صفحه قبل

شايد شما فقدان‌ مخالفت‌ سازمان‌ يافته‌ با تنظيم‌ خانواده‌ در اسلام‌ را در حكومتهاي‌ امثال‌ شاه‌ حسين‌ و شاه‌ حسن‌ و نواز شريف‌ (نخست‌ وزير پاكستان‌) شمرده‌ايد ؛ آنگاه‌ پنداشته‌ايدكه كسي‌ دراين‌ برنامه‌ مخالفت‌ ندارد ! جميع‌ فقهاء بدون‌ استثناء براي‌ ابطال‌ اين‌ نظريّه‌ كمر بسته‌اند.

در چند جا از «خاطرات‌ همفر، جاسوس‌ انگليسي‌ در ممالك‌ اسلامي‌» بدين‌ امر صراحت‌ دارد ؛ در كتابي‌ كه‌ وزير مستعمرات‌ به‌ وي‌ مي‌دهد كه‌ مطالعه‌ كند و آن‌ را سپس‌ به‌ او ردّ نمايد و آن‌ عبارت‌ است‌ از دستوراتي‌ كه‌ مي‌بايد در مأموريّت‌ خود براي‌ هدم‌ اسلام‌ انجام‌ دهند، در ص‌ 79 آورده‌ است‌:


ص 232

فصل‌ ديگر كتاب‌ به‌ توصيه‌هائي‌ در نابود ساختن‌ عوامل‌ و اسباب‌ نيرومندي‌ و توانائي‌ مسلمانان‌، و ناتوان‌ و ضعيف‌ كردن‌ آنان‌ به‌ عمل‌ آمده‌ كه‌ جالب‌ توجّه‌ است‌. در اينجا بيست‌ و سه‌ امر را ذكر مي‌كند و بيستمين‌ آنها كه‌ در ص‌ 6 8 مي‌باشد از اين‌ قرار است‌:

«20 ـ نسل‌ را بايد كنترل‌ كرد [105] و نگذاشت‌ مردها بيش‌ از يك‌ همسر داشته‌ باشند ؛امر زناشوئي‌ را بايد با وضع‌ مقرّراتي‌ دشوار ساخت‌. مثلاً هيچ‌ مرد عربي‌ حقّ ازدواج‌ با زن‌ ايراني‌، و يا بالعكس‌، مرد ايراني‌ با زن‌ عرب‌ را نداشته‌ باشند. و بدينگونه‌ تركها با ايرانيها و عربها ازدواج‌ نتوانند كرد.»

و از جمله در ص ‌ 73 آورده است : «کتاب در فصل دیگری به تشریح نقاط قوّت و نیرومندی اسلام و علل پیشرفت مسلمانان میپردازد ، و اضمحلال و نابودی این مظاهر ترقّی و تکامل را در سرلوحۀ اقدامات وزارت مستمرات قرار میدهد .» و در اینجا نیز بيست‌ و سه‌ امر مؤكّد‌ در اسلام‌ را بر مي‌شمرد، که همان عواملی میباشد که بیست و سه مادّۀ مذکور برای نابود ساختن آنها توصیه شده است


ص 233

و بیستمین آنها که در ص 75 می‌باشد و مادّۀ فوق بر ضدّش آمده بود عبارت‌ است‌ از :

20 ـ استحباب‌ زناشوئي‌وتوصيه به زيادي‌ فرزند وتعدّد همسر. [106]

انگليسها چون‌ نتوانستند أحمد شاه‌ را متقاعد به‌ اين‌ بيست‌ و سه‌ امر و امور دگري‌ كه‌ خواسته‌شان‌ بود بنمايند ؛ از «رضاخان‌ امير پنج‌» امضاء گرفته‌ و وي‌ را با سيّد ضياءالدّين‌ طباطبائي‌ واداربه‌ كودتاي‌ 4 2 حوت‌ 1299 كردند. رضاخان‌ دستورات‌ آنان‌ را مو به‌ مو اجرا كرد. و انگلستان‌ نهايت‌ تسلّط‌ بر كشور ايران‌ را داشت‌ تا جنگ‌ بين‌ الملل‌ دوّم‌ كه‌ انگلستان‌ سخت‌ در فشار حملۀ آلمانها قرار گرفت‌ و چاره‌اي‌ نديد مگر آنكه‌ از آمريكا كه‌ در آن‌ زمان‌ رئيس‌ جمهورش‌ روزولت‌ بود استمداد طلبد.

مرحوم‌ آية‌ الله‌ عمّ گرام‌ حقير: حاج‌ سيّد محمّد تقيّ حسيني‌ طهراني‌ كه‌ از همدورگان‌ مرحوم‌ آية‌ الله‌ حاج‌ سيّد محمّدرضا گلپايگاني‌، و مرحوم‌ آية‌ الله‌ حاج‌ آقا روح‌ الله‌ خميني‌ تغمّدهم‌ الله‌ برحمته‌ بودند، براي‌ حقير ذكر كردند كه‌: «من‌ خودم‌ در روزنامۀ فلان‌ خواندم‌ كه‌ آمريكا لَهِ انگليس‌ وارد جنگ‌ شد مشروط‌ بر آنكه‌ انگلستان‌ جميع‌ مستعمرات‌ خود را به‌ او 99 ساله‌ اجاره‌ دهد. و اين‌ امر به‌ امضاء رسيد.»

لهذا بود كه‌ آمريكا صريحاً وارد ميدان‌ شد، و پنجۀ خود را در ممالك‌ تحت‌ نظر انگليس‌ پهن‌ كرد. از جمله‌ بر ايران‌ تسلّطي‌ زياد يافت‌ ؛ و اين‌ وقتي‌ بود كه‌ رضاخان‌ از ايران‌ فرار كرده‌ بود، و سلطنت‌ را به‌ پسرش‌: محمّد رضا واگذار نموده‌ بود.

عليهذا از آن‌ زمان‌ تا بدو انقلاب‌ ايران‌ و شكست‌ حكومت‌ سياسي‌ آمريكا جريان‌ امور طبق‌ همان‌ سياست‌ و برنامه‌ و نقشۀ انگليسها بود ؛ غاية‌ الامر بدست‌ آمريكائيان‌ و بنفع‌ آنان‌ بوده‌ است‌.

امّا انگليس‌ در اين‌ دوره‌ دست‌ از شيطنت‌ خود برنداشت‌ وگرچه‌ بحسب‌


ص 234

ظاهر بر كنار بود، امّا در واقع‌ بيكار نمي‌نشست‌ و خود را مدير و مدبّر ميدانست‌ ؛ و در سازمان‌ ملل‌ حقّ « وتو » براي‌ خود نهاد.

بنابراين‌، اينك‌ كه‌ بر حسب‌ آراء، سازمان‌ ملل‌ و مديريّت‌ صندوق‌ جهاني‌، پول‌ براي‌ كمك‌ به‌ ضعفا و مخصوصاً مسلمانان‌ و بالاخصّ به‌ كشور ايران‌ اهداء مي‌نمايند، دنبالۀ همان‌ نقشۀ انگلستان‌ است‌ و با همان‌ فريب‌ و خدعه‌ به‌ اسم‌ بالا بردن‌ سطح‌ تمدّن‌، و زندگاني‌ خوبتر و رشد و ارتقا جوانان‌ به‌ علوم‌ عصري‌ و صنايع‌ و فنون‌، و همگاني‌ شدن‌ تحصيل‌ و تعليم‌ براي‌ جميع‌ رعايا از دهاتي‌ و شهري‌. امّا حقيقت‌ امر اينها نيرنگ‌ است‌، و قصدي‌ ندارند جز در هم‌ شكستن‌ شوكت‌ اسلام‌ و صولت‌ مسلمانان‌ كه‌ در اين‌ اواخر آنان‌ را سخت‌ به‌ دهشت‌ افكنده‌ بوده‌ است‌.

در گزارش خبرگزاري‌جمهوري‌اسلامي‌ايران‌، مورّخۀ 19/8/9 6 مگر نديده‌ايد كه‌: وزير امور خارجۀ يونان‌، انباشته‌ شدن‌ تسليحات‌ در خاورميانه‌، انفجار جمعيّت‌ در جنوب‌، جنبش‌ اسلامي [107] را سه‌ تهديد اصلي‌ عليه‌ شمال‌


ص 235

توسعه‌يافته‌ خوانده‌بود ؟! و در مورّخۀ 13/7/9 6 آمده‌ بود: «اسلام‌ در بين‌ مذاهب‌ ديگر، سريعترين‌ رشد را در آمريكا دارد ؛ و تا ده‌ سال‌ ديگر جمعيّت‌ مسلمان‌ از جمعيّت‌ يهوديان‌ اين‌ كشور بيشتر خواهد شد.»

و در مورّخۀ 6 1/7/71 آمده‌ بود: «برخي‌ از روحانيّون‌ پاكستان‌ با اجراي‌ سياست‌هاي‌ كنترل‌ جمعيّت‌ در اين‌ كشور مخالفند و آنرا توطئۀ يهود براي‌ كاستن‌ از جمعيّت‌ مسلمانان‌ مي‌دانند.»

و در مورّخۀ 20/8/72 آمده‌ بود: «معاون‌ وزير بهداشت‌، درمان‌ و آموزش‌ پزشكي‌ ايران‌: دنياي‌ پيشرفته‌ نسبت‌ به‌ اينكه‌ چهار پنجم‌ جهان‌ تنها از يك‌ پنجم‌ امكانات‌ موجود جهان‌ بهره‌ مي‌برند، بي‌اعتناست‌.»

و در مورّخۀ 11/2/73 آمده‌ بود: «مسؤول‌ واتيكان‌ در سازمان‌ ملل‌ گفت‌: كليساي‌ كاتوليك‌ واتيكان‌ براي‌ مبارزه‌ عليه‌ برنامه‌هاي‌ كنترل‌ جمعيّت‌ سازمان‌ ملل‌، از كشورهاي‌ اسلامي‌ كمك‌ خواهد گرفت‌.»

بازگشت به فهرست

اشاعۀ بي‌حجابي‌ و شرابخواري‌ و بيكاري‌ از دستورات‌ اكيدۀ انگلستان‌ بود

از جمله‌ سياستهاي‌ انگلستان‌ دربارۀ‌ امر مسلمانان‌ كه‌ اينك‌ آمريكائيان‌ آنرا مو به‌ مو دنبال‌ مي‌كنند، ايجاد شرابخواري‌ و بی‌حجابي‌ و منكرات‌ و بيكاري‌ و بی‌هدفي‌ است‌. در كتاب‌ همفر، ص‌ 45 آمده‌ است‌ كه‌: «... در اينجا بود كه‌ من‌ بياد سخن‌ طلائي‌ وزير مستعمرات‌ افتادم‌ كه‌ هنگام‌ وداع‌


ص 236

بمن‌ مي‌گفت‌: ما اسپانيا را از كفّار (مقصود مسلمين‌ است‌) با شراب‌ و فساد پس‌گرفتيم‌ ؛ اينك‌ بايد سائر سرزمينهايمان‌ را نيز به‌ پايمردي‌ اين‌ دو وسيلۀ نيرومند بازپس‌ گيريم‌.»

