کلمات انگلیسی با موضوع استخدام

در این مطلب چند واژه انگلیسی مرتبط با استخدام با ترجمه فارسی گردآوری شده است.

استخدام

ad یا advert
(شکل اختصاریadvertisement است)
آگهی
application form فرم درخواست
appointment وقت ملاقات
CV
(شکل اختصاری curriculum vitae است)
رزومه
job description شرح کار
interview مصاحبه
job offer یا offer of employment پیشنهاد کار
qualifications مدارک دانشگاهی
to apply for a job تقاضای کار کردن
to accept an offer قبول پیشنهاد
to reject an offer یا to turn down an offer ردکردن پیشنهاد
to hire استخدام کردن
job شغل
career کار
part-time نیمه وقت
full-time تمام وقت
shift work کار نوبتی
temporary موقت
contract قرارداد
permanent دائمی
starting date تاریخ شروع
notice period مدت زمان اطلاع برای استعفا

حقوق و مزایا

bonus پاداش
car allowance وام خودرو
company car خودروی شرکت
health insurance بیمه درمانی
holiday pay حقوق روزهای تعطیل
holiday entitlement مرخصی استحقاقی
maternity leave مرخصی زایمان
overtime اضافه کار
paternity leave مرخصی پدر شدن
part-time education تحصیل نیمه وقت
pension scheme یا pension plan برنامه بازنشستگی
promotion ارتقا
salary حقوق
salary increase افزایش حقوق
sick pay حقوق زمان بیماری
staff restaurant رستوران کارکنان
training scheme برنامه آموزش
travel expenses هزینه های سفر
wages دستمزد
working conditions شرایط کاری
working hours ساعات کاری

گونه های شاغل ها

owner مالک
managing director مدیر عامل
director رئیس
manager مدیر
boss رئیس
colleague همکار
trainee کارآموز
apprentice وردست
volunteer داوطلب

ترک شغل

to fire اخراج کردن
to get the sack اخراج شدن (محاوره ای)
to resign استعفا
to retire بازنشسته
leaving date تاریخ ترک کار
redundant نیروی مازاد
redundancy اخراجنیروی مازاد
redundancy pay مبلغ بازخرید
retirement age سن بازنشستگی

باقی واژگان مفید

apprenticeship کارآموزی
department بخش
experience تجربه
factory کارخانه
fire drill تمرین اطفای حریق
health and safety بهداشت و ایمنی
internship کارآموزی
meeting جلسه
office دفتر
rate of pay نرخ پرداخت
reception پذیرش
security نگهبانی
strike اعتصاب
switchboard اپراتور
timekeeping ثبت زمان
trade union اتحادیه تعاونی
training course دوره آموزشی
work کار
work experience تجربه کار
to go on strike اعتصاب کردن
to be off sick مرخصی استعلاجی
self-employed خودفرما
unemployed بی کار
retired بازنشسته
اگر کلمه مرتبط دیگری را می‌شناسید که در اینجا نیامده لطفا در بخش نظرات پایین همین مطلب متذکر شوید تا بعد از بررسی به این قسمت اضافه شود.

 

….

گردآوری شده توسط سایت پرمطلب > فرهنگ لغت

www.pormatlab.com/dictionary

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا