كليني با إسناد خود روايت ميكند از عبدالله بن سليمان كه ميگويد: از حضرت صادق عليه السّلام دربارۀ معناي قول خداوند عزّ و جلّ پرسيدم كه گفته است: وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلا . «و قرآن را به كيفيّت ترتيل بخوان!» مراد از ترتيل كدام است؟!
قَالَ: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَهِ عَلَيْهِ: بَيِّنْهُ تِبْيَانًا، وَ لَا تَهُذَّهُ [259] هَذَّ الشِّعْرِ؛ وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ. وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ؛ وَ لَايَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ ءَاخِرَ السُّورَةِ! [260]
«حضرت فرمود: أميرالمؤمنين صلوات الله عليه فرموده است: يعني آنرا خوب و واضح و روشن بخوان، و مانند خواندن شعر كه به سرعت ميخوانند مخوان كه درهم پيچيده شود و معنايش مفهوم نشود؛ و نيز مانند دانههاي شن ريزه و رَمل آنرا منتشر و متفرّق مكن كه جمعش مشكل باشد و بدين جهت نيز معنايش مفهوم نشود. وليكن طوري بخوانيد كه با آن دلهاي سخت و قلوب قاسيۀ خودتان را به فزع و دهشت افكنيد و به وحشت اندازيد! و وقتي قرآن ميخوانيد، قصد و نيّت شما آن نباشد كه به آخر سوره برسيد!» زيرا اين گونه خواندن، توجّه را از روي خود آيات برميدارد و متوجّه به اتمام سوره ميكند. شما بايد آيات را طوري بخوانيد كه روي هر آيه نظر اصلي خود را دوخته، و بهرۀ كامل خود را برداريد، و سپس به آيۀ ديگر رويد. و در صورتيكه مقصد شما تمام كردن سوره باشد، اين معني حاصل نخواهد شد.
شيخ طبْرِسي، از أبوبصير، از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه
ص 293
بدينگونه تفسير آورده است:
قَالَ: هُوَ أَنْ تَتَمَكَّثَ فِيهِ، وَ تُحْسِنَ بِهِ صَوْتَكَ.
«حضرت صادق فرمود: معني ترتيل آنستكه: در قرائتت درنگ كني، و صدايت را در قرائت قرآن نيكو بگرداني!»
و از آنحضرت نيز روايت است كه: إذَا مَرَرْتَ بِئَايَةٍ فِيهَا ذِكْرُ الْجَنَّةِ، فَاسْأَلِ اللَهَ الْجَنَّةَ! وَ إذَا مَرَرْتَ بِـَآيَةٍ فِيهَا ذِكْرُ النَّارِ، فَتَعَوَّذْ بِاللَهِ مِنَ النَّارِ! [261]
«چون به آيهاي رسيدي كه در آن ذكر بهشت بود، از خداوند بهشت را مسألت كن! و چون به آيهاي رسيدي كه در آن ذكر آتش بود، به خداوند از آتش پناه بر!»
در «ديوان منسوب به حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام» در ضمن وصيّتش به حضرت امام حسين عليه السّلام ميفر��ايد: [262]
أَ بُنَيَّ إنَّ الذِّكْرَ فِيهِ مَوَاعِظٌ مَنِ الَّذِي بِعِظَاتِهِ يَتَأَدَّبُ؟ ( 1 )
اقْرَأْ كِتَابَ اللَهِ جُهْدَكَ وَ اتْلُهُ يمَنْ يَقُومُ بِهِ هُنَاكَ وَ يَنْصَبُ ( 2 )
بِتَفَكُّرٍ وَ تَخَشُّعٍ وَ تَقَرُّب إنَّ الْمُقَرَّبَ عِنْدَهُ الْمُتَقَرِّبُ ( 3 )
ص 294
وَ اعْبُدْ إلَهَكَ ذَا الْمَعَارِجِ مُخْلِصًا وَ انْصِتْ إلَي الامْثَالِ فِيمَا تُضْرَبُ ( 4 )
وَ إذَا مَرَرْتَ بِئَايَةٍ مَخْشِيَّة تَصِفُ الْعَذَابَ فَقِفْ وَ دَمْعُكَ تَسْكُبُ: ( 5 )
يَا مَنْ يُعَذِّبُ مَنْ يَشَآءُ بِعَدْلِه لَا تَجْعَلَنِّي فِي الَّذِينَ تُعَذِّبُ ( 6 )
إنِّي أَبُوٓءُ بِعَثْرَتِي وَ خَطِيٓئَتِي هَرَبًا وَ هَلْ إلَّا إلَيْكَ الْمَهْرَبُ؟ ( 7 )
وَ إذَا مَرَرْتَ بِئَايَةٍ فِي ذِكْرِهَا وصِفَ الْوَسِيلَةُ وَ النَّعِيمُ الْمُعْجِبُ ( 8 )
فَاسْأَلْ إلَهَكَ بِالإنَابَةِ مُخْلِصًا دارَالْخُلُودِ سُؤَالَ مَنْ يَتَقَرَّبُ ( 9 )
وَ اجْهَدْ لَعَلَّكَ أَن تَحِلَّ بِأَرْضِهَا وَ تَنَالَ رَوْحَ مَسَاكِنٍ لَا تَخْرُبُ (0 1 )
وَ تَنَالَ عَيْشًا لَا انْقِطَاعَ لِوَقْتِهِ و تَنَالَ مُلْكَ كَرَامَةٍ لَا يُسْلَبُ ( 11 )
1 ـ اي نور ديدۀ من! در قرآن حكيم، مواعظ و اندرزهائي هست؛ پس كيست كه به مواعظش ادب گردد؟!
2 ـ تا مقداري كه توان داري كتاب الله را بخوان، و تلاوت كن آنرا در زمرۀ آنانكه از قرآن پاسداري نموده، و به جدّ و جهد مراعات آنرا مينمايند.
3 ـ قرائتت از روي تفكّر و خشوع و تقرّب باشد! زيرا شخص مقرّب در نزد خدا كسي است كه خود را بدو نزديك كند.
4 ـ و خداي بلند پايه و رفيع القدر خود را از روي اخلاص پرستش كن، و
ص 295
گوش فرادار به مَثَلهاي قرآن دربارۀ چيزهائي كه زده ميشود.