و در ص‌ 4 8، از جملۀ دستورات‌ كتاب‌ مأموريّت‌ چنين‌ آورده‌ است‌ كه‌:

«14 ـ در مسأله‌ بي‌حجابي‌ زنان‌ بايد كوشش‌ فوق‌ العاده‌ بعمل‌ آوريم‌ تا زنان‌ مسلمان‌ به‌ بي‌حجابي‌ و رهاكردن‌ چادر مشتاق‌ شوند. بايد به‌ استناد شواهد و دلائل‌ تاريخي‌ ثابت‌ كنيم‌ كه‌ پوشيدگي‌ زن‌ از دوران‌ بني‌عبّاس‌ متداول‌ شده‌ و مطلقاً سنّت‌ اسلام‌ نيست‌.

مردم‌ همسران‌ پيامبر را بدون‌ حجاب‌ ميديده‌اند. و زنان‌ صدر اسلام‌ در تمام‌ شؤون‌ زندگي‌، دوش‌ بدوش‌ مردان‌، فعّاليّت‌ داشته‌اند. پس‌ از آنكه‌ حجاب‌ زن‌ با تبليغات‌ وسيعي‌ از ميان‌ رفت‌، وظيفۀ مأموران‌ ما آنست‌ كه‌ جوانان‌ را به‌ عشقبازي‌ و روابط‌ جنسي‌ نامشروع‌ با زنان‌ تشويق‌ كنند ؛ و بدينوسيله‌ فساد را در جوامع‌ اسلامي‌ گسترش‌ دهند.

لازم‌ است‌ زنان‌ غير مسلمان‌ كاملاً بدون‌ حجاب‌ ظاهر شوند، تا زنان‌ مُسلِم‌ از آنان‌ تقليد كنند.»

تا ميرسد به‌ اينجا كه‌ در ص‌ 6 9، از جملۀ وظائف‌ مأموران‌ را در وزارت‌ مستعمرات‌ اين‌ مي‌شمارد كه‌:

«14 ـ نابود ساختن‌ اقتصاد ملّي‌ ممالك‌ اسلامي‌، اعمّ از كشاورزي‌، و راههاي‌ تحصيل‌ در آمد براي‌ ادامۀ زندگي‌.

براي‌ حصول‌ اين‌ مقصود: درهم‌ شكستن‌ سدّها، و پركردن‌ بستر رودخانه‌ها، كوشش‌ در ايجاد روحيّۀ سهل‌ انگاري‌ و تن‌آسائي‌ در آحاد مردم‌، و تقويت‌ حسّ تنفّر و بيزاري‌ از پرداختن‌ به‌ امور توليدي‌، بالا بردن‌ سطح‌ استعمال‌ ترياك‌ و سائر موادّ مخدّر از طريق‌ گشايش‌ مراكز تفريح‌ و قهوه‌خانه‌ها...»

بازگشت به فهرست

از راه‌ تبليغات‌ تلويزيون‌ و راديو و مجلاّت‌ و روزنامه‌ها، عقل‌ مردم‌ را ربودند

با اين‌ شرح‌ و تفصيل‌ خوب‌ معلوم‌ مي‌شود كه‌ تصميم‌ گيري‌ بر كنترل‌


ص 237

جمعيّت‌ كشور ايران‌ با اين‌ تبليغات‌ وسيع‌ و مؤثّر كه‌ نه‌ تنها عوامّ از مردم‌ را به‌ باور داشته‌ است‌، بلكه‌ در روحيّۀ بسياري‌ از خواصّ اثر نهاده‌ و كلاه‌ سفاهت‌ و حماقت‌ را بر سرشان‌ گذارده‌ است‌ ؛ بدون‌ شكّ و اندك‌ ترديدي‌ نقشۀ آمريكاي‌ خونخوار و صهيونيزم‌ بدون‌ انصاف‌ و بيدادگر مي‌باشد.

آخر شما را بخدا قسم‌ ! هيچ‌ عقلي‌ باور ميكند كه‌ براي‌ جلوگيري‌ از رشد جمعيّت‌، فشار عجيب‌ و تبليغات‌ موحش‌ و صحنه‌سازي‌هاي‌ دروغ‌ دهشت‌انگيز خود را فقط‌ بر روي‌ عقيم‌ ساختن‌ مردم‌ تكيه‌ دهند ؟!

مردان‌ را به‌ اسم‌ وازكتومي‌ كه‌ آن‌ مسكينان‌ نمي‌دانند معني‌ آن‌ چيست‌، (نه‌ با اسم‌ اخته‌ كردن‌ و عِنّين‌ نمودن‌، و از مردي‌ و باروري‌ انداختن‌) و زنان‌ را به‌ اسم‌ توبكتومي‌ كه‌ آنها هيچ‌ خبر ندارند مطلب‌ از چه‌ قرار است‌ (نه‌ به‌ اسم‌ عقيم‌ كردن‌ و درخت‌ هستي‌ او را از ميوه‌ و ثمر انداختن‌ و همچون‌ چوب‌ خشك‌ واگذاردن‌) به‌ آساني‌ فريب‌ دهند آنهم‌ چگونه‌ فريبي‌ ؟!

امّا براي‌ اين‌ أمر لفظ‌ «عزل‌» را اصلاً به‌ زبان‌ نياورند. يا لفظ‌ كاندوم‌ (كاپوت‌) كه‌ يكي‌ از شايعترين‌ و همگاني‌ترين‌ وسائل‌ است‌، را از راديوها و رسانه‌ها منع‌ كنند ؛ براي‌ اينكه‌ مردم‌ از اين‌ وسائل‌ اجتناب‌ ورزند، و به‌ عقيم‌ نمودن‌ خود حمله‌ور شوند. مگر نديديم‌ اخيراً كه‌ دكتر نمكي‌ گفت‌: يكي‌ از ساده‌ترين‌ و آسانترين‌ وسيله‌ها كاندوم‌ مي‌باشد ولي‌ نام‌ آنرا از رسانه‌هاي‌ گروهي‌ حذف‌ كرده‌اند [108]. ميدانيد چرا حذف‌ كرده‌اند ؟! براي‌ اينكه‌ با كاندوم‌ مقصد آنها كه‌ قطع‌ نسل‌ است‌ عملي‌ نمي‌شود. اگر مردي‌ با زنش‌ هزار بار آميزش‌ كند و از اين‌ وسيله‌ براي‌ جلوگيري‌ از انعقاد نطفه‌اش‌ استفاده‌ كند، گرچه‌ به‌ هدف‌ كه‌ جلوگيري‌ از رشد جمعيّت‌ مي‌باشد رسيده‌اند، امّا منظور آنان‌ كه‌ عقيم‌ كردن‌ دائمي‌ و قطع‌ النّسل‌ هميشگي‌ است‌ عملي‌ نشده‌است‌.


ص 238

استفاده‌ از كاندوم‌ مثل‌ آنست‌ كه‌ يك‌ برگي‌ را از درخت‌ بريزند ؛ و هزار بار آن‌ مثل‌ آنستكه‌ هزار برگ‌ را از درخت‌ بريزند. استعمال‌ آي‌.يو.دي‌ مانند آنستكه‌ شاخه‌اي‌ را از درخت‌ قطع‌ كنند ولي‌ بستن‌ لوله‌هاي‌ زنان‌ و مردان‌ مانند تيشه‌ بر بن‌ درخت‌ زدن‌ مي‌باشد كه‌ درخت‌ را از قابليّت‌ باروري‌ و ميوه‌دادن‌ و ثمرۀ وجودي‌ خود را گستردن‌ مي‌اندازد.

لذا در كميته‌هاي‌ امداد امام‌ خميني‌ به‌ زنان‌ و مردان‌ فقط‌ ميگويند: وازكتومي‌ و توبكتومي‌ بايد بنمائيد. زن‌ بيچارۀ مسكين‌ اگر بگويد: آي‌.يو.دي‌. نصب‌ كنيد، فائده‌ ندارد. اگر بگويد از هر وسيلۀ ديگر استفاده‌ ميكنم‌ و شما هر ماه‌ مرا معاينه‌ كنيد،اگر حامله‌ نبودم‌ كمك‌ خود را بنمائيد، قوطي‌ شير خشك‌ به‌ طفلم‌ بدهيد، ابداً فائده‌ ندارد. اُفّ بر اين‌ مساعدت‌ ! اُفّ بر اين‌ رويّه‌ ! اُفّ بر اين‌ ستم‌!

اينها همه‌ و همه‌ از راه‌ تبليغات‌ است‌. كدام‌ تبليغات‌ ؟ آن‌ تبليغاتي‌ كه‌ بقدري‌ قوي‌ است‌ كه‌ انسان‌ را پريشان‌ مي‌كند ؛ تبليغات‌ يعني‌ دروغ‌ بافي‌، لاف‌زني‌، صحنه‌ آرائي‌ برخلاف‌ واقع‌. اينها همه‌ نتيجۀ استعمال‌ راديو و تلويزيون‌ مي‌باشد كه‌ نه‌ تنها هنوز تصحيح‌ نشده‌است‌، بلكه‌ فساد و خرابيش‌ روزافزون‌ گرديده‌ است‌. كاركنان‌ و كارمندان‌ و نقشه‌ريزان‌ و صحنه‌سازان‌ آن‌ متّصل‌ به‌ همان‌ مبدأ فساد و إفساد، و مربوط‌ به‌ همان‌ كانون‌ ظلم‌ و ويرانگري‌ مي‌باشند ؛ و مردم‌ هم‌ مي‌پندارند: للّه‌ الحمد و له‌ الشّكر، استعمال‌ اين‌ رسانه‌ها در حكومت‌ اسلام‌ است‌ و بهره‌گيري‌ از آن‌ جائز است‌. آنگاه‌ چشم‌ باز مي‌كنند اگر چشمي‌ براي‌ آنها باقي‌ گذارده‌ باشند ـ و مي‌بينند: يك‌ ميليون‌ زن‌ جوان‌ بارور، و هشتاد هزار مرد جوان‌ بارور را قتل‌ عامّ كرده‌، اجسادشان‌ را بي‌روح‌ و بي‌جان‌ بر روي‌ زمين‌ انداخته‌اند. و در عين‌ حال‌ خوشحالند كه‌ ما در راه‌ تمدّن‌ و ترقّي‌ گام‌ زديم‌ و از مزاياي‌ زندگي‌ و راحتي‌ برخوردار شديم‌. به‌به‌ فرزند كمتر، زندگي‌ خوشتر.

بازگشت به فهرست


ص 239

آمريكا ساليانه‌ 9 ميليارد دلار صرف‌ تبليغات‌ عليه‌ ملّتهاي‌ مستضعف‌ مي‌كند

«... گفتني‌ است‌ كه‌ آمريكا ساليانه‌ 9 ميليارد دلار صرف‌ تبليغات‌ ميكند ؛ از بودجۀ 5 1001 ميليارد دلاري‌ سيا، حدود نيم‌ آن‌ صرف‌ تبليغات‌ عليه‌ ملّتهاي‌ مستضعف‌ و جنبشهاي‌ آزادي‌ بخش‌ ودولتهاي‌ مردمي‌ مي‌شود.

هر هفته‌ حدود 1000 ساعت‌ برنامه‌ به‌ 2 4 زبان‌ دنيا با بهره‌گيري‌ از 8000 ايستگاه‌ راديوئي‌ با 5 11 ايستگاه‌ تقويت‌ كننده‌ به‌ سراسر دنيا فرستاده‌ مي‌شود. 000 , 200 ساعت‌ از برنامه‌هاي‌ تلويزيوني‌ دنيا در سال‌، در اختيار آمريكاست‌.

از جمله‌ سهم‌ كشور و مردم‌ ما در اين‌ ميان‌ هفته‌اي‌ 0 5 ساعت‌ برنامه‌هاي‌ راديوئي‌ به‌ زبان‌ فارسي‌ است‌، و اين‌ جداي‌ از برنامه‌هائيست‌ كه‌ به‌ زبان‌ تركي‌، كردي‌ و... براي‌ ايرانيان‌ پخش‌ مي‌شود.

اهداف‌ تبليغاتي‌ دشمن‌:

1 ـ اشاعۀ فساد، فحشاء، اعتياد، وگسترش‌ روحيّۀعافيت‌ طلبي‌، رفاه‌طلبي‌، و مصرف‌ گرائي‌ جهت‌ به‌ انزوا كشيدن‌ و خاموش‌ ساختن‌ عنصر پرخاشگري‌، ظلم‌ ستيزي‌ و... است‌.

در كنفرانسي‌ در كويت‌ بنام‌ «انقلاب‌ اسلامي‌» سخنگوي‌ آمريكائي‌ گفت‌:

ما حريف‌ ايرانيان‌ نمي‌شويم‌. چرا كه‌ مهمترين‌ حربۀ ما، بزرگترين‌ آرزوي‌ آنهاست‌. ما مي‌گوئيم‌: همه‌تان‌ را نابود مي‌كنيم‌ ؛ و آنها هم‌ در آرزوي‌ شهادتند. ما بايد اين‌ روحيّه‌ را از آنان‌ بگيريم‌.» [109]

ميدانيد: مـَآل‌ و مُفاد گفتار اين‌ آمريكائي‌ چه‌ مي‌باشد ؟! مي‌گويد: به‌ آنها مي‌فهمانيم‌: فرزند كمتر، زندگي‌ خوشتر. اوّلاً ريشه‌شان‌ را قطع‌ مي‌كنيم‌ تا چنين‌ شهادت‌ جوياني‌ اصلاً پا به‌ عرصۀ وجود نگذارند. ثانياً شعار راحت‌طلبي‌ و عيش‌راني‌ را در افكارشان‌ مي‌دوانيم‌. حتّی‌ در دفترچۀ بيمۀ طلّابشان كه‌


ص 240

سرلشگران‌ شهادت‌ و ايثار و صبر و تحمّل‌ در برابر مشكلات‌ و رنج‌ و زحمت‌ مي‌باشند، در يك‌ صفحۀ آن‌ مي‌نويسيم‌: اگر فرزند كمتري‌ داشته‌ باشيم‌ بهتر زندگي‌ مي‌كنيم‌، ودر صفحۀ دوّم‌ آن‌: شما هم‌ بديگران‌ بگوئيد: با فرزند كمتر، زندگي‌ بهتر است‌، و در صفحۀ سوّم‌ آن‌: خانواده‌هاي‌ كم‌ جمعيّت‌ فرزندان‌ سالم‌ و موفّقي‌ دارند. و هكذا تا آخر دفترچه‌.

چون‌ فعلاً بحث‌ با خانم‌ دكتر پيرامون‌ اسلامي‌بودن‌ كثرت‌ فرزندان‌ و حرمت‌ جلوگيري‌ در بسياري‌ از شقوق‌ مسأله‌ مي‌باشد ؛ لهذا آنرا با فتواي‌ آية‌الله‌العظمي‌ حاج‌ شيخ‌ محمّد عليّ اراكي‌ و با فتواي‌ مقام‌ معظّم‌ رهبري‌ آية‌الله‌ حاجّ سيّد عليّ خامنه‌اي‌ دامت‌ بركاتهما خاتمه‌ مي‌دهيم‌:

اوّل‌: «بسم‌ الله‌ الرّحمن‌ الرّحيم‌، حضرت‌ آية‌ الله‌ العظمي‌ اراكي‌ دامت‌ بركاته‌ ؛ جلوگيري‌ از حمل‌ با بستن‌ لوله‌هاي‌ رحم‌ يا عِنّين‌ كردن‌ مردان‌، وياگذاشتن دستگاههاي آي‌.يو.دي‌ كه‌ موجب‌ لمس‌ ونظر مي‌شود ؛ آيا اشكال‌ دارد يا نه‌ ؟

بسمه‌ تعالي‌، عقيم‌ كردن‌ جائز نيست‌ مگر اينكه‌ خطر جاني‌ براي‌ زن‌ باشد و راه‌ علاج‌ منحصر باشد به‌ عقيم‌ كردن‌. در اينصورت‌ اشكال‌ ندارد. و لمس‌ و نظر به‌ عورت‌ زن‌ براي‌ غير شوهر جائز نيست‌.

شمارۀ‌ 4 9 6 مهر: دفتر استفتاء آية‌ الله‌ العظمي‌ اراكي‌»

دوّم‌: «سؤال‌: چه‌ مي‌فرمائيد در مورد كنترل‌ مواليد بوسيلۀ راههائي‌ كه‌ به‌ نقص‌ عضو منجرّ نمي‌شود مانند گذاردن‌ دستگاه‌ آي‌.يو.دي‌ و غيره‌ ؟

جواب‌: جلوگيري‌ از حمل‌ اگر موجب‌ نازائي‌ و منجرّ به‌ فساد و نقص‌ عضو نشود و چگونگي‌ عمل‌ مستلزم‌ نظر و لمس‌ محرّم‌ شرعي‌ نباشد اشكال‌ ندارد، و گرنه‌ جائز نيست‌.» [110]


ص 241

و محصّل‌ مطلب‌ آنست‌ كه‌: اين‌ پنج‌ سؤال‌ را كه‌ از محتواي‌ گفتار خانم‌ دكتر نفيس‌ صديق‌ برميخاست‌ ما در اينجا ذكر نموديم‌ ؛ و بر ايشان‌ حتم‌ و لازم‌ است‌ كه‌ به‌ انديشه‌ و وجدان‌ خود مراجعه‌ كنند و در صورت‌ صحّت‌ بپذيرند.

بازگشت به فهرست

زن‌ بودن‌، مسلمان‌ و پزشك‌ بودن‌ دكتر نفيس‌ صديق‌ علّت‌ انتصاب‌ ايشان‌ بوده‌ است‌

و امّا آنچه‌ به‌ نظر حقير ميرسد در انتصاب‌ ايشان‌ به‌ مقام‌ معاونت‌ دبير كلّي‌ سازمان‌ ملل‌، و مقام‌ رياست‌ صندوق‌ جهاني‌ در امر جمعيّت‌ آنست‌ كه‌: آن‌ شيّادان‌ و نقشه‌كشان‌، و عروسك‌ بازان‌ پشت‌ پرده‌ خواسته‌اند از موقعيّت‌ و وضعيّت‌ ايشان‌ حدّاكثر استفاده‌ را براي‌ منظور و نقشۀ خود كه‌ هجوم‌ و حملۀ همه‌ جانبه‌ بر مسلمانان‌ است‌ بنمايند ؛ و لذا از مدّتها قبل‌ ايشان‌ را بدين‌ سمت‌ منصوب‌ كرده‌اند تا امروز بهره‌ بگيرند:

اوّلاً: رياست‌ صندوق‌ و معاونت‌ دبير كلّ سازمان‌ براي‌ يك‌ زن‌ شرقي‌ موجب‌ تشويق‌ و ترغيب‌ نسوان‌ به‌ ورود در امور اجتماعي‌ و تصدّي‌ مقام‌ صدارت‌ ميگردد، كه‌ خواهي‌ نخواهي‌ زنان‌ را از خانه‌ و كاشانه‌ بيرون‌ كشيده‌، و آن‌ متانت‌ زندگي‌ و خانه‌داري‌ و فرزندزائي‌ و ترتيب‌ امر منزل‌ را در هم‌ ميشكند، و تدبير منزل‌ و آرامش‌ خاطر را از آنان‌ سلب‌ مي‌كند ؛ و اين‌ يك‌ هدف‌ اساسي‌ و مهمّ براي‌ استعمار است‌. عاقلان‌ دانند كه‌ اين‌ قبيل‌ رياستها اهمّيّت‌ ندارد ؛ ولي‌ براي‌ عامّه‌ مخصوصاً طائفۀ بانوان‌ داراي‌ اهمّيّت‌ مي‌باشد.

ثانياً: مأموريّت‌ ايشان‌ براي‌ كنترل‌ جمعيّت‌ بسيار مؤثّرتر و مؤكّدتر مي‌باشد، چون‌ از هم‌ كيشان‌ و هم‌ طبقه‌هاي‌ خود مسلمين‌ است‌ ؛ بخلاف‌ آنكه‌ مثلاً اگر خود مدير سازمان‌ «خاوير پرز دكوئيار» به‌ ايران‌ مي‌آمد و مصاحبه‌ها و نطقها و سمينارها هم‌ تشكيل‌ مي‌دادند معذلك‌ آن‌ نتيجه‌ را نميداد. [111]


ص 242

ثالثاً: ايشان‌ زن‌ هستند، و زبان‌ و نفس‌ زن‌ براي‌ زنان‌ بسيار مؤثّرتر است‌ تا مردان‌ ؛ و لهذا همينكه‌ مردم‌ بدانند يك‌ پزشك‌ متخصّص‌ زن‌ چنين‌ پيشنهادي‌ را براي‌ عقيم‌ شدنشان‌ مي‌نمايد، مي‌پذيرند.

در اينجا بحث‌ است‌ كه‌ آيا خود اين‌ خانم‌ دكتر از حقيقت‌ مأموريّت‌ و از عواقب‌ وخيم‌ مترتّب‌ بر آن‌ اطّلاع‌ دارند يا نه‌ ؟! ممكنست‌ بي‌اطّلاع‌ بوده‌ باشند؛ و آن‌ سياستمداران‌ و جهانگردانان‌ بنيان‌ كن‌، ايشان‌ را در جريان‌ رموز واسرار اين‌ اعمالشان‌ نگذاشته‌ باشند. و اينطور كه‌ حقير در اينجا و در اين‌ رساله‌ مقدار مختصري‌ از آنرا ذكر كردم‌،آگاه‌ نبوده‌ باشند.

و در اينصورت‌ نصيحت‌ پدرانه‌ يا برادرانۀ حقير آنست‌ كه‌ به‌ مجرّد اطّلاع‌، از اين‌ سمتهاي‌ اعتباري‌ واهي‌ كه‌ جز آلت‌ دست‌ كفّار شدن‌ نتيجه‌اي‌ ندارد برگردند. هم‌ از رياست‌ صندوق‌ و هم‌ از رياست‌ مدير كلّي‌ سازمان‌ استعفا دهند. و به‌ همان‌ وطن‌ مألوف‌ و زادگاه‌ بي‌آلايش‌ خود، پاكستان‌ مراجعت‌ كنند تا هم‌ بيشتر از اين‌، آلت‌ دست‌ استعمار نگردند، و هم‌ آخر عمري‌ را به‌ سلامت‌ و عافيت‌ روحي‌ بگذرانند. والسّلامُ عليها و علينا و علی‌ عباد اللهِ الصّالحين‌.

