صفحه قبل

در كشورهاي‌ صنعتي‌ كندي‌ رشد جمعيّت‌ علّت‌ توسعۀ اقتصادي‌ نيست‌ بلكه‌ معلول‌ آنست‌

و در همين‌ كتاب‌ در ص‌ 226 مي‌گويد:

«در كشورهاي‌ توسعه‌ يافته‌، كُندي‌ افزايش‌ جمعيّت‌ پيش‌ از آنكه‌ سبب‌ توسعۀ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ باشد، نتيجه‌ و حاصل‌ آن‌ است‌. در كشورهاي‌ جهان‌ سوّم‌ نمي‌توان‌ افزايش‌ جمعيّت‌ را نخستين‌ سبب‌ كم‌ رشدي‌ دانست‌.»

و در ص‌ 43 مي‌گويد:

«با وجود معمول‌ بودن‌ شيوۀ كشاورزي‌ فشرده‌ (كشت‌ زياد روي‌ زمين‌ كم‌) «خاور دور» از هر هكتار 16 كنتال‌ برنج‌ بدست‌ مي‌آورد، و هند 8 / 11 كنتال‌، در


ص 260

صورتيكه‌ آمريكا از همين‌ مساحت‌ زمين‌ 36، و اروپا 45 كنتال‌ برداشت‌ ميكنند.

هند بطور متوسّط‌ از هر هكتار 7 كنتال‌ گندم‌ برداشت‌ ميكند، در حاليكه‌ اروپاي‌ غربي‌ از هر هكتاري‌ 45 كنتال‌ بدست‌ مي‌آورد. در مورد چارپايان‌ اهلي‌، بازدهي‌ متوسّط‌ تقريبي‌ سالانۀ يك‌ گاو، در خاور دور 160 ليتر، در آفريقا 240، در آمريكاي‌ لاتين‌ 410 ليتر است‌. در حالي‌ كه‌ اين‌ رقم‌ در آمريكاي‌ شمالي‌ 1320، و در اروپا بالغ‌ بر 1650 ليتر است‌.»

ودر ص‌ 90 مي‌گويد:

نسبت‌ درآمد ملّي‌ كه‌ در اختيار 20 % از ثروتمندترين‌ افراد جمعيّت‌ است‌ در سيلان‌ در ( 1950 ) 50 %، در هند 55 %، در پورتوريكو ( 1948 ) 56 %، در حاليكه‌ درآمريكااين‌ نسبت‌44 % است‌.»

در كتاب‌ «جامعه‌ شناسي‌ عقب‌ ماندگي‌» دكتر أحمد زرفروشان‌ در ص‌ 5 آورده‌ است‌:

«امروزه‌ پژوهشگران‌ پيشگانۀ اجتماعي‌ ـ كه‌ دست‌ پرورده‌ و تعليم‌ ديدۀ مكاتب‌ بلافصل‌ سرمايه‌داري‌ و سرمايه‌سالاري‌ هستند ـ ميتوانند در قالب‌ پژوهشهاي‌ ظاهراً اجتماعي‌ و فرهنگي‌ با استفاده‌ از روشها و امكانات‌ گوناگون‌ حتّی‌ نهائي‌ترين‌ خواسته‌ها و تمايلات‌ و نيازهاي‌ مردمان‌ كشورهاي‌ توسعه‌ نيافته‌ را بشناسند ؛ و پس‌ از شناختن‌، آنچه‌ مي‌ماند اينست‌ كه‌ هر گونه‌ سياست‌ بهره‌كشي‌ و گسترش‌ جوئي‌ را در لباس‌ پاسخگوئي‌ به‌ اين‌ نيازها و تمايلات‌ بپوشانند.»

در كتاب‌ «جامعه‌شناسي‌ فقر» ترجمۀ أحمد كريمي‌ ص‌ 206 آورده‌ است‌ كه‌:

«طبق‌ يك‌ منبع‌ ايتاليائي‌ 85 درصد ثروت‌ جهان‌ در اختيار 15 درصد جمعيّت‌ جهان‌ است‌. و در صورتيكه‌ يك‌ تحوّل‌ انقلابي‌ در وضعيّت‌ فعلي‌ صورت‌ نگيرد، در عرض‌ 20 سال‌ آينده‌ احتمال‌ دارد كه‌ نسبتهاي‌ مذكور به‌


ص 261

ترتيب‌ به‌ 90 درصد و 10 درصد تغيير يابد».

