صفحه قبل

دربارۀ گردش‌ زمين‌ به‌ دور خود

«هانري‌ پوانكاره‌»[22] كه‌ در سال‌ 1912 ميلادي‌ در سنِّ پنجاه‌ و هشت‌ سالگي‌ زندگي‌ را بدرود گفت‌ بزرگترين‌ رياضي‌دان‌ عصر خود بود، و تاريخ‌ مرگ‌ او هم‌ گواه‌


ص 152

است‌ كه‌ آغاز قرن‌ بيستم‌ را ادراك‌ نمود. معهذا همين‌ دانشمند بزرگ‌ مي‌گفت‌: من‌ يقين‌ ندارم‌ كه‌ زمين‌ به‌ اطراف‌ خود بگردد.

وقتي‌ دانشمندي‌ چون‌ «هانري‌ پوانكاره‌» در آغاز قرن‌ بيستم‌ ترديد نمايد كه‌ آيا زمين‌ اطراف‌ خود مي‌گردد يا نه‌، معلوم‌ است‌ كه‌ مردم‌ نيمۀ اوّل‌ و قرن‌ دوم‌ هجري‌ نمي‌توانستند نظريّه‌ گردش‌ زمين‌ را به‌ دور خود بپذيرند.

گردش‌ زمين‌ به‌ دور خود به‌ طور محسوس‌ ثابت‌ نشد مگر بعد از اينكه‌ نوع‌ بشر قدم‌ به‌ كرۀ ماه‌ گذاشت‌ و از آنجا زمين‌ را ديد.

حتّي‌ در سالهاي‌ اوَّل‌ فضانوردي‌، فضانوردان‌ نمي‌توانستند گردش‌ زمين‌ را به‌ چشم‌ خود ببينند. چون‌ در آن‌ سالها فضانوردان‌ پايگاه‌ ثابت‌ نداشتند، و در سفينه‌هائي‌ بودند كه‌ هر يك‌ از آنها در هر نود دقيقه‌ يا قدري‌ بيشتر، اطراف‌ زمين‌ مي‌گرديد و فضانوردان‌ نمي‌توانستند در حالي‌ كه‌ خود با آن‌ سرعت‌ اطراف‌ زمين‌ مي‌گرديدند به‌ حركت‌ وضعي‌ زمين‌ پي‌ ببرند.

امَّا روزي‌ كه‌ در كرۀ ماه‌ قرار گرفتند و از آنجا دوربين‌ فيلمبرداري‌ خود را متوجه‌ زمين‌ كردند، در عكسها ديدند كه‌ زمين‌ آهسته‌ به‌ دور خود مي‌گردد، و در آن‌ روز گردش‌ زمين‌ به‌ دور خود به‌ طور مرئي‌ به‌ ثبوت‌ رسيد....

با توجّه‌ به‌ اين‌ كه‌ گاليله‌[23] به‌ خوبي‌ مي‌دانست‌ كه‌ زمين‌ مانند سيَّارات‌ ديگر منظومۀ شمسي‌ اطراف‌ خورشيد مي‌گردد، بايد حدس‌ زده‌ باشد كه‌ زمين‌ هم‌ مانند آن‌ سيّارات‌، اطراف‌ خود مي‌گردد. اما اثري‌ از حدس‌ او را در آثارش‌ نمي‌بينيم‌... گاليله‌ نه‌ فقط‌ در زمان‌ حيات‌، صحبتي‌ از گردش‌ زمين‌ در اطراف‌ خود نكرد، بلكه‌ بعد از مرگ‌ هم‌ در نوشته‌هايش‌ چيزي‌ ديده‌ نشد كه‌ نشان‌ بدهد وي‌ به‌ گردش‌ زمين‌ اطراف‌ خود پي‌ برده‌ بود.


ص 153

در قرن‌ شانزدهم‌ ميلادي‌ يك‌ دانشمند نجومي‌ ديگر در كشور «دانمارك‌» مي‌زيست‌ كه‌ عقيده‌ به‌ گردش‌ زمين‌ اطراف‌ خورشيد داشت‌ و به‌ اسم‌ «تيخوبراهه‌» يا «تيكوبراهه‌» خوانده‌ مي‌شد. «تيخوبراهه‌» از طبقۀ اشراف‌ دانمارك‌ به‌ شمار مي‌آمد و برعكس‌ «كوپِرْنيك‌»[24] لهستاني‌ كه‌ گاهي‌ محتاج‌ نان‌ شب‌ بود با تجمّل‌ مي‌زيست‌ و در كاخ‌ خود ميهمانيهاي‌ با شكوه‌ مي‌داد.

تيخوبراهه‌ كه‌ در سال‌ 1601 ميلادي‌ و اولين‌ سال‌ قرن‌ هفدهم‌، زندگي‌ را بدرود گفت‌ مردي‌ بود كه‌ مطالعات‌ نجومي‌ او خيلي‌ به‌ «كِپْلِر»[25] آلماني‌ كمك‌ كرد، و بدون‌ تيخوبراهه‌، كپلر آلماني‌ نمي‌توانست‌ سه‌ قانون‌ مشهور نجومي‌ خود را مربوط‌ به‌ حركت‌ سيّارات‌ از جمله‌ زمين‌ اطراف‌ خورشيد كشف‌ كند.

معهذا تيخو براهه‌ نمي‌توانست‌ به‌ گردش‌ زمين‌ اطراف‌ خود پي‌ ببرد و اگر هم‌ پي‌ مي‌برد مي‌گفت‌، همان‌ طور كه‌ حركت‌ زمين‌ را اطراف‌ خورشيد به‌ طور علني‌ تأييد مي‌كرد...

كپلر آلماني‌ كه‌ در سال ‌ 1630 زندگي‌ را بدرود گفت‌ با سه‌ قانوني‌ كه‌ راجع‌ به حركت‌ سيارات‌ كشف‌ كرد، نه‌ ����ط‌ در آن‌ روز دنياي‌ علم‌ را وادار به‌ تحسين‌ نمود، بلكه‌ امروز هم‌ هر كس‌ قوانين‌ سه‌گانۀ او را مي‌خواند زبان‌ به‌ تحسين‌ مي‌گشايد... آن‌ دانشمند بزرگ‌ كه‌ با كشف‌ سه‌ قانون‌ نجومي‌ نبوغ‌ خود را به‌ ثبوت‌ رسانيد، نتوانست‌ به‌ حركت‌ زمين‌ پي‌ببرد.

ولي‌ جعفر صادق‌ علیه السلام در دوازده‌ قرن‌ قبل‌ از اين‌، دريافت‌ كه‌ زمين‌ اطراف‌ خود مي‌گردد و آنچه‌ سبب‌ توالي‌ روز و شب‌ مي‌شود گردش‌ خورشيد در اطراف‌ زمين‌ نيست‌ (كه‌ وي‌ آن‌ را از لحاظ‌ عقلي‌ غير قابل‌ قبول‌ مي‌دانست‌) بلكه‌ گردش‌ زمين‌ در اطراف‌ خود سبب‌ مي‌گردد كه‌ روز و شب‌ به‌ وجود بيايند، و دائم‌ نيمي‌ از زمين‌


ص 154

تاريك‌ و شب‌ باشد و نيمي‌ ديگر روشن‌ و روز.

قدماء كه‌ عقيده‌ به‌ كروي‌ بودن‌ زمين‌ داشتند مي‌دانستند كه‌ پيوسته‌ نيمي‌ از زمين‌ شب‌ است‌ و نيمي‌ ديگر روز، ولي‌ آنها روز و شب‌ را ناشي‌ از حركت‌ خورشيد در اطراف‌ كرۀ زمين‌ مي‌دانستند.

چه‌ شد كه‌ جعفر صادق‌ علیه السلام در دوازده‌ قرن‌ قبل‌ توانست‌ پي‌ ببرد كه‌ زمين‌ اطراف‌ خود مي‌گردد، و در نتيجه‌ روز و شب‌ به‌ وجود مي‌آيد؟

دانشمندان‌ قرون‌ پانزدهم‌ و هفدهم‌ ميلادي‌ كه‌ نام‌ چند نفر از آنها برده‌ شد بااينكه‌ يك‌ قسمت‌ از قوانين‌ مكانيك‌ نجومي‌ را كشف‌ كرده‌ بودند نتوانستند پي‌ ببرند كه‌ زمين‌ به‌ دور خود مي‌گردد و چگونه‌ جعفر صادق‌ در نقطه‌اي‌ دور افتاده‌ چون‌ مدينه‌ كه‌ از مراكز علمي‌ آن‌ روز دور بود، توانست‌ دريابد كه‌ زمين‌ اطراف‌ خود مي‌گردد؟[26]

بازگشت به فهرست

پيدايش‌ دنيا و نظريۀ اتم‌

پیدایش دنیا

جعفر صادق‌ راجع‌ به‌ پيدايش‌ دنيا چنين‌ گفته‌ است‌:

جهان‌ از يك‌ جرثومه‌ به‌ وجود آمد و آن‌ جرثومه‌ داراي‌ دو قطب‌ متضادّ شد و دو قطب‌ متضاد سبب‌ پيدايش‌ ذرّه‌ گرديد، و آنگاه‌ مادّه‌ به‌ وجود آمد، و مادّه‌ تنوّع‌ پيدا كرد، و تنوّع‌ مادّه‌ ناشي‌ از كمي‌ يا زيادي‌ ذرّات‌ آنها مي‌باشد.

اين‌ تئوري‌ با تئوري‌ اتمي‌ امروزي‌ راجع‌ به‌ وجود آمدن‌ جهان‌ هيچ‌ تفاوت‌ ندارد. و دو قطب‌ متضادّ دو شارژ مثبت‌ و منفي‌ درون‌ اتُم‌ است‌ و آن‌ دو شارژ، سبب‌ تكوين‌


ص 155

اتم‌ گرديده‌، و اتم‌ هم‌ مادّه‌ را به‌ وجود آورده‌ و تفاوتي‌ كه‌ بين‌ موادّ (يعني‌ عناصر) ديده‌ مي‌شود ناشي‌ از كمي‌ يا زيادي‌ چيزهائي‌ است‌ كه‌ درون‌ اتم‌ عناصر موجود مي‌باشد...

شيعيان‌ مي‌گويند: تمام‌ چيزهائي‌ كه‌ جعفرصادق‌ علیه السلام در مورد به‌ وجود آمدن‌ جهان‌ و نجوم‌ و فيزيك‌ و عناصر و شيمي‌ و رياضيّات‌ و چيزهاي‌ ديگر گفت‌، از علم‌ إمامت‌ يعني‌ علم‌ لَدُنِّي‌ او بوده‌ است‌... ما علوم‌ جعفرصادق‌ را از جغرافيا و نجوم‌ و فيزيك‌، در مبحث‌ پيدايش‌ دنيا شروع‌ كرده‌ايم‌، و لذا مبحث‌ فيزيك‌ جعفر صادق‌ را ادامه‌ خواهيم‌ داد، و بعد از آن‌ به‌ مباحث‌ ديگر خواهيم‌ رسيد و مي‌گوئيم‌: در فيزيك‌ جعفر صادق‌ چيزهائي‌ گفته‌ كه‌ قبل‌ از او كسي‌ نگفت‌، و بعد از وي‌ تا نيمۀ قرن‌ هيجدهم‌ و قرون‌ نوزدهم‌ و بيستم‌ به‌ عقل‌ كسي‌ نرسيد كه‌ آنها را بگويد.[27]

بازگشت به فهرست

بيان‌ امام‌ علیه السلام دربارۀ تركيبات‌ بدن‌ آدمي‌

اجزاء بدن‌ انسان‌

جعفر صادق‌ مثل‌ ساير مسلمين‌ مي‌گفت‌ كه‌ انسان‌ از خاك‌ آفريده‌ شده‌ است‌ فرق‌ او با مسلمين‌ ديگر اين‌ بود كه‌ راجع‌ به‌ آفرينش‌ انسان‌ از خاك‌ چيزهائي مي‌گفت‌ كه‌ به‌ عقل‌ هيچ‌ يك‌ از مسلمين‌ در آن‌ عصر نمي‌رسيد.

در اعصار بعد هم‌ هيچ‌ مسلماني‌ نتوانست‌ راجع‌ به‌ ساختمان‌ بدن‌ انسان‌ استنباطي‌ چون‌ جعفر صادق‌ داشته‌ باشد، و اگر كسي‌ چيزي‌ مي‌گفت‌ مستقيم‌ يا غيرمستقيم‌ از شاگردان‌ جعفر صادق‌ شنيده‌ بود.

او مي‌گفت‌: تمام‌ چيزهائي‌ كه‌ در خاك‌ هست‌ در بدن‌ آدمي‌ وجود دارد امّا به‌ يك‌ اندازه‌ نيست‌. و بعضي‌ از آنها در بدن‌ انسان‌ خيلي‌ زياد است‌ و بعضي‌ خيلي‌ كم‌.

در بين‌ چيزهائي‌ هم‌ كه‌ در بدن‌ انسان‌ زياد است‌، مساوات‌ وجود ندارد و بعضي‌


ص 156

 از آنها از بعضي‌ ديگر كمتر مي‌باشد. او گفت‌: چهار چيز است‌ كه‌ در بدن‌ انسان‌ زياد مي‌باشد، و هشت‌ چيز است‌ كه‌ در بدن‌ انسان‌ كم‌ مي‌باشد و هشت‌ چيز ديگر در بدن‌ انسان‌ خيلي‌ كم‌ است‌.

اين‌ نظريّه‌ كه‌ راجع‌ به‌ ساختمان‌ بدن‌ آدمي‌ از طرف‌ آن‌ مرد ابراز گرديده‌ آنقدر غرابت‌ دارد كه‌ گاهي‌ انسان‌ فكر مي‌كند: آيا همان‌ طور كه‌ شيعيان‌ عقيده‌ دارند: جعفر صادق‌ داراي‌ علم‌ امامت‌ بوده‌ و اين‌ نظريّه‌ را از علم‌ امامت‌ استنباط‌ كرده‌ نه‌ از علوم‌ بشري‌؟

زيرا ادراك‌ ما نمي‌پذيرد كه‌ يك‌ عالم‌ عادي‌ كه‌ از معلومات‌ بشري‌ برخوردار مي‌باشد در دوازده‌ قرن‌ و نيم‌ قبل‌ بتواند به‌ يك‌ چنين‌ واقعيّت‌ پي‌ ببرد....

جعفر صادق‌ اعمّ از اين‌ كه‌ به‌ عقيدۀ شيعيان‌ علم‌ امامت‌ داشته‌ يا بنابر نظريّۀ قائلين‌ به‌ شعور باطني‌، با شعور باطني‌ خود مربوط‌ بوده‌، يا بنابر نظريّۀ «بِرْگْسُون‌»[28] از جهش‌ حياتي‌ قويّ خود استفاده‌ مي‌نموده‌، در مورد تشكيلات‌ بدن‌ انسان‌ چيزي‌ گفته‌ كه‌ ثابت‌ مي‌كند در بين‌ مردم‌ زمان‌ خود و مردم‌ اعصار بعد، درعلم‌ بدن‌شناسي‌ منحصر به‌ فرد به‌ شمار مي‌آمده‌ است‌.

زيرا بعد از دوازده‌ قرن‌ و نيم‌، امروز نظريّۀ جعفر صادق‌ از لحاظ‌ علمي‌ به‌ ثبوت‌ رسيده‌، و در صحَّت‌ آن‌ ترديد وجود ندارد، و جعفر صادق‌ اسم‌ موادّي‌ كه‌ در بدن‌ انسان‌ وجود دارد نبرد.

ناگفته‌ نماند همان‌ طور كه‌ جعفر صادق‌ گفت‌: «هر چه‌ در زمين‌ هست‌ در بدن‌ انسان‌ نيز وجود دارد.»

آنچه‌ در كرۀ زمين‌ هست‌ از يكصد و دو عنصر به‌ وجود آمده‌، و اين‌ يكصد و دو عنصر در بدن‌ انسان‌ وجود دارد. امّا ميزان‌ بعضي‌ از اين‌ عناصر در بدن‌ انسان‌ آنقدر كم‌ است‌ كه‌ تا امروز نتوانسته‌اند ميزان‌ آن‌ را به‌ طور دقيق‌ تعيين‌ نمايند.... به‌ طوري‌


ص 157

كه‌ گفتيم‌: امروز اين‌ نظريّه‌ به‌ ثبوت‌ رسيده‌ است‌.

آن‌ هشت‌ چيز كه‌ بنابر گفته‌ جعفر صادق‌ در بدن‌ انسان‌ خيلي‌ كم‌ است‌ اين‌ عناصرمي‌باشد: مُوليبدن‌ - سيليوم‌ - فلوئور- كوبالت‌- مانگانز- يود- مس‌- روي‌. آن‌ هشت‌ عنصر كه‌ در بدن‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ هشت‌ عنصر فوق‌ بالنِّسبه‌ زيادتر مي‌باشد عبارت‌ است‌ از: مانيزيوم‌ - سوديوم‌ - پوتاسيوم‌- كَلسيم‌- فسفور- كلور - گوگرد- آهن‌.

آن‌ چهار عنصر كه‌ دربدن‌ انسان‌ خيلي‌ زياد مي‌باشد عبارت‌ است‌ از: اكسيژن‌ - كاربون‌- هيدروژن‌- ازوت‌.

پي‌ بردن‌ به‌ اين‌ عناصر در بدن‌ انسان‌، كار يك‌ روز يا دو روز نبوده‌. اين‌ كار از آغاز قرن‌ هيجدهم‌ ميلادي‌ با كالبد شكافي‌ شروع‌ گرديد و دو ملَّت‌ در كالبد شكافي‌ پيشقدم‌ گرديدند: يكي‌ ملَّت‌ فرانسه‌ و ديگري‌ ملَّت‌ اُطريش‌.

در كشورهاي‌ ديگر كالبد شكافي‌ صورت‌ نمي‌گرفت‌ مگر به‌ ندرت‌. در كشورهاي‌ شرق‌ كالبد شكافي‌ وجود نداشت‌، و در كشورهاي‌ اروپائي‌ كليساهاي‌ ارتودوكسي‌ و كاتوليكي‌ و پروتستاني‌ با كالبد شكافي‌ مخالفت‌ مي‌كردند. امّا در اطريش‌ و فرانسه‌ كالبدشكافي‌ مي‌كردند بدون‌ اينكه‌ تظاهر به‌ مخالفت‌ با دستور كليسا بكنند.

معهذا تا زمان‌ (مارا) كالبد شكافي‌ در كشور فرانسه‌ توسعه‌ نيافت‌ و تقريباً پنهاني‌ بود. (مارا) ضمن‌ كالبد شكافي‌ با كمك‌ چند دانشمند ديگر فرانسوي‌ از جمله «لاووازيه‌» معروف‌ كه‌ در سال‌ 1894 ميلادي‌ سرش‌ را با گيوتين‌ از بدن‌ جدا كردند، انساج‌ بدن‌ را تجزيه‌ مي‌كرد تا اينكه‌ بداند: بدن‌ آدمي‌ از چه‌ عناصر متشكّل‌ گرديده‌ است‌؟

بعد از (مارا) شاگردانش‌ كار او را ادامه‌ دادند و ضمن‌ كالبد شكافي‌، انساج‌ بدن‌ را تجزيه‌ مي‌كردند، و آن‌ كار در تمام‌ قرن‌ نوزدهم‌ و آغاز قرن‌ بيستم‌ ادامه‌ يافت‌ و وسعت‌ پيدا كرد.

چون‌ كالبد شكافي‌ كه‌ در آغاز قرن‌ هيجدهم‌ ميلادي‌ تقريباً منحصر به‌ فرانسه‌ و


ص 158

اطريش‌ بود در ساير كشورهاي‌ اروپا و آنگاه‌ در ممالك‌ قاره‌هاي‌ ديگر متداول‌ گرديد، و امروز جز در بعضي‌ از كشورها كه‌ داراي‌ دانشكدۀ پزشكي‌ و جرَّاحي‌ نيستند، كالبد شكافي‌ در همه‌ جا متداول‌ مي‌باشد.

هر جا كالبد شكافي‌ هست‌ راجع‌ به‌ عناصري‌ كه‌ بدن‌ انسان‌ از آنها متشكّل‌ شده‌ تحقيق‌ مي‌شود. و گاهي‌ نتيجۀ تحقيق‌ دو مركز، در ارقام‌ جزئي‌ با يكديگر اختلاف‌ پيدا مي‌نمايند، امّا در ارقام‌ بزرگ‌ اختلافي‌ ندارند و تناسبي‌ كه‌ جعفرصادق‌ گفت‌، در تمام‌ كشورها در مورد تمام‌ افراد سالم‌ محفوظ‌ است‌[29].

