سلامت بدن و روان زن در زائيدن است؛ در حامله شدن و شير دادن است. بَه بَه از بانواني كه يا در شكم خود بچّه ميپرورند، و يا در آغوش خود بچّه را شير ميدهند! اين بهشت است. اين سُبُل سلام است.
خداوند خالق آفرينش، مزاج زن را طوري آفريده است كه از زمان بلوغ تا دوران يائسگي پيوسته مزاج او غذاي خاصّي را مطابق مزاج طفل در بدن درست ميكند؛ و آن خون حيض است كه در زمان حاملگي اين خون در رحم مادر غذاي طفل است. علّت آنكه زنان در دوران بارداري غالباً عادت ماهيانه نميشوند براي آنست كه اين خون در رَحِم صرف غذا و طعام جنين ميگردد.
و چون بچّه را زمين گذارند و وضع حمل كنند، اين خون تبديل به شير شيرين سفيد و نرم و راحت و ملايم با مزاج نوزاد ميشود، و از سوراخهاي پستان سرازير ميشود. فلهذا زنان در دوران رضاع و شير دادن نيز غالباً عادت
ص 42
ماهيانه نميشوند.
أمّا وقتي كه آبستن نيستند و شير هم نميدهند، اين غذا مصرفي ندارد و بنابراين از دهانه رحم خارج و دور ريخته ميشود. يعني زن بواسطه عدم حمل و عدم رضاع (آبستن نبودن و شير ندادن) مقداري از قواي بدني و جسمي خود را كه خداوند بصورت خون در آورده است هَدَر نموده و ضايع كرده است. فلذا از رحمت خدا دور است. و خداوند در اينجا به وي إجازه عبادت و خشوع و خضوعي را كه بواسطه نماز و روزه و طواف حاصل ميشود نداده است.
زن بايد مانند مرد پيوسته راه تقرّب را بپيمايد، وآن وقتي است كه: دوش به دوش مرد نماز بخواند و روزه بگيرد و طواف كند؛ و اين فقط در وقتي است كه حامله باشد و يا طفل خود را شير دهد.
اين زن قرين رحمت خداست كه حائض نيست؛ و اجازه ركوع و سجود و قيام و طهارت به وي داده شده است. و اجازه صيام به وي داده شده است. و اجازه طواف گرد كعبه به وي داده شده است.
بنابراين، زنان بايد پيوسته يا حامله باشند و يا شير دهند، تا در كاروان انسانيّت و حركت به سوي معبود و محبوب، و قبله مشتاقان و كعبه عاشقان و پويندگان به سوي حرم و حريم امن و امان او، با مردان هم آهنگ باشند.
حائض شدن زنان موقعي است كه در اين كاروان نشستهاند و از حركت افتاده و متوقّف گشتهاند. بنابراين، اصل در زنان عبادت است؛ يعني اصل در زنان حمل و رضاع است. حيض زنان خلافِ اصل است؛ يعني عَدم حمل و عدم رضاع خلاف است. فتَأمَّلْ در اين نكته دقيق.
اين حقير روزي به يكي از پزشكان حاذق و بصير و متعهّد [30] كه سخن از
ص 43
اين موضوع به ميان آمده بود، گفتم: سلامت و سعادت زن در اينست كه: يا حامله باشد و يا بچّه در زير پستان خود داشته باشد.
قدري تأمّل كرد و گفت: آقا اين گفتار، مطابق آخرين نتيجه كنگرههاي پزشكي است كه امسال در امريكا برگزار شده است. و من تز دكتري خود را در امر��كا در همين موضوع قرار دادهام.
آنگاه گفت: طبق آخرين مدارك و آمار، دختراني كه قبل از هجده سال بچّه بزايند سرطان پستان نميگيرند. وهر چه ديرتربچّه بزايند، درصدِ خطر تهديد سرطان پستان در آنها زياد ميشود؛ تا چون از سنّ سي سالگي بگذرند خطر سرطان پستان به نحو مضاعف بالا ميرود.
امّا زناني كه اصلاً ازدواج نكنند و بچّه نياورند، درصد خطر سرطان پستان در آنها سرسامآور است.
اين مطالب را كه عين واقعيّت است، قياس كنيد با تبليغات و انتشارات استعمار كافر كه بر در و ديوار نوشته بود: «زندگي خوشتر، فرزند كمتر» و يا «فرزند فقط يكي يا دو تا» و در يك صفحه پوستر يا پلاكارد، عكس يك مرد و يك زني را كشيده بود، كه در دستشان يك دختر و يك پسر بود، و بطور شادابي و خوشحالي در حركت بودند و دست راست را بلند كرده، فقط انگشت وُسْطَي و مُسَبِّحه (سَبّابه) را بطرف بالا باز نموده، تا نشان دهند كه أوّلاً فقط فرزند بايد دو تا باشد و بس، و ثانياً اين را با حرف 7 كه رمز موفّقيّت است، خاطر نشان
ص 44
نموده باشند.
از اين تابلوها بر هر ادارهاي و كانوني، بالاخصّ در سالن بيمارستانها و درمانگاهها و محلّ اجتماع مردم زده ميشد و مردم ميديدند. بيچارهها هم باور ميكردند و از زيادي بچّه خودداري ميكردند. و زنها دسته دسته به درمانگاهها ميآمدند و قرصهاي ضدّ حاملگي را به عنوان هديه و تُحفه، مجّاني ميگرفتند و با خوشحالي همراه خود ميبردند. غافل از اينكه اين قرصها همچون قرص اِسْتِرِكْنين، سمّ قاتل است كه بر روي آن لعاب شيرين كشيده باشند.
پزشكان غير متعهّد و خود فروخته هم، پيوسته در روزنامه و راديو و تلويزيون، تبليغات را در اين موضوع بالا ميبردند.
يك روز پزشكي به خانمي كه براي معالجه نزد او رفته بود گفته بود: خانم! رَحِم زن حكم درخت را دارد.مگر درخت چقدر ميوه ميدهد؟! اين زن هم به منزل آمده بود و بناي بد سري در آبستن شدن، با شوهرش گذارده بود.
شوهرش در مسجد نزد من آمد و از زنش شكايت كرد، و گفتار دكتر را كه به وي گفته بود بازگو كرد.
گفتم: اين دكتر در اين سخن مغالطه نموده است؛ و به اصطلاح عامّه مردم، حُقّه بازي نموده است. برو منزل و به عيالت بگو: درخت ميوه تا زنده است ميوه ميدهد! به مجرّد آنكه به بلوغ خود رسد (در بعضي از درختان در سال دوّم، و در بعضي نيز ديده شده است كه در سال اوّل) ميوه ميدهد.
درختان ميوه هر سال مرتّب ميوه ميدهند. هيچ ميوهشان قطع نميشود، مگر زمانيكه آفتي به آنها برسد و ريشه آنها كرم بزند. در اين صورت چوب است. ديگر درخت ميوه نيست؛ آنرا ميبرند.
بسوزند چوب درختان بیبر سزا خود همين است مَر بيبري را
بچّه، شادابترين ميوه خوش زندگي است؛ و عاليترين ثمره حياتي از
ص 45
بوستان انسانيّت، و معطّرترين گل از گلستان بشريّت است. زنهائي كه بجاي بچّهداري و تكثير اين نوباوۀ ريحان آدمي، اين عمل سالم و نيكو را ترك ميكنند، و به دنبال كارهاي خارج از منزل ميروند، چقدر از قافله تقدّم و پيشرفت عقب افتادهاند!
آنها هر كاري بكنند و به هر مقام و شغلي دست بزنند، و هرگونه هنر و فنّي را بياموزند، بطوريكه فرضاً سراسر اطاقشان را از تابلوهاي دكتري و مهندسي و سائر فنون زينت دهند، و تا پايان عمرشان هم اگر تلاش كنند، و حقّاً و واقعاً نيّتشان خوب باشد، و در صدد خدمت به اجتماع بوده باشند، همۀ اينها بقدر يك بچّه زائيدن و شيردادن و آنرا بزرگ كردن و تربيت نمودن و به جامعه تحويل دادن ارزش ندارد. [31]
به دو دليل:
اوّل آنكه: اين خانمي كه سراسر اطاقش را از ديپلمها و ليسانسها و دكتراها پركرده است، و در هر مقام و پست كه شاغل شده است، صد برابر آنهم اگر فرضاً برآن افزوده گردد،چنانچه به او بگويند: تو حاضري اين فرزندت را بدهي و مقامات و گواهينامههايت محفوظ باشد؟! و يا آنها را فداي اين فرزند ميكني؟!
فوراً ميگويد: فدا ميكنم! فرزند، براي من ارزشش بيشتر است.
پس اي خانمي كه به يك فرزند و يا دو فرزند اكتفا كردهاي و خودت را سرگرم كارهاي ديگر نمودهاي! بدان كه: آن فرزندهاي احتمالي كه در صورت فرض زائيدن به وجود ميآمدند و اينك نيامدهاند، همانند همين فرزند تو ميباشند. همۀ آنها را از دست دادهاي! و به فوز عظيم نرسيدهاي! و آن فرزندهاي لطيف و شيرين را فداي اين مشاغل و در حقيقت شواغل
ص 46
نمودهاي! اين به اعتراف خودت، خسراني است بزرگ و تهي دستي و فقري است سترگ.
و علّت و رمز حلّ اين معمّا آنست كه: فرزند داراي حيات و زندگي است، و مشابه خود تست، و بقا وجود تست! فلهذا هيچ چيز از اموال و تجارتها و صناعتها و مقامها، ارزش او را ندارند و نميتوانند داشته باشند.