بازگشت به فهرست


ص 243

مطلب‌ دهم‌:

ردّ فلسفۀ مالتوس‌ و مالتوس‌ گرايان‌


ص 245

فلسفۀ مالتوس‌ و مالتوس‌ گرايان‌، انهدام‌ جمعيّت‌ ميباشد

مطلب‌ دهم‌: تُوماس‌ رابِرْت‌ مالْتوس‌، اقتصاد دان‌ انگليسي‌ در سال‌ 1766 ميلادي‌ به‌ دنيا آمد، و در سال‌ 1834 فوت‌ كرد. «رساله‌اي‌ دربارۀ‌ اصول‌ جمعيّت‌» در سال‌ 1798 نوشت‌ و در آن‌ افزايش‌ جمعيّت‌ را به‌ عنوان‌ خطري‌ براي‌ بقاي‌ جهان‌ عرضه‌ مي‌كند و محدوديّت‌ إرادي‌ زاد و ولد را توصيه‌ مي‌نمايد. [112]

«توماس‌ مالتوس‌ كه‌ در قرن‌ هجدهم‌ در شركت‌ هند شرقي‌ انگليس‌ اشتغال‌ به‌ كار داشت‌، چنين‌ مي‌گويد:

«تمامي‌ كودكان‌ كه‌ به‌ دنيا مي‌آيند، تعدادي‌ بيش‌ از آنچه‌ براي‌ حفظ‌ جمعيّت‌ در يك‌ سطح‌ مطلوب‌ لازم‌ است‌، ضرورتاً بايد از بين‌ بروند ؛ مگر آنكه‌ با مرگ‌ افراد بزرگسال‌ براي‌ آنها جا باز شود...

بنابراين‌... ما بايد بجاي‌ آنكه‌ احمقانه‌ و بي‌نتيجه‌ سعي‌ كنيم‌ جلوي‌ عمليّات‌ طبيعت‌ را در ايجاد اين‌ مرگ‌ و مير بگيريم‌، بجاي‌ آنكه‌ رعايت‌ نظافت‌ و پاكيزگي‌ را به‌ فقرا توصيه‌ كنيم‌، بايد آنها را به‌ عاداتي‌ عكس‌ آن‌ تشويق‌ كنيم‌. در شهرهايمان‌ بايد خيابانها را باريكتر كنيم‌. جمعيّت‌هاي‌ بيشتري‌ را در خانه‌ها


ص 246

قرار دهيم‌ و بگذاريم‌ طاعون‌ برگردد... امّا فراتر از همۀ اينها، ما بايد درمانهاي‌ معيّني‌ را براي‌ علاج‌ بيماريهاي‌ كشنده‌ رو كنيم‌ ؛ و جلوي‌ فعّاليّت‌ اين‌ افراد خيّر، كه‌ سخت‌ در اشتباه‌ هستند و گمان‌ ميكنند كه‌ با ايجاد طرحهائي‌ براي‌ ريشه‌ كن‌ كردن‌ برخي‌ از بيماريها به‌ بشريّت‌ خدمت‌ مي‌كنند را بگيريم‌.»

مالتوس‌ ميدانست‌ ـ همانطور كه‌ امروز طرفداران‌ او مي‌دانند ـ كه‌: تأمين‌ رفاه‌ براي‌ تمامي‌ ساكنين‌ كرۀ زمين‌ به‌ سادگي‌ ميسّر است‌ ؛ فناوريهائي‌ براي‌ از بين‌ بردن‌ آلودگي‌، سير كردن‌ گرسنگان‌، معالجۀ بيماران‌ و تأمين‌ آيندۀ مثبتي‌ براي‌ تمامي‌ بشريّت‌ چه‌ در حال‌ حاضر و چه‌ در آينده‌ موجود است‌ ؛ امّا آنها بمنظور تحقّق‌ بخشيدن‌ به‌ هدف‌ خود در موردكاهش‌جمعيّت‌ نسبت‌ به ممانعت‌از گسترش‌ اين‌ فناوري‌ها متعهّدند.» [113]

ژان‌ ـ ايو ـ كارفانتان‌ و شارل‌ كندامين‌ ميگويند:

«... مالتوس‌ در نخستين‌ چاپ‌ كتاب‌ خود كه‌ بدون‌ ذكر نام‌ نويسنده‌ انتشار يافت‌ مينويسد: «انساني‌ كه‌ قدم‌ در جهاني‌ ميگذارد كه‌ قبلاً به‌ تملّك‌ ديگران‌ درآمده‌ است‌، اگر برايش‌ ممكن‌ نباشد كه‌ از والدين‌ خود معاشي‌ را كه‌ براستي‌ ميتواند از آنها بخواهد دريافت‌ كند، و اگر جامعه‌ هيچگونه‌ نيازي‌ به‌ كار او نداشته‌ باشد، هيچگونه‌ حقّي‌ براي‌ درخواست‌ لقمۀ ناني‌ ندارد ؛ و در حقيقت‌، آدمي‌ زيادي‌ است‌. در ضيافت‌ بزرگ‌ طبيعت‌، جائي‌ خالي‌ براي‌ او وجود ندارد. طبيعت‌ به‌ او امر ميكند كه‌ دور شود ؛ و اگر او به‌ ترحّم‌ يكي‌ از ميهمانان‌ پناه‌ نياورد طبيعت‌ خود بزودي‌ فرمانش‌ را به‌ مرحلۀ اجرا در مي‌آورد.

اگر ميهمانان‌ جمع‌تر بنشينند تا جائي‌ براي‌ او باز كنند، ميهمانان‌ ناخواندۀ ديگري‌ بي‌درنگ‌ فرا ميرسند و خواستار احساني‌ مشابه‌ مي‌شوند. اين‌ خبر كه‌ خوردني‌ براي‌ همۀ افرادي‌ كه‌ از راه‌ ميرسند وجود دارد، موجب‌ ميشود كه‌ سالن‌


ص 247

پر از متقاضيان‌ گردد.

نظم‌ و هماهنگي‌ ضيافت‌ بهم‌ ميخورد. وفوري‌ كه‌ قبل‌ از آن‌ وجود داشت‌ جاي‌ خود را به‌ قحطي‌ ميدهد. شور و شعف‌ ميهمانان‌ را چشم‌ انداز فقر و كمبود كه‌ در كلّيّۀ قسمتهاي‌ سالن‌ بيداد مي‌كند، و فريادهاي‌ به‌ ستوه‌ آورنده‌، از ميان‌ مي‌برد ؛ فريادهاي‌ كساني‌كه‌ بحقّ عدم‌ دسترسي‌ به‌ غذائي‌كه‌ وعدۀ آن‌ را بخود داده‌ بودند به‌ خشم‌ آورده‌ است‌.» [114]

به‌ آنها بارها گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ به‌ اين‌ ترتيب‌ مستقيماً راه‌ قحطي‌ را پيش‌ گرفته‌اند. خبرِ اين‌ را كه‌ غذا به‌ قدر كافي‌ براي‌ همه‌ وجود ندارد، ما بر سر هر گذري‌ جار كشيده‌ايم‌ ! افسوس‌ اين‌ مسأله‌ مانع‌ آن‌ نشده‌است‌ كه‌ آنها بي‌فكر و بي‌ملاحظه‌ به‌ ازدياد تعداد ميهمانان‌ بپردازند.

... از هر پنج‌ نفر فرانسوي‌ يك‌ نفر عقيده‌ دارد كه‌ افزايش‌ جمعيّت‌ جهان‌ سوّم‌ يكي‌ از اساسي‌ترين‌ تهديدهائي‌ را تشكيل‌ ميدهد كه‌ بر كشور ما سنگيني‌ مي‌كند. اين‌ تهديد بلافاصله‌ بعد از تهديد كمونيسم‌ ولي‌ قبل‌ از تهديد روسها، عربها يا چيني‌ها قرار دارد.

به‌ اين‌ ترتيب‌، ازدياد شكمهاي‌ گرسنه‌، نخستين‌ علّت‌ گرسنگي‌ آنها و عدم‌ امنيّت‌ ماست‌. آن‌ تصوير از جهان‌ سوّم‌ كه‌ طرز فكر همگاني‌ ما را شكل‌ مي‌بخشد، و بسياري‌ از كتابهاي‌ درسي‌ و روزنامه‌هاي‌ ما را جهت‌ مي‌بخشد اينچنين‌ است‌.

براي‌ آنهائي‌ كه‌ از نظر سياسي‌ معرّف‌ جهان‌ سوّم‌ هستند اين‌ نوع‌ توجيه‌ها اگر نگوئيم‌ نادرست‌، لااقلّ غير كافي‌ است‌. آنها همراه‌ با نمايندۀ الجزائر در كنفرانس‌ بخارست‌ ( 1974 ) آن‌ طرف‌ ديگر سكّه‌ را آشكار مي‌كنند ؛ يعني‌ آن‌ طرفي‌ كه‌ ما دوست‌ نداريم‌ به‌ آن‌ نگاه‌ كنيم‌: «تنها تغيير روابط‌ اقتصادي‌


ص 248

بين‌المللي‌ اتّخاذ استراتژي‌ توسعه‌ و هماهنگي‌ بيشتر ميان‌ اقتصاد و عوامل‌ جمعيّتي‌ را امكان‌پذير مي‌سازد.

كشورهاي‌ غنيّ كه‌ محدوديّت‌ زاد و ولد را در جهان‌ سوّم‌ تشويق‌ مي‌كنند، از سوي‌ ديگر سياستهائي‌ را در تجارت‌ خارجي‌ به‌ كار مي‌بندند كه‌ نتيجۀ آنها به‌ تعويق‌ انداختن‌ توسعۀ اقتصادي‌ كشورهاي‌ فقير، و بنابراين‌ به‌ عقب‌ راندن‌ امكانات‌ واقعي‌ كُند كردن‌ رشد جمعيّتي‌ است‌.»

از اين‌ واقعيّت‌ تا ادّعاي‌ دور بودن‌ امكان‌ مهار رشد جمعيّت‌ ؛ از اين‌ واقعيّت‌ تا تأييد اينكه‌ اگر آنها خيلي‌ بچّه‌ بدنيا مي‌آورند، به‌ دليل‌ اينست‌ كه‌ فقيرند؛ از اين‌ واقعيّت‌ تا اين‌ نتيجه‌گيري‌ كه‌ بهترين‌ داروها، توسعۀ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ است‌، فقط‌ يك‌ قدم‌ فاصله‌ وجود دارد. آيا اين‌ قدم‌ را بايد برداريم‌ يا خير؟» [115]

قبل‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌، جميع‌ باحثين‌ و دانشمندان‌ اسلامي‌ اين‌ سرزمين‌ در رابطه‌ با مشكلۀ اقتصادي‌ جوامع‌ بشري‌ صريحاً و مستدل اعلام‌ مي‌نمودند كه‌ مشكل‌ اساسي‌، در توزيع‌ غلط‌ ثروت‌ مي‌باشد نه‌ در احتكار طبيعي‌ و جغرافيائي‌ زمين‌. و از همين‌ رو نظريّۀ مالتوس‌ گرايان‌ دائر بر ضرورت‌ مبارزه‌ با افزايش‌ جمعيّت‌ را ردّ مينمودند.

نظريّۀ مالتوس‌ توسّط‌ سيستم‌ سرمايه‌داري‌ تقريباً مي‌توان‌ گفت‌ پذيرفته‌ شده‌ بود. عليهذا نظريّۀ أعلام‌ از اين‌ متكلّمين‌ و بحّاثين‌ در خصوص‌ كشور ايران‌ در اين‌ نقطه‌ با سرمايه‌داري‌ در تضادّ بود. و آنچه‌ كه‌ از ملاحظۀ وضعيّت‌ حاضر بدست‌ مي‌آيد ؛ اين‌ است‌ كه‌ مشكلۀ افزايش‌ جمعيّت‌ در طول‌ اتّخاذ سياستهاي‌ غلط‌ اقتصادي‌ و كشاورزي‌ و توزيع‌ ثروت‌ بوجود آمده‌ است‌ ؛ نه‌ اينكه‌ افزايش‌ جمعيّت‌ باعث‌ شكست‌ سياستهاي‌ مزبور بوده‌ است‌.

