از جمع‌آوری مطالب نقل شده از آیه الحق و العرفان حاج سیّد علی قاضی رضوان الله علیه

این حقیر در احوال آیه الحقّ‌ و سندُ العرفان آیه الله العُظمی و حجّه الله الکُبری، الفقیه البصیر، الأدیب اللغویّ، الشّاعر المُفلِق، و الحکیم الإلهی و المفسّر الکبیر و المحدّث العظیم و العارف بالله، الوحید الأوحد فی زمانه و عصره، بل لمن تقدّم منه أو تأخّر إلاّ مَن شاء اللهُ و تخیّر، الحاجّ السیّد المیرزا علیّ القاضیّ الطباطبائی التبریزیّ ـ قدّس الله تربته الزّکیّه ـ‌ در جاهای مختلف از بحث‌ها ـ چه در کتب مطبوعه و چه غیر مطبوعه،‌ و چه در دفاتر یادداشت‌ها و جُنگ‌ها ـ مطالب مسلّمه و مُتقَنه‌ای را که به حقیر به طور یقین رسیده بود، ذکر نموده‌ام. گرچه ورود حقیر به نجف أشرف، چهار سال پس از ارتحال آن سعید بود، امّا چه از شاگردان بلافصلِ ایشان بعد از حیات در نجف و چه از خصوص استادنا و ملاذنا العلاّمه آیه الله السیّد محمّد الحسین الطّباطبائی ـ قدّس الله نفسه ـ در بلدۀ طیّبۀ قم شنیده بودم، به قدری متقن و مسلّم بود که در حکم مشاهده و حضور و استماع و رؤیت خود مرحوم قاضی بود.

اینک در اینجا [جنگ ۱۸] بعضی از وقایعی را که تا به حال در جایی ننوشته‌ام می‌آورم و سپس به مواضع ذکرِ اسم آن عالی مرتبت در کتب مطبوعه و غیر مطبوعه و جنگ‌ها اشاره می‌کنم، تا برای خَواصّ حقیر و یا کسانی که بخواهند بیشتر از احوال او مطّلع شوند و یا بخواهند شرحی از احوال او را به نگارش درآورند، همچون سرور أرجمند و برادر مکرّم و معظّم خود، حضرت دانشمند ذی‌قدر، العَلَم العَلاّم و الطَّود الأفخم، صاحب سِرِّ پدر بزرگوار، و نمونۀ شرف و فضیلت و منهاج آن فقید عالی‌مقدار، جناب آقای حاج سیّد محمّد حسن قاضی طباطبایی ـ‌ أطال الله فی عمره الشّریف و جَعَلَه خیرًا من بُقْیا سَلَفِه العظیم و مَتَّعنا و مَتَّع المُسلمینَ من فائض أنفاسه الکریمه ـ این نوشتجات در مرأی و منظرشان قرار گیرد و در صورت تمایل، به شرح احوال و ترجمۀ آن آیت کبیر الَهی بیفزایند؛ بمنّه و جوده و کرمه.[۱]

کتاب مهرتابناک ج ۱، ص ۴۶ | بازگشت به فهرست

شرح احوال مرحوم سیّد علی آقا قاضی توسّط شیخ آقا بزرگ طهرانی

شیخ آقا بزرگ طهرانی در شرح احوال شخصیّت مورد بحث ما می‌نویسد:

«سیّد میرزا علی آقا قاضی فرزند میرزا حسین طباطبایی تبریزی، عالمی بود مجتهد، متّقی، با ورع، اخلاقی و فاضل. در ۱۳ ذی‌حجّه سال ۱۲۸۵ ه‍ . ق در تبریز زاده شد. در آنجا از بعضی فضلا و نیز از پدرش و میرزا موسی تبریزی صاحب حاشیۀ رسائل و سیّد محمّد علی قراجه داغی، استفاده علمی کرد. و به سال ۱۳۱۳ ه‍ . ق به سوی نجف رهسپار شد و در آن شهر از محضر مولا محمّد فاضل شربیانی، و شیخ محمّد حسن مامقانی، شیخ الشّریعۀ‌ اصفهانی، آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی بهره‌ها برد و در فقه، اصول، حدیث و تفسیر متخصّص و ماهر شد. نیز از رجال اخلاق به شمار می‌آمد و بین اهل علم به این ویژگی معروف بود و در این موضوع نیز تدریس می‌کرد و شاگردان و مریدان و ملازمانی داشت.

از آنجا که هجرت من و او به نجف در یک سال (۱۳۱۳) اتّفاق افتاد و از قدیم الأیام او را می‌شناختم و از همان هنگام با او ارتباط داشتم، دوستی ما ده‌ها سال هم‌چنان ادامه داشت؛ او در سیره و روش خود مستقیم و دارای خلقی کریم و ذاتاً مردی شریف بود.

به شب چهارشنبه ۶ ربیع الأول ۱۳۶۶ به دیار قدس پرکشید و در وادی‌السّلام نزدیک مقام حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف به خاک سپرده شد.

تفسیری بر قرآن نوشته است از آغاز تا آیۀ ۹۱ سورۀ انعام: قل الله ثم ذرهم [۲] کتاب‌های دیگری هم دارد که من ندیده‌ام. پدرش (متوفای ۱۳۱۴) نیز تفسیری نوشته است، و به طور کلی بیت آنان از قدیم همواره بیت فضل و تقوا بوده است.»[۳]و[۴]

کتاب مهرتابناک ج ۱، ص ۴۷ | بازگشت به فهرست

جدّ سوم علاّمه طباطبایی با مرحوم قاضی یکی است

از علاّمه طباطبایی راجع به نسبشان سؤال کردم،[۵] فرمودند:

«جدّ سوّم من با جدّ سوّم مرحوم حاج میرزا علی قاضی یک نفرند؛ چون سلسلۀ من بدین شکل است: السیّد محمّد حسین بن السیّد محمّد بن السیّد محمّد حسین بن السیّد علی اصغر بن السیّد محمّد تقی؛ و این سیّد محمّد تقی همان میرزا تقی قاضی فرزند میرزا محمّد قاضی است که مرحوم حاج میرزا علی قاضی او را جدّ سوّم خود شمرده است. اللهمّ ارحَمهم جمیعًا و طَوِّلْ عُمرَ سیّدنا الطباطبائی، بمحمّد و آله الطّاهرین.»[۶]

کتاب مهرتابناک ج ۱، ص ۴۸ | بازگشت به فهرست

تعداد زوجات و فرزندان مرحوم قاضی

مرحوم آیه الله حاج شیخ عبّاس قوچانی فرمودند:

«ایشان چهار عیال داشتند، و هر کدام در منزلی سکونت داشتند و از همه اولاد فراوان داشتند؛ و هنگام فوت نُه پسر و مجموعاً حدود بیست اولاد داشتند؛ و در اطاق شخصی ایشان غیر از حصیر خرمائی ابداً چیزی یافت نمی‌شد.»[۷]

کتاب مهرتابناک ج ۱، ص ۴۸ | بازگشت به فهرست

حکمت و علّت تعدّد زوجات مرحوم قاضی

مرحوم قاضى چنین سعه‌اى داشت که عیالات متعدّده اختیار کند؛ البته عیالات ایشان هم جهاتى داشت و تصوّر نشود که یکى دختر شاه پریان بود و دیگرى … که بیش از این نمی‌توان مطلب را بسط داد.

آن افرادی که مسألۀ مرحوم قاضی را مستمسک قرار می‌دهند، بدانند که اگر به‌جای مرحوم قاضی بودند با آن زن‌ها ازدواج نمی‌کردند! عملی را که عرفا و اولیای خدا با آن عوالم اخلاص و صفا و به دور از مسائل نفسانی و هواهای نفسانی و بر اساس نورانیّت و صفای باطن انجام می‌دهند، نباید بی‌جهت ملعبه‌ای برای کارهای خود قرار دهیم و با کارهایی که آمیخته با هویٰ و هوس است خلط و مزج کنیم و آنها را در حدّ خودمان تنازل بدهیم. این مسأله صحیح نیست؛ بلکه خیانت به مکتب و مرام بزرگان، و تبرئۀ مسائلی است که بر اساس هویٰ و مسائل نفسانی تحقّق می‌یابد.

مرحوم قاضی این طور بودند، ولی در عین حال مرحوم آقا (علاّمه طهرانی) می‌فرمودند:

«مرحوم قاضی این‌چنین سعه‌ای داشت که توانست این کار را بکند.»

پس چرا خود مرحوم آقا این‌چنین کاری را انجام نداد؟! چون وضعیّت و موقعیّت ایشان با مرحوم قاضی تفاوت داشت، موقعیّت و وضعیّت و خصوصیّاتی که در ایشان بود اقتضا نمی‌کرد؛ به‌خصوص نحوۀ ارتباط ایشان با مسائلی که داشتند اقتضا نمی‌کرد و ایشان نمی‌خواست این کار را بکند.