زيرا اصل حيات و زندگي تو، براي تو ارزشش از همه مقامها و تعيّنات و اندوختهها بيشتر است.
دوّم آنكه: بچّه زائيدن، تكثير مثل نمودن است. يعني زن، موجوداتي را مشابه خود، از پسر و دختر بوجود ميآورد. اگر زني شش اولاد زائيد، شش انسان مشابه خود را در خارج ايجاد كرده است. و اگر ده اولاد زائيد، ده انسان مشابه خود را. تازه اگر اين اولاد دختر باشند، وگرنه اگر همه آنها يا بعض از آنها پسر باشند، موجودات قويتر و نيرومندتري را در خارج بوجود آورده است.
اين اولاد در اثر زحمت مادر و تكميل رشد و تربيت، هر كدام به نوبه خود، انساني از جميع جهات مشابه مادر، و يا نيرومندتر و مؤثّرتر از او هستند؛ و در فعّاليّت وخدمت به جامعه مسلمين عيناً مانند مادرشان، و يا بهتر و فعّالتر و مؤثّرتر ميباشند.
اگر زني بجاي دخول و شركت در كارها و فنون و صنايع اجتماعي، بچّه بزايد و بزرگ كند و تحويل اجتماع دهد، خدمات وجودي خود را در أعلاترين درجه،با ضريب تعداد فرزندان خود بالا برده است.
اگر هشت فرزند زائيد، هشت برابر خدماتِ اجتماعي خود به جامعه خدمت نموده است؛ و اگر بچّهاي نزائيد و تربيت ننمود، درجات خدمت خود را با ضريب هشت پائين آورده و ساقط نموده است.
و درحقيقت اين چنين بانواني كه در اجتماع وارد ميشوند و خود را
ص 47
خادم و دلسوز مجتمع ميدانند، با اين ضريب، خود را از اجتماع دور كرده و از خدمت به آن شانه خالي كردهاند.
اينها همه بجاي خود محفوظ، و در عين حال تحصيل كمالات معنوي و علوم الهي، و تحصيل دانشهائي كه به درد بانوان ميخورد، از قبيل خانهداري، خيّاطي، غذاپزي، بهداشت و حفظ الصّحّه، قابلگي و پزشكي زنان، و فراگيري علوم تربيت فرزند و غيرها كه بسيار است، ابداً با بچّهداري منافات ندارد، بلكه كمال ملايمت را نيز دارد.
از آنچه گفته شد، همچنين ميتوانيم اين نتيجه را بگيريم كه: بانواني كه با عمل جرّاحي لولههاي رحم خود را مسدود ميكنند، در حقيقت اساسيترين دستگاه موجوديّت خود را كه زنيّت است، خراب و تباه و فاسد مينمايند.
رَحِم زن، مانند چشم و دست و پا و قلب او يكي از أعضاي پيكر اوست. بلكه از اعضاي بسيار مهمّ است كه با بقاء و سلامت آن، موجوديّت و زنيّت زن محفوظ، و با فناء و نابودي و مرض آن، زنيّت زن تباه شده است.
پزشك و جرّاح، حقّ بستن لولههاي رحم را ندارد، گرچه با اجازه و يا امر زن و شوهرش باشد؛ زيرا موجب نقصان عضو است، و نقصان عضو شرعاً و عقلاً حرام است.
همانطور كه كسي حقّ ندارد به جرّاح بگويد: دست مرا ببر! و يا گوش مرا ببر! و يا پاي مرا قطع كن! همينطور نميتواند بگويد: لولههاي رحم مرا مسدود كن! انسان اختيار اجزاء و اعضاي بدن خود را نداشته، و حقّ از بين بردن و خراب كردن آنها را ندارد. مالك انسان خداوند است، و او به انسان، نه عقلاً و نه شرعاً إجازه اينگونه تصرّفات را نداده است.
كسي كه لولههايش را بستهاند، بكلّي عقيم و نازا ميگردد؛ و با فرض بازكردن لولهها با عمل جرّاحي دگر، باز حمل برداشتن و آبستن شدن او بسيار بعيد است. ولي أحياناً اگر بانوئي كه از روي جهالت خود و يا شوهرش
ص 48
لولههايش را بستهاند، گمان آن رود كه با عمل جرّاحي مجدّد ميتوانند لولهها را باز كنند، شرعاً بر او واجب است كه: در صورت امكان و عدم محذوري، خود را تحت عمل قرار داده و لولههاي خود را باز كند.
در زمان طاغوت بستن لولهها براي طبقه مُرفّه و بيدرد مُد شده بود، و اينك كه بعضي متوجّه خطاي منكر خود شدهاند، كار از كار گذشته و در آرزوي طفل نوزاد عمرشان به پايان ميرسد.
گويند: سخن در اين بود كه مردان فقير و كم بضاعت را كه غالباً كثيرالاولاد ميباشند اخته كنند، و اين اخته كردن بصورت قانوني درآيد؛ همچون مردان هندي كه جبراً وقهراً حكومت وقت آنها را اخته مينمايد [32]، و در اينصورت ديگر نه زني در كشور باقي بود، نه مردي؛ زنان بواسطه خوردن قرص و بستن لوله، و مردان بواسطه عقيم كردن و كوبيدن خُصْيَتَين (بَيْضَتَين). اينست معناي ذلّت و اسارت و بردگي! اينست مفهوم استثمار حقيقي! و اينست مفاد استحمار و استعباد واقعي؛ كه آنچه را كه با بردگان زمان جاهليّت نميكردند، با ما بنمايند.
ميگويند: زمين گنجايش اين همه افراد را ندارد. اگر سيل نوزاد رو به جلو برود زمين از نوزاد پر ميشود. اُفٍّ لَكُمْ وَ لأوْهامِكُمُ الْخالِيَة، وَ ءَآرآئِكُمُ الْبالِيَة، وَ أهْوآئِكُمُ الْكاسِدَة!
خداوند در قرآن، گنجايش زمين را براي زندگان، و دفن مردگان، تضمين فرموده است. شما دلتان براي خدا ميسوزد، و ميخواهيد زمينش سنگين نشود؛
ص 49
و در حمل و دربرگيري مردگان و زندگان جا براي آن تنگ نگردد.
أَلَمْ نَجْعَلِ الأرْضَ كِفَاتًا * أَحْيَآءً وَ أَمْوَ'تًا. [33]
«آيا ما به زمين گنجايش فراگيري، و حمل زندگان و مردگان را ندادهايم؟!»
در كشور انگلستان جمعيّت قريب پنجاه و شش ميليون است، و در كشور فرانسه قريب پنجاه و پنج ميليون است، و در كشور آلمان قريب هفتاد و هفت و نيم ميليون است. و كشور ايران كه مساحتش به تنهائي برابر مساحت اين سه كشور است، چگونه اين قرعه بدبختي و عدم گنجايش براي اينجا افتاد، كه اينك كه جمعيّتش افزون شده است به قريب پنجاه ميليون [34] بالغ گرديده است؟! با آنكه از جهت معدن و ذخائر تحت الارض، و آمادگي زمينهاي زراعتي و دامداري، از مرغوبترين كشورهاي جهان است. ولي آن كشورها كه نه معدن دارند و نه زراعت، و خوراكشان سيب زميني است، قرعه به نام ايشان اصابت نكرده است؟! بلكه پيوسته قرعه موافق و قرعه حيات و سلامت و
ص 50
بهداشت بنامشان ميافتد.
اين سرّي است پنهان و رمزي است غير عيان، كه گمان نميرود تا زماني كه زمام اختيار ما به دست كفّار باشد، از حقيقت آن كسي مطّلع گردد.
راز درون پرده ز رندان مست پُرس كاين حال نيست زاهد عاليمقام را
اين گونه زندگي فرسايشي و توأم با نكبت و خواري و مهر بردگي را قياس كنيد با تعليم قرآن و هدايت آن به سوي سُبُل سلام، و طرق عافيت و برومندي و عزّت كه به مالداران و متمكّنين دستور ميدهد كه: نه تنها خودشان بايد ازدواج كنند و مَثْنَیٰ وَ ثُلَـٰثَ وَ رُبَـٰعَ [35] «دوتا دوتا، سه تا سه تا، چهار تا چهارتا» زن دائم بگيرند و اولاد بسيار بياورند؛ بلكه بايد آنها وسائل ازدواج و نكاح يتيمان و مستضعفان و فقيران را فراهم آورند:
وَ أَنكِحُوا الأيَـٰمَیٰ مِنكُمْ و الصَّـٰلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَآئِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَهُ مِن فَضْلِهِ وَ اللَهُ وَ'سِعٌ عَلِيمٌ. [36]
«و به نكاح درآوريد مردان بیزن، و زنان بیشوهر را كه از خودتان هستند، و شايستگان ازغلامهاي خودتان، و از كنيزهاي خود را! و اگر آنها فقير باشند (باكي نيست زيرا) خداوند از فضل خود آنها را بینياز مينمايد؛ و خداوند واسع يعني: پرظرفيّت و متحمّل، و عليم يعني: داناست.»
شيخ محمّد بن حسن حُرّ عامِلي، از محمّد بن يعقوب كُلَينيّ، و از شيخ
ص 51
طوسي، و از شيخ صدوق در «توحيد» با إسناد خود از حضرت صادق عليهالسّلام روايت ميكند كه فرمود: رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمود:
تَزَوَّجُوا الأبْكَارَ! فَإنَّهُنَّ أَطْيَبُ شَيْءٍ أَفْوَاهًا ـ قالَ: وَ في حَديثٍ ءَاخَرَ: وَ أَنْشَفُهُ أَرْحَامًا ـ وَ أَدَرُّ شَيْءٍ أَخْلافًا (أَحْلا مًا) وَ أَفْتَحُ شَيْءٍ أَرْحَامًا.