در مجامع‌ علمي‌ اروپا و آمريكا اين‌ مسأله‌ بطور فنّي‌ مورد بحث‌ و كنكاش‌


ص 249

دانشمندان‌ قرار گرفته‌ است‌ كه‌ حقيقةً عامل‌ اساسي‌ عقب‌ افتادگي‌ كشورهاي‌ جهان‌ سوّم‌ در ابعاد اقتصادي‌ و صنعتي‌ و توليدي‌ چيست‌ ؟

بازگشت به فهرست

«دوكاسترو» پروفسور برزيلي‌، فلسفۀ مالتوس‌ را درهم‌ پيچيد

نظريّۀ سابق‌ مجامع‌ علمي‌، پذيرش‌ افزايش‌ جمعيّت‌ بعنوان‌ عامل‌ عقب‌ افتادگي‌ جهان‌ سوّم‌ ميباشد ؛ در حاليكه‌ از حدود سي‌ سال‌ قبل‌، اين‌ نظريّه‌ مورد سؤال‌ دقيق‌ و بررسيهاي‌ مكرّرۀ عميق‌ قرار گرفته‌ است‌ ؛ و شيب‌ تفكّر اين‌ مجامع‌ به‌ اين‌ سمت‌ گرايش‌ پيدا كرده‌ است‌ كه‌ مشكله‌ بهيچوجه‌ افزايش‌ جمعيّت‌ نيست‌ ؛ بلكه‌ مشكله‌ مجموع‌ عواملي‌ است‌ كه‌ در سيستم‌ رهبري‌ اين‌ كشورها وجود دارد.

سردمدار اين‌ نظريّه‌ يك‌ پروفسور برزيلي‌ مي‌باشد كه‌ كتاب‌ معروف‌ «انسان‌ گرسنه‌ يا ژئوپولتيك‌ گرسنگي‌» را نوشت‌ و با اين‌ كتاب‌ بر نظريّات‌ پيشين‌ خطّ بطلان‌ كشيد. كتاب‌ وي‌ به‌ دهها زبان‌ ترجمه‌ شد و تحوّل‌ وسيعي‌ در ميان‌ دانشمندان‌ و كارشناسان‌ ايجاد كرد. اين‌ روند ادامه‌ پيدا كرده‌ و همچنان‌ بعنوان‌ يك‌ نظريّۀ قويّ و مستدلّ در مجامع‌ علمي‌ اروپا و آمريكا جاي‌ خود را گرفته‌ و متمكّن‌ گرديده‌است‌. و دانشمندان‌ بسياري‌ پس‌ از وي‌ با تأليف‌ كتابهاي‌ متعدّد و مقالات‌ گستردۀ خود، همين‌ روند را ادامه‌ داده‌اند.

نظريّات‌ پروفسور برزيلي‌ «خوزوئه‌ دوكاسترو» آنچنان‌ در مجامع‌ علمي‌ با صلابت‌ هر چه‌ تمامتر پذيرفته‌ شد كه‌ حتّی‌ در عصر وايّام‌ رژيم‌ پهلوي‌ اين‌ نظريّه‌ بطور آزاد در كشور نشر مي‌شد، و انتشارات‌ بزرگي‌ چون‌ اميركبير، اين‌ قبيل‌ كتابها را طبع‌ و نشر مينمود ؛ در حالي‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ در كشور ايران‌ اثري‌ از اين‌ قبيل‌ كتابها نيست‌ ؛ حتّی‌ بعد از انقلاب‌ هم‌ در اين‌ زمينه‌ كتابي‌ بطبع‌ نرسيده‌ است‌. و اين‌ مسأله‌ سؤال‌ انگيز است‌.

در كتابخانه‌ها نيز اثري‌ از اين‌ قبيل‌ كتابها به‌ چشم‌ نمي‌خورد. گويا ما هم‌اكنون‌ در زير شديدترين‌ بمباران‌ تبليغاتي‌ مالتوس‌ گرايان‌ مذهبي‌ قرار گرفته‌ايم‌.


ص 250

حقير كه‌ تقريباً چهار سال‌ قبل‌، جلد اوّل‌ كتاب‌ «نور ملكوت‌ قرآن‌» از دورۀ‌ «أنوار الملكوت‌» را تأليف‌ نمودم‌، و در آن‌ مطالبي‌ دقيق‌ از جمله‌ اين‌ مسائل‌ باب‌ ازدواج‌ و قطع‌ نسل‌ بطور مشروح‌ و مفصّل‌ آمده‌ بود (يعني‌ همين‌ «رسالۀ نكاحيّه‌» كه‌ اينك‌ در اين‌ كتاب‌ ملاحظه‌ نموديد، در ضمن‌ آن‌ آمده‌ بود) جناب‌ محترم‌ ناشر گرامي‌، آقاي‌ مهندس‌ حاج‌ عبّاس‌ هاديزادۀ اصفهاني‌، صاحب‌ «نشر علامۀ طباطبائي‌» كه‌ آنرا منتشر ساخته‌ بود روزي‌ گفتند: تعمّد دارند از اين‌ كتاب‌ خوانده‌ نگردد ؛ من‌ يكصد مجلّد از آنرا براي‌ انتشارات‌... در قم‌ فرستادم‌، و مع‌العجب‌ پس‌ از يكماه‌ كه‌ سؤال‌ كردم‌ گفتند: چون‌ اين‌ كتاب‌ برخلاف‌ رويّه‌ و طريقۀ دولت‌ است‌ ما اصلاً آنرا در معرض‌ نشر و فروش‌ نگذارده‌ايم‌ !

خوشبختانه‌ مالتوس‌ گرايان‌ توسّط‌ كلّيّۀ علماي‌ أهل‌ سُنّت‌ مورد ردّ و انكار قرار گرفته‌اند.

بازگشت به فهرست

مجلّۀ «رابطة‌ العالم‌ الإسلاميّ» مفصّلاً به‌ ردّ مقالۀ مالتوس‌ گرايان‌ پرداخته‌ است‌

مجلّۀ «رابطة‌ العالم‌ الإسلاميّ» كه‌ يك‌ مجلّۀ وهّابي‌ مسلك‌ مي‌باشد، در بسياري‌ از شماره‌هاي‌ خود به‌ تفصيل‌، به‌ نقد و بررسي‌ مسأله‌ كاهش‌ جمعيّت‌ پرداخته‌ است‌، و همينطور در پاكستان‌ و سائر بلاد اسلامي‌. و اين‌ نشانۀ آنست‌ كه‌ استعمار نتوانسته‌ است‌ با مرتكزات‌ مذهبي‌ و اعتقادات‌ عميق‌ ديني‌ اهل‌ سنّت‌ نسبت‌ به‌ رجحان‌ افزايش‌ جمعيّت‌ وارد مبارزه‌ شود.

شايد يكي‌ از علل‌ آن‌ مسدود بودن‌ راه‌ تأويل‌ و توجيه‌ در ميان‌ اهل‌ سنّت‌ باشد. زيرا ايشان‌ ملزم‌ به‌ پيروي‌ از فتاواي‌ يكي‌ از أئمّۀ اربعۀ خودشان‌ هستند ؛ و لهذا علماي‌ اهل‌ سنّت‌ راهي‌ براي‌ تأويل‌ و توجيه‌ اين‌ نسل‌ كشي‌ ندارند. آنان‌ قياس‌ و مصالح‌ مرسله‌ را در حدّي‌ كه‌ أئمّۀ اربعۀ خودشان‌ اعمال‌ كرده‌اند بكار مي‌برند.

ولي‌ متأسّفانه‌ مفتوح‌ بودن‌ باب‌ اجتهاد براي‌ ما شيعيان‌ فعلاً اين‌ بلا و نكبت‌ را به‌ ارمغان‌ آورده‌ است‌ كه‌ در برابر آن‌ اجتهادات‌ نفيس‌ و روشنگر و پرمايه‌ و اصيل‌ اينك‌ بي‌باكانه‌ دست‌ به‌ تأويل‌ و توجيه‌ آيات‌ قطعيّه‌ و روايات‌ و


ص 251

مسلّمات‌ بين‌ الفريقين‌ زده‌، و خود را بدون‌ قيد و شرط‌ تسليم‌ آن‌ مكتب‌ الحاد بنمائيم‌. عصَمنا اللهُ من‌ تسويلاتِ الشّيطان‌ !

باري‌ ! در اينجا، ما بحول‌ و قوّۀ خدا اثبات‌ ميكنيم‌ كه‌: تنها علّت‌ ضعف‌ و عدم‌ توانائي‌ جهان‌ سوّم‌، تسلّط‌ استعمارگران‌ مي‌باشد كه‌ حاكمي‌ را از جانب‌ خود بر آنان‌ ميگمارند تا شريان‌ حياتي‌ آنان‌ را قطع‌ كند و آنان‌ را از هر گونه‌ آزادي‌ اقتصادي‌، تجاري‌، كشاورزي‌، صنعتي‌ و فكري‌ باز بدارد. توليدات‌ ناخالصشان‌ را جميعاً باارزش‌ بسياركمي‌ بخارج‌ دهد ؛ توليدات‌ آنها را تك‌ توليدي‌ كند. وامهاي‌ بسيار با بهرۀ بسيار سنگين‌ از صندوق‌ جهاني‌ بگيرد. و از جمله‌ نسل‌كشي‌ را در آنجا راه‌ بيندازد تا بزرگترين‌ سرمايۀ قدرت‌ و قوّت‌ مردم‌ را كه‌ «فرد» است‌ (چه‌ براي‌ كشاورزي‌ و چه‌ براي‌ صنايع‌ سنگين‌ و سبك‌) از ريشه‌ بخشكانند و اصل‌ منبع‌ توليد و درآمد را ضايع‌ گردانند.

بازگشت به فهرست

مشكله‌ زيادي‌ جمعيّت‌ نيست‌، بلكه‌ عدم‌ توزيع‌ صحيح‌ و استفاده‌ از امكانات‌ است‌

بررسي‌ رابطۀ ظالمانه‌ ميان‌ كشورهاي‌ استعماري‌ و كشورهاي‌ جهان‌ سوّم‌ بخوبي‌ نشان‌ دهندۀ آنست‌ كه‌ استعمارگران‌ هرگز دست‌ از منافع‌ حياتي‌ خويش‌ در كشورهاي‌ عقب‌ نگاهداشته‌ شده‌ برنخواهند داشت‌.

آمار و ارقام‌ ذيل‌ به‌ وضوح‌ نمايانگر حقيقت‌ فوق‌ است‌، و ما در اينجا تنها به‌ گوشۀ اندكي‌ از آن‌ اشاره‌ مي‌كنيم‌. [116]


ص 252

در كتاب‌ «بيداري‌ آفريقا» نوشتۀ م‌. براگينسكي‌ ص‌ 7 و 8 دربارۀ‌ آمار مربوط‌ به‌ سالهاي‌ 52 تا 57 ميلادي‌ مي‌نويسد: «درآمد سرانه‌ در انگلستان‌ از 252 پوند و شش‌ شيلينگ‌ و هشت‌ دوكات‌ به‌ 342 پوند و دو شيلينگ‌ ؛ و در تانگانيا از شانزده‌ پوند و چهار شيلينگ‌ به‌ شانزده‌ پوند و ده‌ شيلينگ‌ افزايش‌ يافت‌.»