بازگشت به فهرست

مشكل‌ جهان‌ سوّم‌ نداشتن‌ حكّام‌ بصير و عادل‌ است‌، نه‌ فزوني‌ جمعيّت‌ و شرائط‌ اقليمي‌

جهان‌ سوّم‌ نيازمند ايدئولوژي‌ اسلام‌ مي‌باشد

از مجموع‌ بررسي‌هاي‌ فوق‌ كه‌ در اين‌ بحث‌ آورديم‌، در مي‌يابيم‌ كه‌ مبارزات‌ جهان‌ سوّم‌ با كشورهاي‌ پيشرفته‌، بايد در قالب‌ خصوص‌ ايدئولوژي‌ اسلام‌ شكل‌ گيرد تا بتواند به‌ نحوۀ صحيح‌، اجتماع‌ را بحركت‌ آورد و دست‌ متجاوزين‌ و ستمگران‌ و ظالمان‌ ر�� كوتاه‌ گرداند. و ابداً اشكال‌، مسأله‌ فزوني‌ جمعيّت‌ نيست‌، و نيز شرائط‌ اقليمي‌ و منطقه‌اي‌ در آن‌ دخالت‌ ندارند. فقط‌ و فقط‌ نداشتن‌ حُكّام‌ بصير و عادل‌ و دلسوز بوده‌است‌ كه‌ با ستمكاران‌ سازش‌ نموده‌، و ملّت‌ را گوسفندوار از دم‌ تيغ‌ آنان‌ مي‌گذرانيده‌اند.

دوكاسترو در كتاب‌ «انسان‌ گرسنه‌» ص‌ 353 تحت‌ عنوان‌ « شرائط‌ اقليمي‌، يك‌ بهانۀ بي‌پايه‌» مي‌نويسد: «مسأله‌ به‌ اندازه‌اي‌ از شرائط‌ اقليمي‌ جداست‌ كه‌ حتّی‌ در نواحي‌ مافوق‌ حارّه‌ با دستجاتي‌ برخورد ميكنيم‌ كه‌ شرائط‌ تغذيه‌شان‌ بمراتب‌ از سكنۀ آفريقاي‌ استوائي‌ و گرمسير بدتر است‌. و اين‌ امر در مورد اتّحاديّۀ جنوب‌ آفريقا و سرزمين‌هاي‌ انگليسي‌ افريقاي‌ جنوبي‌ بازوتولند، بچوآنالند، و سوآزيلند صدق‌ مي‌كند.»

و سپس‌ در ص‌ 355 مي‌نويسد: «گرسنگي‌ در اتّحاديّۀ جنوب‌ آفريقا بقدري‌ بوده‌ است‌ كه‌ از يازده‌ هزار شاگرد كه‌ مورد معاينه‌ قرار گرفتند، هشتاد و چهار درصد آنها روزانه‌ فقط‌ يكبار خوراك‌ مي‌خوردند، چهارده‌ و نُه‌ دهم‌ درصد آنها دوبار، و فقط‌ شش‌ درصد آنها سه‌ بار خوراك‌ مي‌خوردند.»

و در ص‌ 355 نيز اشاره‌ به‌ گرسنگي‌ در مستعمره‌هاي‌ انگليس‌ در جنوب‌ دور مي‌نمايد و مي‌نويسد:

«سكنه بازوتلند چنان‌ به‌ سرعت‌ افزايش‌ مي‌يابد كه‌ نظير آن‌ در آفريقا كمتر يافت‌ مي‌شود. در طيّ چهل‌ سال‌ اخير اين‌ جمعيّت‌ صد در صد اضافه‌ شده‌است‌. و اين‌ واقعيّتي‌ است‌ كه‌ بارديگر نظريّۀ ما را دائر بر اينكه‌ گرسنگي‌


ص 262

يكي‌ از عوامل‌ تراكم‌ جمعيّت‌ است‌ تأييد ميكند.»