اینها قضایا و مطالبی است که باید مِن حیث المجموع سنجید و مسائل را بررسی کرد تا بتوان به برداشت صحیحی رسید. مسأله‌ای را بدون توجّه به اطراف و جوانب آن انجام دادن، و سر را به پایین انداختن و به جلو رفتن و هر چه بادا باد، و فقط به عنوان اینکه شرع حلال کرده است عمل نمودن، کاملاً غلط است. بلکه انسان باید مسائل را طبق حساب و کتاب بررسی کند؛ در یک‌جا واجب است، در یک‌جا مستحب است، در یک‌جا مکروه است و در یک‌جا اصلاً حرام است. در آنجایی که مسألۀ جدّی به وجود می‌آورد، حرام است و نمی‌توانیم بگوییم که انسان تمام قضایا را به یک نحو و به یک چشم نگاه کند.[۸]

کتاب مهرتابناک ج ۱، ص ۴۹ | بازگشت به فهرست

بیان سختی و عسرت معیشت مرحوم قاضی

[مرحوم آیه الله حاج شیخ عبّاس قوچانی فرمودند]:

«مرحوم قاضی ابداً دیده نشد که در منزل برای خود میوه بخرند، در تابستان‌های گرم میوۀ ایشان دوغ بود!»[۹]

ایشان از آقازادۀ بزرگ مرحوم قاضی (ره) نقل کردند که:

«روزی پدرم در مدرسۀ هندی که حجره داشتند نشسته بودند. از یک منزلِ ایشان آمدند و هنگام غروب برای چراغِ منزل پول نفت می‌خواستند، ایشان گفتند: پول نیست. در همان هنگام از منزل دیگر ایشان آمدند و نفت می‌خواستند، ایشان فرمودند: پول نیست.

من گفتم: آخر ای پدر! اینکه وضع زندگی نمی‌شود، خود در مدرسه حجره گرفته‌ای، اهل منزل خود [را] بدون غذا و چراغ می‌گذاری؟! این کلمات را پی در پی با تندی ادا نمودم.

ایشان بعداً با حال مسالمت فرمودند که: این کته[۱۰] را که در حجره ‌است خالی کن در آنجا پول به دست خواهد آمد!

من بدواً از این کلام تعجّب کردم، سپس مشغول خالی کردن کاغذ پاره‌های کته شدم؛ پس از آنکه همه را خالی کردم چیزی به دست نیامد [و] عرض کردم: اینجا پول نیست.

فرمودند: باز هم خالی کن!

من خاک‌های کف کته را قدری برداشتم، ناگهان یک روپیه که بالغ بر دو دینار فعلی می‌شود پیدا کردم.

فرمودند: این را بردار و برای منازل غذا و نفت و غیره تهیّه کن!

و ظاهراً آن کته چندین سال بود که خالی نشده بود و به اسباب ظاهر بسیار بعید به نظر می‌رسید که ایشان اطّلاع بر وجه کف کته داشته باشند.»[۱۱]

هم‌چنین حضرت استادنا الأکرم حاجّ سیّد محمّد حسین طباطبایی ـ قدّس الله سرّه ـ می‌فرمودند:

«در ایّامی که ما در نجف أشرف تحصیل می‌نمودیم و تحت تربیت آن استاد گرامی بودیم، روزی در مدرسه به حضورشان نشسته بودیم، و ایشان چنان حالت تمکین و وجد و حاوی عظمت و وسعت روحی بود که قابل توصیف نیست. در این‌حال یکی از آقازادگان ایشان از یک منزل آمد و گفت: مادرم وضع حمل نموده است. وجهی برای قابله بدهید! فرمودند: چیزی نیست!

رفت و برگشت و گفت: برای قابله، صابون و … می‌دهند. فرمودند: چیزی نیست.

رفت و طفلی آمد و گفت: حال که چیزی نیست برای قابله جیگاره (سیگار) بدهید! فرمودند: آن‌هم نیست.»[۱۲]

مرحوم علاّمه طباطبایی می‌فرمودند:

«مرحوم‌ قاضی‌ ـ رضوانُ الله علیه‌ ـ در نجف أشرف با وجود عائلۀ سنگین‌، چنان‌ در ضیق‌ معیشت‌ زندگی‌ می‌نمود که‌ داستان‌های‌ او برای‌ ما ضرب‌‌المثل‌ است‌.