اقلّيّت‌ استعمارگر

درآمد ملّي‌

پرتوريكو 10 %

40 %

سنگال2% اروپائي

34 %

كامرون 05%

23%

گابون1%

56%

و در كتاب‌ «غارت‌ جهان‌ سوّم‌» ص‌ 12 مي‌نويسد: «هم‌ اكنون‌ 4 % جمعيّت‌ آمريكاي‌ لاتين‌ 50 % درآمد ملّي‌ را به‌ جيب‌ مي‌زنند.»

و در كتاب‌ «بيداري‌ آفريقا» ص‌ 8 و 9 مي‌نويسد: «بر طبق‌ آمار 1954، 25 هزار نفر فرانسوي‌ در الجزيره‌ صاحب‌ دوميليون‌ و هفتصد هزار هكتار از حاصلخيزترين‌ زمينها بودند كه‌ از ميان‌ آنها نهصد نفرشان‌ يك‌ ميليون‌ هكتار در اختيار داشتند. بطور متوسّط‌ هر فرانسوي‌ صاحب‌ صد هكتار زمين‌ بود. در صورتي‌ كه‌ از سه‌ ميليون‌ الجزائري‌، هيچكدام‌ صاحب‌ زمين‌ نبوده‌ و بعنوان‌ كارگر اجير در مزارع‌ و يا كشاورز مستأجر كار ميكردند.»

و در ص 9 و ‌ 10 مي‌نويسد: «آمار مربوط‌ به‌ سال‌ 1955 آشكار مي‌سازد كه‌ [ هر ] كشاورز اروپائي‌ بطور متوسّط‌ داراي‌ 816 هكتار و هر افريقائي‌ فقط دارای


ص 253

‌ 2 / 2 هكتار زمين‌ بود.

در تونس‌ در سال‌ 1950 ساكنان‌ اروپائي‌ و شركتهاي‌ سهامي‌ مستغلت‌ صاحب‌ 760 هزار هكتار از بهترين‌ زمينها بوده‌اند كه‌ در حدود 5 1 مناطق‌ زير كشت‌ مي‌شد.

بيشتر از نيمي‌ از جمعيّت‌، بومي‌ يا كارگر كشاورزي‌ بودند يا كشاورز مستأجر كه‌ 75 تا 80 درصد محصول‌ را به‌ مالكين‌ ميدادند. در مراكش‌ پنجهزار و پانصد نفر ساكنان‌ اروپائي‌ بيشتر از يك‌ ميليون‌ هكتار زمين‌ را تصاحب‌ كرده‌ كه‌ بطور متوسّط‌ 180 هكتار به‌ هر كدام‌ آنها ميرسيد. 700 هزاركشاورزمستأجربومي‌ فقط‌ مجاز بودند20 1 محصول‌ را بردارند.

دوكاسترو در كتاب‌ «انسان‌ گرسنه‌» ص‌ 132 مي‌نويسد:

«مجموعۀ درآمد سالانۀ سراسر آمريكاي‌ لاتين‌، به‌ زحمت‌ ده‌ تا پانزده‌ ميليارد دلار مي‌شود. در حاليكه‌ در آمد كشورهاي‌ متّحدۀ آمريكا بيش‌ از صد و پنجاه‌ ميليارد، يعني‌ در حدود ده‌ برابر آنست‌.»

و در ص‌ 250 مي‌نويسد: «در سايۀ بكاربستن‌ روشهاي‌ نوين‌ آبياري‌ و تنظيم‌ نواحي‌ خشك‌، شورويها موفّق‌ شده‌اند صحراي‌ وسيعي‌ را كه‌ در مركز آسيا و در شرق‌ درياچۀ «بالخاش‌» قرار داشت‌ به‌ يكي‌ از حاصلخيزترين‌ نواحي‌ اتّحاد جماهير شوروي‌ مبدّل‌ سازند. اين‌ همان‌ علفزاري‌ است‌ كه‌ از زمان‌ تزارها به‌ «علفزار گرسنگي‌» معروف‌ بود.»

و در ص‌ 251 مي‌نويسد: «بنظر ما اين‌ ادّعا كه‌ گرسنگي‌ چين‌ نتيجۀ فزوني‌ جمعيّت‌ آنست‌ تا حدّي‌ تندروي‌ است‌. زيرا هنوز كارشناسان‌ علم‌ جمعيّت‌ موفّق‌ نشده‌اند به‌ درستي‌ تعيين‌ كنند كه‌ علّت‌ فزوني‌ جمعيّت‌ چيست‌ ؟ اگر مجموعۀ مساحت‌ كشور را در نظر بگيريم‌، جمعيّت‌ نسبي‌ آن‌ در حدود چهل‌ نفر در كيلومتر مربّع‌ است‌ حال‌ آنكه‌ كشورهاي‌ اروپائي‌ نظير هلند و بلژيك‌ و... جمعيّت‌هاي‌ نسبيشان‌ ب��‌ ترتيب‌ در حدود 284 و 269 نفر در كيلومتر مربّع‌


ص 254

است‌.

آنچه‌ در چين‌ موجب‌ نگراني‌ است‌ مسأله‌ تراكم‌ جمعيّت‌ نيست‌ ؛ بلكه‌ شيوۀ پخش‌ حيرت‌آور اين‌ جمعيّت‌ است‌. بطوريكه‌ مساحت‌ بزرگي‌ از آن‌ خالي‌ و بدون‌ سكنه‌ است‌، بخلاف‌ سائر نواحي‌.»

و در ص‌ 252 مي‌نويسد: «توزيع‌ غير عادي‌ جمعيّت‌ كه‌ توهّم‌ تراكم‌ شديد و فزوني‌ آنرا بوجود مي‌آورد، نتيجۀ مستقيم‌ سازمان‌ اقتصادي‌ كشور است‌ كه‌ هنوز بدوي‌ و ابتدائي‌ مي‌باشد ؛ و تنها بر اساس‌ يكنوع‌ بهره‌برداري‌ اقتصادي‌ كشاورزي‌، و آنهم‌ در مساحت‌ كوچك‌ و محدود و با وسائل‌ بسيار قديمي‌ است‌... در مقاله‌اي‌ كه‌ دكتر «او.. بيكر» وابستۀ وزارت‌ كشاورزي‌ آمريكا به‌ سال‌ 1928 دربارۀ‌ چين‌ نوشته‌است‌، اظهار ميدارد كه‌ اين‌ كشور در حدود 350 ميليون‌ هكتار زمين‌ مساعد براي‌ كشت‌ دارد ؛ امّا از اين‌ مساحت‌ فقط‌ 90 ميليون‌ آن‌ مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرد.»

بازگشت به فهرست

امكانات‌ مالي‌ و شبكه‌هاي‌ وسيع‌ تبليغاتي‌ در اختيار مبلّغان‌ مالتوس‌ گرائي‌ است‌

و در ص‌ 31 از مقدّمۀ همان‌ كتاب‌ مي‌نويسد: «بدبختانه‌ مبلّغان‌ مالتوس‌گرائي‌، هم‌ امكانات‌ مالي‌ سرشاري‌ در اختيار دارند (امكاناتي‌ كه‌ از سوي‌ تراستهاي‌ بين‌ المللي‌ در اختيارشان‌ قرار ميگيرد) و هم‌ از شبكۀ وسيع‌ و متنوّع‌ تبليغاتي‌ براي‌ پخش‌ استدلالهاي‌ دروغين‌ خود بر لَهِ الزام‌ تحديد اجباري‌ مواليد نژادهاي‌ رنگي‌ استفاده‌ مي‌كنند. زيرا افزايش‌ جمعيّت‌ ملل‌ آفريقائي‌، آسيائي‌ و آمريكاي‌ لاتين‌، خطري‌ منفجر شونده‌ عليه‌ نظر كنوني‌ جهان‌ به‌ شمار مي‌آيد.»

در كتاب‌ «چين‌ پس‌ از 20 سال‌» ص‌ 33 گويد: «در هر 42 ثانيه‌ يك‌ كودك‌ از گرسنگي‌ مي‌ميرد، و 16 % مردم‌ جهان‌، 70 % ثروت‌ جهان‌ را تصرّف‌ كرده‌اند.»

در كتاب‌ «استعمار فرهنگي‌ در جهان‌ سوّم‌» ص‌ 4، سخن‌ يكي‌ از اعضاي‌ حكومت‌ بمبئي‌ را در سال‌ 1838 نقل‌ مي‌كند كه‌ وي‌ مي‌گويد:

«بوميان‌ هند يا بايد قدرت‌ ارتش‌ ما را درك‌ كنند و يا توسّط‌ استعمار


ص 255

فرهنگي‌ آنها را متقاعد كنيم‌ كه‌ ما عاقلتر، دقيقتر، انسانتر هستيم‌ و مايليم‌ كه‌ بيشتر از هر حاكم‌ قبلي‌ وضع‌ آنها را بهتر نمائيم‌ ! اگر پيشرفت‌ آموزش‌ و تعليم‌ و تربيت‌ به‌ درستي‌ هدايت‌ شود ؛ يعني‌ آنها از نظر فرهنگي‌ به‌ ما متّكي‌ گردند، بدون‌ ترديد از نقطۀ نظر رواني‌ تسلّط‌ ما بر آنها تثبيت‌ شده‌، موقعيّت‌ استعماري‌ مشروع‌ خواهد شد ؛ امّا اگر توسّط‌ آموزش‌ راستيني‌، بومي‌ها بر توانائي‌ و قدرت‌ ذاتي‌ خودشان‌ وقوف‌ حاصل‌ كنند، مسلّماً وسائل‌ إعمال‌ زور ما براي‌ خاموش‌ كردن‌ شراره‌هاي‌ آزادي‌ خواهي‌ آنان‌ كافي‌ نخواهد بود.»

و در ص‌ 6 و 7 از همين‌ كتاب‌ آمده‌ است‌:

«تا در كشوري‌ نوكران‌ داخلي‌ در اختيار استعمارگران‌ نباشند، كارشان‌ پيشرفتي‌ ندارد ؛ زيرا استعمارگران‌ همواره‌ متّكي‌ به‌ گروه‌هائي‌ هستند كه‌ در داخل‌ كشورهاي‌ كم‌ توسعه‌ قرار داشته‌ و مايل‌ به‌ همكاري‌ با اقتصاد پيشرفتۀ استعماري‌ بوده‌، و هر جنبشي‌ را كه‌ بر عليه‌ روابطي‌ اينچنين‌، اشكالي‌ بوجود آيد، درهم‌ مي‌كوبند. [117]


ص 256

آمريكا و انگلستان‌، هر دو اين‌ روش‌ را در كشورهاي‌ زير نفوذ خود بكار بستند... در زمانيكه‌ نظام‌ اقتصادي‌ بر اساس‌ چنين‌ روابطي‌ بكار گرفته‌ شد، ديگر نيازي‌ به‌ حضور مستقيم‌ نيروهاي‌ استعماري‌ نمي‌باشد.»