دوكاسترو در همان‌ كتاب‌ ص‌ 66 و 67 تحت‌ عنوان‌ «گرسنگي‌، علّت‌ تراكم‌ جمعيّت‌» مي‌نويسد:

«كافي‌ است‌ يادآور شويم‌ سه‌ كشور جهان‌ كه‌ براستي‌ دچار فزوني‌ جمعيّت‌ هستند (چين‌، هند و ژاپن‌) هر سه‌ كشور قحطي‌ زده‌ مي‌باشند و تازه‌ هرچه‌ گرسنگي‌ و قحطي‌ آنها را بيشتر مصيبت‌ زده‌ مي‌كند و دچار ويراني‌ مي‌سازد، تعداد جمعيّتشان‌ بيشتر افزايش‌ مي‌يابد...

و از اينجا نتيجه‌ ميگيريم‌ كه‌ اگر ممكن‌ نباشد با تقليل‌ جمعيّت‌ و جلوگيري‌ از توليد نسل‌ گرسنگي‌ را از جهان‌ بر طرف‌ ساخت‌، امّا از راه‌ مبارزۀ با گرسنگي‌ بخوبي‌ مي‌توان‌ از كثرت‌ نفوس‌ كاست‌.

با سازمان‌ اقتصادي‌ كنوني‌ جهان‌، تنظيم‌ مواليد و تحديد جمعيّت‌ به‌ نظر ما كاري‌ است‌ كه‌ سبب‌ كاهش‌ باز هم‌ بيشتر محصولات‌ غذائي‌ ميگردد و بالنّتيجه‌ پديدۀ گرسنگي‌ را باز هم‌ شديدتر مي‌سازد، در حاليكه‌ به‌ اقدام‌ معكوس‌ كه‌ همانا افزايش‌ تعداد مردم‌ است‌ البتّه‌ نه‌ با افزايش‌ كمّي‌ بلكه‌ با افزايش‌ كيفي‌ و با ايجاد ارزش‌ و اعتبار بيشتر براي‌ وجود انسان‌ از راه‌ ارتقا سطح‌ تندرستي‌ و سلامت‌ او مي‌توان‌ بطور قطع‌ ميزان‌ محصول‌ را افزايش‌ داد.»

دوكاسترو سپس‌ اشاره‌ به‌ سه‌ ميليون‌ انسان‌ مبتلا به‌ بيماري‌ مالاريا مي‌نمايد كه‌ فقط‌ مصرف‌ كننده‌ مي‌باشند در صورتيكه‌ نيروهاي‌ انساني‌ ارزنده‌اي‌ براي‌ توليد به‌ شمار مي‌روند.

باري‌ ! دربارۀ‌ اين‌ مطلب‌ از رساله‌، ما فقط‌ به‌ شرح‌ و تفصيل‌ مختصري‌ پرداختيم‌ براي‌ آنكه‌ اطراف‌ و جوانب‌ مطلب‌ روشن‌ گردد. و اگر مي‌خواستيم‌ به‌ شرح‌ مفصّلي‌ بپردازيم‌، سخن‌ به‌ درازا مي‌كشيد و موجب‌ ملال‌ مي‌گشت‌. ترسم‌آزرده‌ شوي‌ ورنه‌ سخن‌ بسيار است‌ !

در وضع‌ فعلي‌، آباداني‌ كشور ما به‌ ازدياد جمعيّت‌ است‌ نه‌ كاهيدن‌ آن‌ !


ص 263

ما امروز فرد كم‌ داريم‌، دكتر كم‌ داريم‌، پرستار كم‌ داريم‌، كارگر كم‌ داريم‌، كشاورز كم‌ داريم‌، در بيمارستانها مريضان‌ را بواسطۀ كمبود پرسنل‌ جواب‌ مي‌كنند ؛ ميوه‌هاي‌ باغهاي‌ روستاها به‌ علّت‌ كمبود و يا نبود كارگر به‌ زمين‌ مي‌ريزد و تلف‌ مي‌گردد ؛ براي‌ ساختمان‌ منازل‌، عمله‌جات‌ كم‌ يابند، اينك‌ كه‌ افغانيها را اخراج‌ مي‌كنند ارزش‌ عملۀ ايراني‌ در مشهد مقدّس‌ به‌ روزي‌ 9000 ريال‌ رسيده‌ است‌.