5 ـ و چون به آيۀ ترساننده و انذار آورندهاي رسيدي كه عذاب خدا را توصيف ميكند، در آنجا درنگ كن، در حاليكه اشكهايت ريزان باشد؛ و بگو:
6 ـ اي خدائي كه به سبب عدالتش عذاب ميكند آنرا كه بخواهد؛ مرا از زمرۀ معذَّبين قرار مده!
7 ـ من در اثر لغزش و گناهي كه نمودهام بسوي تو بازگشت كردهام؛ مگر بسوي غير تو هم فرارگاهي هست؟!
8 ـ و چون به آيهاي برسي كه در آن از وسيله و نعمتهاي شگفتآور خدا سخن به ميان آمده است،
9 ـ با انابه و اخلاص از خدايت تمنّا كن به تو دار خلود و جنّت رضوان را عنايت كند؛ تمنّاي شخص متقرّب بسوي خدا.
10 ـ و سعي و جدّيّت كن شايد خداوند تو را در زمينِ دار الخلد وارد كند، و از رَوح و نسيم مساكني كه هيچگاه زوال نميپذيرد و خراب نميشود بهرمند گردي!
11 ـ و به عيش ابدي و لذّات سرمدي نائل شوي، و به پادشاهي و عزّت كرامت و بزرگوارياي كه زوال ناپذير است دست بيابي!
و روي همين ملاك و مناط است كه در موقع قرائت قرآن واجب است آنرا استماع نمود، و اينكه سكوت به عمل آيد تا آيات قرآن بر دل مستمع بنشيند. چون اگر استماع نباشد، آيات فهميده نميشود؛ و بدون فهم اثري ندارد.
وَ إِذَا قُرِيَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُوا لَهُو وَ أَنصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ. [263]
ص 296
«و زمانيكه قرآن خوانده شود، شما گوش دهيد و خاموش شويد، به اميد آنكه مورد رحمت خداوندي واقع شويد!» [264]
ص 297
حضرت رسول صلّي الله عليه و آله و سلّم به ابن مسعود فرمودند:
اقْرَأْ! فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَهِ! أَقْرَأُ وَ عَلَيْكَ أُنْزِلَ؟! فَقَالَ: إنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْ غَيْرِي. فَكَانَ يَقْرَأُ وَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ عَيْنَاهُ تَفِيضَانِ.
وَ قَالَ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: مَنِ اسْتَمَعَ إلَي ءَايَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَهِ عَزَّوَجَلَّ، كَانَتْ لَهُ نُورًا يَوْمَ الْقِيَـٰـمَةِ. [265]
«قرآن بخوان! ابن مسعود گفت: يا رسول الله! قرآن بر تو نازل شدهاست؛ من بخوانم؟!
رسول خدا گفت: من دوست دارم از غير خودم بشنوم. ابن مسعود قرآن ميخواند و اشك از ديدگان رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم جاري بود.
و رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: كسيكه به يك آيه از كتاب خدا گوش فرا دارد، براي او نوري در روز قيامت است.»
و در روايت است كه: مردي از رسول خدا قرآن ميآموخت، چون به اين گفتار خدا رسيد:
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُو * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. [266]
«پس هر كس كه به قدر سنگيني يك ذرّه، كار خيري انجام دهد، آنرا ميبيند؛ و هر كس كه به قدر سنگيني يك ذرّه، كار بدي انجام دهد آنرا ميبيند.»
گفت: اين آيه براي من كافي است! و ديگر قرآن تعليم نگرفت، و از همانجا
ص 298
مراجعت كرد.
رسول خدا فرمود: انْصَرَفَ الرَّجُلُ وَ هُوَ فَقِيهٌ [267]. «اين مرد بازگشت درحاليكه مردي فقيه بود.»
و در اخبار، غافلين از قرآن و لاهين به قرآن را بسيار نهي نمودهاند.
در «كافي» با إسنادش، از عبدالله بن سِنان حديث ميكند از حضرتصادق عليه السّلام كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم گفت:
اقْرَءُوا الْقُرْءَانَ بِأَلْحَانِ الْعَرَبِ وَ أَصْوَاتِهَا! وَ إيَّاكُمْ وَ لُحُونَ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ أَهْلِ الْكَبَآئِرِ؛ فَإنَّهُ سَيَجِيٓءُ مِنْ بَعْدِي أَقْوَامٌ يُرَجِّعُونَ الْقُرْءَانَ تَرْجِيعَ الْغِنَآءِ وَ النَّوْحِ وَ الرُّهْبَانِيَّةِ، لَا يَجُوزُ تَرَاقِيَهُمْ؛ قُلُوبُهُمْ مَقْلُوبَةٌ وَ قُلُوبُ مَنْ يُعْجِبُهُ شَأْنُهُمْ. [268]
«قرآن را با آهنگهاي عرب و اصوات عرب بخوانيد. و مبادا كه با آهنگهاي اهل فسق و مبتلايان به معاصي كبيره بخوانيد! پس از من تحقيقاً كساني خواهند آمد كه قرآن را مانند آوازه خوانان و غناپيشگان، و مانند آوازخوانيهاي عزاخواني و مجالس مصيبت، و مانند آوازه خوانيهاي رهبانان، با ترجيع ميخوانند.
قرائت اين افراد قبول نميشود، و از تَرقُوَههايشان به بالا نميرود. (يعني در سينه ميماند و به سر و مركز انديشه نميرسد، و به گوش و چشم و مغز و دماغ نميرسد.) دلهاي اينگونه افراد واژگون است، و دلهاي آنانكه اين كيفيّت را نيكو ميشمارند.»
در مقابل اين افراد، كساني هستند كه قرآن را با تأمّل و دقّت ميخوانند،
ص 299
و آرام و با تفكّر؛ بطوريكه دلهاي آنها ميطپد، و آثار حزن و عشق در چهرهشان مشاهده ميشود، و قرآن به جانشان مينشيند.
فَإِلَـٰـهُكُمْ إِلَـٰـهٌ وَ'حِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِالْمُخْبِتِينَ * الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّـٰـبِرِينَ عَلَي' مَآ أَصَابَهُمْ وَ الْمُقِيمِي الصَّلَو'ةِ وَ مِمَّا رَزَقْنَـٰـهُمْ يُنفِقُونَ. [269]
«بنابراين، خداي شما خداي واحدي است، و شما بايد در برابر او تسليم باشيد. و اي پيغمبر ما! بشارت بده مردمان وارفته و درهم رفتۀ شوريده (متواضع متخاشع) را؛ آنان كه چون ذكر خدا شود، دلهايشان به هراس افتد، و شكيبايان در مشكلات و مصائب و واردات، و بپادارندگان نماز را، و آنانكه چون به آنها روزي برسانيم، از آن در راه ما انفاق مينمايند.»