بازگشت به فهرست

اكسيژن‌ و هيدروژن‌ در آب‌

نظر امام‌ صادق‌ علیه السلام در سوزانندگي‌ اكسيژن

اعجاز جعفر صادق‌ اين‌ نبود كه‌ كوه‌ را به‌ حركت‌ درآورد، بلكه‌ اعجاز او اين‌ است‌ كه‌ در دوازده‌ قرن‌ و نيم‌ قبل‌ از اين‌ به‌ وجود اكسيژن‌ در هوا پي‌ برد، و نيز در همان‌ موقع‌ پي‌برد كه‌ در آب‌ چيزي‌ هست‌ كه‌ مي‌سوزد و به‌ همين‌ جهت‌ گفت‌ كه‌ آب‌ مبدَّل‌ به‌ آتش‌ مي‌شود.

آنهائي‌ كه‌ مي‌گويند: برجسته‌ترين‌ اعجاز يك‌ پيغمبر كلام‌ اوست‌ مثل‌ اينكه‌ حرف‌ بي‌اساسي‌ نمي‌زنند.... چون‌ ما كه‌ امروز مي‌شنويم‌ كه‌ جعفر صادق‌ در نيمۀ اوَّل‌ قرن‌ دوم‌ هجري‌ به‌ وجود اكسيژن‌ و هم‌ به‌ وجود هيدروژن‌ (در آب‌) پي‌ برده‌ بود، در قلب‌ خود تصديق‌ مي‌نمائيم‌ كه‌ اين‌ اعجاز است‌....

انسان‌ مبهوت‌ مي‌شود كه‌ چگونه‌ جعفر صادق‌ يا پدرش‌ (محمدباقر) به‌ وجود گاز هيدروژن‌ كه‌ خالص‌ آن‌ در طبيعت‌ نيست‌، و رنگ‌ و بو و طعم‌ ندارد پي‌برد؟!

جعفر صادق‌ يا پدرش‌ نمي‌توانسته‌اند جز در آب‌، به‌ وجود ئيدروژن‌ پي‌ببرند و بدون‌ تجزيه‌ كردن‌ آب‌ نمي‌توانسته‌اند آن‌ را بشناسند.

تجزيه‌ كردن‌ آب‌ هم‌ مستلزم‌ استفاده‌ از جريان‌ برق‌ است‌، زيرا به‌ طور ديگر


ص 159

نمي‌توان‌ آب‌ را تجزيه‌ نمود. و آيا يكي‌ از آن‌ دو توانسته‌ بود از جريان‌ برق‌ براي‌ تجزيۀ آب‌ استفاده‌ كند كه‌ اين‌ هم‌ قابل‌ قبول‌ نيست‌.

در اعصار جديد اولين‌ كسي‌ كه‌ موفّق‌ به‌ جدا كردن‌ هيدروژن‌ از آب‌ گرديد «هانري‌ كاوانديش‌» انگليسي‌ است‌ كه‌ در سال‌ 1810 ميلادي‌ در سنّ هشتاد و يك‌ سالگي‌ زندگي‌ را بدرود گفت‌.

او سالها براي‌ تجزيۀ آب‌ كوشش‌ كرد، و بعد از آنكه‌ هيدروژن‌ را به‌ دست‌ آورد اسمش‌ را «هواي‌ قابل‌ اشتعال‌» گذاشت‌ و اوّلين‌ مرتبه‌ كه‌ ئيدروژن‌ را مشتعل‌ كرد نزديك‌ بود كه‌ خود و خانه‌اش‌ بسوزد....

گاز هيدروژن‌ زماني‌ كشف‌ شد كه‌ استفاده‌ از نيروي‌ برق‌ آنقدر پيشرفته‌ بود كه‌ مي‌توانستند از آن‌ براي‌ تجزيۀ آب‌ استفاده‌ كنند.

اما در زمان‌ جعفرصادق‌ استفاده‌ از نيروي‌ برق‌، در حدود همان‌ استفاده‌ از كاه‌ و كهربا بود كه‌ جنبۀ سرگرمي‌ و بازي‌ داشت‌، و قطعه‌اي‌ از كهربا را به‌ يك‌ پارچۀ پشمي‌ مي‌ماليدند و به‌ كاه‌ نزديك‌ مي‌كردند و كهربا پرهاي‌ كاه‌ را جذب‌ مي‌نمود.

آيا جعفر صادق‌ يا پدرش‌ محمّد باقر براي‌ جدا كردن‌ هيدروژن‌ از آب‌ به‌ وسيله‌اي‌ پي‌برده‌ بودند كه‌ هنوز دانشمندان‌ از آن‌ بي‌اطّلاع‌ هستند؟ و آنها توانسته‌ بودند با وسيله‌اي‌ غير از جريان‌ برق‌ هيدروژن‌ را از آب‌ جدا كنند؟

از روزي‌ كه‌ «كاوانديش‌» براي‌ اوّلين‌ بار موفّق‌ شد كه‌ هيدروژن‌ را به‌ دست‌ بياور تا امروز، وسيلۀ جدا كردن‌ هيدروژن‌ از آب‌ غير از جريان‌ برق‌ نبوده‌ است‌ و تاكنون‌ دانشمندان‌ نتوانسته‌اند كه‌ جز به‌ اين‌ وسيله‌ هيدروژن‌ را از آب‌ جدا نمايند.[30]

بازگشت به فهرست

آلودگي‌ محيط‌ زيست‌

در دورۀ جعفر صادق‌ علیه السلام صنايع‌ در حدود افزارمندي‌ بود و حتّي‌ يك‌ كارخانه‌


ص 160

 به‌ شكل‌ كارخانه‌هاي‌ امروزي‌ وجود نداشت‌ و فلزّات‌ را در كوره‌هاي‌ كوچك‌ ذوب‌ مي‌كردند، و چون‌ تمام‌ فلزّات‌ حتّي‌ آهن‌ با چوب‌ ذوب‌ مي‌شد آلودگي‌ ��ر محيط‌ به‌ وجود نمي‌آورد.

حتّي‌ اگر آهن‌ را با ذغال‌ سنگ‌ ذوب‌ مي‌نمودند باز ميزان‌ توليدات‌ به‌ اندازه‌اي‌ نبود كه‌ محيط‌ را آلوده‌ نمايد. همچنان‌ كه‌ از آغاز قرن‌ هيجدهم‌ ميلادي‌ توليد مقادير زياد آهن‌ و پولاد در آلمان‌ غربي‌ و فرانسه‌ و انگلستان‌ و ساير كشورهاي‌ اروپا شروع‌ شد بدون‌ اينكه‌ محيط‌ را آلوده‌ نمايد، در صورتي‌ كه‌ تمام‌ كارخانه‌ هاي‌ ذوب‌ آهن‌ در آلمان‌ و فرانسه‌ و انگلستان‌ ذغال‌ سنگ‌ مي‌سوزانيدند و از آغاز تا پايان‌ سال‌ حتي‌ يك‌ لحظه‌ خروج‌ دود از دودكش‌ كارخانه‌ها متوقّف‌ نمي‌گرديد.

معهذا محيط‌ از دود ذغال‌ سنگ‌آلوده‌ نشد، تا چه‌ رسد به‌ دورۀ جعفر صادق‌ علیه السلام كه‌ يكي‌ از كارخانه‌هاي‌ امروزي‌ وجود نداشت‌ و كسي‌ ذغال‌ سنگ‌ نمي‌سوزانيد.

معهذا جعفر صادق‌ مانند كسي‌ كه‌ وضع‌ امروز را ببيند گفت‌: «آدمي‌ بايد طوري‌ زندگي‌ نمايد كه‌ پيرامون‌ خود را آلوده‌ نكند» زيرا اگر آلوده‌ نمايد روزي‌ مي‌آيد كه‌ بر اثر آن‌ آلودگي‌ زندگي‌ بر او دشوار و شايد غير ممكن‌ مي‌شود.

موضوع‌ آلودگي‌ محيط‌ زيست‌ حتي‌ در سي‌ سال‌ قبل‌ هم‌ وجود نداشت‌. اين‌ موضوع‌ از زماني‌ شروع‌ شد كه‌ اوَّلين‌ بمب‌ اتمي‌ منفجر گرديد و در منطقۀ انفجار جوّ را آلوده‌ كرد.

اگر به‌ همان‌ انفجارهاي‌ اوَّليه‌ اكتفا مي‌شد محيط‌ آلوده‌ نمي‌گرديد ولي‌ بعد از آن‌ دولتهائي‌ كه‌ داراي‌ سلاح‌ اتمي‌ بودند به‌ آزمايش‌ آن‌ سلاح‌ ادامه‌ دادند و به‌ موازات‌ آن‌ آزمايشها كارخانه‌هاي‌ مولِّد برق‌ با نيروي‌ اتم‌ به‌ كار افتاد و آلودگي‌ هوا از موادّ پرتوافكن‌ بيشتر شد.

در همان‌ حال‌ صنايع‌ هم‌ به‌ خصوص‌ در آمريكا و اروپا محيط‌ را آلوده‌ كرد و طوري‌ آب‌ بعضي‌ از رودخانه‌ها مثل‌ رود «رن‌» در اروپاي‌ غربي‌ آلوده‌ گرديد كه‌ نسل‌ ماهي‌ در آن‌ برافتاد، همان‌ طور كه‌ در درياچه‌هاي‌ بزرگ‌ آمريكاي‌ شمالي‌ كه‌ آب‌


ص 161

شيرين‌ دارد نسل‌ ماهي‌ تقريباً برافتاده‌ است‌. و خطرناكتر از آلودگي‌ هواي‌ خشكي‌، آلودگي‌ آب‌ اقيانوسها مي‌باشد. چون‌ جانوران‌ چند سلولي‌ به‌ اسم‌ «پلانكتون‌» كه‌ در سطح‌ اقيانوس‌، مجاور هوا زندگي‌ مي‌كنند و نود درصد اكسيژن‌ را در كرۀ خاك‌ آنها تأمين‌ مي‌نمايند، بر اثر آلودگي‌ اقيانوس‌ مي‌ميرند و با مرگ‌ و نابودي‌ آنها ميزان‌ اكسيژن‌ در هواي‌ زمين‌ به‌ ده‌ درصد امروزي‌ تنزّل‌ مي‌كند، و اين‌ مقدار نه‌ براي‌ تنفّس‌ جانداران‌ از جمله‌ انسان‌ كافي‌ است‌ نه‌ براي‌ تنفّس‌ گياهان‌. و در نتيجه‌ نسل‌هاي‌ گياه‌ و جاندار در كرۀ خاك‌ منقرض‌ مي‌شود، و اين‌ يك‌ تئوري‌ نيست‌ كه‌ بگويند: احتمال‌ صدق‌ و كذب‌ آن‌ مساوي‌ مي‌باشد، بلكه‌ يك‌ محاسبۀ علمي‌ است‌، و با اين‌ وضع‌ كه‌ امروز اقيانوسها آلوده‌ مي‌شود پلانكتون‌ در سطح‌ اقيانوسها تا پنجاه‌ سال‌ ديگر نصف‌ مي‌شود، و به‌ همان‌ نسبت‌ از ميزان‌ توليد اكسيژن‌ كاسته‌ خواهد شد.