بازگشت به فهرست

تشويق‌ روستائيان‌ به‌ راحت‌طلبي‌، روستاها را خراب‌ نموده‌ است‌

علّت‌ اين‌ امر هجوم‌ مردم‌ از روستاها به‌ شهرها و ورود در مدارس‌ تا سطح‌ دانشگاه‌ است‌. فلان‌، پسر مشهدي‌ فلان‌ كشاورز، به‌ عمل‌ كشاروزي‌ سر فرود نمي‌آورد ؛ ميخواهد به‌ شهر بيايد و در مسابقات‌ فوتبال‌ و واليبال‌ شركت‌ كند ! لهذا روستاها رو به‌ ويراني‌ گذارده‌است‌ ؛ به‌ چند علّت‌:

1 ـ تشويق‌ روستائيان‌ به‌ تمدّن‌ نوين‌ و داشتن‌ تلويزيون‌ و راديو، و عادت‌ دادن‌ ايشان‌ به‌ سوخت‌ زمستان‌ از گاز و يا بخاري‌ نفتي‌، كه‌ در اينصورت‌ سوخت‌ وافي‌ نيست‌ و روستائيان‌ كارگر و اهل‌ عمل‌ بايد اوقاتشان‌ را صرف‌ تماشا كنند.

2 ـ راحتي‌ زندگي‌ در شهرها و دسترسي‌ به‌ پزشك‌ و مدرسه‌ و اسباب‌ و آلات‌ متجمّلانه‌.

3 ـ فروختن‌ اراضي‌ روستا به‌ متموّلين‌ شهري‌ و ساختن‌ پارك‌ و عمارت‌ ييلاقي‌ براي‌ خود و بالنّتيجه‌ ضايع‌ شدن‌ محصول‌ باغي‌ و زراعتي‌.

4 ـ مبتلا كردن‌ روستائيان‌ به‌ خريد اشيا شهري‌ همچون‌ چراغهاي‌ برقي‌، و حمل‌ و نقل‌ تيرآهن‌ و لوازم‌ ساختماني‌ شهري‌، و در نتيجه‌ از ميان‌ برداشته‌ شدن‌ محصول‌ و دامداري‌ و عدم‌ قناعت‌ و اكتفا به‌ تيرهاي‌ چوبي‌ و موادّ سوختني‌ كه‌ در همان‌ دِه‌ از خُرده‌ هيزمها و تپاله‌هاي‌ گاو تهيّه‌ ميكردند و تمام‌ زمستانشان‌ را با استفاده‌ از سوخت‌ و حرارت‌ آن‌ به‌ خوشي‌ مي‌گذرانيدند ؛ و امّا اينك‌ كه‌ به‌ برق‌ و گاز و نفت‌ مبتلا شده‌اند و اين‌ موادّ بطور مستمرّ و مرتّب‌ به‌ آنها


ص 264

نمي‌رسد، در زمستانها دچار سرما و تاريكي‌ مي‌شوند و لذا خانه‌هايشان‌ را ترك‌ ميكنند و به‌ شهر روي‌ مي‌آورند.