و در «كافي» با إسناد متّصل خود روايت ميكند از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام كه فرمود:
قُرَّآءُ الْقُرْءَانِ ثَلَثَةٌ: رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْءَانَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً، وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوكَ، وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَي النَّاسِ. وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْءَانَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ، وَ أَقَامَهُ إقَامَةَ الْقِدْحِ [270]. فَلا كَثَّرَ اللَهُ هَؤُلآءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْءَانِ.
وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْءَانَ فَوَضَعَ دَوَآءَ الْقُرْءَانِ عَلَي دَآءِ قَلْبِهِ؛ فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ، وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ، وَ قَامَ بِهِ فِي مَسَاجِدِهِ، وَ تَجَافَي عَنْ فِرَاشِهِ.
فَبِأُولَٓئِكَ يَدْفَعُ اللَهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلا ٓءَ، وَ بِأُولَٓئِكَ يُدِيلُ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ مِنَ الاعْدَآءِ، وَ بِأُولَٓئِكَ يُنَزِّلُ اللَهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَآءِ.
ص 300
فَوَاللَهِ لَهَؤُلآءِ فِي قُرَّآءِ الْقُرْءَانِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الاحْمَرِ.[271] [272]و
«قاريان و خوانندگان قرآن سه دستهاند: مردي كه قرآن را ميخواند و آنرا سرمايۀ كسب دنيوي داشته، و بواسطۀ آن از ملوك و حكّام پيوسته جيرهميخورد. و با خواندن آن و درس آن، لقمۀ ناني تهيّه كرده، عيش و بساط خود را گسترده است. و به دارا بودن آن بر مردم بلندمنشي و بلندپروازي دارد.
و مردي است كه حروف و كلمات و اعراب و معنايش را هم ميداند، وليكن حدود و قوانين و مضامين آنرا ضايع كرده است؛ و همچون تيرهائي كه بهقدر و شكل و وزن هم ميتراشند و پهلوي هم ميچينند تا براي موقع تيراندازي بكار آيد، اينها هم حروف و آيات و تجويد و وقوف و مخارج و سائر جهات ظاهري را كاملاً مرتّب و منظّم مينمايند.
خداوند امثال اينگونه افراد را در ميان حاملين و پاسداران قرآن زياد نكند.
و مردي است كه قرآن را ميخواند و دواي حاصل از آنرا، چون مرهمي برروي درد دلش ميگذارد. شبهاي تار با قرآن سر و كار دارد و با تفكّر در آن
ص 301
بيداري ميكشد، و روزهاي گرم را با آن بسر ميبرد، و در هنگام سجدهها و نمازهايش قرآن را تلاوت ميكند، و بدينجهت پهلو از رختخواب بر كنار ميدارد.
بواسطۀ اين افراد ميباشد كه خداوند عزيز جبّار، بلا را از ميان مردم برميدارد. و بواسطۀ اين افراد ميباشد كه خداوند عزّوجلّ نوبت حكومت و ولايت را از دست دشمنان ميگيرد و به مؤمنان ميدهد. و بواسطۀ اين افراد ميباشد كه خداوند عزّوجلّ باران رحمت خود را از آسمان فرود ميآورد.
سوگند به خدا كه اين دسته در ميان قاريان قرآن، نايابتر از اكسير[273] هستند.»
و رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: مَا ءَامَنَ بِالْقُرْءَانِ مَنِ اسْتَحَلَّ مَحَارِمَهُ. [274]
«كسي كه محرّماتي را كه در قرآن وارد است حلال بداند، ايمان به قرآن نياورده است.»
دربارۀ قرائت قرآن با صداي بلند و يا آهسته در منازل، روايات بسياري وارد است:
ص 302
در «كافي» با إسناد متّصل خود روايت ميكند از لَيث بن أبي سليم مرفوعاً كه رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود:
نَوِّرُوا بُيُوتَكُم بِتِلا وَةِ الْقُرْءَانِ؛ وَ لَا تَتَّخِذُوهَا قُبُورًا كَمَا فَعَلَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَي: صَلُّوا فِي الْكَنَآئِسِ وَ الْبِيَعِ وَ عَطَّلُوا بُيُوتَهُمْ. فَإنَّ الْبَيْتَ إذَا كَثُرَ فِيهِ تِلَاوَةُ الْقُرْءَانِ، كَثُرَ خَيْرُهُ وَ اتَّسَعَ أَهْلُهُ وَ أَضَآءَ لاِهْلِ السَّمَآءِ كَمَا تُضِيٓءُ نُجُومُ السَّمَآءِ لاِهْلِ الدُّنْيَا. [275]
«خانههاي خود را با تلاوت قرآن نوراني كنيد، و مانند قبرها خشك و جامد و خاموش و تاريك نگيريد؛ شبيه يهوديان و مسيحيان كه نمازهاي خود را در كليساها و كنيسهها ميخوانند؛ و خانههاي خود را تعطيل نمودهاند.
چون در خانه اگر قرائت قرآن بسيار شود، خيراتش گسترش مييابد، و اهلش زياد ميشوند؛ و همانطور كه ستارگان آسمان به زمين نور ميدهند، اين خانه به ساكنين آسمانها نور ميفرستد.»
