ادعیه و اذکار
صحیفه سجادیه / دعاي آن حضرت به وقت رويدادهاي اندوه بار (۲۱)
وَ كان مِن دعائِه عليهالسلام اِذا حَزَنَهُ اَمرٌ وَ اَهَمَّتْهُ الْخَطايا
وَ كان مِن دعائِه عليهالسلام اِذا حَزَنَهُ اَمرٌ وَ اَهَمَّتْهُ الْخَطايا
« چون برنامهاى او را اندوهگین مىساخت »
اَللَّهُمَّ يا كافِىَ الْفَرْدِ الضَّعيفِ، وَ واقِىَ الْاَمْرِ الْمَخُوفِ،
الهى اى کفایت کننده تنهاى ناتوان، و اى نگهبان از حادثه ترسناک،
اَفردَتني الخَطايا فَلاصاحبَ مَعي, وَ ضَعفت عَن غَضَبکٍَ
خطاها مرا به تنهایى کشانده و یار و یاورى با من نیست، و از تحمل خشمت ناتوان شدهام و
فَلا مُؤَيِّدَ لى، وَاَشْرَفْتُ عَلى خَوْفِ لِقآئِكَ فَلا مُسَكِّنَ
پشتیبانى ندارم، و در معرض ترس لقاى توام و براى ترسم آرامبخشى
لِرَوْعَتى، وَ مَنْ يُؤْمِنُنى مِنْكَ وَ اَنْتَ اَخَفْتَنى؟ وَ مَنْ يُساعِدُنى
نیست، اگر بیمم دهى چه کسى مرا ایمنى دهد؟ و اگر تنهایم گذارى کیست
وَ اَنْتَ اَفْرَدْتَنى؟ وَ مَنْ يُقَوّينى وَ اَنْتَ اَضْعَفْتَنى؟ لايُجيرُ،
که مرا یارى دهد؟ و اگر ناتوانم سازى چه کسى توانم دهد؟
يااِلهى، اِلاّ رَبٌّ عَلى مَرْبُوبٍ، وَ لايُؤْمِنُ اِلاّ غالِبٌ عَلى
الهى، پرورده را جز پروردگار پناه ندهد، و مغلوب را جز غالب
مَغْلُوبٍ، وَ لايُعينُ اِلاّ طالبٌ عَلى مَطْلُوبٍ، وَ بِيَدِكَ يا
امان نبخشد، و مطلوب را جز طالب یارى نکند، و اى
اِلهى، جَميعُ ذلِكَ السَّبَبِ، وَ اِلَيْكَ الْمَفَرُّ وَالْمَهْرَبُ، فَصَلِّ
خداى من همه این وسائل به دست توست، و گریز و پناه هم به سوى توست، پس بر
عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ اَجِرْ هَرَبى، وَاَنْجِحْ مَطْلَبى. اَللَّهُمَّ
محمد و آلش درود فرست، و گریزم را به پناه خود بر، و حاجتم را برآور. الهى
اِنَّكَ اِنْ صَرَفْتَ عَنّى وَجْهَكَ الْكَرِيمَ، اَوْ مَنَعْتَنى فَضْلَكَ
اگر روى کریم خود را از من بگردانى، یا مرا از فضل بزرگت
الْجَسيمَ، اَوْ حَظَرْتَ عَلَىَّ رِزْقَكَ، اَوْ قَطَعْتَ عَنّى سَبَبَكَ،
بىنصیب کنى، یا روزیت را از من دریغ ورزى، یا رشته پیوندت را از من بگسلى،
لَمْاَجِدِالسَّبيلَ اِلى شَىْءٍ مِنْ اَمَلى غَيْرَكَ، وَلَمْاَقْدِرْ عَلى ما
راهى براى دستیابى به هیچ یک آرزوهایم جز وجود تو نخواهم یافت، و بر آنچه پیش توست جز به
عِنْدَكَ بِمَعُونَةِ سِواكَ، فَاِنّى عَبْدُكَ وَ فى قَبْضَتِكَ، ناصِيَتى
کمک تو دست نخواهم یافت، زیرا که من بنده تو و در قبضه قدرت توام، اختیارم
بِيَدِكَ، لا اَمْرَ لى مَعَ اَمْرِكَ، ماضٍ فِىَّ حُكْمُكَ، عَدْلٌ فِىَّ
بهدست توست، با فرمان تو مرا فرمانى نیست، حکم تو بر من جارى است، و قضایت در حق من براساس
قَضآؤُكَ، وَ لاقُوَّةَ لى عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطانِكَ، وَ
عدل است، و مرا قدرت خروج از قلمرو سلطنت تو نیست، و
لااَسْتَطيعُ مُجاوَزَةَ قُدْرَتِكَ، وَ لااَسْتَميلُ هَواكَ، وَ لااَبْلُغُ
بر تجاوز از قدرتت قدرت ندارم، و قادر بر جلب محبتت نیستم، و به خشنودیت
رِضاكَ، وَ لااَنالُ ما عِنْدَكَ اِلاّ بِطاعَتِكَ وَ بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ.