در دو سال‌ پيش‌ كه‌ اطبّاء براي‌ كسالت‌ قلب‌ حقير الزام‌ نمودند تابستان‌ را گرچه‌ چند هفته‌اي‌ باشد به‌ محلّ خوش‌ آب‌ و هوا برويم‌، بمدّت‌ پانزده‌ روز به‌ يكي‌ از نقاط‌ اطراف‌ مشهد مقدّس‌ به‌ نام‌ «أخْلمَد» رفتيم‌. روستائيست‌ كه‌ چون‌ راهش‌ تا شهر نسبةً دور است‌ و جادّه‌اش‌ خاكي‌ است‌ دست‌ مردم‌ شهرنشين‌ بدانجا كمتر باز شده‌ است‌. امّا حقيقةً از لحاظ‌ ملائم‌ بودن‌ هوا و لطيف‌ بودن‌ آب‌، حكايت‌ از روستاي‌ قمصر كاشان‌ مي‌نمود. فراواني‌ آب‌ و زمين‌ قابل‌ بهره‌برداري‌ براي‌ انواع‌ ميوه‌جات‌ وكشت‌ بطوري‌ بود كه‌ اگر شخص‌ دلسوزي‌ در آنجا تصدّي‌ داشت‌، مي‌توانست‌ با غرس‌ اشجار بسيار با اسلوب‌ فنّي‌ صحيح‌ و توزيع‌ آب‌ به‌ نحو درست‌، ميوۀ قسمتي‌ از شهرستان‌ مشهد را تنها از آنجا تهيّه‌ كند؛ امّا بواسطۀ همين‌ اموري‌ كه‌ ذكر شد، مردم‌ سكنۀ آنجا به‌ شهر روي‌ آورده‌اند؛ و از هفتصد خانوار بومي‌ فعلاً چهارصد خانوار باقي‌ مانده‌ است‌. خانه‌ها خراب‌ و غبار آلوده‌، پلها شكسته‌ و از هم‌ پاشيده‌، محصول‌ آن‌ بواسطۀ كمبود مربّي‌ در شرف‌ خرابي‌، درختهاي‌ گردو و گيلاس‌ وقفي‌، ميوه‌اش‌ براي‌ جوانان‌ شهري‌ كه‌ در ايّام‌ تعطيل‌ براي‌ تفرّج‌ به‌ آنجا ميروند و از درختها بالا ميروند ؛ ضايع‌ و غير قابل‌ بهره‌برداري‌.

آن‌ دِه‌ چراغ‌ برق‌ دارد، ولي‌ اگر كسي‌ لامپ‌ منزلش‌ محتاج‌ به‌ تعويض‌ گردد، بايد تقريباً يكصد و پنجاه‌ كيلومتر راه‌ طيّ كند و به‌ شهر بي��يد و يك‌ لامپ‌ خريداري‌ كند. دكّاني‌ كه‌ اين‌ وسائل‌ را بفروشد در آنجا وجود ندارد.

آب‌ اخلمَد در گوارائي‌ شرب‌ و كثرت‌ معروف‌، و زمين‌ در نهايت‌ استعداد؛ ولي‌ زمين‌ بدون‌ حاصل‌ و آب‌ باطل‌ و هرز مي‌رود.

اين‌ منظره‌ و اين‌ وضع‌ مرا بخاطر آورد از جدّيّت‌ و قدردانستن‌ و پشت‌كار ژاپني‌ها و بهرۀ بسيار بردن‌ آنها از زمين‌ اندك‌ كه‌ در «سفرنامۀ برادران‌ اميدوار»


ص 265

خوانده‌ بودم‌، آنجا كه‌ مي‌گويند:

«ژاپن‌ را نبايستي‌ تنها در شهر «توكيو» جستجو كرد. نقاط‌ جالب‌ اين‌ كشور افسانه‌اي‌ اينجا و آنجا پراكنده‌اند...

بسوي‌ هيروشيما، كعبه‌ صلح‌

ما بوسيلۀ موتورسيكلت‌هاي‌ خود از توكيو بيرون‌ آمديم‌، و پس‌ از يكي‌ دو ساعت‌ رانندگي‌ به‌ مناطق‌ كشاورزي‌ رسيديم‌. كشاورزان‌ ژاپني‌ بر اثر فقدان‌ زمين‌ كافي‌ حتّی‌ از قطعۀ زميني‌ كه‌ ميان‌ خطوط‌ راه‌آهن‌ مي‌باشد استفاده‌ برده‌ و برنج‌ كاري‌ كرده‌ بودند.