طفلي‌ كه‌ امروز متولّد مي‌شود در پنجاه‌ سال‌ ديگر (اگر تا آن‌ موقع‌ زنده‌ بماند) وضع‌ نفس‌ كشيدنش‌ مانند نفس‌ كشيدن‌ كوه‌ پيمائي‌ است‌ كه‌ بدون‌ دستگاه‌ تنفّس‌ در قلّۀ كوه‌ هيماليا كه‌ مرتفعترين‌ كوه‌ دنياست‌ مشغول‌ نفس‌ كشيدن‌ مي‌باشد.

پنجاه‌ سال‌ ديگر با ادامۀ آلوده‌ شدن‌ آب‌ اقيانوسها وضع‌ نفس‌ كشيدن‌ تمام‌ افراد بشر و جانداران‌ ديگر شبيه‌ به‌ وضع‌ كساني‌ است‌ كه‌ در حال‌ خفقان‌ هستند.

در پنجاه‌ سال‌ ديگر كسي‌ كه‌ كبريت‌ مي‌كشد تا اينكه‌ سيگار خود را روشن‌ كند، يا اجاقي‌ را در خانه‌ روشن‌ نمايد، آن‌ كبريت‌ مشتعل‌ نخواهد شد، براي‌ اينكه‌ درهوا آنقدر اكسيژن‌ نيست‌ كه‌ كبريت‌ را مشتعل‌ نمايد، و اين‌ گفته‌ يك‌ افسانۀ علمي‌ نيست‌، بلكه‌ واقعيت‌ است‌....

براي‌ اين‌ كه‌ بدانيم‌ كه‌ عدم‌ توجّه‌ به‌ توصيۀ جعفر صادق‌ علیه السلام مُشْعر بر اين‌ كه‌ انسان‌ نبايد پيرامون‌ خود را آلوده‌ نمايد چگونه‌ يك‌ ملّت‌ ثروتمند را دچار مشكلات‌ مي‌نمايد، ژاپن‌ را مثال‌ مي‌زنيم‌:

امروز ژاپن‌ از لحاظ‌ توليد اتومبيل‌، و كامپيوتر، و پارچه‌هاي‌ «ريون‌» يعني‌ پارچه‌هائي‌ كه‌ با الياف‌ مصنوعي‌ از «سلولوز» بافته‌ مي‌شود بعد از آمريكا، اولين‌


ص 162

 كشور جهان‌ است‌، و از جهت‌ ساختمان‌ كشتي‌، و راديو، و ضبط‌ صوت‌، و تلويزيون‌، و دوربين‌ عكاسي‌، و موتور سيكلت‌، اوَّلين‌ كشور جهان‌ به‌ شمار مي‌آيد.

اگر بخواهيم‌ بگوئيم‌ ژاپن‌ چگونه‌ توانست‌ در مدّتي‌ كوتاه‌، خود را از مرتبۀ صفر به‌ اين‌ مرتبه‌ از صنعت‌ و بازرگاني‌ برساند از موضوع‌ بحث‌ كه‌ مربوط‌ به‌ آلودگي‌ محيط‌ زيست‌ است‌ خارج‌ مي‌شويم‌. و خيلي‌ به‌ اختصار مي‌گوئيم‌: دو عامل‌ اصلي‌ سبب‌ شد كه‌ ژاپن‌ در مدّتي‌ كوتاه‌ به‌ اين‌ پايه‌ برسد:

اول‌ مديريّت‌ خوب‌، و دوم‌ صميميَّت‌ كارگر ژاپني‌ نسبت‌ به‌ كارش‌.

اما اين‌ ملّت‌ ثروتمند و كاري‌، چون‌ توجّه‌ نداشته‌ كه‌ از آلوده‌ كردن‌ محيط‌ زيست‌ خودداري‌ نمايد، اكنون‌ نه‌ فقط‌ دچار يك‌ اشكال‌ بزرگ‌ شده‌، بلكه‌ سلامتي‌ جامعه‌اش‌ در معرض‌ خطر قرار گرفته‌ و بر اثر آلودگي‌ محيط‌ زيست‌، امراضي‌ در ژاپن‌ به‌ وجود آمده‌ كه‌ در تاريخ‌ علم‌ طبّ سابقه‌ ندارد...[31]

نوع‌ بشر تازه‌ به‌ خطرات‌ آلوده‌ كردن‌ محيط‌ زيست‌، و به‌ خصوص‌ زمين‌ و رودخانه‌ و دريا پي‌ برده‌ است‌ اما عقلاي‌ گذشته‌ چون‌ جعفر صادق‌ علیه السلام در هزار و دويست‌ سال‌ قبل‌ از اين‌ پي‌برده‌ بودند كه‌ نوع‌ بشر بايستي‌ طوري‌ زندگي‌ نمايد كه‌ پيرامون‌ خود را آلوده‌ نكند.[32]

اين‌ بود نمونه‌اي‌ از نظرات‌ هيئت‌ محقّقان‌ استراسبورگ‌ دربارۀ چند قسمت‌ از آثار علمي‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام كه‌ از مجلّۀ خواندنيها در اينجا نقل‌ كرديم‌، ولي‌ محقّقان‌ مزبور تنها به‌ بررسي‌ زندگاني‌ پيشواي‌ ششم‌ ما پرداخته‌اند، و اين‌چنين‌ حيرت‌ زده‌ شده‌اند در صورتي‌ كه‌ اگر به‌ آثار ساير أئمّه‌ و پيشوايان‌ اسلام‌ نظر افكنند همه‌ را مانند امام‌ صادق‌ علیه السلام مخزن‌ علوم‌ الهي‌ مي‌يابند.

در صدر علوم‌ و آثار اسلامي‌، متن‌ قرآن‌ كريم‌ قرار دارد كه‌ پر است‌ از مسائل‌


ص 163

علمي‌، و دانشمندان‌ امروز به‌ برخي‌ از آنها پي‌ برده‌اند.

بازگشت به فهرست

علوم تجربی در بیانات معصومین (ع)

جاذبۀ عمومي‌

مي‌گويند: نيروي‌ جاذبه‌ را نيوتن‌[33] كشف‌ كرد و زمينۀ اين‌ كشف‌ را هم‌ نشستن‌ او زير درخت‌ سيب‌ و افتادن‌ سيب‌ از درخت‌ آماده‌ كرد و او حدس‌ زد كه‌ يك‌ كشش‌ دائمي‌ بين‌ اجسام‌ عالم‌ وجود دارد. و آزمايشهاي‌ بعد��‌، صحَّت‌ اين‌ نظريّه‌ را تأييد كرد. ولي‌ اگر به‌ قرآن‌ كريم‌ مراجعه‌ كنيم‌ مي‌بينيم‌ در چهارده‌ قرن‌ قبل‌ به‌ وجود اين‌ نيرو در جهان‌ خلقت‌ تصريح‌ فرموده‌ است‌:

اَللهُ الَّذِي‌ رَفَعَ السَّمَواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا...[34]

يعني‌ «معبود برحق‌ خدائي‌ است‌ كه‌ موجودات‌ آسماني‌ را با ستوني‌ كه‌ شما آن‌ را نمي‌بينيد برافراشت‌.»

در اين‌ آيه‌ تصريح‌ شده‌ كه‌ كرات‌ آسماني‌ به‌ وسيلۀ ستونهاي‌ نامرئي‌ كه‌ همان‌ نيروي‌ جاذبۀ عمومي‌ است‌، برقرار شده‌اند.

بحث‌ در اين‌ زمينه‌، و ذكر شواهد ديگر نيازمند به‌ فرصت‌ بيشتري‌ است‌ كه علاقه‌مندان‌ بايد به‌ كتب‌ مشروحي‌ كه‌ دراين‌باره‌ به‌ قلم‌ دانشمندان‌ نگاشته‌ شده‌، مراجعه‌ كنند و در آينده‌ به‌ فضل‌ خداوند، باز هم‌ بحثهائي‌ در اين‌ مسائل‌ خواهيم‌ داشت‌. پايان‌[35]

و اينك‌ نيز جزوۀ دوم‌ را كه‌ شمارة ‌ 23 از حقايق‌ علمي‌ اسلام‌ مي‌باشد به‌ همان‌ روش‌ جزوة ‌ 22 در اينجا نقل‌ مي‌نمائيم‌:


ص 164

بسم‌ الله‌ الرَّحمن‌ الرَّحيم‌

مباحثي‌ كه‌ در قرآن‌ كريم‌ و ساير آثار اسلامي‌ آمده‌ و در دسترس‌ دانشمندان‌ قرار دارد هر كدام‌ حاوي‌ مسائل‌ علمي‌ عميقي‌ هستند كه‌ پژوهندگان‌ بيدار دل‌ به‌ برخي‌ از آنها دست‌ يافته‌ و به‌ درك‌ آن‌ نائل‌ آمده‌اند.

از اصطلاحات‌ متداول‌ امروزي‌ در آن‌ آثار چيزي‌ به‌ كار نرفته‌، ولي‌ محقّقين‌ مي‌دانند كه‌ به‌ كار نرفتن‌ اين‌ اصطلاحات‌ تنها به‌ خاطر آماده‌ نبودن‌ افكار مردم‌ آن‌ زمان‌ بوده‌ است‌ و رهبران‌ عاليقدر اسلام‌ مطالب‌ علمي‌ عميق‌ را در لباسي‌ ارائه‌ فرموده‌اند كه‌ مردم‌ آن‌ عصر قدرت‌ درك‌ و فهم‌ آن‌ را تا حدودي‌ داشته‌ باشند.

در روزگاري‌ كه‌ هنوز « تِلِسْكُوبْ » ساخته‌ نشده‌ و رصدخانه‌اي‌ به‌ وجود نيامده‌ و كسي‌ از جهان‌ پهناور كيهان‌ اطّلاعي‌ نداشت‌؛ در زماني‌ كه‌ «ميكرب‌» كشف‌ نشده‌ و «ميكروسْكُب‌» قدم‌ به‌ عرصۀ علم‌ ننهاده‌ و از موجودات‌ ذرّه‌بيني‌ كسي‌ آگاه‌ نبود؛ در عصري‌ كه‌ نيروي‌ برق‌ مسخَّر دست‌ دانشمندان‌ نشده‌ و هيچ‌ يك‌ از اكتشافات‌ وابسته‌ بدان‌ به‌ ميدان‌ نيامده‌ بود؛در چنين‌ زماني‌ براي‌ ابراز حقايق‌ علمي‌ زمينۀ مساعد نيست‌ و جز به‌ طريق‌ اشاره‌ و با توسّل‌ به‌ عبارات‌ و اصطلاحات‌ متداول‌ زمان‌، راهي‌ براي‌ تفهيم‌ و بيان‌ آنها وجود نداشت‌.