نتوانم رسید، و به آنچه نزد توست دست نخواهم یافت مگر به سبب طاعت و فضل و رحمت تو.
اِلهى اَصْبَحْتُ وَ اَمْسَيْتُ عَبْداً داخِراً لَكَ، لااَمْلِكُ لِنَفْسى
الهى شب را صبح کردم و روز را به شب بردم درحالى که بنده ذلیل توام، که جز به کمک تو بر جلب
نَفْعاً وَ لاضَرّاً اِلاّ بِكَ، اَشْهَدُ بِذلِكَ عَلى نَفْسى، واَعْتَرِفُ
نفعى و دفع زیانى قدرت ندارم، من در حق خودم به این خوارى و زمینگیرى شهادت مىدهم، و به ضعف
بِضَعْفِ قُوَّتى وَ قِلَّةِ حيلَتى، فَاَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى، وَ
قوّت و کمى تدبیر خود اعتراف مىکنم، پس به آنچه به من وعده دادهاى وفا کن، و
تَمِّمْ لى ما اتَيْتَنى، فَاِنّى عَبْدُكَ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ الضَّعيفُ
آنچه را عنایت فرمودهاى برایم کامل ساز، زیرا که من بنده بینوا، زار، ناتوان،
الضَّريرُ الْحَقيرُ الْمَهينُ الْفَقيرُ الْخآئِفُ الْمُسْتَجيرُ. اَللَّهُمَّ صَلِّ
دردمند، خوار، بىمقدار، فقیر، ترسان و پناهنده به توام. بارخدایا بر
عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ لاتَجْعَلْنى ناسِياً لِذِكْرِكَ فيما اَوْلَيْتَنى،
محمد و آلش درود فرست، و مرا از یاد خودت در آنچه به من عطا کردهاى گرفتار فراموشى مکن،
وَ لاغافِلاً لِاِحْسانكَ فيما اَبْلَيْتَنى، وَ لاايِساً مِنْ اِجابَتِكَلى
و از احسانت در آنچه به من مرحمت کردهاى غافل مساز، و از اجابت دعایم گرچه
وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّى، فىسَرّآءَ كُنْتُ اَوْضَرّآءَ، اَوْشِدَّةٍاَوْ رَخآءٍ،
به تأخیر افتد نومیدم مکن، چه در خوشى باشم یا ناخوشى، در سختى یا رفاه،
اَوْ عافِيَةٍ اَوْ بَلآءٍ، اَوْ بُؤْسٍ اَوْ نَعْمآءَ، اَوْ جِدَةٍ اَوْلَأْوآءَ، اَوْ
در سلامتى یا بلاء، در شدت حاجت یا آغوش نعمت، در دارایى یا تنگدستى،
فَقْرٍ اَوْ غِنىً. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَاجْعَلْ ثَنآئى
در فقر یا توانگرى. بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و چنان کن که ثناى
عَلَيْكَ، وَمَدْحى اِيّاكَ، وَحَمْدى لَكَ فىكُلِحالاتىحَتَّى
تو گویم، و مدح تو نمایم، و در تمام احوال چنان به سپاس تو برخیزم که به آنچه از دنیا نصیبم کنى
لااَفْرَحَ بِما اتَيْتَنى مِنَ الدُّنْيا، وَ لااَحْزَنَ عَلى ما مَنَعْتَنى
خوشحال نشوم، و بر آنچه مرا در دنیا از آن محروم مىدارى غمگین
فيها، وَاَشْعِرْ قَلْبى تَقْواكَ، وَاسْتَعْمِلْ بَدَنى فيما تَقْبَلُهُ مِنّى،
نگردم، و خانه دلم را جلوهگاه تقوا قرار ده، و بدنم را به کارى وادار که مقبول تو باشد،
وَاشْغَلْ بِطاعَتِكَ نَفْسى عَنْ كُلِّ مايَرِدُ عَلَىَّ، حَتّى لااُحِبَّ
و مرا با قرار دادنم در گردونه طاعت از هر اندیشه خلاف بازدار، تا چیزى را که تو نمىپسندى
شَيْئاً مِنْ سُخْطِكَ، وَ لااَسْخَطَ شَيْئاً مِنْ رِضاكَ. اَللَّهُمَّ