بازگشت به فهرست

انديشمندان‌ استعمار زده‌ تنها راه‌ حلّ مشكل‌ اقتصادي‌ را داشتن‌ ايدئولوژي‌ غربي‌ مي‌دانند

انديشمندان‌ استعمار زده‌ مي‌كوشند تا در خلال‌ تحقيقات‌ استعماري‌ خود اهداف‌ استعمارگران‌ را در غالب‌ ايدئولوژي‌هاي‌ استعماري‌ تثبيت‌ نمايند و لهذا تنها راه‌ حلّ را داشتن‌ ايدئولوژي‌ غربي‌ مي‌دانند.

در كتاب‌ «جامعه‌ شناسي‌ معاصر» نوشتۀ دكتر صالحي‌، ص‌ 136 آمده‌ است‌:

«در جوامع‌ به‌ اصطلاح‌ متعلّق‌ به‌ جهان‌ سوّم‌، جنبش‌هائي‌ كه‌ اينگونه‌ ايدئولوژي‌ها را بعنوان‌ خطّ مشي‌ و هدف‌ خود اعلام‌ كرده‌اند، موفّق‌ به‌ ايجاد تحوّلات‌ ريشه‌دار در همۀ اركان‌ زندگي‌ اجتماعي‌ شده‌اند. براي‌ مثال‌ جهش‌ اقتصادي‌ و صنعتي‌ روسيّۀ شوروي‌، چين‌، مصر و ديگر جوامع‌ را ميتوان‌ تا حدود زيادي‌ مرهون‌ عنوان‌ كردن‌ و پي‌گيري‌ ايدئولوژي‌ خاصّي‌ دانست‌.»

مقصود نويسنده‌ از ايدئولوژي‌ ؛ ناسيوناليسم‌، كمونيسم‌،آنارشيسم‌، دموكراسي‌ مي‌باشد، وي‌ در همين‌ كتاب‌ ص‌ 136 و 137 يكي‌ از آثار قابل‌ توجّه‌ نقش‌ ايدئولوژي‌ در جامعه‌ را اينطور شرح‌ مي‌دهد:

«از طريق‌ شناخت‌ ايدئولوژي‌هاي‌ پذيرفته‌ شدۀ در يك‌ جامعه‌ مي‌توان‌ علل‌ رفتار جهت‌گيريهاي‌ آينده‌ و احتمالاً خطّ سير تحوّلات‌ اجتماعي‌ را بهتر شناخت‌ ؛ مثلاً آنجائي‌كه‌ گرايش‌هاي‌ ناسيوناليستي‌ وجود دارد مي‌توان‌ به‌ تكوين‌ و تقويت‌ روح‌ همبستگي‌ ملّي‌ هرچه‌ بيشتر اميدوار بود.»

و در ص‌ 137 آمده‌ است‌:


ص 257

«چه‌ بسا كه‌ تصاوير جوامع‌ پيشرفته‌اي‌ چون‌ آمريكا، روسيّه‌، چين‌، اسرائيل‌ و غيره‌ در قالب‌ يك‌ ايدئولوژي‌ جديد پياده‌ شود، و هدف‌ جوامعي‌ كه‌ از قافلۀ پيشرفتهاي‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ عقب‌ مانده‌اند قرار گيرد.»

بعقيدۀ صاحبنظران‌، امور ذيل‌ را ميتوان‌ از جمله‌ نمودارهاي‌ فقر اقتصادي‌ بشمار آورد:

1 ـ بيكاري‌ فراوان‌

2 ـ كمبود مصرف‌ انرژي‌ (مقصود موادّ سوختي‌ مايع‌ و جامد و گاز طبيعي‌ و انرژي‌ هيدرو الكتريكي‌ مي‌باشد.) كه‌ نشان‌ دهندۀ ضعف‌ صنعت‌ ميباشد زيرا جامعۀ صنعتي‌ پيشرفته‌ نياز به‌ مصرف‌ بيشتر انرژي‌ دارد.

 

انرژي‌

جمعيّت‌

كشورهاي‌ صنعتي‌ سرمايه‌داري

5 / 57

7 / 19

کشورهای صنعتی سوسیالیستی

4 / 21

4 / 10

جهان‌ سوّم

4 / 21

7 / 71

3 ـ پائين‌ بودن‌ تراز و درآمد ملّي‌ و درآمد سرانه‌

4 ـ صنايع‌، محدود به‌ صنايع‌ سبك‌ است‌ نه‌ سنگين‌، و كارگر صنعتي‌ جهان‌ سوّم‌ نسبت‌ به‌ كارگر صنعتي‌ كشورهاي‌ پيشرفته‌ هم‌ از نظر مقدار كم‌ است‌ و هم‌ از نظر كارآئي‌.

در كتاب‌ «جامعه‌ شناسي‌ عقب‌ ماندگي‌» ترجمۀ دكتر احمد زرفروشان‌، ص‌ 169 آمده‌ است‌:

«اگر كارگراني‌ را كه‌ در كانها كار مي‌كنند كنار بگذاريم‌، نسبت‌ افرادي‌ كه‌ از كلّ جمعيّت‌ فعّال‌ در بخش‌ صنعتي‌ كار مي‌كنند، در آفريقا 11 % و در آسيا 10 % و در كشورهاي‌ آمريكاي‌ لاتين‌ 17 % است‌. در حاليكه‌ اين‌ نسبت‌ در آمريكاي‌ شمالي‌ 37 % و در كشورهاي‌ اروپاي‌ غربي‌ 42 % مي‌باشد.»

نسبت‌ صنايع‌ سنگين‌ جهان‌ سوّم‌ به‌ غرب‌ 19/1 و نسبت‌ صنايع‌ غير سنگين ‌ 13/1


ص 258

ميباشد.

5 ـ تك‌ محصولي‌ و تك‌ صادراتي‌ ؛ مثلاً در سال‌ 1957 نسبت‌ صادرات‌ كشورهاي‌ ذيل‌ چنين‌ است‌:

برزيل‌

قهوه

60%

بيرماني‌

برنج

76%

سيلان‌

چاي

64%

شيلي‌

مس

74%

كوبا

شكر

81%

تايلند

برنج

69.5%

كولومبيا

قهوه

80%

برمه‌

برنج

76%

و در سال‌ 1955:

عراق‌

نفت

86%

مصر

پنبه

79%

اتيوپي‌

قهوه

68%

نيجريّه‌

پسته‌ زميني

90%

السالوادور

قهوه

82%

سنگال

پسته‌ زميني

90%

چاد

پنبه

90%

ونزوئلا

نفت

92%

عربستان‌

نفت

98%

باربار

نيشكر

91%

حبشه‌

قهوه

80%

گامبيا

پستۀ زميني

95%

هندوراس

موز

85%

ايران

نفت

75%»

در كتاب‌ «بيداري‌ آفريقا» ص‌ 10 مي‌نويسد:

«اقتصاد آفريقا بتدريج‌ تك‌ محصولي‌ گرديد. غنا بطور متوسّط‌ عمدةً كاكائو ؛ سنگال‌ بادام‌ زميني‌ ؛ سودان‌ و اوگاندا پنبه‌ ؛ و آنگولا قهوه‌ كشت‌ و صادر مي‌كردند. توسعۀ مساحت‌ زير كشت‌ محصولات‌ صادراتي‌ منتهي‌ به‌ كاهش‌ توليد موادّ غذائي‌ ديگر ��رديد ؛ و از اينرو كشورهاي‌ آفريقائي‌ را بيشتر به‌ واردات‌ غذائي‌ وابسته‌ گردانيد.»

و در ص‌ 11 مي‌نويسد:

«در سال‌ 1952، 826 هزار دهقان‌ كنگوئي‌ 158300 تن‌ پنبه‌ توليد كردند كه‌ براي‌ هر كيلوگرم‌ آن‌چهارفرانك‌ دريافت‌ مي‌كردند ؛ حال‌ آنكه‌ قيمت‌ آن‌ در


ص 259

بازار جهاني‌ 15 فرانك‌ بود.»

و در ص‌ 11 و 12 مي‌نويسد:

«در كنيا، اروپائيها 1060 پوند، ساكنان‌ آسيائي‌ 456 پوند، و آفريقائي‌ها 56 پوند بطور متوسّط‌ در سال‌ درآمد دارند.»

و در ص‌ 12 مربوط‌ به‌ سال‌ 1957، مي‌نويسد:

«درآمد كنگو بلژيك‌ 000 , 000 , 530 , 49 فرانك‌ بود. چهل‌ و شش‌ درصد آن‌ نصيب‌ اروپائي‌ها شد كه‌ فقط‌ 4 % كلّ جمعيّت‌ را تشكيل‌ مي‌دادند.»

در كتاب‌ «جهان‌ سوّم‌ و پديدۀ كم‌ رشدي‌» نوشتۀ ايولكست‌ در ص‌ 223 گويد:

«نظريّه‌اي‌ كه‌ منشأ و مبدأ كم‌ رشدي‌ را به‌ خفقان‌ رونق‌ اقتصادي‌ زير فشار بار سنگيني‌ جمعيّت‌ نسبت‌ ميدهد، به‌ دليل‌ ديگري‌ قابل‌ ايراد و اعتراض‌ است‌:

كشورهاي‌ توسعه‌ يافتۀ امروزي‌ هم‌ در دوران‌ انقلاب‌ صنعتي‌ با رشد جمعيّت‌ قابل‌ ملاحظه‌اي‌ روبرو بودند. در انگلستان‌ و در آلمان‌ در طيّ سدۀ نوزدهم‌، ميزان‌ افزايش‌ طبيعي‌ ميان‌ 11 تا 14 % نوسان‌ داشت‌. اين‌ سرعت‌ آهنگ‌ از سرعت‌ كنوني‌ برخي‌ از كشورهاي‌ كم‌ رشد بيشتر است‌ ؛ و ميتوان‌ آنرا با ميزان‌ رشد جمعيّت‌ كشورهاي‌ جهان‌ سوّم‌ درچند دهۀ گذشته‌ مقايسه‌ كرد.»

بازگشت به فهرست

دنباله متن

پاورقي


[105] ـ در مجلّۀ «دانشمند» شمارۀ‌ 6، مورّخۀ شهريور 1372، درست‌ آن‌ دستورات‌ را موبه‌ مو، به‌ طور تشويق‌ و ترغيب‌ بر قطع‌ نسل‌ ابراز كرده‌ و صريحاً از رشد و نموّ و كثرت‌ مردمان‌ مسلمان‌ بخصوص‌ جوانان‌ در اضطراب‌ افتاده‌ است‌ ؛ در ص‌ 2 6 مي‌گويد: «امّا چندي‌ بود كه‌ در كشور ما اهمّيّت‌ اين‌ تأثيرات‌ مخرّب‌ رشد جمعيّت‌ را فراموش‌ كرده‌ بودند. در يكي‌ از راهنماهاي‌ سياحتي‌ ايران‌ كه‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌ چند سال‌ پيش‌ چاپ‌ كرده‌ بود، بر اساس‌ سرشماري‌ عمومي‌ 65 13، دربارۀ‌ جمعيّت‌ كشورمان‌ نوشته‌ بودند: «حدود 46 درصد كلّ جمعيّت‌ در گروه‌ سنّي‌ زير 5 1 سال‌ قرار دارند، بدين‌ ترتيب‌ جمعيّت‌ ايران‌ از نظر تركيب‌ سنّي‌ از جملۀ جوان‌ترين‌ جمعيّتها در ميان‌ كشورهاي‌ دنياست‌. به‌ همين‌ خاطر جامعه‌ پر از شور و نشاط‌ جواني‌ است‌.» آنگاه‌ مجلّه‌ شروع‌ كرده‌ است‌ به‌ انتقاد از جمعيّت‌ جوان‌. آيا اين‌ مجلّه‌ و اين‌ نظريّه‌ و اين‌ تبليغات‌ غير از حكايت‌ كردن‌ دستورات‌ نه‌ مرموز بلكه‌ صريح‌ استعمار، مسخره‌ كردن‌ قيام‌ مردم‌ مسلمان‌ ايران‌، استهزاء به‌ سنّت‌ قاطعۀ نبويّه‌، كشاندن‌ امّت‌ رابه‌ نسل‌كشي‌وعقيم‌ كردن‌ چيزي‌ مي‌تواند بوده‌ باشد ؟!