أَمَا عَلِمْتُمْ أَنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الأمَمَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ حَتَّی بِالسِّقْطِ يَظَلُّ مُحْبَنْطِيًا عَلَی بَابِ الْجَنَّةِ فَيَقُولُ اللَهُ عَزَّوَجَلَّ: ادْخُلْ! فَيَقُولُ: لأَدْخُلُ حَتَّی يَدْخُلَ أَبَوَايَ قَبْلِي!
فَيَقُولُ اللَهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی: لِمَلَكٍ مِنَ الْمَلَـٓئِكَةِ: ايتِنِي بَأَبَوَيْهِ فَيَأْمُرُ بِهِمَا إلی الْجَنَّةِ.
فَيَقُولُ: هَذَا بِفَضْلِ رَحْمَتِي لَكَ. [37]
«با دختران باكِره ازدواج كنيد! زيرا دهانشان خوشبوتر است ـ گفت: و در حديث ديگر آمده است كه و رحمهايشان خشكتر است ـ و پستانهايشان از شيرِ ريزان سرشارتر است (نوك پستانهايشان)، و رحمهايشان براي قبول نطفه و تربيت جنين آمادهتر است.
آيا نميدانيد كه: من به شما امّت در روز قيامت بر سائر امّتها افتخار ميكنم، حتّی به جنيني كه سقط شده باشد! او پيوسته بر در بهشت ايستاده و مقيم است، با حالت افتخار و مباهات، شكم خود را به جلو داده و دست بر كمر زده، در اينحال خداوند عزّوجلّ به او ميگويد: داخل در بهشت شو! او
ص 52
پاسخ ميدهد: داخل نميشوم تا پدر و مادرم پيش از من داخل شوند!
در اين حال خداوند تبارك وتعالي به فرشتهاي ازفرشتگان ميگويد: پدر و مادرش را نزد من بياور! و خداوند أمر مينمايد كه آن دو نفر در بهشت وارد شوند. خداوند به فرزندِ سقط شده در اين موقع ميگويد: اين بعلّت زيادي فضل و رحمت من براي تو بوده است!»
در روايت صدوق، جمله «وَ في حَديثٍ ءَاخَرَ: وَ أَنْشَفُهُ أَرْحَامًا» را نياورده است.
و نيز شيخ حرّ عامِلي از كلينيّ با سند متّصل خود از حضرت باقر عليهالسّلام روايت كرده است كه: رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمود: تَزَوَّجُوا بِكْرًا وَلُودًا، وَ لاتَزَوَّجُوا حَسْنَآءَ جَمِيلَةً عَاقِرًا! فَإنِّي أُبَاهِي بِكُمُ الأمَمَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ. [38]
«با دختران بِكر كه استعداد زائيدن در آنها هست ازدواج نمائيد! و با زن زيباي جميلهاي كه نازا و عقيم باشد ازدواج منمائيد! زيرا كه من به شما افراد امّت در روز قيامت بر سائر امّتها مباهات مينمايم!»
و نيز از كلينيّ با إسناد خود از حضرت امام رضا عليه السّلام روايت كرده است كه: رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم به مردي فرمود: تَزَوَّجْهَا سَوْءَآءَ وَلُودًا! وَ لتَزَوَّجْهَا جَمِيلَةً حَسْنَآءَ عَاقِرًا! فَإنِّي مُبَاهٍ بِكُمُ الأمَمَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ!
أَمَا عَلِمْتَ: أَنَّ الْوِلْدَانَ تَحْتَ الْعَرْشِ يَسْتَغْفِرُونَ لٓأبَآئِهِمْ يَحْضِنُهُمْ إبْرَاهِيمُ؛ وَ تُرَبِّيهِمْ سَارَةُ فِي جَبَلٍ مِنْ مِسْكٍ وَ عَنْبَرٍ وَ زَعْفَرَانٍ. [39]
«با زن زشت صورت در صورتي كه بچهزا باشد، ازدواج كن! و با زن زيبا و جميله در صورتي كه نازا باشد، ازدواج مكن! زيرا كه من در روز قيامت به شما
ص 53
امّت افتخار ميكنم بر سائر امّتها!
مگر نميداني كه فرزندان در زير عرش خداوند، براي پدرانشان از خداوند طلب غفران مينمايند. إبراهيم خليلِ پيغمبر، آنها را در دامان خود ميپرورد و ساره زوجه او آنها را تربيت ميكند، در كوهي كه همهاش از مُشك و عنبر و زعفران است.»
و نيز از كليني با سند متّصل خود از خالد بن نجيح، از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه: چون از چيزهاي شوم در حضور پدرم سخن به ميان آمد، آنحضرت گفتند: الشُّومُ فِي ثَلا ثٍ: فِي الْمَرْأَةِ وَ الدَّآبَّةِ وَ الدَّارِ. فَأَمَّا شُومُ الْمَرْأَةِ فَكَثْرَةُ مَهْرِهَا وَ عُقْمُ رَحِمِهَا. [40]
«شومي در سه چيز يافت ميشود: در زن و در مركب و در خانه؛ امّا شوم بودن زن در اينست كه مهريّهاش بسيار باشد و رَحِمَش بچّه نياورد.»
و نيز از كلينيّ با سند متّصل خود، از جابربن عبدالله انصاري روايت است كه او گفت: ما در حضور رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم بوديم كه فرمود: إنَّ خَيْرَ نِسَآئِكُمُ الْوَلُودُ الْوَدُودُ الْعَفِيفَةُ ـ الحَديث. [41]
«بهترين زنان شما كسي است كه زياد بچّه بزايد، و زياد شوهرش را دوست داشته باشد، و با عفّت باشد ـ تا آخر حديث.»
و نيز از صدوق با إسناد خود از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده است كه: رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمود: مَا يَمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ يَتَّخِذَ أَهْلا لَعَلَّ اللَهَ يَرْزُقُهُ نَسَمَةً تُثَقِّلُ الارْضَ بلا إلَهَ إلا اللَهُ. [42]
«چه جلوگير ميشود از مؤمن كه براي خود زوجهاي بگيرد، به اميد آنكه خداوند ذي روحي را نصيب او كند، تا زمين را به لا اله الا الله سنگين نمايد؟!»
ص 54
و نيز از صدوق با إسناد خود از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام روايت است كه: رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم فرمود: مَا بُنِيَ بِنَآءٌ فِي الاسْلامِ أَحَبُّ إلی اللَهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْوِيِجِ. [43]
«هيچ بنائي در اسلام محبوبتر از بناي تزويج، در نزد خداوند عزّ و جلّ پايهگذاري نشده است.»
و نيز از صدوق در «خصال» در حديث أربعمأة از أميرالمؤمنين عليهالسّلام وارد است كه فرمود: تَزَوَّجُوا فَإنَّ التَّزْوِيجَ سُنَّةُ رَسُولِ اللَهِ صَلَّی اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ فَإنَّهُ كَانَ يَقُولُ: مَنْ كَانَ يُحِبُّ أَنْ يَتَّبِـعَ سُنَّتِي فَإنَّ مِنْ سُنَّتِيَ التَّزْوِيجَ. وَ اطْلُبُوا الْوَلَدَ! فَإنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمُ الأمَمَ غَدًا وَ تَوَقَّوْا عَلَی أَوْلادِكُمْ مِنْ لَبَنِ الْبَغِيِّ مِنَ النِّسَآءِ وَ الْمَجْنُونَةِ فَإنَّ اللَبَنَ يُعْدِي. [44]
«ازدواج كنيد! زيرا كه تزويج سنّت رسول خدا صلّی الله عليه و آله و سلّم است! چون او چنين ميگفت: كسي كه دوست دارد از سنّت من پيروي كند، بداند كه: از جمله سنّت من ازدواج است. و دنبالِ پيدا كردن بچّه باشيد! زيرا كه من در فرداي قيامت با شما امّت مسلمان، ميخواهم تعداد امّتم را از سائر امّتها بيشتر كرده باشم! و متوجّه باشيد كه از شيرِ زن زناكار و زن ديوانه به بچّههاي خود ندهيد! زيرا كه شير اثر ميگذارد و از آن زن به طفل سرايت ميكند.» [45]
باري از اين مطالب معلوم شد كه: دين مقدّس اسلام تا چه اندازه در امر زواج و نكاح اهتمام دارد؛ و تا چه اندازه در تكثير نسل، و زيادي أولاد ترغيب
ص 55
و تشويق بعمل آورده است.
بر عهده حكومت اسلام است كه راه تزويج را به روي مردم باز كند؛ و مشكلات دختر و پسر و زن ومرد را در اين امر از ميان بردارد؛ تا با برنامههاي صحيح، دختران و پسران در ابتداي بلوغ بتوانند ازدواج كنند و اولاد بياورند، و در عين حالبه تحصيل علوم لازمه نيز بپردازند، بطوري كه ازدواج ابداً مانع پيشرفت و ترقّي نباشد، و داشتن اولاد يك أمر طبيعي و معمولي و قابل سازش با صنعت و فنّ و حرفه و علم به شمار آيد.
در حكومت اسلام مرداني كه در معركه جنگ و جهاد به درجه شهادت ميرسند، بايد براي ازدواج زنان آنها برنامه درست تنظيم گردد كه پس از انقضاي عِدّه فوراً شوهر كنند و بيسرپرست نگردند و بدون شوهر نمانند؛ و نيز اولاد متعدّد بياورند تا به زودي محلّ خالي مجاهدين پر گردد.