نپسندم، و چیزى را که از آن خشنودى ناپسند ندارم. الهى
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ فَرِّغْ قَلْبى لِمَحَبَّتِكَ، وَاشْغَلْهُ
بر محمد و آلش درود فرست، و قلبم را خلوتگه محبت خود ساز، و به یاد خود مشغول
بِذِكْرِكَ، وَانْعَشْهُ بِخَوْفِكَ وَ بِالْوَجَلِ مِنْكَ، وَ قَوِّهِ بِالرَّغْبَةِ
دار، و به خوف و هراس از خود نشاط بر عملش ده، و به رغبت به سوى خود
اِلَيْكَ، وَ اَمِلْهُ اِلى طاعَتِكَ، وَ اَجْرِ – بِهِ فى اَحَبِّ السُّبُلِاِلَيْكَ،
نیرومندش ساز، و به سوى طاعت خود تمایلش ده، و در خوشایندترین راههاى به سوى خودروانش ساز،
وَ ذَلِّلْهُ بِالرَّغْبَةِ فيما عِنْدَكَ اَيّامَ حَيوتى كُلِّها، وَاجْعَلْ تَقْواكَ
و در تمام دوره زندگیم این قلب را به رغبت در آنچه نزد توست رام گردان، و تقوایت را
مِنَ الدُّنْيا زادى، وَ اِلى رَحْمَتِكَ رِحْلَتى، وَ فى مَرْضاتِكَ
از دنیا توشهام کن، و کوچ مرا حرکت به سوى رحمتت قرار ده، و ورودم را به سرمنزل رضاى خود
مَدْخَلى، وَاجْعَلْ فى جَنَّتِكَ مَثْواىَ، وَهَبْ لى قُوَّةً اَحْتَمِلُ
مقرّر فرما، و در بهشتت جایم ده، و مرا قدرتى کرامت کن که به سبب
بِها جَميعَ مَرْضاتِكَ، وَاجْعَلْ فِرارى اِلَيْكَ، وَ رَغْبَتى فيما
آن تمام بارِ خشنودیت را بر دوش کشم، و فرارم را به سوى خودت، و رغبتم را
عِنْدَكَ، وَ اَلْبِسْ قَلْبِىَ الْوَحْشَةَ مِنْ شِرارِ خَلْقِكَ، وَهَبْ لِىَ
به آنچه نزد توست قرار ده، و لباس وحشت از شرار خلقت را بر دلم بپوشان، و انس به خودت
الْاُنْسَ بِكَ وَ بِاَوْلِيآئِكَ وَ اَهْلِ طاعَتِكَ، وَ لاتَجْعَلْ لِفاجِرٍ
و دوستانت و اهل طاعتت را به من ارزانى دار، و براى هیچ فاجر
وَ لا كافِرٍ عَلَىَّ مِنَّةً، وَ لا لَهُ عِنْدى يَداً، وَ لابى اِلَيْهِمْ حاجَةً،
و کافرى بر من منّت و نعمتى قرار مده، و روى نیازم را به طرف آنان مکن،
بَلِ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبى وَ اُنْسَ نَفْسى وَاسْتِغْنآئى وَ كِفايَتى
بلکه آرامش دل و راحت جان و بىنیازى و انجام گرفتن کارهایم را
بِكَ وَ بِخِيارِ خَلْقِكَ. اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
بر عهده خود و گزیدگان خلقت واگذار. بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست،
وَاجْعَلْنى لَهُمْ قَريناً، وَاجْعَلْنى لَهُمْ نَصيراً، وَامْنُنْ عَلَىَّ
و مرا همنشین آنان قرار ده، و مرا یار آنان قرار ده، و بر من منّت گذار که
بِشَوْقٍ اِلَيْكَ، وَ بِالْعَمَلِ لَكَ بِما تُحِبُّ وَ تَرْضى، اِنَّكَ عَلى
شوقم متوجه تو باشد، و برایت چنان کنم که دوست دارى و مىپسندى، زیرا که تو بر
كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، وَ ذلِكَ عَلَيْكَ يَسيرٌ.
همه کارى توانایى، و این همه بر تو آسان است.
.:: فهرست سایر ادعیه صحیفه سجادیه ::.