[106] ـ «خاطرات‌ همفر،جاسوس‌ انگليسي‌ در ممالك‌ اسلامي‌» ترجمۀ دكتر محسن‌ مؤيّدي‌ ؛ طبع‌ انتشارات‌ أميركبير، از طبع‌ اوّل‌، ص‌ 75

[107] ـ ملاحظه‌ بفرمائيد كه‌ در مجلّۀ «دانشمند» شمارۀ‌ 6، مورّخۀ شهريور 1372، در ضمن‌ مقاله‌اي‌ طيّ عنوان‌ «سيل‌ جمعيّت‌ هنوز در راه‌ است‌» در ص‌ 64 چگونه‌ از انقلاب‌ اسلامي‌ در پانزده‌ سال‌ اخير عصباني‌ و خشمگين‌ است‌ كه‌ گوئي‌ نسخۀ دوّم‌ وزير امور خارجۀ يونان‌ است‌ ؛ مي‌گويد: «آري‌ اكنون‌ جامعۀ ما چوب‌ غفلتي‌ را ميخورد كه‌ سبب‌ شد برنامه‌هاي‌ تنظيم‌ خانواده‌ در حدود پانزده‌ سال‌ پيش‌ تعطيل‌ شوند. و واقعاً جاي‌ شگفتي‌ است‌ كه‌ هنوز هم‌ در بين‌ ما كساني‌ هستند كه‌ بدون‌ توجّه‌ به‌ واقعيّتها و مشكلات‌ موجود، به‌ غلط‌ گمان‌ مي‌كنند افزايش‌ جمعيّت‌ سبب‌ نيرومندي‌ و اقتدار كشورمان‌ خواهد شد. نمونه‌اش‌ يكي‌ از نمايندگان‌ مخالف‌ بود كه‌ همين‌ چند ماه‌ قبل‌ و پيش‌ از تصويب‌ لائحۀ تنظيم‌ خانواده‌ و مهار جمعيّت‌ در مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ ادّعا مي‌كرد: «سنّت‌ قاطعۀ پيامبر اسلام‌ (ص‌) بر كثرت‌ نسل‌ است‌. من‌ خيال‌ مي‌كنم‌ اگر به‌ اين‌ لائحه‌ رأي‌ بدهيد كار خلاف‌ شرع‌ مي‌كنيد!»

«امّا آيت‌ الله‌ ناصر مكارم‌ شيرازي‌، رئيس‌ حوزۀ علميّۀ قم‌ به‌ شيوائي‌ استدلال‌ مي‌كند...» در اينجا بخشي‌ از گفتار ايشان‌ را ذكر كرده‌ است‌، آنگاه‌ گفته‌است‌: «شايد از همين‌ روست‌ كه‌ سعدي‌ هم‌ بيش‌ از هفت‌ قرن‌ پيش‌ مي‌دانست‌ كه‌ افزايش‌ بي‌رويّۀ جمعيّت‌ نه‌ تنها سبب‌ نيرومندي‌ نخواهد بود، بلكه‌: گر گدا پيشرو لشكر اسلام‌ بود كافر از بيم‌ توقّع‌ برود تا در چين‌».

با توجّه‌ به‌ متن‌ مطالبي‌ كه‌ ما در اين‌ كتاب‌ ذكر كرديم‌ روشن‌ است‌ كه‌ اين‌ گفتار نادرست‌ مي‌باشد. عظمت‌ اسلام‌ و فزوني‌ جوانان‌ نيرومند و فداكار غالب‌ و مظفّر در طيّ همين‌ پانزده‌ ساله‌ بوده‌ است‌ كه‌ كمر استعمار را شكست‌ و نالۀ كاخ‌ نشينان‌ سياستمدار مغرب‌ زمين‌ را به‌ ثريّا رسانيد. واينك‌ اين‌ ياوه‌ خوانيها فقط‌ ترس‌ و دهشت‌ عظيمي‌ است‌ كه‌ سرا پايشان‌ را فرا گرفته‌ و مي‌ترسند شايد دوباره‌ از اين‌ ملّت‌ قيامي‌ شود و بيش‌ از پيش‌ پيشروي‌ كنند.

[108] ـ در همين‌ مجموعه‌، در ص‌ 212 از روزنامۀ «خراسان‌» نقل‌ نموديم‌.

[109] ـ روزنامۀ « اطّلاعات‌ » 9 رجب‌ 10 4 1 ( 6 1 بهمن‌ 8 6 13 ) شمارۀ‌ 9 6 189، ص‌ 6 ؛ از سيّد جلال‌ ميرآقائي‌ جعفري‌ ـ بخش‌ سياسي‌ جلسات‌ هفتگي‌ حزب‌ الله‌ قم‌

[110] ـ مجلّۀ «انديشه‌» 5 ديماه‌ 1371، ص‌ 3: استفتائات‌ مقام‌ معظّم‌ رهبري‌، قسمت‌ سوّم‌

[111] ـ «دكوئيار» رئيس‌ سازمان‌ بين‌ الملل‌ در زمان‌ اوّلين‌ سفر اين‌ خانم‌ به‌ ايران‌ يعني‌ پنج‌ سال‌ پيش‌ بوده‌ است‌. ولي‌ الآن‌ رئيس‌ آن‌ «پِطرُس‌ غالي‌» وزير امور خارجۀ مصر مي‌باشد.

[112] ـ تعليقۀ ص‌ 21، از كتاب‌ «چيرگي‌ بر گرسنگي‌» تأليف‌ ژان‌ ـ ايو ـ كارفانتان‌ و شارل‌ كندامين‌، ترجمۀ دكتر عبّاس‌ آگاهي‌

[113] ـ روزنامۀ «جمهوري‌ اسلامي‌» 10 ربيع‌ الثّاني‌ 1412 ( 27 مهر1370 ) شمارۀ‌ 3583 ص‌ 11 ؛ مقالۀ تحت‌ عنوان‌ «نظم‌ نوين‌ بوش‌ (نسل‌ كشي‌ جهاني‌)»

[114] ـ نقل‌ از «رسالۀ درباب‌ اصول‌ جمعيّت‌» ص‌ 798، به‌ نقل‌ از نوشتۀ ر. مورنيو در «ژون‌ آفريك‌» پاريس‌ 24 اوت‌ 1978

[115] ـ كتاب‌ «چيرگي‌ بر گرسنگي‌» ترجمۀ دكتر عبّاس‌ آگاهي‌، ص‌ 21 تا ص‌ 23

[116] ـ براي‌ تفصيل‌ و شرح‌ بسياري‌ از اين‌ موارد، مناسبت‌ دارد به‌ كتابهاي‌ زير رجوع‌ شود:

ـ « كشورهاي‌ توسعه‌ نيافته‌ » ترجمۀ دكتر هوشنگ‌ نهاوندي‌

ـ « شناخت‌ آماري‌ جهان‌ سوّم‌ » ترجمۀ دكتر محمّد رضا جليلي‌

ـ « جغرافياي‌ صنعتي‌ جهان‌ » ترجمۀ احمد آرام‌

ـ « جهان‌ سوّم‌ در برابر كشورهاي‌ غنيّ » نوشتۀ آنجلو، آنجلو پولوس‌ با مقدّمۀ دوكاسترو

ـ « انقلاب‌ آفريقا » نوشتۀ فرانتس‌ فانون‌

ـ « گواتمالا، ويتنام‌ ثاني‌ » نوشتۀ ملويل‌

ـ « انسانها و خرچنگها » نوشتۀ دوكاسترو

ـ « انسان‌ گرسنه‌ » نوشتۀ دوكاسترو

ـ « جهان‌ سوّم‌ و پديدۀ كم‌ رشدي‌ » نوشتۀ ايولكست‌

ـ « مسائل‌ نيمكرۀ غربي‌ » نوشتۀ ايولكست‌

ـ « جامعه‌ شناسي‌ فقر » ترجمۀ احمد كريمي‌

ـ « جامعه‌ شناسي‌ عقب‌ ماندگي‌ » ترجمۀ دكتر احمد زرفروشان‌

[117] ـ شاهد كلام‌ ما قول‌ «مايكل‌ شولنبرگ‌» مسؤول‌ هماهنگي‌ فعّاليّتهاي‌ برنامه عمران‌ سازمان‌ ملل‌ متّحد در ايران‌ است‌. وي‌ مي‌گويد: «مسأله‌ مهمّ رشد جمعيّت‌ مشكلي‌ است‌ كه‌ از محدودۀ مرزهاي‌ كشوري‌ فراتر ميرود. اين‌ مسأله‌ ابعاد وسيع‌ بين‌ المللي‌ يافته‌ و در واقع‌ يكي‌ از بزرگترين‌ معضلات‌ عصر ماست‌. در طول‌ دو دهۀ گذشته‌، رشد جمعيّت‌ جهان‌ كم‌وبيش‌ در حدّ 7 / 1 درصد ثابت‌ بوده‌ است‌. جمعيّت‌ جهان‌ در سال‌ 1372، 57 / 5 ميليارد نفر تخمين‌ زده‌ شد كه‌ تا سال‌ 1380 به‌ 25 / 6 ميليارد، تا 1405 به‌ 5 / 8 ميليارد، و تا 1430 به‌ 10 ميليارد نفر افزايش‌ خواهد يافت‌. مروري‌ بر روند رشد جمعيّت‌ جهان‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ سهم‌ جهان‌ در حال‌ توسعه‌ همچنان‌ رو به‌ ازدياد است‌. اين‌ بدان‌ معني‌ است‌ كه‌ تا پايان‌ اين‌ قرن‌ (ميلادي‌) 95 درصد جمعيّت‌ جهان‌ در كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ زندگي‌ خواهند كرد. متأسّفانه‌ رشد سريع‌ جمعيّت‌ عمدةً در آن‌ دسته‌ از كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ رخ‌ مي‌دهد كه‌ منابع‌ و زيربناهاي‌ كافي‌ را براي‌ پاسخگوئي‌ به‌ اين‌ جمعيّت‌ روز افزون‌ ندارند. بنابراين‌ در بسياري‌ از موارد، ازدياد جمعيّت‌ اثري‌ نخواهد داشت‌ جز كاهش‌ سطح‌ زندگي‌ و افزايش‌ مشكلات‌ فردي‌.»

(مجلّۀ «دانشمند» شمارۀ‌ 6، مورّخۀ شهريور 1372، ص‌ 60، از مقاله‌اي‌ تحت‌ عنوان‌ «سيل‌ جمعيّت‌ هنوز در راه‌ است‌»)

بازگشت به فهرست

دنباله متن