در اين‌ مناطق‌ كوهستاني‌ كاشت‌ توت‌ فرنگي‌ رواج‌ بسيار دارد. بوته‌هاي‌ توت‌ فرنگي‌ را در دامنۀ كوههاي‌ پرشيب‌ كاشته‌ بودند، تا بخار متصاعد از دريا به‌ آنها اصابت‌ كند. امّا چون‌ هوا سرد بود و ممكن‌ بود به‌ توت‌فرنگي‌‌ها آسيب‌ برسد، ديديم‌ هر بوتۀ توت‌ را داخل‌ پاكت‌ كرده‌اند و سر آنها را بسته‌اند. هنگام‌ شب‌ با نايلن‌ و پارچه‌ روي‌ آنها را مي‌پوشانند. و ما از اينهمه‌ حوصله‌ و بردباري‌ نزديك‌ بود شاخ‌ در بياوريم‌.» [118]

بايد دانست‌ كه‌ تصوّر نگردد اين‌ زحمتها را براي‌ عيش‌ راني‌ و سورچراني‌ خود مي‌كنند ؛ ابداً ! ابداً ! تمام‌ اين‌ توت‌فرنگيها و احياناً بعضي‌ از ميوه‌جات‌ مثل‌ خيار را صادر مي‌كنند و خودشان‌ هيچ‌ نمي‌خورند براي‌ آنكه‌ ارز كشورشان‌ بالا رود و استقلال‌ اقتصادي‌ پيدا نمايند. و لهذا مي‌بينيد بعد از بمب‌ خانمان‌برانداز آمريكا بر شهر هيروشيما كه‌ 000 , 200 نفر را در آنِ واحد سوزانيد و گدازانيد و مبدّل‌ به‌ خاكستر نمود و كسي‌ پس‌ از اين‌ واقعه‌ و شرائط‌ صلح‌، گمان‌ نمي‌برد كه‌ ژاپن‌ تا قرنها بتواند سر بلند كند و بر روي‌ پاي‌ خودش‌ بايستد ؛ امروز نه‌ تنها با آمريكا تنه‌ مي‌زند، بلكه‌ در بسياري‌ از صنايع‌ الكترونيكي‌ از آنجا مقدّم‌ و بازارش‌


ص 266

در عرصۀ جهان‌ مقبول‌ است‌.

بازگشت به فهرست

استعمار با تشويق‌ به‌ ورزش‌، مردم‌ را سرگرم‌ ميكند ؛ و از دانشهاي‌ اصيل‌ مي‌اندازد

جوانان‌ فداكار و مؤمن‌ و متعهّد و تربيت‌ شده‌ و اسلام‌ و تشيّع‌ چشيدۀ ما، پس‌ از انقلاب‌ بايد چنين‌ بوده‌ باشند تا إن‌ شآء الله‌ تعالي‌ ثمرات‌ حقّ و حقيقت‌، و واقع‌ و واقعيّت‌ در آنها بروز كند و هر لحظه‌ گامي‌ در صبر و شكيبائي‌ و تحمّل‌ رنج‌، و خشن‌ پوشي‌ و جَشَب‌ نوشي‌ به‌ جلو بردارند تا به‌ مقصد أسني‌ و ذروۀ أعلا نائل‌ آيند و گرنه‌ با مسابقات‌ ورزشي‌ و سرگرم‌ شدن‌ به‌ مسائل‌ جنبي‌ و تماشاي‌ صحنه‌هاي‌ تلويزيون‌، و استماع‌ اخبار مفصّلۀ راديوئي‌، و خواندن‌ صفحات‌ عريض‌ و طويل‌ روزنامه‌ و مجلت‌ دربارۀ‌ ورزش‌ و تمجيد و تحميد از آن‌، كاري‌ ساخته‌ نيست‌ ؛ و جز انعطاف‌ افكار و انديشه‌ها از محور اصلي‌ و تمركز به‌ مبدأ درد و راه‌ درمان‌ به‌ اين‌ امور فرعيّه‌ كه‌ جز تماشاگري‌ نيست‌ ثمري‌ ندارد ؛ و جز باطل‌ كردن‌ ثمرۀ انقلاب‌ كه‌ ازدياد رشادت‌ و دلاوري‌ مي‌باشد بهره‌اي‌ نمي‌زايد ؛ و هيچ‌ نتيجه‌اي‌ عائد و واصل‌ نخواهد گشت‌.