به‌ همين‌ جهت‌ در آثار خاندان‌ رسالت‌ و ائمۀ معصومين‌: تمام‌ مسائل‌علمي‌ به‌ اندازۀ فهم‌ مردم‌ زمان‌ و به‌ كمك‌ الفاظ‌ و عبارات‌ قابل‌ درك‌ آنها بيان‌ شده‌ است‌؟

در بحث‌ گذشته‌ چند فراز از كتاب‌ «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌» كه‌ نمايانگر قسمتي‌ از علوم‌ ششمين‌ پيشواي‌ مذهب‌ شيعه‌: حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام بود نقل‌ كرديم‌. و چون‌ اين‌ گونه‌ بحثها كه‌ به‌ وسيلۀ جمعي‌ از محقِّقين‌ و دانشمندان‌ بی‌طرف‌ نگاشته‌ شده‌ اثر مطلوبي‌ در خوانندگان‌ بجاي‌ مي‌گذارد، چند قسمت‌ ديگر آن‌ را در اينجا نقل‌ مي‌كنيم‌:


ص 165

همان‌ طور كه‌ قبلاً ذكر شد، كتاب‌ مزبور از طرف‌ مجلّۀ خواندنيها و به‌ قلم‌ آقاي‌ منصوري‌ ترجمه‌ و در همان‌ مجلّه‌ به‌ صورت‌ مقالات‌ مسلسل‌ انتشار يافت‌.

كتاب‌ نامبرده‌ به‌ وسيلۀ گروه‌ دانشمندان‌ و محقِّقين‌ «مركز مطالعات‌ اسلامي‌ استراسبورگ‌» كه‌ هر يك‌ در رشته‌اي‌ از علوم‌ تخصّص‌ دارند و مسيحي‌ هستند تأليف‌ شده‌ است‌.

اين‌ مركز، در شهر استراسبورگ‌ كه‌ مركز ايالت‌ آلزاس‌ فرانسه‌ و در كنار رود « رَنْ » قرار دارد تأسيس‌ شده‌ و در زمينۀ مسائل‌ و آثار و علوم‌ اسلامي‌ تحقيق‌ و بررسي‌ به‌ عمل‌ مي‌آورد،[36] و اين‌ كتاب‌ را تنها به‌ بررسي‌ در آثار حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌ علیه السلام اختصاص‌ داده‌ است‌.

نكته‌اي‌ كه‌ بايد يادآور شويم‌ آن‌ است‌ كه‌ براي‌ حفظ‌ امانت‌ هيچ‌ گونه‌ تغييري‌ در عبارات‌ كتاب‌ مزبور داده‌ نشد و اگر نام‌ امام‌ ششم‌ علیه السلام بدون‌ تجليل‌ ذكر شده‌ عين‌ عبارت‌ مولّفان‌ محترم‌ كتاب‌ است‌. و اينك‌ چند قسمت‌ از كتاب‌ مزبور:

بازگشت به فهرست

توصيه‌ امام‌ صادق‌ علیه السلام به‌ خوابانيدن‌ كودك‌ در طرف‌ چپ‌ مادر

نوزاد ، در طرف چپ مادر

يكي‌ از مظاهر نبوغ‌ علمي‌ جعفر صادق‌، توصيۀ او به‌ مادران‌ بود تا اينكه‌ كودكان‌ شيرخوار را در طرف‌ چپ‌ خود بخوابانند.

اين‌ توصيه‌ قرنها چون‌ يك‌ سفارش‌ زائد يا بي‌مورد جلوه‌ مي‌كرد. علَّتش‌ اين‌ بود كه‌ هيچ‌كس‌ به‌ فائدۀ اين‌ سفارش‌ پي‌ نمي‌برد و بعضي‌ هم‌ به‌ كار بستن‌ اين‌ سفارش‌ را خطرناك‌ مي‌دانستند و فكر مي‌كردند كه‌ اگر طفل‌ شيرخوار در طرف‌ چپ‌ مادر خوابانيده‌ شود ممكن‌ است‌ كه‌ مادر هنگام‌ خواب‌ بغلطد و طفل‌ را زير تنه‌ خود خفه‌ كند.
 


ص 166

از محمَّد بن‌ ادريس‌ شافعي‌ كه‌ در سال ‌ 150 هجري‌ و دو سال‌ بعد از مرگ‌ جعفر صادق‌ در غزّه‌ متولّد شد و در سال ‌ 199 هجري‌ در قاهره‌ زندگي‌ را بدرود گفت‌ پرسيدند كه‌ آيا مادر طفل‌ شيرخوار را بايد در طرف‌ راست‌ خود بخواباند يا در طرف‌ چپ‌؟

وي‌ جواب‌ داد: بين‌ چپ‌ و راست‌ تفاوتي‌ وجود ندارد، و مادر مي‌ تواند طفل‌ را در هر طرف‌ خود كه‌ راحت‌تراست‌ بخواباند.

گاهي‌ هم‌ گفتۀ جعفر صادق‌ را مغاير با عقل‌ سليم‌ مي‌دانستند، چون‌ از نظر آنها راست‌ بيش‌ از چپ‌ احترام‌ داشت‌ و فكر مي‌كردند كه‌ مادر بايستي‌ طفل‌ را در طرف‌ راست‌ خود بخواباند تا اينكه‌ كودك‌ از كرامت‌ راست‌ برخوردار شود.

نه‌ كسي‌ در شرق‌ براي‌ اين‌ توصيۀ جعفر صادق‌ قائل‌ به‌ ارزش‌ شد نه‌ در غرب‌ و حتّي‌ در دورۀ تجدّد كه‌ دانشمندان‌ با ديدۀ انتقاد هر موضوع‌ علمي‌ را مورد توجّه‌ قرار دادند كسي‌ براي‌ گفتۀ جعفر صادق‌ قائل‌ به‌ اهميّت‌ نگرديد، و در صدد بر نيامد بفهمد كه‌ آيا آن‌ گفته‌ از نظر علمي‌ ارزش‌ و فائده‌ دارد يا نه‌؟

قرون‌ شانزدهم‌ و هفدهم‌ و هيجدهم‌ ميلادي‌ كه‌ قرون‌ دورۀ تجدّد بود گذشت‌ و قرن‌ نوزدهم‌ ميلادي‌ فرارسيد و در نيمۀ دوم‌ آن‌ قرن‌ دانشگاه‌ «كورنيل‌» در آمريكا ساخته‌ شد و شروع‌ به‌ كار كرد.

عزرا- كورنيل‌ باني‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ كه‌ دوران‌ شيرخوارگي‌ و كودكي‌ بسيار سخت‌ را گذرانيده‌ بود تصميم‌ گرفت‌ كه‌ در آن‌ دانشگاه‌ يك‌ انس��يت��ي‌ مخصوص‌ تحقيق‌ در نوزادان‌ و كودكان‌ شيرخوار را به‌ وجود بياورد.

اين‌ انستيتو (موسّسه‌) در اوَّلين‌ سال‌ شروع‌ به‌ تدريس‌ از طرف‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ به‌ وجود آمد و منضمّ به‌ دانشكده‌ پزشكي‌ گرديد و اينك‌ متجاوز از يك‌ قرن‌ است‌ كه‌ به‌ تحقيق‌ در مورد نوزادان‌ و كودكان‌ شيرخوار ادامه‌ مي‌دهد.

در مسائل‌ مربوط‌ به‌ نوزادان‌ و كودكان‌ شيرخوار چيزي‌ وجود ندارد كه‌ مورد تحقيق‌ اين‌ موسسه‌ قرار نگرفته‌ باشد، و در جهان‌ هيچ‌ مركز علمي‌ از لحاظ‌ داشتن‌


ص 167

اطلاعات‌ راجع‌ به‌ نوزادان‌ و كودكان‌ شيرخوار به‌ پاي‌ اين‌ مركز نمي‌رسد.

محال‌ است‌ كه‌ يك‌ موضوع‌ مربوط‌ به‌ نوزادان‌ و كودكان‌ شيرخوار وجود داشته‌ باشد و اين‌ موسسه‌ راجع‌ به‌ آن‌ تحقيق‌ نكند حتّي‌ تابلوهائي‌ كه‌ شكل‌ نوزادان‌ و كودكان‌ شيرخوار روي‌ آنها كشيده‌ شده‌، مورد تحقيق‌ اين‌ موسسه‌ قرار گرفته‌ است‌.

در نيمۀ اول‌ اين‌ قرن‌ (قرن‌ بيستم‌) محقِّقين‌ اين‌ موسسه‌ تابلوهاي‌ مربوط‌ به‌ نوزادان‌ را در موزه‌هاي‌ دنيا از نظر گذرانيدند و از 466 تابلو كه‌ در موزه‌هاي‌ معروف‌ جهان‌ در نظرشان‌ رسيد ديدند كه‌ اكثريّت‌ با تابلوهائي‌ است‌ كه‌ در آنها مادران‌، كودك‌ خود را در طرف‌ چپ‌ بغل‌ گرفته‌اند. در 373 تابلو، مادران‌ كودك‌ را در طرف‌ چپ‌ در بغل‌ داشتند و در 93 تابلو در طرف‌ راست‌.

بنابر اين‌ در هشتاد درصد از تابلوها كه‌ در موزه‌هاي‌ معروف‌ به‌ نظر رسيد مادران‌ كودكان‌ را در طرف‌ چپ‌ بغل‌ گرفته‌ بودند.

در ايالت‌ نيويورك‌ چند زايشگاه‌ وابسته‌ به‌ مركز تحقيق‌ مربوط‌ به‌ نوزادان‌ و شيرخواران‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ است‌ و دكترهائي‌ كه‌ در آن‌ زايشگاه‌ كار مي‌كنند نتيجۀ مطالعات‌ و معاينات‌ خود را براي‌ مركز تحقيق‌ مربوط‌ به‌ نوزادان‌ و شيرخواران‌ مي‌فرستند.

از گزارشهائي‌ كه‌ در طيّ يك‌ مدّت‌ طولاني‌ از طرف‌ آن‌ دكترها به‌ مركز تحقيق مي‌رسد اين‌ نتيجه‌ به‌دست‌ مي‌آيد كه‌ در روزهاي‌ اوَّل‌ بعد از تولّد وقتي‌ نوزاد در طرف‌ چپ‌ مادر مي‌خوابد آسوده‌تر از آن‌ است‌ كه‌ در طرف‌ راست‌ بخوابد. و اگر آنها را در طرف‌ راست‌ مادر بخوابانند در فواصل‌ نزديك‌ از خواب‌ بيدار مي‌شوند و شيون‌ مي‌كنند.