ميل جنسي از غرائز است؛ بهيچوجه نميتوان جلوي آن را گرفت. غايةالامر بايد از راه صحيح و نكاح مشروع به عمل آيد، و گرنه خداي ناكرده عواقب ناپسندي را به دنبال ميآورد، و دختر جواني كه شوهرش شهيد شده است يا بايد تحمّل رنج نمايد و زندگي عسرت بار خود را با ميل به ازدواج، بدون ازدواج بگذراند، و يا خواهي نخواهي با گرفتن رفيق پنهاني (اتِّخاذِ أَخْدَان) راهي را بر خلاف شرع بپيمايد.
پري رخ تاب مهجوري ندارد چو در بستي ز روزن سر بر آرد
طبق گزارش بعضي از محاكم عدليّه و اداره آمار، امروزه در ايران چهارميليون و هفتصد هزار زن بدون شوهر وجود دارد. بايد به حال اين معصومان فكري كنند، و با بهترين وجهي برنامه ازدواج آنها را تنظيم نمايند. تا مانند اداره بسيج و سپاه و رسيدگي از جهت امور مالي به خانوادههاي شهدا، ادارهاي مستقلّ و عظيم و مهمّ جهت ازدواج آنها بدون زحمت و موانع خارجي، و بدون برخورد با مشكلاتي فراهم گردد.
ص 56
بار پروردگارا ما از تو ميخواهيم تا ملّت مسلمان را بر نهج قانون قرآن و سنّت پيغمبرت، بر بهترين سبل سلام و صراط مستقيم از رُشد و ارتقاء در مسير رضا و تقرّب به سوي خودت حركت دهي! مردان و زنانشان را متعهّد و برومند و سالم و سعيد گرداني! اطفالشان را عالم و متّقي و پرتلاش فرمائي! نسلشان را فراوان و طيّب و پر بركت نمائي! و تا روز باز پسين مؤمن و عارف و سالك سبيل خودت و امام زمانت قرار دهي! دشمنانشان را مخذول و منكوب كرده، آنان را به پاداش حيلههاي مكّارانه و نقشههاي خَدّاعانه به زندگي ضَنْك و معيشت نكبت بار، بدست مسلمانان غيور و با حميّت تنازل دهي! و در روز قيامت به بدترين عذابِ افرادي كه دشمن جامعۀ بشريّت و سلامت افراد ميباشند گرفتار كني!
«اللَهُمَّ أَعِزَّهُ وَ أَعْزِزْبِهِ، وَ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ، وَ انْصُرْهُ نَصْرًا عَزِيزًا، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحًا يَسِيرًا، وَ اجْعَلْ لَهُ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا.
اللَهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِينَكَ وَ سُنَّةَ نَبِيِّكَ حَتَّی لايَسْتَخْفِيَ بِشَيْءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ.
اللَهُمَّ إنَّا نَرْغَبُ إلیكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الاسْلَامَ وَ أَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعَاةِ إلی طَاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ إلی سَبِيلِكَ وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْيَا وَ الآخِرَةِ!» [46]
«بار پروردگارا! ما جميع گروه شيعيان از تو خواهانيم كه: وي را عزّت ده! و ما را به نيروي امامتش عزّت بخش! و وي را ياري كن! و ما را به نيروي ولايتش پيروز فرما! و چنان مددي در مرز اقتدار و حكومتش به او بنما كه نقصان و شكستي در آن راه نيابد! و فتح و گشايشي آسان به وي عنايت كن تا رنجي و
ص 57
مشكلهاي را درخود نپروراند! و از نزد خودت قدرت با پشتوانهاي بدو نصيب فرما تا فتور و سستي از دنبالش نباشد!
بار پروردگارا! دينت و سنّت پيامبرت را به دست با كفايتش آشكار فرما تا آنكه چيزي از بيان حقّ و عمل به حقّ، بخاطر ترس و نگراني احدي از خلائقت پنهان نماند!
بار پروردگارا! ما با تضرّع و ابتهال نيازمندانه به درگاه تو از سويداي دل خواهانيم تا دولتي بزرگوارانه پيش آوري كه در آن دوران، اسلام و ياورانش را سربلند فرموده، نفاق و پيروانش را ذليل و خوار گرداني! و ما را در آن دوره از زمرۀ دعوت كنندگان خلق به اطاعتت، و از پيشوايان آنها در راه رضاي به فرمانبرداريت قرار دهي! و بدين سبب از مواهب نفيسه و كرامتهاي موهوبۀ خزانۀ جودت در دنيا و آخرت روزي ما فرمائي!»
للّه الحمد و له الشّكر كه استخراج و تحرير اين رسالۀ كريمه از «نور ملكوت قرآن» با تسميۀ آن به «رسالۀ نكاحيّه» مفسَّر به: كاهش جمعيّت، ضربهاي سهمگين بر پيكر مسلمين بحول و قوّۀ الهي ختم گرديد.
رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ [47]
رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّآ إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [48]
هفدهم شهر محرّم الحرام 1415 هجريّۀ قمريّه در بلدۀ طيّبۀ مشهد مقدّس رضوي
عـلـي ثاويـه آلاف الـتّحـيّة و الإكـرام و الصّـلـوة و السّـلام
عبده الفقير سيّد محمّد حسين الحسينيّ الطّهرانيّ
ص 59
ص 61
أعوذُ بِاللَهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيم
بِسْـمِ اللَهِ الـرَّحْمَنِ الـرَّحِيم
وَ صَلَّی اللَهُ عَلَی سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ ءَالِهِ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ
وَ لَعْنَةُ اللَهِ عَلَی أعْدآئِهِمْ أجْمَعينَ مِنَ الانَ إلی قِيامِ يَوْمِ الدِّينِ
وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلا بِاللَهِ الْعَلِيِّ الْعَظيم
چون در حين طبع اين رساله نكاحيّه كه از ارتحال فقيد معظّم رهبر كبيرانقلاب اسلامي پنج سال ميگذشت و در اين مدّت درباره قطع نسل ملّت ايران و كشور شيعه فعّاليّتهائي چشمگير و خطير به وقوع پيوست، و به عنوان تنظيم و اصلاح امور خانواده چنان بر اين ملّت مسكين يورش برده و براي اغفال آنها و عقيم ساختن مردان و زنان آنها از هيچ كوشش و سعيي دريغ نكردهاند،وبه نام اسلام و موافقت دين محمّدي و آئين جعفري، و به نام موافقت علماء اين اعمال را انجام دادهاند، لهذا فقط براي اطّلاع و بيداري شيعه، حقير بر خود لازم ديدم مطالبي را تحت عنوان تذييلات در اينجا ذكر كنم تا اين قوم و ملّت كهن و صبور و رنجديده تكاليف خود را در امر نكاح نزد خداوند سبحان بدانند.
ص 63
ص 65
لحاظ ننمودن آراء مخالفين، در مسأله كاهش جمعيّت
مطلب اوّل: در اين مسأله سزاوار بود آرا علماء را اعمّ از موافق و مخالف، و انظار متخصّصين و اهل خبره و پزشكان را اعمّ از موافق و مخالف، و نتائج مثبت و منفي اين امر را توسّط مجلت و جرائد و رسانهها، و بواسطه مصاحبهها توضيح و تشريح كنند تا ملّت راه خود را از ميان اين دو نظريّه اختيار و انتخاب نمايد.
ولي به عكس، آنچه در اين محالِّ اطّلاع عمومي بوده است همگي يكسره بيان و تبليغ و ترويج و تحريص و تحريض و ترغيب بر قطع نسل و عقيم شدن بوده است تا بجائيكه مردم مسلمان آنرا به صورت يك تكليف شرعي و يك كمك به نهضت اسلامي پنداشتند و براي آن اقدام كردند، و دستگاه هم در اين مسأله از هيچ بذل مالي كوتاهي نكرد. در سمينارها و نشستها صرفاً موافقين با مسأله را دعوت ميكردند و از مخالفين نه تنها دعوتي بعمل نميآمد، بلكه از اطّلاع آنها و از ورود آنها به اطراف و جوانب آنچه در آن سمينار سربسته و دربسته گذشتهاست، بطور كامل استيحاش داشتند. و نتيجه و رأي موافقين را كه مجموعه همگي آن مجلس را تشكيل ميدادند به مرحله اجراء در ميآوردند.
و بسيار به ندرت اتّفاق افتاد كه در روزنامهاي مقالهاي انتقادي بر روي اصول و موازين علمي درج گردد و حقائق را در خور فهم و استعداد مردم
ص 66
مشروح سازد مگر چند بار كه ما در ذيل بدانها اشاره مينمائيم:
مورد اوّل ـ دو مقاله از طرف جناب محترم طبيب محقّق دانشمند متخصّص مشهور، و دوست و رفيق اين حقير كه از سالياني دراز مراتب مودّت و ارادت باقي است: آقاي دكتر ناصر سيمفروش أيّده الله تعالي، رئيس بخش مجاري ادرار (اورولوژي) مركز پزشكي شهيد لبّافي نژاد طهران كه از معاريف استادان در جرّاحي كليه و مثانه و بيضه، و از معلّمان تعليم پيوند كليه كه شاگردان بسياري را زير نظر خود تربيت و تعليم نمودهاست، ميباشد.
مقاله اوّل در روزنامه «جمهوري اسلامي» شماره 3902، مورّخه 23 جمادي الاولي 13 4 1 (28 آبان 1371) مي باشد.