و در «كافي» از حضرت صادق عليه السّلام روايت ميكند كه فرمود:
إنَّ الْبَيْتَ إنْ كَانَ فِيهِ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ يَتْلُو الْقُرْءَانَ، يَتَرَآءَاهُ أَهْلُ السَّمَآءِ كَمَا يَتَرَآءَي أَهْلُ الدُّنْيَا الْكَوْكَبَ الدُّرِّيَّ فِي السَّمَآءِ. [276]
«اگر در خانه، مرد مسلمان به تلاوت قرآن مشغول شود، چنان اهل آسمان به تماشاي او مشغول ميشوند، مثل تماشائي كه اهل دنيا از ستارگان متلالي و درخشان آسمان ميكنند.» [277]
ص 303
و همچنين در «كافي» از ابن قَدّاح روايت ميكند از حضرت صادق عليهالسّلام كه اميرالمؤمنين صلوات الله عليه فرمودند:
الْبَيْتُ الَّذِي يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرْءَانُ وَ يُذْكَرُ اللَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ، تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ
ص 304
تَحْضُرُهُ الْمَلَٓئِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّيَاطِينُ وَ يُضِيٓءُ لاِهْلِ السَّمَآءِ كَمَا تُضِيٓءُ الْكَوَاكِبُ لاِهْلِ الارْضِ. وَ إنَّ الْبَيْتَ الَّذِي لَا يُقْرَأُ فِيهِ الْقُرءَانُ وَ لَا يُذْكَرُ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ فِيهِ، تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَٓئِكَةُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّيَاطِينُ. [278]
«خانهاي كه در آن قرآن بسيار خوانده شود و ذكر خداوند عزّوجلّ بسيار شود، بركتش زياد ميگردد، و فرشتگان در آن حضور مييابند، و شياطين از آنجا رخت بر ميبندند، و نور و روشني به اهل آسمان ميدهد همانطور كه ستارگان به اهل زمين نور و روشني ميدهند. و خانهاي كه در آن قرآن خوانده نشود و ذكر خداوند عزّوجلّ در آن برده نشود، بركتش كاهش مييابد، و فرشتگان حضور نمييابند، و شياطين در آنجا حاضر ميشوند.»
ولي البتّه براي آنكه قاري قرآن از معني و مراد آن كامياب گردد، به سرعت خواندن و گذشتن آن مطلوب نيست. در «كافي» با إسناد خود از محمّد ابن عبدالله آورده است كه گفت: به حضرت صادق ��ليه السّلام عرض كردم: أقْرَأُ الْقُرْءَانَ فِي لَيْلَةٍ؟! «من تمام قرآن را در يك شب بخوانم؟!»
قَالَ: لَا يُعْجِبُنِي أَنْ تَقْرَأَهُ فِي أَقَلَّ مِنْ شَهْرٍ! [279]
«فرمود: براي من جالب نيست كه قرآن را در كمتر از مدّت يك ماه بخواني!»
و ايضاً در «كافي» روايت ميكند از عليّ بن حمزه كه گفت: من بر حضرت صادق عليه السّلام وارد شدم. أبوبصير به آنحضرت گفت: من در يك شب از ماه رمضان، يك ختم قرآن را بنمايم؟!
حضرت فرمود: نه! گفت: در دو شب؟! حضرت فرمود: نه!
ص 305
گفت: در سه شب؟! حضرت با دست اشارهاي فرموده و گفتند: «ها» يعني عيب ندارد.
سپس به أبوبصير فرمود: يَا أَبَا مُحَمَّدٍ! إنَّ لِرَمَضَانَ حَقًّا وَ حُرْمَةً لَايُشْبِهُهُ شَيْءٌ مِنَ الشُّهُورِ. وَ كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ ] وَسَلَّمَ [ يَقْرَأُ أَحَدُهُمُ الْقُرْءَانَ فِي شَهْرٍ أَوْ أَقَلَّ.
إنَّ الْقُرْءَانَ لَا يُقْرَأُ هَذْرَمَةً، وَلَكِنْ يُرَتَّلُ تَرْتِيلا . فَإذَا مَرَرْتَ بِـَايَةٍ فِيهَا ذِكْرُ الْجَنَّةِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ سَلِ اللَهَ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّةَ؛ وَ إذَا مَرَرْتَ بِـَايَةٍ فِيهَا ذِكْرُ النَّارِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ تَعَوَّذْ بِاللَهِ مِنَ النَّارِ. [280]
«اي أبا محمّد! ماه رمضان حقّي و احترامي دارد كه سائر ماهها ندارند. و اصحاب محمّد صلّي الله عليه و آله و سلّم عادتشان بر اين بود كه: قرآن را در مدّت يك ماه يا كمتر از آن ميخواندهاند.
قرآن را نبايد با سرعت خواند، وليكن بايد آرام با حفظ موارد وقف و ادآ كلمات قرائت نمود. چون به آيهاي رسيدي كه در آن يادي از بهشت بود، درنگ كن و از خداوند بهشت را بخواه؛ و چون به آيهاي رسيدي كه در آن يادي از آتش بود نيز توقّف كن، و از آتش به خداوند پناه ببر!»
و نيز در «كافي» از حَريز، از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه فرمود:
الْقُرْءَانُ عَهْدُ اللَهِ[281] إلَي خَلْقِهِ؛ يَنْبَغِي لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ يَنْظُرَ فِي
ص 306
عَهْدِهِ، وَ أَنْ يَقْرَأَ مِنْهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسِينَ ءَايَةً.[282]
«قرآن كريم عهدنامه و پيمان نامهاي است از خدا به سوي خلقش؛ بنابراين سزاوار است مرد مسلمان در اين عهدنامه نظر افكند و هر روز، از آن به مقدار پنجاه آيه بخواند.»
يكي از آداب قرائت قرآن، خواندن آنست با صوت حَسَن، خواه در نماز باشد و خواه در غير نماز. سزاوار است هر وقت انسان قرآن را تلاوت ميكند، تكيه به صوت باشد يعني با آواز نيكو، نه بطور ساده؛ خواه با حال حزن و اندوه قرائت نمايد و خواه با حالِ شادي و مسرّت؛ در هر دو حال صداي خوب و صوت حسن مطلوب است.[283]
در «كافي» از عبدالله بن سنان روايت ميكند از حضرت صادق عليهالسّلام كه رسول اكرم صلّي الله عليه و آله فرمودند:
لِكُلِّ شَيْءٍ حِلْيَةٌ؛ وَ حِلْيَةُ الْقُرْءَانِ الصَّوْتُ الْحَسَنُ. [284]
«هر چيزي يك جمال و زيبائي و زيوري دارد؛ و جمال و زيور قرآن
ص 307
صداي نيكوست.»
و ايضاً در «كافي» از عليّ بن إسمعيل مَيْثَمي از مردي روايت كرده است كه حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام گفتند: مَا بَعَثَ اللَهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِيًّا إلَّا حَسَنَ الصَّوْتِ. [285]
«خداوند عزّ و جلّ هيچ پيامبري را مبعوث ننمود مگر آنكه صدايش نيكو بود.»
و از جملۀ آداب قرائت قرآن استعاذۀ به خداوند است: يعني پناه بردن به او از شرّ شيطان رجيم.
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَهِ مِنَ الشَّيْطَـٰـنِ الرَّجِيمِ.[286]
«و چون اراده كني قرآن بخواني، از شرّ شيطان رانده شده، به خدا پناه ببر و در تحت امان و پناه او درآي.»