محققين‌ مركز تحقيق‌، مطالعات‌ خود را منحصر به‌ نژاد سفيدپوست‌ امريكايي‌ نكردند بلكه‌ در صدد برآمدند بدانند كه‌ آيا در نژادهاي‌ سياه‌ و زرد نيز اين‌ موضوع‌ صدق‌ دارد يا نه‌؟

بعد از يك‌ دورۀ طولاني‌ تحقيق‌ در نژادهاي‌ ديگر، متوجه‌ شدند كه‌ اين‌ موضوع‌


ص 168

 در تمام‌ اقوام‌ صدق‌ مي‌كند و در همه‌ جا نوزادان‌ بخصوص‌ در روزهاي‌ اول‌ تولد اگر در طرف‌ چپ‌ مادر بخوابند آرامتر از آن‌ هستند كه‌ در طرف‌ راست‌ مادر به‌ خواب‌ بروند، واين‌واقعيت‌ اختصاص‌ به‌نژاد سفيدپوست‌ ندارد ويك‌ واقعيت‌جهاني‌است‌.

بازگشت به فهرست

تحقيقات‌ موسسۀ كورنيل‌ دربارۀ موضوع‌ اين‌ توصيه‌

مركز تحقيق‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ بدون‌ انقطاع‌ اين‌ موضوع‌ را مورد مطالعه‌ قرارمي‌داد. ساعتها شكم‌ زن‌ باردار از طرف‌ پزشكان‌ مركز تحقيق‌ به‌ وسيلۀ اشعۀ مجهول‌ مورد معاينه‌ قرار مي‌گرفت‌ تا اينكه‌ جنين‌ را در شكم‌ مادر ببينند. اما از ديدن‌ جنين‌ چيزي‌ بر اطلاعاتشان‌ افزوده‌ نمي‌شد تا اينكه‌ « هولوگرافي ‌»[1] اختراع‌ گرديد.

بعد از اختراع‌ هولوگرافي‌، پزشكان‌ مركز تحقيق‌ در صدد برآمدند كه‌ با هولوگرافي‌ و در حالي‌ كه‌ اشعۀ مجهول‌ جنين‌ را در شكم‌ مادر روشن‌ كرده‌ از آن‌ عكس‌ بردارند و آن‌ وقت‌ ديدند كه‌ امواج‌ صداي‌ ضربان‌ قلب‌ مادر كه‌ در تمام‌ بدن‌ پخش‌ مي‌شود به‌ گوش‌ جنين‌ مي‌رسد.

بعد از اين‌ مرحله‌ و براي‌ وقوف‌ بيشتر لازم‌ بود كه‌ بدانند توقف‌ ضربان‌ قلب‌ مادر، آيا در جنين‌ عكس‌ العمل‌ به‌ وجود مي‌آورد يا نه‌؟

چون‌ نمي‌توانستند قلب‌ مادر را متوقف‌ كنند زيرا سبب‌ هلاك‌ آنها مي‌شد، تحقيق‌ را در جانوران‌ پستاندار ادامه‌ دادند و هر بار كه‌ قلب‌ جانوري‌ را كه‌ جنين‌ در زهدان‌ داشت‌ متوقف‌ كردند، ديدند كه‌ در جنين‌ واكنش‌ به‌ وجود آمد.

آزمايشهاي‌ مكرَّر در مورد چند نوع‌ پستاندار ثابت‌ كرد كه‌ وقتي‌ ضربان‌ قلب‌ مادر متوقّف‌ مي‌شود در جنين‌ واكنش‌ به‌ وجود مي‌آيد، و بعد از مرگ‌ مادر جنين‌ هم‌ به‌ هلاكت‌ مي‌رسد، براي‌ اينكه‌ جنين‌ از خون‌ قلب‌ مادر كه‌ به‌ وسيلۀ شريان‌ بزرگ‌


ص 169

موسوم‌ به‌ «آئورت‌» برايش‌ فرستاده‌ مي‌شود تغذيه‌ مي‌نمايد و وقتي‌ قلب‌ مادر متوقّف‌ گرديد غذا به‌ جنين‌ نمي‌رسد و هلاك‌ مي‌شود.

بعد از آزمايشهاي‌ متعدّد، دانشمندان‌ مركز تحقيق‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ دانستند كه‌ طفل‌ در شكم‌ مادر، نه‌ فقط‌ عادت‌ به‌ شنيدن‌ ضربان‌ قلب‌ او مي‌كند، بلكه‌ آن‌ ضربان‌ به‌ حيات‌ وي‌ نيز وابستگي‌ دارد، و هر گاه‌ ضربان‌ ادامه‌ نيابد طفل‌ در شكم‌ مادر از گرسنگي‌ مي‌ميرد.

عادتي‌ كه‌ جنين‌ قبل‌ از تولّد به‌ شنيدن‌ صداي‌ ضربان‌ قلب‌ مادر دارد طوري‌ در وي‌ نافذ مي‌شود كه‌ بعد از تولّد هم‌ اگر صدايِ قَرعه‌هاي‌ قلب‌ مادر را نشنود احساس‌ اضطراب‌ مي‌نمايد، و هوش‌ كودك‌ نوزاد به‌ خوبي‌ صداي‌ قرعه‌هاي‌ قلب‌ مادر را تشخيص‌ مي‌دهد، و به‌ همين‌ جهت‌ وقتي‌ نوزاد در طرف‌ چپ‌ مادر قرار بگيرد چون‌ صداي‌ قَرعه‌هاي‌ قلبش‌ را مي‌شنود آرام‌ مي‌گيرد ليكن‌ در طرف‌ راست‌ چون‌ آن‌ صداها به‌ گوشش‌ نمي‌رسد مضطرب‌ مي‌شود.

اگر باني‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ يك‌ مركز تحقيق‌ راجع‌ به‌ نوزادان‌ و شيرخواران‌ در آن‌ دانشگاه‌ به‌ وجود نمي‌آورد و آن‌ مركز به‌ طور مستمر راجع‌ به‌ نوزادان‌ و شيرخواران‌ تحقيق‌ نمي‌كرد معلوم‌ نمي‌شد گفتۀ «جعفر صادق‌» كه‌ به‌ مادران‌ توصيه‌ كرد كه‌ فرزندان‌ شيرخوار را در طرف‌ چپ‌ خود قرار بدهند و بخوابانند مبتني‌ بر چه‌ مصلحت‌ و فائده‌ مي‌ باشد.

امروزه‌ در تمام‌ شيرخوارگاههاي‌ وابسته‌ به‌ مركز تحقيق‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ در اطاقي‌ كه‌ نوزادان‌ خوابيده‌اند دستگاهي‌ است‌ كه‌ صداي‌ قرعات‌ قلب‌ مادر را به‌ وجود مي‌آورد و در تختخواب‌ هر نوزاد يك‌ گوشي‌ مي‌باشد كه‌ قَرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر را به‌ گوش‌ كودك‌ مي‌رساند. قلب‌ انسان‌ بالغ‌، زن‌ يا مرد به‌ طور عادي‌ در هر دقيقه ‌ 72 بار مي‌طپد.

در شيرخوارگاههائي‌ كه‌ وابسته‌ به‌ مركز تحقيق‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ مي‌باشد بارها آزموده‌اند كه‌ اگر شمارۀ قَرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر در هر دقيقه‌ يكصد و ده‌ يا


ص 170

 يكصد و بيست‌ قرعه‌ بشود، صداي‌ شيون‌ تمام‌ كودكان‌ كه‌ در يك‌ اطاق‌ هستند به‌ گوش‌ مي‌رسد، و بايستي‌ شمارۀ قرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر در هر دقيقه ‌ 72 قرعه‌ باشد تا اينكه‌ كودكان‌ مضطرب‌ نشوند و به‌ شيون‌ در نيايند.

در شيرخوارگاههاي‌ وابسته‌ به‌ مركز تحقيق‌، چند بار اين‌ آزمايش‌ را كرده‌اند. عدّه‌اي‌ از نوزادان‌ را در اطاقي‌ قرار داده‌اند كه‌ در آنجا صداي‌ قرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر به‌ گوش‌ كودكان‌ نمي‌رسيد، و عدّه‌اي‌ را هم‌ در اطاقي‌ قرار دادند كه‌ نوزادان‌ در آنجا صداي‌ قرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر را مي‌شنيدند هر دفعه‌ كه‌ اين‌ آزمايش‌ را كردند معلوم‌ شد كه‌ در اطاقي‌ كه‌ در آنجا قرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر شنيده‌ مي‌شود، وزن‌ كودكان‌ سريعتر از كودكان‌ اطاق‌ ديگر زياد مي‌شود، در صورتي‌ كه‌ غذائي‌ كه‌ به‌ كودكان‌ دو اطاق‌ داده‌ مي‌شود از حيث‌ نوع‌، متشابه‌ است‌.

اما در اطاقي‌ كه‌ صداي‌ قرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر شنيده‌ مي‌شود كودكان‌ با اشتهاي‌ زيادتر غذا مي‌خورند، و كودكان‌ اطاقي‌ كه‌ صداي‌ قرعات‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر در آنجا به‌ گوش‌ نمي‌رسد كم‌ اشتها مي‌شوند.

در شيرخوارگاههاي‌ وابسته‌ به‌ مركز تحقيق‌ دانشگاه‌ كورنيل‌، راجع‌ به‌ صداي‌ مصنوعي‌ قلب‌ مادر از لحاظ‌ شدّت‌ آن‌ هم‌ تحقيق‌ كرده‌اند، و متوجّه‌ شده‌اند كه‌: اگر آن‌ صدا شديدتر از صداي‌ طبيعي‌ قرعات‌ قلب‌ مادر باشد كودكان‌ را مضطرب‌ مي‌كند و به‌ گريه‌ در مي‌آيند.

يكي‌ از پزشكان‌ مركز تحقيق‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ ضمن‌ سفرهائي‌ كه‌ در قاره‌هاي‌ جهان‌ مي‌كرد دقّت‌ مي‌كرد كه‌ بداند: مادران‌ در كشورهاي‌ مختلف‌ در معابر، فرزندان‌ خود را چگونه‌ در آغوش‌ مي‌گيرند.

اين‌ پزشك‌ كه‌ به‌ اسم‌ دكتر «لي‌- سالك‌» خوانده‌ مي‌شود و اكنون‌ در مركز تحقيق‌ دانشگاه‌ كورنيل‌ مشغول‌ كار است‌ مي‌گويد كه‌ اكثر زنها در تمام‌ قارّه‌هاي‌ دنيا در معابر فرزندان‌ خود را در طرف‌ چپ‌ در بغل‌ مي‌گيرند.

زنهائي‌ كه‌ فرزندان‌ خود را در طرف‌ راست‌ در بغل‌ مي‌گيرند اكثر با دست‌ چپ‌


ص 171

كار مي‌كنند. آنها بخصوص‌ اگر زنبيل‌ خواروبار حمل‌ كنند فرزندان‌ را در طرف‌ راست‌ در آغوش‌ مي‌گيرند تا اينكه‌ بتوانند با دست‌ چپ‌، زنبيل‌ خواروبار را به‌ راحتي‌ حمل‌ نمايند.

دكتر لي‌ سالك‌ در زايشگاه‌ وابسته‌ به‌ مركز تحقيق‌، از زنهاي‌ زائو كه‌ بعد از وضع‌ حمل‌ از زايشگاه‌ خارج‌ مي‌شوند و نوزادان‌ خود را در طرف‌ چپ‌ در بغل‌ مي‌گيرند سوال‌ مي‌كند كه‌ آيا شما مي‌دانيد كه‌ براي‌ چه‌ نوزادان‌ خود را در طرف‌ چپ‌ بغل‌ مي‌كنيد؟!

اما هنوز هيچ‌ زن‌ به‌ دكتر لي‌ سالك‌ جواب‌ نداده‌ كه‌ چون‌ قلب‌ در طرف‌ چپ‌ سينه‌ قرار گرفته‌ و شنيدن‌ صداي‌ قرعات‌ آن‌ براي‌ نوزادان‌ مفيد است‌. مادران‌ بدون‌ اينكه‌ بدانند چرا طرف‌ چپ‌ بدن‌ را ترجيح‌ مي‌دهند كودك‌ را در طرف‌ چپ‌ در بغل‌ مي‌گيرند.

حتّي‌ زنهاي‌ طوايف‌ سياه‌پوست‌ آفريقائي‌، طفل‌ خود را هنگامي‌كه‌ بر پشت‌ حمل‌ نمي‌كنند در طرف‌ چپ‌ بدن‌ روي‌ سينه‌ قرار مي‌دهند. و در تمام‌ طوائف‌ سيه‌پوستان‌ آفريقا زنها مي‌دانند كه‌ هر گاه‌ نوزاد را در طرف‌ چپ‌ سينه‌ قرار بدهند بهتر شير مي‌نوشد و اشتهاي‌ نوزاد براي‌ نوشيدن‌ شير از پستان‌ چپ‌ مادر بيش‌ از پستان‌ راست‌ است‌.

دكتر لي‌سالك‌ از مادران‌ شنيده‌ است‌ كه‌ در شب‌ وقتي‌ كودك‌ گرسنه‌ مي‌شود در تاريكي‌ با سرعتي‌ حيرت‌آور پستان‌ چپ‌ مادر را پيدا مي‌كند و دهان‌ را بر پستان‌ مي‌گذارد و شير مي‌نوشد [2].

آنها تعجّب‌ مي‌كنند: كودك‌ بدون‌ اينكه‌ چراغ‌ روشن‌ باشد و پستان‌ مادر را ببيند چگونه‌ با سرعت‌ دهان‌ را بر پستان‌ مي‌گذارد.


ص 172

دكتر لي‌ سالك‌ براي‌ مادران‌ توضيح‌ مي‌دهد كه‌ در تاريكي‌ شب‌ راهنماي‌ كودك‌ براي‌ نوشيدن‌ شير از پستان‌ مادر، قرعات‌ قلب‌ وي‌ مي‌باشد، و طفل‌ كه‌ صداي‌ تپش‌ قلب‌ مادر را مي‌شنود مستقيم‌ و بدون‌ ترديد، پستانش‌ را پيدا مي‌كند و دهان‌ را بر پستان‌ مي‌گذارد.[3]

بازگشت به فهرست

انتقال‌ بيماري‌ به‌ وسيلۀ نور

نور ، وسیلۀ انتقال بیماری

....... يكي‌ از نظريّه‌هاي‌ جعفر صادق‌ علیه السلام كه‌ نبوغ‌ علمي‌ او را به‌ثبوت‌ مي‌رساند نظريّه‌اي‌ است‌ كه‌ راجع‌ به‌ انتقال‌ بيماري‌ به‌ وسيلۀ بعضي‌ از نورها داده‌ است‌.

جعفر صادق‌ گفت‌: روشنائيهائي‌ هست‌ كه‌ اگر از يك‌ بيمار بر يك‌ شخص‌ سالم‌ بتابد ممكن‌ است‌ كه‌ آن‌ شخص‌ سالم‌ را بيمار كند.

بايد توجّه‌ كرد كه‌ صحبت‌ از هوا يا انتقال‌ ميكروب‌ (كه‌ در نيمۀ اول‌ قرن‌ دوم‌ هجري‌ از آن‌ بي‌اطّلاع‌ بودند) نيست‌. بلكه‌ صحبت‌ از روشنائي‌ است‌ آن‌ هم‌ نه‌ تمام‌ روشنائيها، بلكه‌ بعضي‌ از انوار كه‌ اگر از شخص‌ بيمار به‌ شخص‌ سالم‌ بتابد ممكن‌ است‌ كه‌ وي‌ را بيمار كند.

اين‌ نظريّه‌ را علماي‌ زيست‌شناسي‌ و پزشكي‌ از خرافات‌ مي‌دانستند چون‌ آنها عقيده‌ داشتند كه‌ عامل‌ انتقال‌ بيماري‌ از يك‌ فرد بيمار به‌ يك‌ فرد سالم‌ ميكروب‌ است‌ يا ويروس‌. خواه‌ وسيلۀ انتقال‌ بيماري‌ حشرات‌ باشد يا آب‌ يا هوا يا تماس‌ مستقيم‌ دو فرد بيمار و سالم‌.

قبل‌ از اينكه‌ به‌ وجود ميكرب‌ و ويروس‌ پي‌ببرند وسيلۀ انتقال‌ بيماري‌ را بُوها مي‌دانستند و تمام‌ اقداماتي‌ كه‌ در قديم‌ براي‌ جلوگيري‌ از سرايت‌ امراض‌ مي‌شد بر اساس‌ جلوگيري‌ از بوها بود تا اينكه‌ بوي‌ بيماري‌ واگير از يك‌ بيمار به‌ يك‌ بيمار سالم‌ نرسد و او را بيمار ننمايد.

در هيچ‌ دوره‌ هيچ‌ كس‌ نگفت‌ كه‌ بعضي‌ از روشنائيها اگر از بيمار بر سالم‌ بتابد او را بيمار مي‌نمايد. و اين‌ گفته‌ از جعفر صادق‌ علیه السلام است‌.


ص 173

گفتيم‌ كه‌ جامعۀ دانشمندان‌ اين‌ نظريه‌ را در عداد خرافات‌ به‌ شمار مي‌آوردند تا اينكه‌ تحقيقات‌ علمي‌ جديد ثابت‌ كرد كه‌ اين‌ نظريّه‌ حقيقت‌ دارد و بعضي‌ از انوار اگر از بيمار به‌ سوي‌ سالم‌ برود او را بيمار مي‌كند، و اولين‌ مرتبه‌ در اتّحاد جماهير شوروي‌ به‌ اين‌ واقعيّت‌ پي‌ بردند.

در شهر «نوو- وو- سيبيرسك‌» واقع‌ در شوروي‌ كه‌ يكي‌ از مراكز بزرگ‌ تحقيقات‌ پزشكي‌ و شيميائي‌ و زيست‌شناسي‌ در «سيبريۀ شوروي‌» مي‌باشد به‌ طور علمي‌ و غير قابل‌ ترديد ثابت‌ شد كه‌ اولاً از سلولهاي‌ بيمار أشعّه‌ ساطع‌ مي‌شود، و ثانياً نوعي‌ از اشعّه‌ كه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ساطع‌ مي‌شود هرگاه‌ بر سلّولهاي‌ سالم‌ بتابد آنها را بيمار خواهد كرد بدون‌ اينكه‌ كوچكترين‌ تماسّ بين‌ سلّولهاي‌ بيمار و سلّولهاي‌ سالم‌ وجو�� داشته‌ باشد. و بي‌آنكه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ميكروب‌ يا ويروس‌ به‌ سلّولهاي‌ سالم‌ سرايت‌ نمايد.

طرز عمل‌ دانشمنداني‌ كه‌ در نوو- وو- سيبيرسك‌ مشغول‌ تحقيق‌ بودند اين‌ شكل‌ بود:

آنها دودسته‌ از سلّولهاي‌ يك‌شكل‌ از يك‌ موجود زنده‌ را انتخاب‌ مي‌ كردند وآنها را از هم‌جدا مي‌نمودند و مي‌ديدندكه‌ ازآن‌ سلّولها چندنوع‌ «فوتون‌»[4] ساطع‌مي‌شود.

.... دانشمندان‌ شوروي‌ بعد از اينكه‌ دو دسته‌ از سلّولهاي‌ متشابه‌ را از يك‌ موجود جاندار انتخاب‌ نمودند و در دو قسمت‌ جداگانه‌ قرار دادند يكدسته‌ از آنها را بيمار نمودند تا اينكه‌ مشاهده‌ كنند كه‌ آيا در حال‌ بيماري‌ هم‌ از سلّولها أشعه‌ ساطع‌ مي‌شود يا نه‌؟و مشاهده‌ كردند كه‌ در حال‌بيماري‌ نيز از سلولها فوتون‌ساطع‌مي‌شود.

دانشمندان‌ سلّولهاي‌ دستۀ دوم‌ را كه‌ سالم‌ بودند در دو محفظه‌ قرار دادند كه‌يك‌ محفظه‌ از«كوارتز» بود كه‌ نام‌ ديگرش‌ «سيليكا» است‌ و محفظۀ ديگر از «شيشه‌».


ص 174

كوارتز اين‌ خاصيّت‌ را دارد كه‌ هيچ‌ نوع‌ فوتون‌ يعني‌ هيچ‌ نوع‌ أشعّه‌اي‌ از آن‌ عبور نمي‌كند غير از اشعۀ ماوراي‌ «بنفش‌».

شيشه‌ معمولي‌ اين‌ خاصيّت‌ را دارد كه‌ هر نوع‌ فوتون‌ يعني‌ هر نوع‌ اشعه‌ از آن‌ عبور مي‌كند غير از اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌.

بعد از مدّت‌ چندين‌ ساعت‌ كه‌ سلّولهاي‌ سالم‌ در دو محفظۀ كوارتزي‌ و شيشه‌اي‌ در معرض‌ اشعۀ سلولهاي‌ بيمار قرار گرفتند مشاهده‌ شد كه‌ آن‌ قسمت‌ از سلّولهاي‌ سالم‌ كه‌ در محفظه‌ كوارتزي‌ بودند بيمار شدند، امّا قسمتي‌ از سلولهاي‌ سالم‌ كه‌ در محفظۀ شيشه‌اي‌ بودند بيمار نگرديدند.

.... اين‌ آزمايش‌ با بيماريهاي‌ گوناگون‌ و سلّولهاي‌ متشابه‌ يا متفاوت‌ در مدّت‌ بيست‌ سال‌ پنج‌هزار بار تكرار شد، براي‌ اينكه‌ دانشمندان‌ مركز تحقيقاتي‌ نوو- وو-سيبيرسك‌ نمي‌خواستند كه‌ كوچكترين‌ ترديد در نتيجۀ آزمايش‌ وجود داشته‌ باشد، در هر پنج‌هزار آزمايش‌ نتيجۀ كلّي‌ يكي‌ بود و آن‌ اين‌ كه‌: سلّولهاي‌ بيمار انواع‌ اشعه‌ را ساطع‌ مي‌كنند، از جمله‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ را.

ديگر اينكه‌ هرگاه‌ سلّولهاي‌ سالم‌ در معرض‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفشي‌ كه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ساطع‌ مي‌شود (نه‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ ديگر) قرار بگيرند، بيمار مي‌شوند.

و ديگر اينكه‌ بيماري‌ آنها همان‌ بيماري‌ سلّولهاي‌ مريض‌ مي‌باشد.

در تمام‌ اين‌ آزمايش‌ كه‌ مدّت‌ بيست‌ سال‌ طول‌ كشيد بين‌ سلّولهاي‌ سالم‌ و سلّولهاي‌ بيمار هيچ‌ نوع‌ مجاورت‌ و رابطه‌ وجود نداشت‌ تا اين‌كه‌ تصوّر شود كه‌ ويروس‌ يا ميكروب‌ از يكدسته‌ به‌ دستۀ ديگر سرايت‌ مي‌كند. و بردانشمندان‌ بعد از پنج‌هزار آزمايش‌ محقّق‌ شد كه‌ عامل‌ ايجاد بيماري‌ در سلّولهاي‌ سالم‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ است‌ كه‌ از سلّولهاي‌ بيمار ساطع‌ مي‌شود و به‌ آنها مي‌تابد...

... از آزمايشهائي‌ كه‌ دانشمندان‌ شوروي‌ كردند، اين‌ نتيجه‌ به‌دست‌ مي‌آيد كه‌ هر يك‌ از سلّولهاي‌ بدن‌ ما مانند يك‌ فرستنده‌ و گيرنده‌ است‌ كه‌ أشعه‌ ساطع‌ مي‌كند و هم‌ تحت‌ تأثير اشعّه‌ قرار مي‌گيرد و آنها را ضبط‌ مي‌نمايد....


ص 175

.... محتاج‌ به‌ تفصيل‌ نيست‌ كه‌ اين‌ واقعيّت‌ علمي‌ كه‌ پنج‌هزار آزمايش‌ در مدّت‌ بيست‌ سال‌ آن‌ را به‌ ثبوت‌ رسانيده‌، يك‌ عرصۀ جديد مقابل‌ زيست‌ شناسان‌ و پزشكان‌، براي‌ معالجۀ بيماريها مي‌گشايد...

.... در آمريكا هم‌ در اين‌ زمينه‌ تحقيقاتي‌ شده‌، و نتايجي‌ كه‌ به‌ دست‌ آمده‌ شبيه‌ نتائجي‌ است‌ كه‌ دانشمندان‌ شوروي‌ به‌ دست‌ آورده‌اند، و نتائج‌ آنها در مجلاّت‌ علمي‌ آمريكا انعكاس‌ پيداكرده‌ و يكي‌ از محقّقين‌ به‌ اسم‌ دكتر «جوهن‌ اوت‌» هم‌ كتابي‌ راجع‌ به‌ اين‌ موضوع‌ نوشته‌ است‌.

از آنچه‌ گفته‌ شد اين‌ نتيجه‌ به‌ دست‌ مي‌آيد كه‌ نظريّۀ جعفرصادق‌ علیه السلام در نيمۀ اوَّل‌ قرن‌ دوم‌ هجري‌ مشعر بر اينكه‌ بعضي‌ از انوار سبب‌ تولد بيماري‌ مي‌شود، و تا اين‌ اواخر تصوّر مي‌كردند كه‌ آن‌ گفته‌ جزو خرافات‌ مي‌باشد، حقيقت‌ داشته‌، و ما امروز مي‌دانيم‌ كه‌ نور ماوراي‌ بنفش‌ هرگاه‌ از جانداران‌ بيمار به‌ سوي‌ جانداران‌ سالم‌ تابيده‌ شود آنها را بيمار مي‌نمايد، در صورتي‌ كه‌ اشعۀ ماوراي‌ بنفش‌ ديگر و مهمتر از همه‌ اشعّۀ ماوراي‌ بنفش‌ خورشيد وقتي‌ به‌ جانداران‌ مي‌تابد سبب‌ بيماري‌ آنها نمي‌شود.[5]

گرچه‌ نور ماوراي‌ بنفش‌ خورشيد هرگاه‌ بدون‌ وجود طبقۀ هوا بر بدن‌ جانداران‌ بتابد و بين‌ بدن‌ و آن‌ أشعه‌ عايقي‌ نباشد سبب‌ هلاكت‌ جانداران‌ مي‌شود امّا همين ‌اشعه‌ بعد از اينكه‌ از طبقۀ هوا گذشت‌ و به‌ زمين‌ رسيد هيچ‌ جاندار را بيمار نمي‌نمايد.

در هر صورت‌ اكتشافات‌ زيست‌شناسي‌ و طبّي‌ جديد بعد از هزار و دويست‌ و پنجاه‌ سال‌ صحّت‌ نظريّۀ جعفر صادق‌ علیه السلام را به‌ ثبوت‌ رسانيد.[6]

بازگشت به فهرست

دنباله متن

پاورقي


Poincare - [22]فيلسوف‌ و رياضيدان‌ معروف‌ فرانسوي( ‌ 1854-1912 م‌).

Galilee - [23] دانشمند و رياضيدان‌ و منجّم‌ معروف‌ ايتاليائي‌ مخترع‌ دوربين‌ نجومي( ‌ 1565-1642 م‌)

Copernic - [24] دانشمند و منجّم‌ معروف‌ لهستاني( ‌ 1473-1543 م‌)

Keple - r[25] منجّم‌ و رياضيدان‌ مشهور آلماني( ‌ 1571-1630 م‌)

[26] - «خواندنيها»، سال‌ 33 شمارۀ 47 و 48 «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، منتخب‌ از ص‌ 117 تا ص‌ 120.

[27] - «خواندنيها»، سال‌ 33 شمارۀ 47 و 48 «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، منتخب‌ از ص‌ 123 تا ص‌ 125.

Bergson - [28] فيلسوف‌ معروف‌ فرانسوي‌، برندۀ جايزۀ نوبل 1927 (1859-1941 م‌)

[29] - «خواندنيها»، شمارۀ 71 سال‌ 33 «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، ص‌ 262 تا ص‌ 270.

[30] - «خواندنيها» شمارۀ75،سال‌33 «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»منتخب‌ از ص‌293 و ص‌294.

[31] - «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، منتخب‌ از ص‌ 379 تا ص‌ 387.

[32] - «خواندنيها» شماره‌هاي‌ 89-90-91 سال‌ 33.

issaac Newton - [33] رياضيدان‌ ومنجّم‌ مشهورانگليسي‌، بنيانگذارتئوري‌ نور(1642-1727م‌)

[34] - سورۀ 13: رعد، آيۀ 2.

[35] - شمارۀ 22، از جزوۀ «حقايق‌ علمي‌ در اسلام‌» دائرۀ انتشارات‌ شركت‌ سهامي‌ سيمان‌ فارس‌ و خوزستان‌. درود، دفتر مذهبي‌ كارخانه‌هاي‌ سيمان‌ و فارسيت‌.

[36] - به‌ طوري‌ كه‌ مترجم‌ محترم‌ در مقدّمۀ كتاب‌ ذكر كرده‌ است‌ اين‌ موسّسه‌ براي‌ تحقيق‌ دربارۀ جميع‌ اديان‌ است‌ و اختصاصي‌ به‌ مذهب‌ اسلام‌ ندارد. امّا آن‌ هيئت‌ بيست‌ و پنج‌ نفره‌ كه‌ اسامي‌ آنها را يكايك‌ بر شمرده‌ است‌، اختصاص‌ به‌ تحقيق‌ در خصوص‌ مذهب‌ شيعه‌ داشته‌اند.

[1] - هولوگرافي‌ به‌ معني‌ سادۀ آن‌ يعني‌ عكسبرداري‌ از اشياء خيلي‌ ريز، و عكسبرداري‌ سه‌ بعدي‌. و امروزه‌ به‌ وسيلۀ هولوگرافي‌ نه‌ فقط‌ از اشياء خيلي‌ ريز عكس‌ برمي‌دارند، بلكه‌ از صدا هم‌ عكسبرداري‌ مي‌شود و امواج‌ صدا روي‌ فيلم‌ عكّاسي‌ به‌ شكل‌ دائره‌ها و بيضي‌هاي‌ منظّم‌ به‌ چشم‌ مي‌رسد، و قدقرت‌ هولوگرافي‌ براي‌ عكسبرداري‌ از اشياء ريز به‌ قدري‌ است‌ كه‌ يك‌ گلبول‌ سفيد يا قرمز را كه‌ در خون‌ است‌ به‌ اندازۀ يك‌ فيل‌ نشان‌ مي‌دهد.

[2]- «خواندنيها»، شمارۀ 100، سال‌ 33، «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، ص‌ 455 تا ص‌ 461.

[3]- «خواندنيها»، شمارۀ 100، سال‌ 33، «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، ص‌ 455 تا ص‌ 461.

[4] - يك‌ ذرّۀ از نور را فوتون‌ مي‌خوانند.

[5] - «خواندنيها»، شمارۀ 84، سال‌ 33، «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، منتخب‌از ص‌ 348 تا ص‌353.

[6]- «خواندنيها»، شمارۀ 85، سال‌ 33، «مغز متفكّر جهان‌ شيعه‌»، ص‌ 353.

بازگشت به فهرست

دنباله متن