در اين مقاله كه با عنوان: «بيت المال نبايد صرف مقطوع النَّسل شدن ملّت بشود» شروع ميشود، بدواً از جانب روزنامه سطوري بدين عبارت تحرير ميشود:
«... در كشور ما به دليل برخورداري از فرهنگ والاي اسلامي و سعي در اجراي قوانين و مقرّرات اسلامي تعدادي از روشهاي فوق غيرقابل اجرا ميباشد، و اين موضوع به دليل اهمّيّتي است كه اسلام براي انسانها قائل است.
زيرا برخي از اين روشها باعث نقص عضو و يا بروز اشكالات ديگري ميشود. يكي از موارد شبههناكي كه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي بدون در نظر گرفتن عواقب و اثرات رواني ـ اجتماعي آن اقدام به اجراي آن كرد، بستن لولهها در مردان و زنان بود.
در اينجا لازم است كه به مسؤولين امر در اين وزارتخانه هشدار داده شود كه: صيانت از حيات آدمي، يك واجب الهي و اقامه اين واجب يك تكليف شرعي است.
از اينرو خدمات پزشكي همواره ميبايست در جهت حفظ سلامت و
ص 67
تندرستي انسان بكار گرفته شود و صاحبان مشاغل پزشكي در قبال عواقب صدمات و زيانهائي كه به سلامت انسان بواسطه ناآگاهيها و سهلانگاريها و بيتوجّهيها وارد ميشود شرعاً مسؤول و ضامن خواهند بود.
مقاله حاضر، توسّط دكتر ناصر سيم فروش پزشك معروف و متعهّد، در سمينار تنظيم خانواده كه چندي پيش در مشهد مقدّس برگزار شد، ارائه گرديد. دكتر سيم فروش در اين مقاله از شيوههاي موجود براي تنظيم خانواده بخصوص بستن لولهها در زنان و مردان انتقاد نموده و پيشنهاد ميكند براي اين كار از شيوههاي برگشت پذير استفاده شود. با هم خلاصه اين مقاله را ميخوانيم.»
در اينجا دكتر سيم فروش پس از بحثي كه درباره مضرّات عقيم نمودن و بستن لولهها مينمايد از جمله ميگويد:
* ما نبايد ملّت شيعه و ناب خودمان را با جمعيّتهاي ديگر مقايسه كنيم. بايد قدر اين ملّت را بدانيم و صلاح ما در اينست كه براي تنظيم خانواده فقط از روشهاي برگشت پذير استفاده كنيم، نه بستن لوله كه منجرّ به عقيمي دائمي ميشود.
و در پايان اين مقاله ميگويد:
* اين مسأله، از طريق بالا بردن سواد عمومي، تفكّر استقلال طلبانه در اين راه يعني استفاده از روشهاي مناسب در كشور از راه آموزش صحيح و مستمرّ به راحتي قابل حلّ خواهد بود و نيازي به ايجاد جوّ فشار و هراس موجود پزشكي نيست و نبايد بيت المال مسلمين را صرف مقطوعالنّسل شدن دائمي اين ملّت نمود.
مقاله دوّم ايشان نيز در روزنامه «جمهوري اسلامي» به شماره 182 4، مورّخه 22 جمادي الاولي 4 1 4 1 ( 6 1 آبان 1372) ميباشد.
اين مقاله با عنوان «روشهاي كنوني كنترل جمعيّت در كشور ما با فرهنگ اسلامي مغايرت دارد» شروع ميشود.
در اينجا نيز بدواً خود روزنامه بدين كلام استقبال از مقاله ايشان نموده و مينويسد:
«اشاره: مبحث كنترل جمعيّت، از مباحث مهمّي است كه چند سال است در جمهوري اسلامي ايران با مخارج سنگين و نگرشي كاملاً يكطرفه توسّط عدّه خاصّي دنبال ميشود. و كلّيّه مجاري قانونگذاري، اجرائي و بخش عمده تبليغات كشور را به دنبال خود ميكشاند.
متولّيان اين امر، با انحصاري كردن اين مقوله در حيطه اقتدار خود و ارائه آمارها و اطّلاعات قابل تشكيك تلاش ميكنند افكار عمومي را به همان جهتي سوق دهند كه خود ميخواهند و متأسّفانه تا كنون در اين زمينه پيشرفتهائي داشتهاند.
عوارض اين نگرش يكسويه و حاكميّت آن بر همه شؤون، بتدريج در حال ظاهر شدن است. و اگر با آن مقابله نشود، مشكلات زيادي بوجود خواهد آورد.
در زمينه عدم انطباق روشهاي إعمال شده برروي كنترل جمعيّت، آقاي دكتر ناصر سيم فروش رئيس بخش اورولوژي مركز پزشكي شهيد لبّافي نژاد كه چهرهاي سرشناس در پزشكي كشورمان هستند، نظراتي دارند كه قبلاً نيز گوشههائي از آن در روزنامه «جمهوري اسلامي» به چاپ رسيد.
اينك مطلبي كاملتر از ايشان از نظر خوانندگان گرامي ميگذرد كه عمق خطرات ناشي از روشهاي نادرست كنوني را نشان ميدهد.»
در اينجا مقاله مفصّل و مشروح دكتر را حكايت ميكند. و چون اين مقاله، مقاله نسبةً جامعي است و حاوي بعضي از مطالب مقاله نخستين نيز ميباشد لهذا سزاوار است براي بصيرت جامعه، ما عين آنرا در اينجا بازگو نمائيم:
«مسأله كنترل مواليد مدّتهاست كه مورد بحث محافل اجرائي و علمي
ص 69
جامعه ماست. در اصل موضوع تنظيم خانواده بيشتر دست اندركاران توافق دارند؛ امّا آنچه مورد بحث است روش رسيدن به اين هدف است. با توجّه به اينكه در حال حاضر كشور ما به عنوان مسؤول برنامهريزي كنترل مواليد در منطقه انتخاب شدهاست مسأله از حسّاسيّت ويژهاي برخوردار بوده و حيثيّت اجتماعي جمهوري اسلامي مورد توجّه است. نحوه حركت ما در اين زمينه براي سائر كشورهاي اسلامي الگو خواهد بود. لذا هر گونه خطا ميتواند خداي ناكرده اثرات سوئي به اين الگوپذيري براي كشورهاي اسلامي منطقه بگذارد.
لذا اينجانب به عنوان يك شهروند پزشك، تجربيّات و پيشنهادهاي خود را براي برنامهريزان و جامعه ارائه ميكنم تا إنشآءالله مورد توجّ�� قرار گيرد.
اصولاً بر طبق توصيههاي سازمان بهداشت جهاني روشهائي در هر جامعه به موفّقيّت ميانجامد كه مطابق با فرهنگ آن جامعه باشد؛ و چون جامعه ما اسلامي است مشخّص است كه نظر علماي اسلامي در اين موضوع بايد ملحوظ باشد تا برنامهها قرين موفّقيّت باشد.
ما در ذيل، فتاوي مربوطه در زمينه بستن لوله در مردان را ذكر خواهيم كرد و با مختصري تحقيق خواهيم ديد كه اكثريّت قريب به اتّفاق علماء با بستن لوله در مردان مخالف هستند. براي آشنا شدن به مسأله، آنرا از جنبههاي مختلف مورد بررسي قرار ميدهيم كه عبارتند از:
الف ـ عوارض پزشكي، نقص عضو و عواقب مترتّب بر آن.
ب ـ از نظر شرعي با توجّه به فتاواي موجود.
ج ـ از نظر اجتماعي و روحي.
د ـ مروري به برخوردهاي نامناسب (در گذشته بر خلاف اخلاق پزشكي).
ه ـ روشهاي پيشنهادي مناسب براي تنظيم خانواده در كشور ما بجاي روشهاي منجرّ به نقص عضو و مقطوع النّسل كردن جامعه.
ص 70
الف ـ عوارض پزشكي و نقص عضو حاصله از بستن لولهها در مردان:
بسياري به غلط براي رسيدن به هدف، اينطور به مردم القا كرده و ميكنند كه بستن لولهها قابل برگشت بوده و هيچ عارضهاي ندارد. ضمن اينكه در اينجا تعدادي از عوارض مهمّ آنرا ذكر ميكنيم، به خوانندگان عزيز توصيه ميكنيم به مراجعي كه در ذيل معرّفي ميشود مراجعه كنند؛ و اين حقّ مردم ماست كه قبل از يك اقدام پزشكي، عواقب را به طور كامل بدانند همانطور كه در خارج عمل ميشود. اين عوارض به اختصار شرح داده ميشود:
1 ـ غير قابل برگشت بودن عقيمي.
اوّلين و مهمترين عارضۀ بستن لولههاي مردان آنست كه حدّاقل در نيمي از موارد، عقيمي حاصله دائمي و غير قابل برگشت است. پس از وصل كردن لولهها در صورت موفّقيّت فقط حدود 70 درصد بوده و مهمتر آنكه با وجود بازشدن لولهها (در صورت موفّقيّت) فقط در 7 4 درصد يعني كمتر از نصف باروري حاصل شدهاست. يعني نيمي از مردان براي هميشه دچار عقيمي ميشوند. (مجموعه مطالعه سه كشور آلمان، اتريش و سوئيس منتشر شده در مجلّه اورولژي امريكا، سال 1990)
علّت اين موضوع آنست كه حتّی اگر لولهها باز شوند، به علل ايمني در زمان بسته بودن لولهها، سلّولهاي باروري بيضه و توليد آنتيكور ضدّ آنها خاصيّت باروري را براي هميشه از دست ميدهند.
با توجّه به مطالب بالا در كشورهاي غربي نه تنها به افراد، غير قابل برگشت بودن را ميگويند بلكه از شخص در اين مورد و سائر عوارض امضاء ميگيرند. در حاليكه در كشور ما كه صداقت و اخلاق پزشكي به علّت اسلامي بودن آن بايستي اهمّيّت بيشتري داشته باشد، در سالهاي گذشته اينطور عمل نشده و با افراد بخصوص در روستاها فقط در مورد وصل شدن مجدّد لولهها صحبت شده و هيچ اطّلاعي در مورد غير قابل برگشت بودن در نيمي از موارد و
ص 71
سائر عوارض گفته نشده كه جاي تأسّف دارد. (موارد مستند آنرا اينجانب به مسؤولان جديد وزارت محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشكي معرّفي نمودهام.)
2 ـ خونريزي و تجمّع لخته در محلّ عمل (هماتوم) 2 درصد و حتّی تا 29 درصد در بعضي گزارشها ديده ميشود. (اينجانب خود بيماري را كه توسّط يك جرّاح مجرّب در آمريكا عمل شده بود و دچار هماتوم شده و مدّتها ناراحتي كشيد را شاهد بودهام.)
3 ـ عفونت محلّ عمل: بالا بودن ميزان عفونت عمل در گزارشهاي خارج از كشور باعث تعجّب پزشكان بوده و بين 12 تا 38 درصد گزارش شده است (به طور متوسّط 4 /3 درصد).
4 ـ در عدّه كمي از بيماران درد بيضه و تورّم مزمن موضع بستن لوله (گرانولوم) ايجاد ميشود كه باعث اختلال فكر بيمار شده و كارائي شغلي او را كاهش ميدهد.
5 ـ ناتواني جنسي: يكي از عوارضي كه بعد از بستن لوله در مردان ديده ميشود ناتواني جنسي است كه بيشتر منشأ روحي دارد و به ندرت منشأ اورموني. (اختلال سلّولهاي ليديگ در مقالاتي گزارش و تأييد شدهاست.)
علّت اصلي تغيير تصوّر بيمار از بدن خود و عدم قابليّت باروري (Body Image) يعني تغيير تصوّر شخص از خودش است. اين نوع ناتواني جنسي گاهي در مقابل درمانهاي رائج مقاوم است. گرچه اين عارضه شايع نيست ولي از نظر خانوادگي و حفظ خانواده داراي اهمّيّت خاصّي است.
6 ـ عوارض عمومي ديگر پس از بستن لولهها مطرح شده كه گرچه قطعي و ثابت شده نيست ولي در سائر كشورها بخصوص كشورهاي غربي اين مسائل را نوشته و از بيمار امضاء ميگيرند.
يكي اينكه در مقالههائي از كشور انگليس ادّعا شده كه بستن لولهها در
ص 72
مردان شيوع سرطان پروستات را افزايش ميدهد، و ديگري اينكه بعد از بستن لولهها خطر عوارض قلبي عروقي و تصلّب شرائين به دنبال بستن لولهها را نشان ميدهد. گرچه دو موضوع فوق را پزشكان قبول ندارند معهذا به افراد مورد عمل، موضوع را بصورت فوق نوشته و امضاء ميگيرند.
حال ميبينيم كه در كشورهاي ديگر چقدر با دقّت تمام مسائل را قبل از بستن لوله توضيح ميدهند؛ آيا در كشور ما هم اينطور عمل شده؟ متأسّفانه در اكثر موارد جواب منفي است و حتّی غير قابل برگشت بودن قطعي را كه در نيمي از موارد ديده ميشود از بيمار مخفي ميدارند و در محافل فقط باز شدن لوله را ذكر كرده، و از گفتن آمار باروري پس از بازشدن لولهها خودداري شده است.
اينطور برخورد با مسائل و رسيدن به هدف، در شأن كشور اسلامي ما نيست.
ب ـ اكثريّت مراجع تقليد [ [49] ] با روشهاي منجرّ به نقص عضو در مردان (بستن لولهها يعني وازِكْتومي ) مخالفند؛ از جمله حضرات آيات: رهبر فقيد انقلاب حضرت امام خميني (قُدِّس سرُّه) آيت الله العظمي اراكي؛ و رهبر معظّم انقلاب حضرت آيت الله خامنهاي بستن لولهها در مردان را در صورت احتمال عدم بازگشت جائز ندانستهاند. عدم بازگشت باروري در نيمي از موارد قطعي است، لذا اين عمل فعل حرام محسوب ميشود و صرف بيت المال براي يك فعل حرام، امري غير شرعي بوده و ميتواند تبعات سوء در جامعه را داشته باشد.
بسياري از بيماران كه لولههاي آنها بسته شده متأسّفانه از فتاوي فوق آگاهي نداشته، و پس از دريافتن موضوع متأثّر و متعجّبميشوند.
ج ـ عوارض اجتماعي و روحي: بستن لولهها در مردان به علّت عقيمي دائمي حاصله در نيمي از موارد ميتواند مشكلات اجتماعي و نقشهاي سنگين
ص 73
خانوادگي را در بر داشته باشد كه مواردي از آنرا اينجانب در خارج از كشور زياد ديده و با انجام بستن لولهها در ايران شاهد موارد آن هستيم.
در مواردي كه همسر بيمار به عللي از وي جدا شود يا خداي ناكرده فوت كند، به علّت عدم امكان باروري در اين ازدواج، دچار شكست و ناكامي و عوارض روحي بسيار سنگين ميشود...
د ـ موارد عملي واقعي: اگر پاي صحبت بسياري از همكاران بنشينيم موارد عديدهاي از مشكلات ناشي از بستن لولهها در مرد را خواهيم يافت. اينجانب شرح حال چند مورد واقعي را كه بيمار اينجانب بودهاند ذكر مينمايم.»
در اينجا دكتر سيم فروش چند مورد را به تفصيل شرح ميدهد كه زندگي آنها پاشيده گرديده و دچار محروميّت شدهاند. سپس ميگويد: «از اين موارد روز به روز بيشتر خواهيم ديد مگر آنكه به توصيه علما اسلامي ما كه بيش از همه صلاح ما را ميخواهند گوش نمائيم.»
در اينجا نيز دكتر پيشنهادهاي خود را كه از جمله آنها «عدم حذف و ناديده گرفتن پزشكاني كه نظرهائي در مورد نحوۀ كنترل جمعيّت دارند در نشستهاي علمي و اجرائي برنامههاي تنظيم خانواده» ميباشد ذكر ميكند و پس از آن ميگويد:
«مسلّماً عدّهاي با ايجاد رعب در جامعه سعي دارند كه از تمامي راههاي كنترل جمعيّت بدون توجّه به جنبههاي اخلاقي پزشكي و اسلامي آن استفاده كنند. و اگر دست عدّۀ معدودي از اين گروه باز باشد حتّی سِقط جنائي را پيش كشيده و تقاضاي قانوني شدن آنرا خواهند نمود كه مسلّماً بركت را از جامعۀ ما برده، و باعث قهر الهي ميشود و خداي نياورد آن روز را كه ما امروز در غرب شاهد هستيم. عليرغم مخالفت عدّه زيادي از مردم، سقط جنائي روزمرّه شده و هر روز دو گروه موافق و مخالف با هم در ستيز هستند.
اخيراً در يكي از جرائد پزشكي اين جمله از يك نويسنده نوشته شده
ص 74
بود: «خاتمه بارداري ناخواسته چه به علل طبّي و چه به علل اجتماعي ـ اقتصادي مورد قبول قرار گرفته» كه مسلّماً ختم بارداري به علل اجتماعي ـ اقتصادي، سقط جنائي محسوب، و نه تنها در پيش مردم ما بلكه در نزد بسياري از انسانهاي آزاده و متخلّق به اخلاق انساني مذموم است.
آري اگر ما براي كنترل جمعيّت برنامه و نظم نداشته باشيم شاهد اينگونه مسائل خواهيم بود.
إنشآءالله مسؤولين بهداشتي جديد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي بتوانند نظم لازم اسلامي و موفّقي را بر اين مسأله حاكم نمايند؛ و نيز مردم را بيشتر در جريان جزئيّات برنامههاي اجرائي قرار دهند و نظر همه را در برنامهريزي دخالت دهند، نه آنكه بر خلاف آنچه گفته شد از هر روش غير متناسب با اخلاق پزشكي براي رسيدن به يك هدف مورد نظر استفاده نمايند.
منابع مورد استفاده:
1 - U. H. Engelmann et. al. Vasectomy Reversal ln Central Europe Journal Of Urology 143: 64 - 67 , 1990.
2 - h. Fisch Detction Of Testicular Endocrine Abnormalities Following Vasectomy G. Urology 141: 1129 - 32 , 1989.
3 - دكتر ناصر سيم فروش، كنفرانس روشهاي كنترل باروري در مردان در كنگره تنظيم خانواده در مشهد مقدّس سال 1370.
4- Campell ,s Urology. W. B. Saunders , 1992p - 3124 - 25. «
در مقاله فوق بعضي از مطالبي كه بسيار حائز اهمّيّت بودهاست با خطّ درشت و در داخل كادري متمايز نشان داده شده است و ما آنها را در اينجا بهمين منظور ميآوريم:
* بسياري از بيماران كه لولههاي آنها بسته شده متأسّفانه از فتاواي علماء آگاهي نداشته، و پس از دريافتن موضوع متأثّر و متعجّب ميشوند.
ص 75
* در مواردي كه همسر بيمار به عللي از وي جدا ميشود، يا خداي ناكرده فوت كند، بيمار به علّت عدم امكان باروري در ازدواج، دچار شكست و ناكامي و عوارض روحي بسيار سنگين ميشود.
* اوّلين و مهمترين عارضه بستن لولههاي مردان آنست كه حدّاقلّ در نيمي از موارد عقيمي حاصله، طبق آمار، دائمي و غيرقابل برگشت است.
* اكثريّت مراجع تقليد با روشهاي منجرّ به نقص عضو در مردان مخالفند. از جمله ح��رت امام خميني (ره) آيت الله العظمي اراكي؛ رهبر معظّم انقلاب حضرت آيت الله خامنهاي بستن لوله در مردان را درصورت احتمال عدم بازگشت به باروري جائز ندانستهاند؛ لذا اين عمل فعل حرام محسوب ميشود، و صرف بيت المال براي فعل حرام، امري است غير شرعي و ميتواند تبعات سوء در جامعه داشته باشد.
* مسلّماً عدّهاي با ايجاد رعب در جامعه سعي دارند كه از تمامي راههاي كنترل جمعيّت بدون توجّه به جنبههاي اخلاقي پزشكي و اسلامي آن استفاده كنند؛ و اگر دست عدّه معدودي از اين گروه باز باشد حتّی سِقط جنائي را نيز پيش كشيده، و تقاضاي قانوني شدن آنرا خواهند نمود.
* تا كنون پزشكاني كه نظرهائي درباره نحوه كنترل جمعيّت دارند در نشستهاي علمي و اجرائي برنامههاي تنظيم خانواده ناديده گرفته شدهاند؛ در حاليكه استفاده از نظرات آنها ميتواند اشكال موجود را برطرف سازد.
ص 76
* روشهاي پيشنهادي مناسب براي تنظيم خانواده در كشورما، جاي خود را به روشهاي منجرّ به نقص عضو و مقطوع النّسل كردن جامعه داده است.
* بسياري به غلط براي رسيدن به هدف، اينطور به مردم القاء كرده و ميكنند كه بستن لولهها قابل برگشت بوده و هيچ عارضهاي ندارد؛ در حاليكه عقيمي، غير قابل برگشت بوده و باعث خونريزي و تجمّع لخته در محلّ عمل، عفونت، درد بيضه، ناتواني جنسي و بسياري از ناراحتيهاي ديگر ميشود.
* در كشورهاي غربي نه تنها به افراد، غير قابل برگشت بودن را ميگويند، بلكه از شخص در اين مورد و سائر عوارض امضاء ميگيرند. در حالي كه در كشور ما اينطور عمل نشده است كه جاي تأسّف دارد.
* در مقالههائي از كشور انگليس گفته شده كه بستن لولهها در مردان شيوع سرطان پروستات را افزايش ميدهد.
مورد دوّم ـ نظريّات و آرا «ف. م. هاشمي» ميباشد كه در روزنامه «طوس» طبع مشهد، مورّخه 6 محرّم 5 1 4 1 (6 2 خرداد 1373) درج شده است. و ما در اينجا عين آراء و نظريّات وي را ذكر ميكنيم:
«آنچه كه به زنان گفته نشدهاست:
طرح مسأله: بستن لولهها يكي از رائجترين روشهاي عقيم سازي در زنان است. تاكنون اين روش را يكي از بيخطرترين و مؤثّرترين روشهاي كنترل جمعيّت و مواليد در جهان ميدانستند. معهذا از دهه 1930 تا كنون گزارشهاي متعدّدي در ادبيّات پزشكي جهان منتشر شده است كه حاكي از خطرات اين
ص 77
روش براي سلامت زنان ميباشد.
روش مزبور بر خلاف تبليغات و هياهوي فعلي در جهان، سلامت و بهداشت زنان را بطور جدّي در مخاطره قرار ميدهد.
هيدروسالپينكس، آندومتريت Endometriosis [ آندومتريوز ] و بينظمي در ترشّحات غدد داخله بدن از جملۀ اين مخاطرات ميباشند. اكنون ديگر مشخّص شده است كه بستن لولههاي تخمدان يك روش مؤثّر و بيخطر نيست.
درمقاله زير سعي ميشود جنبههاي مختلف اين روش مورد بحث قرار گرفته و نكات تازهاي بويژه براي زن ايراني مطرح شود:
عقيمسازي از طريق عمل جرّاحي، از شايعترين روشهاي كنترل جمعيّت است كه در جهان محسوب ميباشد و اكنون بيش از هر زمان و هر شكلِ ديگري رواج پيدا كردهاست. مثلاً عليرغم اينكه عقيم سازي مردان به مراتب سادهتر از زنان بوده است، و ضريب موفّقيّت آن نيز بيش از 5 9 درصد ميباشد، هنوز در استراليا زنان بيش از نيمي از مراجعه كنندگان براي عقيم سازي را تشكيل ميدهند. موفّقيّت اين عمل در زناني كه به ميانسالي پا گذاردهاند بيشتر است.
در حال حاضر برآورد ميشود بيش از 130 ميليون زن در سراسر جهان از طريق بستن لولههاي خود عقيم شدهاند. در كشورهاي جهان سوّم نيز طيّ سالهاي اخير اين روش رواج فراوان يافته است. بالاترين نرخ را در ميان اين كشورها برزيل داراست؛ 44 درصد كلّ زنان برزيلي كه به سنّ باروري ميرسند خود را عقيم ساختهاند.
امّا بيش از نيم قرن است كه كارشناسان به مخاطرات بستن لولهها اشاره كردهاند و گزارشها و تحقيقات اخير نيز حاكي از آن بوده است كه بستن لولهها عوارض وخيم و بازگشت ناپذيري براي اغلب زنان دارد. امّا اين اطّلاعات به هيچوجه در اختيار زنان گذاشته نشده و به نوعي مخفي نگاهداشته شده است.
ص 78
عليرغم عوارض غير قابل جبران اين روش، به تنها نقصي كه گاهگاهي اشاره ميشود، ناكامي آن در پيشگيري از حاملگي در برخي از موارد خاصّ بوده است. در مواردي نيز كه اين روش موفّق نبوده است، كارشناسان به جاي پرداختن به علّت اصلي، گناه آنرا بر گردن امكانات فنّي مياندازند. در حال حاضر از هر يكهزار زني كه خود را عقيم ميسازند، دو يا سه نفر مجدّداً حامله ميشوند. امّا بطور كلّي اين روش شانس حاملگي مجدّد را از اكثريّت قريب به اتّفاق زنان ميگيرد.
افزايش تعداد زنانيكه خود را عقيم ميسازند با توجّه به ماهيّت اختياري و داوطلبانه اين عمل، سؤالات متعدّدي را مطرح ميسازد:
آيا زنان ميدانند كه عقيم سازي ميتواند خطر مرگ را به دنبال داشته باشد؟
آيا به زنان گفته شده است كه اين عمل موجب بروز بيماريهاي مزمن زنانه، دردهاي موضعي دراز مدّت، و يا بروز ناهنجاري در ديواره مخاطي رحم ميگردد؟
آيا هيچ جايگزيني براي عقيم سازي به زنان پيشنهاد ميشود؟ و بالاخره آيا اصولاً عقيم سازي داراي هيچگونه مزيّتي نسبت به ديگر روشهاي پيشگيري هست؟
در سطور بعدي سعي ميشود با مراجعه به تحقيقات گستردهاي كه اخيراً در سطح جهان صورت گرفته، عوارض و پيامدهاي عقيم سازي براي زنان به طور خلاصه مورد بررسي قرار گرفته و از نقطه نظر صرفاً پزشكي به آن پرداخته شود.
در حال حاضر آنچه مسلّم است اينكه آگاهي زنان از پيامدهاي عقيمسازي بسيار اندك، ناقص و گمراه كننده ميباشد؛ و بطور كلّي ميتوان گفت: زنانيكه به اين شيوه روي ميآورند، اغلب از خطرات و پيامدهاي سو آن بياطّلاعند.
ص 79
تلفات:
آمار تلفات در زنان در روش عقيم سازي بسيار قابل تأمّل است. آمار و ارقام موجود در اين زمينه، با افسانه بيخطري عقيم سازي مباينت كامل دارد. مثلاً در انگلستان يك نفر از هر ده هزار نفر زن در اثر پيامدهاي مستقيم عمل بستن لولهها ميميرد. اين رقم در ايالات متّحده يك نفر از هر 5 2 هزار نفر ميباشد. امّا در كشورهاي رو به توسعهاي نظير بنگلادش يك نفر در ازاي هر 5 هزار نفر ميباشد.
برخي محافل براي توجيه اين خطر ميگويند: خطرات روش عقيمسازي به مراتب كمتر از خطرات زايمان است. امّا اين استدلال نيز نميتواند با توجّه به ماهيّت داوطلبانه بودن عمل، عقيم سازي را توجيه كند.
بهنظر نميرسد زنان خطر مرگ داوطلبانه زير چاقوي جرّاحي را بهخطرات احتمالي زايمان ترجيح دهند. در واقع براي انجام اين عمل سرنوشتساز هيچگونه مشورتي با زن صورت نگرفته، و هيچگونه اطّلاعات صحيحي در اختيار وي گذاشته نميشود. در صورتيكه فرض كنيم عقيم سازي يك عمل مؤثّر براي كنترل مواليد است آيا هر گونه تلفات براي آن قابل قبول ميباشد؟!
عوارض جرّاحي:
براساس يك بررسي كه توسّط كالج سلطنتي لندنانجام شده،4 1 درصد [ [50] ] زنانيكه خود را عقيم ميسازند از عوارض سوء عمل جرّاحي رنج ميبرند. اين بدان معني است كه يك نفر از هر 5 2 زن دچار چنين عوارضي ميگردد. اين عوارض عبارتند از:
انجام ناقص عمل (كه شايعترين عارضه ميباشد)
خونريزي ( Haemorrhage )
ص 80
از دست دادن حسّاسيّت موضعي ( anaesthesia )
نفخ دائم شكم
سوختگي
ضايعات وارده بر لگن و رگهاي خوني و بالاخره عفونت
معمولاً بخش بزرگي از اين عوارض به حوادث و سهل انگاري در زمان عمل برميگردد:
سوختگيهاي وسيع، سوراخ شدن روده يا ديواره شكم يا مثانه يا رَحِم.
آنچه كه جاي نگراني دارد اينست كه چه تعداد از اين حوادثِ غير قابل جبران مخفي مانده و گزارش نميشوند؟
موارد ديگري نيز گزارش شدهاند:
انسداد روده يكي از اين موارد است.
ايجاد فتق در روده كوچك در نتيجه سوراخ شدن رباطها عامل اين انسداد بودهاست كه تا 2 سال پس از جرّاحي، همچنان باقي مانده و بيمار را عذاب داده است.
بسياري از زنان نميتوانند هيچگونه رابطهاي ميان بيماريهاي فعلي خود و عمل جرّاحياي كه چند سال قبل انجام دادهاند برقرار كنند.
حاملگي مجدّد برخي از اين زنان نيز اغلب به علّت انسداد لوله ديگري به جاي لوله اصلي بوده است، مثلاً بستن رباط ناحيه چپ به جاي لوله اصلي.
عليرغم دشواريها و نارسائيهاي موجود در عمل جرّاحي كه گاه تا رقم هشدار دهندۀ 8/19 درصد ميرسد، هنوز برخي محقّقين معتقدند كه عقيم سازي يك شيوه عملي بيخطر و مؤثّر است!
پاورقي
[30] ـ دكتر حاج سيّد حميد سجّادي، از مفاخر چشم پزشكان عصر ما در جهان؛ كه علاوه بر نبوغ الهي در فنّ پزشكي، و دارا بودن دو شهادت و گواهي فوق تخصّص در قسمتهاي خَلْفي و قُدّامي چشم (شبكه و قرنيّه)، از جوانان مسلمان و خوش فهم و غيورو دلسوز و متعهّد به اسلام و جامعه مسلمين است. چشم راست حقير را كه مبتلا به پارگي شبكه (دِكُلْمان) شده بود، و از سختترين انواع پارگي بود؛ يعني نعلي شكل دور تا دور پاره شده، و فقط از يك نقطه مختصر اتّكاء باقي مانده بود، و خطر آن نود و پنج درصد بود؛ و اين نوع از عمل از مشكلترين اقسام عملي است كه در سطح جهان بر روي چشم انجام ميگيرد، به فوريّت عمل كرد. زمان عمل هفت ساعت طول كشيد و للّه الحمد و له الشّكر، عمل در نهايت خوبي، و منتج نتيجه شد. شَكَّرَ اللَهُ مَساعِيَهُ الْجَميلَة؛ و أبْقاهُ اللَهُ ذُخْرًا لِلْمُسْلِمين، وَ خَتَمَ لَهُ بِالْحُسْنَي بِمُحَمَّدٍ وَ ءالِهِ الطّاهِرين.
[31] ـ چه خوب يك خانم اداري ميگفت: اين جامعه، ما را از پرستاري و تربيت فرزندانمان در خانه بريده است و به پرستاري فرزندان مردم مشغول كرده است.
[32] ـ اينك در كشور چين، هر خانوادهاي فقط حقّ يك أولاد را دارد؛ و اگر احياناً بيشتر بياورد، از جهت رفاه اجتماعي نظير مدرسه و مسكن و بهداشت و آذوقه و كثرت ماليّات آنقدر سخت ميگيرند كه وي را عاجز نمايند فلهذا فعلاً خانوادههائي كه فرزندشان دختر است، بواسطه اشتياق به پسر، دختر خود را ميكشند؛ تا با آوردن يك پسر نزد حكومت مجرم نباشند. ولي اين محدوديّت براي مسلمانان ساكن چين نيست؛ زيرا چون كثرت اولاد بر اساس مبناي مذهبي آنهاست، حكومت چين آنها را در ازدياد اولاد آزاد گذارده است.
[33] ـ آيه 25 و 26، از سوره 77: المرسلات
[34] ـ طبق آخرين آمار كه از كشور ايران در سنه 4 0 4 1 هجريّه قمريّه بدست آمده است جمعيّت ايران 010 , 445 , 49 چهل و نه ميليون و چهارصد و چهل و پنج هزار و ده نفر است. و بنا بر آنچه در كتاب يِرْموك (يعني كتاب سال) كه مربوط به سالهاي 1983 و 4 198 ميلادي است و با 4 0 4 1 هجريّه قمريّه مقارن است آمده است، طبق آخرين آمار، كشور آلمان غربي 000 , 700 , 0 6 شصت ميليون و هفتصد هزار نفر جمعيّت دارد، و كشور آلمان شرقي 000 , 700 , 6 1 شانزده ميليون و هفتصد هزار نفر، و كشور فرانسه 000 , 300 , 54 پنجاه و چهار ميليون و سيصد هزار نفر، و انگلستان 000 , 200 , 9 4 چهل و نه ميليون و دويست هزار نفر، و كشور ايرلند شمالي 000 , 00 5 , 1 يك و نيم ميليون نفر، و اسكاتلند 000 , 000 , 5 پنج ميليون نفر جمعيّت دارد. و عليهذا مجموع اين ارقام كه كشور انگليس و فرانسه و آلمان را تشكيل ميدهند قريب به 000 , 00 5 , 187 يكصد و هشتاد و هفت ميليون و پانصد هزار نفر است كه تقريباً چهار برابر جمعيّت ايران است. و نيز بايد گفت: كشور ژاپن با آنكه مساحتش يك پنجم مساحت ايران است، جمعيّتش بالغ بر يكصد و سي ميليون نفر است؛ و در اينصورت از جهت تراكم جمعيّت بالنّسبه به ايران سيزده برابر است.
[35] ـ قسمتي از آيه 3، از سوره 4: النّسآء: وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَـٰمَيٰ فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَآءِ مَثْنَيٰ وَ ثُلَـٰثَ وَ رُبَـٰعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَوَ حِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَـٰنُكُمْ ذَ لِكَ أَدْنَيٰٓ أَلا تَعُولُوا «و اگر ميترسيد از آنكه درباره يتيمان به قسط و عدالت رفتار نكنيد، در اين صورت از زنان طيّب و پاكيزه كه مورد رضايت خاطر شماست، دوتا دوتا و سهتا سهتا و چهارتا چهارتا به نكاح خود درآوريد، و اگر ميترسيد از آنكه از عهده عدالت در ميان آنها بر نيائيد، پس به نكاح يكنفر اكتفا كنيد و يا از كنيزكان خود نكاح كنيد؛ اينطريق نزديكتر است به آنكه ستم نكنيد و از فشار و تحميل بار بر آنها اجتناب نمائيد!»
[36] ـ آيه 32، از سوره 24: النّور
[37] ـ «وسآئل الشّيعة» طبع حروفي، مطبعه اسلاميّه، ج 14، باب 17، ص 34 و 35؛ و قاضي قُضاعي در شرح فارسي «شهاب الاخبار» كلمات قصار پيغمبر خاتم صلّی الله عليه و آله و سلّم در ص 315 به شماره 492 بدين عبارت آوردهاست: تَزَوَّجُوا الْوَلُودَ الْوَدُودَ فإنِّي مُكَاثِرٌ بِكُمُ الأنْبِيَآءَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ «نكاح كنيد زني را كه بسيار بزايد و بسيار شما را دوست داشته باشد كه من در روز قيامت به بسياري امّتم فخر آورم بر ديگر پيغمبران».
[38] ـ «وسآئل الشّيعة» طبع حروفي، ج 14، باب 16، ص 33 و 34
[40] ـ همان مصدر، باب 15، ص 33
[41] ـ همان مصدر، باب 6، ص 14
[42] ـ همان مصدر، باب 1، ص 3
[43] ـ «وسآئل الشّيعة» طبع حروفي، ج 14، باب 1، ص 3
[44] ـ همان مصدر، باب 1، ص 3 و 4
[45] ـ قاضي قضاعي در شرح فارسي «شهاب الاخبار» در ضمن بيان و شرح كلمات قصار پيغمبر اكرم صلّی الله عليه و آله در ص 14 به شمارۀ 29 آورده است كه: الرِّضَاعُ يُغَيِّرُ الطِّبَاعَ «شير دادن طبعها را تغيير ميدهد» يعني هركس كه طفلي را شير دهد آن طفل اخلاق و خوي وي را در خود گيرد.
[46] ـ فقراتي است در توسّل به حضرت إمام زمان حجّة ابن الحسن العسكريّ عجَّل اللهُ تعالَي فَرَجه المبارك كه در دعاي افتتاح وارد، و در شبهاي ماه مبارك رمضان خوانده ميشود.
[47] ـ آيۀ 4، از سورۀ 60: الممتحنة
[48] ـ آيۀ 127، ازسورۀ 2: البقرة
[49] ـ اين گفتار اكثريّت نيست، بلكه فتوي و گفتار جميع مراجع تقليد است.
[50] ـ بايد 4 درصد درست باشد، زيرا خودشان تفسير ميكنند كه از هر بيست و پنج نفر يك نفر.