مي‌گويند: استعمار عميق‌ براي‌ از بين‌ بردن‌ نيروي‌ اصيل‌ فكري‌ و بدني‌، رواني‌ و مادّي‌، مردم‌ را در جهان‌ سوّم‌ از مشغول‌ شدن‌ در علوم‌ اصيل‌ و دانشهاي‌ متنوّعۀ استقلال‌ دهنده‌ و مركزيّت‌ آفريننده‌، با توسّل‌ به‌ انواع‌ وسائل‌تبليغاتي‌ وسيع‌ و گستردۀ خود، به‌ امور ورزشي‌ سوق‌ ميدهد ؛ تا با اشتغال‌ افكار و توجّه‌ عامّه‌ از كودك‌ و جوان‌ و از بُرنا و پير، و از زن‌ و مرد بدين‌ امور، ايشان‌ را از مقصد بيندازد و كار خودش‌ را بكند و پيش‌ ببرد.

بازگشت به فهرست

رواج‌ ورزش‌ در آرژانتين‌ و برزيل‌ براي‌ آنست‌ كه‌ اين‌ دو كشور غارت‌ زده‌ لحظه‌اي‌ بخود نيايند

گويند: در آرژانتين‌ و برزيل‌ پيوسته‌ مسابقات‌ فوتبال‌ و غيره‌ در اعلا درجه‌ وجود دارد و جوانان‌ دسته‌ دسته‌ بدان‌ متوجّه‌، و پيران‌ و كهنسالان‌، با تماشاي‌ بازي‌ جوانانشان‌ لذّت‌ مي‌برند. اين‌ براي‌ آنست‌ كه‌ اين‌ دو كشور غارت‌ زدۀ‌ آمريكاي‌ لاتين‌ از دست‌ استعمار لحظه‌اي‌ بخود نيايند و تأسّف‌ بر مافات‌ نخورند و نتوانند سر بلند كنند ؛ و لهذا مي‌بينيم‌ بقدري‌ ورزش‌ در اين‌ دو كشور رواج‌ يافته‌ است‌ كه‌ غالباً برندگان‌ مسابقه‌ از اينجاها بر ميخيزند، نه‌ از خود


ص 267

مستعمرين‌ نظير آمريكا و انگلستان‌.

آنگاه‌ خود مستعمرين‌ بدينها مدال‌ افتخار ميدهند كه‌ در بازي‌ برنده‌ شده‌اي‌ حتّی‌ از آمريكا و اسپانيا و بلژيك‌ و امثالها جلو افتادي‌ ! امّا در دلشان‌ به‌ ريش‌ آنها مي‌خندند كه‌ ما با اين‌ وسائل‌ ارز شما را برديم‌، منافع‌ ملّي‌ غير خالصتان‌ را تاراج‌ نموديم‌. آنگاه‌ با استقراض‌ و نياز حتمي‌ به‌ مساعدت‌ ما، ساليانه‌ با ميلياردها دلار فقط‌ از سود و بهره‌ و رباي‌ اموالتان‌ 20 % مفت‌ خورديم‌!!!

در سالهاي‌ 1970 و 1971، مبلغ‌ 8819 ميليون‌ دلار سود سرمايه‌گذاري‌ بخش‌ خصوصي‌، رسماً از جهان‌ سوّم‌ خارج‌ شده‌است‌.

عجيب‌ است‌ كه‌ ما خود را مسلمان‌ مي‌دانيم‌ و پيرو حضرت‌ محمّد صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌، و شيعه‌ مي‌دانيم‌ و پيرو حضرت‌ عليّ عليه‌ السّلام‌ و تبعيّت‌ از آنهمه‌ مشكلات‌ و رنجها ؛ آنگاه‌ براي‌ عناويني‌ نيرنگ‌ آفرين‌، كودك‌ فريب‌، چون‌ زيبائي‌ شهر و راحت‌ زيستن‌ و امثالها آنقدر سقوط‌ كنيم‌ تا حاضر به‌ نسل‌ كشي‌ گرديم‌ و يك‌ ميليون‌ زن‌ جوان‌ بارآور، و هشتادهزار مرد جوان‌ بارآور، خودشان‌ را بدست‌ دشمن‌ عقيم‌ سازند ؛ و نسل‌ مؤمن‌ مسلمان‌ شيعۀ ياور امام‌ زمانشان‌ را تا روز قيامت‌ از صحنۀ روزگار برچينند !!!

و با شعارهاي‌ كوتاهتر از فكر كودك‌ و انديشۀ اطفال‌: فرزند كمتر، زندگي‌


ص 268

بهتر كارمان‌ بجائي‌ برسد كه‌ بر همّت‌ و پركاري‌ و صبر ژاپني‌ها غبطه‌ بخوريم‌ و آرزو كنيم‌ آنان‌ را الگوي‌ عمل‌ خود در تحمّل‌ مصائب‌ و مشكلات‌ قرار دهيم‌ ! در همين‌ متن‌ «رسالۀ نكاحيّه‌» ذكر شد كه‌ جمعيّت‌ كشور ژاپن‌ يكصد و سي‌ ميليون‌ و مساحت‌ آن‌ يك‌ پنجم‌ كشور ايران‌ مي‌باشد ؛ و بنابراين‌ تراكم‌ جمعيّتشان‌ سيزده‌ برابر ايران‌ است‌.

بازگشت به فهرست

در اثر كار و فعّاليّت‌ مي‌توان‌ تمام‌ زمينهاي‌ حاصلخيز مملكت‌ را مانند ژاپن‌ و هلند آباد نمود

كشور هلند بقدري‌ كوچك‌ است‌ كه‌ تنها به‌ اندازۀ استان‌ مازندران‌ ما مي‌باشد، امّا در اثر كار و فعّاليّت‌ و رنج‌ بسيار بقدري‌ دامداري‌ را گسترش‌ داده‌ است‌ كه‌ پيوسته‌ كشتيهاي‌ موادّ حيواني‌ از پنير و كره‌ و شير و غيرها (كه‌ در ساحل‌ آن‌ لنگر انداخته‌ تا نوبت‌ برسد، و آن‌ موادّ را به‌ دنيا حمل‌ نمايند) آمادۀ حركت‌ مي‌باشند.

تمام‌ اين‌ زحمات‌ را بر روي‌ زمين‌ مصنوعي‌ و خاك‌ مصنوعي‌ بعمل‌ مي‌آورند ! يعني‌ چه‌ ؟!

كشور هلند كوچك‌ است‌ و مقدار بسياري‌ از مرز آنرا دريا احاطه‌ كرده‌ است‌، و پيوسته‌ در اثر طغيان‌ آب‌ و جزر و مدّ دريا و طوفانها مقداري‌ از دريا در خاك‌ آن‌ كشور نفوذ مي‌نمود و سواحل‌ آن‌ را جز دريا ميكرد. هلنديها آمدند و با سدّبندي‌ محكم‌ و استوار و گسترده‌ در تمام‌ اطراف‌ مرز متّصل‌ به‌ ساحل‌،نه‌ تنها خاك‌ اصلي‌ خودشان‌ را حفظ‌ نمودند، بلكه‌ به‌ پيش‌ تاخته‌، تا سر حدّ امكان‌ ساحل‌ دريا را توسعه‌ دادند و دريا را جز خاك‌ خودشان‌ كردند. و بنابراين‌ نه‌ تنها از ضرر جزر و مدّ آسوده‌ گشتند، بلكه‌ مقداري‌ از دريا را كه‌ سدّ بندي‌ كرده‌ بودند، روي‌ آن‌ خاك‌ انباشته‌ تبديل‌ به‌ زمين‌ نمودند، و به‌ مساحت‌ كشورشان‌ افزودند ؛ و بنابراين‌ مي‌توان‌ گفت‌ بر روي‌ زمين‌ تصنّعي‌ و خاك‌ مصنوعي‌ دامداري‌ خودشان‌ را با آن‌ نظم‌ و ترتيب‌ بنيانگذاري‌ كردند.

پاورقي


[118] ـ «سفرنامۀ برادران‌ اميدوار» از طبع‌ اوّل‌ 1341 شمسي‌، چاپ‌ درخشان‌، ص‌ 218 و از طبع‌ سوّم‌ 1371، ص‌ 207 ؛ نويسنده‌ عيسي‌ و عبدالله‌ اميدوار، حروفچيني‌ نشر ايران

بازگشت به فهرست

دنباله متن