معلوم است كه: معاني قرآن با آن عظمت اگر بر نفس امّارۀ شيطاني وارد شود، در صورت پليدي آن، صفاي خود را از دست ميدهد و معناي نازل و كوتاهي ميگيرد. و اين بواسطۀ تصرّف شيطان از راه نفس امّاره است، و راه علاجش آنستكه انسان در مصونيّت و عصمت خداوند درآيد تا از دستبرد او خلاص شود.
استعاذۀ به خدا تنها به أعوذُ بِاللَه گفتن نيست، بلكه دل به خدا دادن و در وقت قرائت، غير او را فراموش كردن و ذهن را صافي و از غير وي پاك نمودن است. و يكي از طرق تصفيۀ نفس، نفي خاطرات است كه در ��ثر تفكّر و تأمّل در قرآن با مجاهده پيدا ميشود.
ص 308
حسن بن عليّ بن شُعْبة حَرّانيّ در «تحف العقول» حديث دارد از حضرت أميرالمؤمنين عليه السّلام كه فرمود: لَا خَيْرَ فِي عِبَادَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَفَقُّهٌ؛ وَ لَا فِي قِرَآءَةٍ لَيْسَ فِيهَا تَدَبُّرٌ. [287]
«أبداً خيري در عبادت نيست در صورتيكه از روي فهم و درايت نباشد؛ و خيري در قرائت نيست در صورتيكه در آن تأمّل و تفكّر و تدبّر نباشد.»
قرآن خواندن در حال نماز ثوابش افزون است، و در زمان رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم قرآن را در نمازها ميخواندند، و پس از قرائت حمد از هر جاي قرآن قرائت مينمودند. سورۀ خاصّي معيّن نشده، و يك سورۀ كامل هم واجب نيست. اكتفا به چندين آيه نمودن، و يا يك سوره را در دو ركعت تقسيم نمودن، و يا در چندين ركعت پخش نمودن در صورتيكه سورۀ طويل باشد ممدوح است.
آري، چقدر خوب است انسان از آيات مختلفه در نماز بخواند، و همۀ قرآن را در نمازها بطور تناوب قسمت كند. البتّه در ابتداي هر ركعت بايد سورۀ حمد را بخواند، زيرا سورۀ حمد در حكم احوالپرسي از خداست، بيان صفات جمال و جلال اوست. چون كسي ابتداءً وارد نماز شود، و يا بعد از هر سجده كه بر ميخيزد و در حكم ابتداي سخن گفتن است، بايد حمد را بخواند، لَا صَلَوةَ إلَّا بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ. [288]
«هيچ نمازي تشريع نشده است مگر آنكه در اوّل هر ركعت از آن، سورۀ فاتحه تشريع شده است.»
ص 309
پس از احوالپرسي كامل كه تقاضاي نعمت ولايت و دوري از صراط مغضوبٌ عليهم و ضالّون است، بايد قرآن خواند؛ يعني گفتار خدا را كه عهدنامۀ اوست قرائت كرد؛ و از هر جاي قرآن ميتوان قرائت نمود.
در «كافي» با إسناد خود از عبدالله بن سليمان حديث ميكند از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام كه فرمود:
مَنْ قَرَأَ الْقُرْءَانَ قَآئِمًا فِي صَلَاتِهِ، كَتَبَ اللَهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِأَةَ حَسَنَةٍ. وَ مَنْ قَرَأَهُ فِي صَلَاتِهِ جَالِسًا، كَتَبَ اللَهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ خَمْسِينَ حَسَنَةً. وَ مَنْ قَرَأَهُ فِي غَيْرِ صَلَاتِهِ، كَتَبَ اللَهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ عَشْرَ حَسَنَاتٍ. [289]
«كسي كه قرآن را در حال ايستاده در نمازش بخواند، خداوند جزاي وي را در مقابل هر حرف يكصد حسنه مينويسد. و كسي كه قرآن را در حال نشسته در نمازش بخواند، خداوند جزاي وي را در مقابل هر حرف پنجاه حسنه مينويسد، و كسي كه قرآن را در غير نمازش بخواند، خداوند جزاي وي را در مقابل هر حرف ده حسنه مينويسد.»
حجّة الإسلام غَزالي اين روايت را از أميرالمؤمنين عليه السّلام تا «خَمْسِينَ حَسَنَةً» نقل كرده است، و تتمّهاي براي آن نقل نموده است كه:
وَمَنْ قَرَأَ فِي غَيْرِ صَلَوةٍ وَ هُوَ عَلَي وُضُوٓءٍ فَخَمْسٌ وَ عِشْرُونَ حَسَنَةً، وَ مَنْ قَرَأَ عَلَي غَيْرِ وُضُوٓءٍ فَعَشْرُ حَسَنَاتٍ. وَ مَا كَانَ مِنَ الْقِيَامِ بِاللَيْلِ فَهُوَ أَفْضَلُ، لاِنَّهُ أَفْرَغُ لِلْقَلْبِ. [290]
ص 310
«و كسيكه قرآن را در غير نمازش با وضو بخواند، بيست و پنج حسنه دارد. و كسيكه در غير نمازش با غير وضو بخواند، ده حسنه دارد. و آنچه از قرآن در شب در حال قيام خوانده شود، افضل است؛ چون دل را فارغتر
ص 311
ميكند.»
خداوند عليّ اعلي در قرآن مجيد توصيف ميكند اشخاصي را كه شب به قرائت قرآن و ذكر خدا در حال قيام و قعود، و به پهلو افتادن اشتغال دارند، و آنها را مدح نموده است؛ ولي قيام را بر قعود، و قعود را بر ذكر به پهلو مقدّم داشته است.
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَـٰوَ'تِ وَ الارْضِ وَ اخْتِلَـٰفِ الَّيْلِ وَ النَّهَارِ لآيَـٰتٍ لاِولِي الالْبَـٰبِ * الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَهَ قِيَـٰمًا وَ قُعُودًا وَ عَلَي' جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَـٰوَ'تِ وَ الارْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَـٰــذَا بَـٰطِلا سُبْحَ'نَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ * رَبَّنَآ إِنَّكَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ و وَ مَا لِلظَّ'لِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ * رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَـٰنِ أَنْ ءَامِنُوا بِرَبِّكُمْ فَئَامَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَ تَوَفَّنَا مَعَ الابْرَارِ *رَبَّنَا وَ ءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَي' رُسُلِكَ وَ لَا تُخْزِنَا يَوْمَ الْقِيَـٰمَةِ إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ. [291]
ص 312
«تحقيقاً در آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف شب و روز، نشانههائي از عظمت خداوند است براي صاحبان انديشه و عقل: آنانكه خداوند را در حال ايستاده و نشسته و به پهلو افتاده ميخوانند، و در خلقت آسمانها و خلقت زمين فكر ميكنند؛ كه بار پروردگارا! تو اينها را بيهوده نيافريدي. تو پاك و منزّه و مقدّسي! پس ما را از عذاب آتش دوزخ رهائي بخش!
بار پروردگارا! هر كه را تو داخل در آتش جهنّم كني، وي را ذليل و خوار و سرافكنده نمودهاي؛ و البتّه ستمگران و ظلم پيشگان يار و ناصري ندارند.
بار پروردگارا! ما شنيديم كه منادي ندا در ميداد: ايمان بياوريد، و به وحدانيّت اين پروردگار عظيم اقرار كنيد؛ بار پروردگارا! ما ايمان آورديم، و اعتراف به عظمت و وحدت تو داريم؛ بنابراين، درخواست و دعاي ما آنستكه: ما را مورد غفران و آمرزش خود قرار دهي، و از گناهان و سيِّئات ما درگذري، و ما را با ابرار و پاكان بميراني!
بار پروردگارا! از تو تقاضا داريم آنچه را كه بوسيلۀ پيغمبرانت به ما وعده دادي، عنايت بفرمائي! و در روز بازپسين ما را شرمنده و منكوب و مخذول مگرداني؛ البتّه عادت تو خُلْفِ وعده نيست!»
پاورقي
[259] ـ هَذَّ يَهُذُّ هَذًّا: با سرعت گذشتن.
[260] ـ «اصول كافي» ج 2، ص 614
[261] ـ تفسير «مجمع البيان» طبع صيدا، ج 5، ص 378
[262] ـ اين ابيات در «ديوان أميرالمؤمنين عليه السّلام» طبع سنگي، ص 6 و 7 است. و چون ابتداي اين اشعار با اين بيت:
أ حُسينُ إنّي واعظٌ و مُؤدِّبُ فافهَم فإنّ العاقلَ المُتأدِّبُ شروع شده است، لهذا آنرا از وصيّتهاي آنحضرت به فرزندش امام حسين عليهالسّلام شمرديم.
[263] ـ آيۀ 4 0 2، از سورۀ 7: الاعراف
[264] ـ حضرت استاد ما علاّمه آية الله طباطبائي نسبت به قرآن و حفظ آن و احترام آن عنايت خاصّي داشتند، و كراراً ميفرمودند: ما شيعيان حقّ قرآن را آنطور كه بايد و شايد عمل نمينمائيم. رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: من از خود دو متاع گرانقدر و نفيس باقي ميگذارم: كتاب خدا و عترت من؛ و اين دو از هم جدا نميشوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. عامّه عترت را كنار گذاشتند، و ما كتاب الله را؛ و چون اين دو قابل تفكيك از هم نيستند، بالنّتيجه دست هر دوي ما، هم از كتاب و هم از عترت كوتاه شد. فلهذا اسلام ما فقط اسلامي است صوري و خالي از محتوي.
نظير اين عبارت ـ البتّه نه به اين جامعيّت ـ از مرحوم آية الله حاجّ شيخ عبدالكريم حائري يزدي نقل شده است: مرحوم آية الله حاجّ سيّد أحمد زنجاني در كتاب «الكلام يجرّ الكلام» ج 2، ص 0 23 و 231، از ايشان حكايت ميكند كه فرموده است: پيغمبر صلّي الله عليه و آله دو چيز سنگين در ميان ما گذاشت: كتاب الله و عترت طاهره، ولي ما با سنّيها دست به دست هم داده، و هر دوي آنها را از بين برديم؛ ما كتاب الله را از بين برديم، آنان نيز عترت طاهره را.
و ايضاً ميگويد: مرحوم حاجّ شيخ، زياد اصرار داشت احترام ظاهري قرآن كاملاً حفظ شود. همان طوري كه اهل تسنّن هنگام قرائت قرآن، براي رعايت احترام، چاي و قليان نميدهند، ميفرمود: در مجالس ترحيم شيعه نيز اگر اين شيوه جاري شود بسيار خوب و به موقع است. ولي در مجالس شيعه چون عادت بر خلاف جاري بود، ترك آن در نهايت دشواري بود؛ اين بود كه فرمايش آن مرحوم عملي نميشد.
أقول: جلوي ضرر را از هرجا بگيري منفعت است. جلوگيري از اين كار نكوهيده براي آن مرجع عاليمقدار آسان بود، و امروز نيز آسان است. ما در مسجد قائم طهران در مدّت مديدي كه آنجا بوديم، دادن قهوه و چاي و سيگار بكلّي ممنوع بود. اين پيشنهاد را نموديم و مردم هم پذيرفتند و روي آن هم ايستادگي نموديم. و ايضاً استعمال دخانيات را بطور مدام منع نموديم، و در روي تابلوهاي نصب شده در ديوارهاي مسجد ممنوعيّت آنرابرايتازهواردين اعلام كرديم.
[265] ـ «المحجّة البيضآء في إحيآءِ الإحيآء» ج 2، ص 232، از طريق عامّه
[266] ـ آيۀ 7 و 8، از سورۀ 99: الزّلزلة
[267] ـ «سفينة البحار» ج 2، ص 414
[268] ـ «اصول كافي» ج 2، ص 614
[269] ـ ذيل آيۀ 34 و آيۀ 35، از سورۀ 22: الحجّ
[270] ـ در «مرءَات العقول» ج 12، ص 516 گويد: «إقامةَ القِدْح» كَأنّهُ تأكيدٌ لِلفِقْرةِ الاُولي أعني حِفظَ الحروف.
[271] ـ «اصول كافي» ج 2، ص 627
[272] ـ شيخ صدوق در «من لايحضره الفقيه» و فيض كاشاني در «وافي» ج 3، جزءِ 15، ص 65، در باب مواعظ أميرالمؤمنين عليه السّلام در وصيّت خويش به فرزندش: محمّد بن حنفيّه، به نقل از «من لايحضره الفقيه» روايت كردهاند كه فرمود:
وَ عَلَيْكَ بِتِلاوَةِ الْقُرْءانِ ] بِقِرآءَةِ الْقُرْءَانِ ـ نسخه [ وَ الْعَمَلِ بِهِ، وَ لُزومِ فَرآئِضِهِ وَ شَرآئِعِهِ، وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ، وَ أمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، وَ التَّهَجُّدِ بِهِ، وَ تِلاوَتِهِ في لَيْلِكَ وَ نَهارِكَ! فَإنَّهُ عَهْدٌ مِنَ اللَهِ تَعالَي إلَي خَلْقِهِ. فَهُوَ واجِبٌ عَلَي كُلِّ مُسْلِمٍ أنْ يَنْظُرَ في كُلِّ يَوْمٍ عَهْدَهُ وَ لَوْ خَمْسينَ ءَايَةً. وَ اعْلَمْ أنَّ دَرَجاتِ الْجَنَّةِ عَلَي عَدَدِ ءَاياتِ الْقُرْءانِ، فَإذا كانَ يَوْمُ الْقِيَمَةِ يُقالُ لِقارِيِ الْقُرْءانِ: اقْرَأْ و ارْقَ! فَلا يَكونُ في الْجَنَّةِ بَعْدَ النَّبيّينَ وَالصِّدّيقِينَ أرفَعُ دَرَجَةً مِنْهُ.
[273] ـ مراد از كبريت أحمر، اكسير است و آن، چيزي است كه چون به مس بزنند طلا ميشود، و آن غير از كيميا است؛ كيميا تركيباتي است با شرائط خاصّه كه نتيجۀ آن طلا خواهد شد.
[274] ـ «المحجّة البيضآء» ج 2، ص 219، به روايت عامّي؛ و قاضي قضاعي در «شهابالاخبار» شرح فارسي كلمات قصار پيغمبر خاتم صلّي الله عليه و آله، ص 332 و به شمارۀ 569
در «شهاب الاخبار» ص 326، به شمارۀ 546 آمده است: اقْرَإِ الْقُرْءانَ ما نَهاكَ فَإذا لَمْ يَنْهَكَ فَلَسْتَ تَقْرَؤُهُ. «قرآن ميخوان چندانكه ترا از معصيتها باز دارد؛ و چون قرآن خواني و از معصيتها باز نايستي همچنان باشد كه ناخوانده باشي.»
[275] ـ «اصول كافي» ج 2، ص 0 61
[276] همان مصدر
[277] ـ در كتاب «الفردوس الاعلي» مرحوم آية الله حاج شيخ محمّد حسين آل كاشف الغطآء (ره) در ص 269 و 0 27، از طبع دوّم فرمايد: از عيّاشي از خالد بن نسيج از حضرت صادق عليه السّلام روايت است كه: چون روز رستاخيز شود، نامۀ عمل انسان را به وي دهند، سپس به او گفته ميشود: اقْرَأْ «بخوان!». من عرض كردم: آيا ميداند در آن چه چيزهائي است؟ فرمود: خداوند او را چنان ميكند كه به خاطر ميآورد؛ بنابراين لحظهاي بر او نگذشته است و كلمهاي را نگفته است و گامي را برنداشته است و عملي را انجام نداده است، مگر اينكه همه را به خاطر ميآورد بطوريكه گويا همه را در آن ساعت بجا آورده است. قالوا يا وَيلَنا ما لِهَذا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إلاّ أحْصاها. «ميگويند: اي واي بر ما! چگونه اين نامۀ عمل از احصاء و شمردن هر عمل كوچك و هر عمل بزرگ، دريغ ننموده است؟»
و از ناحيۀ تجسّم اعمال: يَأْتي الْقُرْءَانُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ شافِعًا مُشَفَّعًا، أوْ شاكِيًا إلَي رَبِّهِ مِمَّنْ هَجَرَهُ أوْ لَمْ يَحْفَظْهُ. «قرآن به نزد او ميآيد در حاليكه يا شفاعت او را ميكند شفاعت مقبولي، و يا به پروردگارش از دست وي شكوه دارد كه او از كساني است كه از قرآن دوري كرده و آنرا مهجور گذارده است و يا آنكه آن را حفظ ننموده است.» وَ مَنْ قَرَأَ سورَةَ لا اُقْسِمُ وَ كانَ يَعْمَلُ بِها، بَعَثَها اللَهُ مَعَهُ مِنْ قَبْرِهِ في أحْسَنِ صورَةٍ تُبَشِّرُهُ وَ تَضْحَكُ في وَجْهِهِ حَتَّي يَجوزَ الصِّراطَ. «و كسيكه سورۀ لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَـٰمَةِ را بخواند و آنرا بكار بندد، خداوند آن سوره را همراه با او از قبرش به بهترين صورتي بر ميانگيزاند كه او را بشارت دهد و در چهرۀ او بخندد تا اينكه او از صراط عبور نمايد.» و برخي از سورههاي قرآن به صورت چهرههاي زيبا براي او جلوه مينمايد تا در قبرش با وي انس گيرد.
و از همين جاست كه وارد شده است: إنَّ أهْلَ الْجَنَّةِ جُرْدٌ مُرْدٌ؛ وَ الْمُتَكَبِّرونَ يُحْشَرونَ كَالذَّرِّ يَطَؤُهُمُ النّاسُ بِأَقْدامِهِمْ، وَ إنَّ ضِرْسَ أحَدِهِمْ كَجَبَلِ اُحُدٍ. «اهل بهشت بصورت جواناني كه ابداً مو در سيمايشان نروئيده است محشور ميگردند؛ و متكبّران محشور ميشوند مانند مورچگان كه مردم آنها را در زير گامهايشان لگدمال ميكنند، و دندان هر يك از آن مردم به اندازۀ كوه اُحد بزرگ است.» إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَ 'لَ الْيَتَـٰمَي' ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا. (سورۀ نسآء، صدر آيۀ 0 1 ) «حقّاً آن كسانيكه مالهاي يتيمان را از روي ستم ميخورند، فقط و فقط ايشان در دلهايشان آتش ميخورند.»
[278] ـ «اصول كافي» ج 2، ص 617
[279] همان مصدر
[280] 1ـ همان مصدر، ص 9 0 6
[281] ـ العهدُ: حِفظُ الشَّيءِ و مُراعاتُه حالاً بعدَ حالٍ، و سُمّيَ المُوثَّقُ الَّذي يَلْزَمُ مُراعاتُه عَهدًا؛ قالَ تَعَالَي: وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولاً، أي: أوْفوا بِحِفْظِ الايْمان. و عَهِدَ فُلانٌ إلي فلانٍ بعَهدٍ، أي: ألقَي إلَيه العهدَ و أوصاه بحِفظِه ـ قالَهُ الرّاغِب. (تعليقه)
[282] ـ «اصول كافي» ج 2، ص 9 0 6
[283] ـ گرچه قرائت قرآن با حالت حزن ممدوح است، ولي همان حزن نيز بهتر است با صداي خوب همراه باشد. در كتاب «المحجّة البيضآء» علاّمه محدّث كاشاني، ج 2، ص 226، از طريق عامّه از كتاب «إحيآء العلوم» روايت كرده است كه: قالَ رَسولُ اللَهِ صَلَّي اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إنَّ الْقُرْءَانَ نَزَلَ بِحُزْنٍ، فَإذا قَرَأْتُموهُ ��َتَحازَنوا.
و از طريق خاصّه از كتاب «كافي» از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: إنَّ الْقُرْءَانَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ، فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ. و نيز از «كافي» از حضرت صادق عليه السّلام روايت است: إنَّ اللَهَ أوْحَي إلَي موسَي بْنِ عِمْرانَ: إذا وَقَفْتَ بَيْنَ يَدَيَّ فَقِفْ مَوْقِفَ الذَّليلِ الْفَقيرِ، وَ إذا قَرَأْتَ التَّوْراةَ فَأَسْمِعْنيها بِصَوْتٍ حَزينٍ.
[284] ـ همان مصدر، ص 615
[285] 1ـ همان مصدر، ص 616
[286] ـ آيۀ 98، از سورۀ 16: النّحل
[287] ـ «تحف العقول» ص 4 0 2، رَواهُ مُرسلاً.
[288] ـ «مستدرك الوسآئل» ج 1، ص 274
[289] ـ «اصول كافي» ج 2، ص 611
[290] ـ بنابر نقل «المحجّة البيضآء» فيض كاشاني، ج 2، ص 0 22 و 221
قاضي قضاعي در شرح فارسي «شهاب الاخبار» كلمات قصار پيغمبر خاتم، در ص 91 و 92 به شمارۀ 216 آورده است: الْقُرْءَانُ غِنًي لا فَقْرَ بَعْدَهُ، وَ لا غِنًي دونَهُ. «قرآن توانگري است كه از پس آن درويشي نباشد، و بالاي آن توانگري نباشد.» واماممحمّد باقر عليهالسّلام گويد كه: هر كه در نماز قرآن خواند، به هر حرفي صد نيكي بيابد؛ و هر كه گوش بهقرآن دارد، خداي تعالي دعايش مستجاب گرداند و حاجتش روا كند. و حضرت مصطفي عليه السّلام فرمايد كه: بهترين شما آنكس است كه قرآن بياموزد و بياموزاند. و شريفترين امّت من آن بُوَد كه قرآن خوان بُوَد، و آنكه به شب نماز كند. و هر سرائي كه در آنجا قرآن خوانند، مأواي فرشتگان گردد و ديو از آنجا بِرَمد و خير و بركت بسيار بود و روزي بر ايشان فراخ بُوَد؛ و هر سرائي كه در آنجا قرآن نخوانند، مأواي شيطان گردد و ديو از آنجا نرمد و خير و بركت از آنجا برود و شرّ در آن سراي بسيار بود و روزي ايشان تنگ گردد. و قرآن خوان به قيامت آنوقت كه درماندهتر بود صورتي بيند كه از آن زيباتر نبُوَد، پس گويدش كه: مرا ميشناسي؟ گويد: نه! گويد: من آن قرآنم كه پيوسته مرا ميخواندي و از پيش ميفرستادي؛ پس دست وي بگيرد و به بهشت ببرد، و با مادر و پدر اين كس چندان نيكوئي بكند كه دنيا بر آن نباشد. ايشان گويند: ملكا! پادشاها! ما كرداري نياوردهايم كه بدان مستحقّ چنين نعمتي شويم!؟ ندا آيد كه: اين جزاي آن است كه شما فرزندان را قرآن بياموختيد.
و دلهاي زنگار گرفته جز به قرآن نيك نشود؛ كه قرآن حبل خداست كه بنده دست در آن زند، و قرآن عصمت است كه واپناهش جهد، و قرآن شفاعت است كه بنده بدان از جهل برهد، و قرآن نور است كه بنده بدان دين حقّ را ببيند، و قرآن نجاتست كه بنده بدان رستگار شود. و اهل قرآن اهل خدايند خاصّه؛ از هر آدمي جز از پيغمبران و امامان بهترند، و هر كه ايشان را دوست دارد خدا را دوست داشته باشد؛ و ايشان را خوار و حقير مداريد كه ايشان به نزديك خداي تعالي با قدر و منزلتاند. و حافظ قرآن چون به قرآن كار كند، روز قيامت با دو فرشته بُوَد. نام يكي سَفَرَۀ و نام يكي كِرَامٍ بَرَرَۀ.
و حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام فرمايد كه: هر كه از نظر، قرآن خواند خداي تعالي وي را از چشمهايش متمتّع و برخوردار گرداند و حساب مادر و پدر سهل گرداند و چيرگي شيطان بر وي نيارد. و حضرت مصطفي عليهالسّلام ميفرمايد كه: هر كه در شبي ده آيه از قرآن بخواند، از غافلانش ننويسند، و هر كه پنجاه آيه بخواند از ذاكرانش نويسند، و هر كه صد آيه بخواند از قانِتانش نويسند، و هر كه دويست آيه بخواند از خاشعانش نويسند، و هر كه سيصد آيه بخواند از فائزانش نويسند، و هر كه پانصد آيه بخواند از مجاهدانش نويسند، و هر كه هزار آيه بخواند قِنطارش خوانند و نويسند؛ و آن پنجاه هزار مثقال بود. و هر مثقال بيست و پنج قيراط بود، و هر قيراطي چندِ * كوه اُحد باشد، و مهترينش چندِ *آسمان و زمين باشد.
* ـ سيّد جمال الدّين محدّث اُرمَوي در تعليقه گويد: «چند» در اين دو مورد به معني مطلق مقدار است، يعني: به قدر و به اندازه.
[291] ـ آيات 0 19 تا 194، از سورۀ 3: ءال عمران