در خانۀ او غیر از حصیر خرمائی‌ چیزی‌ نبود. و برای‌ روشن‌ کردن‌ چراغ‌نفتی‌ در شب‌ به‌جهت‌ نبودن‌ لامپا و یا نفت‌، چه‌ بسا در خاموشی‌ بسر می‌بردند.»[۱۳]

کتاب مهرتابناک ج ۱، ص ۵۱ | بازگشت به فهرست

برخی از مؤلّفات مرحوم قاضی

مرحوم حاج میرزا علی قاضی ـ رضوان الله علیه ـ در زمان جوانی خود کتاب ارشاد مفید را تصحیح نموده و در سنۀ ۱۳۰۶ هجریّه قمریّه ـ که سال چهل و یکمین از سلطنت ناصرالدّین شاه قاجار بوده است ـ تصحیح [آن] تمام، و در روز ۱۷ شهر ربیع المولود اوائل سنۀ ۱۳۰۸ از هجرت به ‌دست محمّد بن حسین تبریزی نوشته شده و آمادۀ طبع شده است.[۱۴]

این‌جانب سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی از حضرت‌ استاد گرامی‌ علاّمه طباطبایی‌ راجع‌ به تصحیح‌ ارشاد مفید به ‌قلم‌ مرحوم‌ قاضی‌ و طبع‌ مصحَّحۀ ایشان‌ و سلسلۀ نسب‌ آن‌ مرحوم‌ به قلم خود آن مرحوم، سؤال‌ کردم‌؛ ایشان همه‌ را تصدیق‌ فرمودند.

أقول: چون این کتاب در سنۀ ۱۳۰۶ هجریّۀ قمریّه به دست مبارک ایشان تصحیح شده است، و مرحوم ایشان در ۱۶ ربیع المولود سنۀ ۱۳۶۶ هجریّه قمریّه رحلت نموده‌اند و مدّت عمر ایشان ظاهراً ۸۱ سال بوده است؛ فلذا آن مرحوم در سنّ ۲۱ سالگی ارشاد مفید را تصحیح و سلسلۀ نسب خود را در آخر آن مرقوم داشته‌اند.[۱۵]

کتاب مهرتابناک ج ۱، ص ۵۲ | بازگشت به فهرست

روش تفسیری مرحوم قاضی

روش تفسیری مرحوم آیه الله حاج میرزا علی آقای قاضی، تفسیر آیات به آیات است؛ یعنی مفاد و محصّل آیۀ قرآن، از خود قرآن استنتاج می‌گردد. مرحوم آیه الله قاضی بدین سبک، تفسیری‌ از ابتدای‌ قرآن‌ تا سورۀ انعام‌ را نوشته‌اند. و به تلامذۀ خود این‌طور کتاب الَهی را تعلیم می‌نموده‌اند[۱۶].[۱۷]

[divider style=”dashed” top=”20″ bottom=”20″]

پاورقی:

[۱]ـ‌ مطلع انوار، ج ۲، ص ۲۹.

[۲]ـ سوره الأنعام (۶) قسمتی از آیه ۹۱.

[۳]ـ نقباء البشر، ج ۴، ص ۱۵۶۵.

[۴]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۸۰.

[۵]ـ سائل مرحوم آیه الله علاّمه طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ می‌باشند.

[۶]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۱۹۳.

[۷]ـ همان مصدر، ص ۳۵.

[۸]ـ نرم افزار آوای ملکوت، مبانی سیر و سلوک الی الله، آیه الله حاج سیّد محمّد محسن حسینی طهرانی، جلسه ۱۰.

[۹]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۵۰.

[۱۰]ـ دهخدا: «صندوقخانه، پستو.»

[۱۱]ـ مطلع انوار، ج۲، ص ۵۰ و ۸۳.

[۱۲]ـ همان مصدر، ص ۵۱.

[۱۳]ـ مهر تابان، ص ۹۹.

[۱۴]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۱۹۲.

[۱۵]ـ همان مصدر، ص ۱۹۴.

[۱۶]ـ رجوع شود به مهر تابان، ص ۶۳.

[۱۷]ـ یکی دیگر از آثار مرحوم قاضی که اخیراً به زیور طبع آراسته شده است، شرح موجز دعای سمات می‌باشد. (محقّق)

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن