روايات مستفيضۀ عامّه بر لزوم ذكر «آل» در صلوات
بُخاري از سعيد بن يحيي از پدرش از مِسْعَر از حكم از ابن ابي لَيْلَي از كعب بن عُجْرَة 2 روايت ميكند كه: قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ! أمَّا السَّلَامُ عَلَيْكَ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ. فَكَيْفَ الصَّلَاةُ؟!
قَالَ: قُولُوا: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! اللَهُمَّ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ!
و نيز دو روايت ديگر قريب المضمون با آن، و با دو سند ديگر ذكر نموده است.[125]
و همچنين مُسْلِم در «صحيح» خود، و ترمذي و ابوداود و دارمي، ونسائي در سنن، و احمد حنبل در «مسند»، و مالك در «مُوَطَّأ» خود در موارد عديده روايت نمودهاند.[126]
مولي جلال الدّين سُيُوطي در تفسير «الدُّرُّ الْمَنْثور» همين روايت را با اسناد بسياري روايت نموده است.
1- از جمله گويد: تخريج روايت كرد سعيد بن منصور، و عبد بن حميد، و ابن ابي حاتم، و ابن مردويه از كَعْبُ بْنُ عُجْرَة كه گفت: لَمَّا نَزَلَتْ :إنَّ اللهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً[127]، قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللهِ! قَدْ عَلِمْنَا
ص 124
السَّلَامَ عَلَيْكَ! فَكَيْفَ الصَّلَوةُ عَلَيْكَ؟!
قَالَ: قُولُوا: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ عَلَي آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهيمَ وَ آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![128]
«در وقتي كه آيۀ: إنَّ اللهَ وَ مَلَئكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ فرود آمد، ما گفتيم: اي پيغمبرخدا! ما كيفيّت سلام بر تو را دانستهايم! پس كيفيّت صلوات بر تو چگونه ميباشد؟!
پيامبر گفت: بگوئيد: بار پروردگارا درود بفرست بر محمّد و بر آل محمّد همانطور كه درود فرستادي بر ابراهيم و آل ابراهيم به درستي كه تو حقّاً داراي مقام محموديّت و داراي مَجْد و عظمت هستي! و بركات خود را بر محمّد و آل محمّد ارزاني دار همان طور كه بر ابراهيم و آل ابراهيم ارزاني داشتي به درستي كه تو حقّاً داراي مقام محموديّت و داراي مجد و عظمت ميباشي!»
2- و نيز سيوطي گويد: ابن جرير، از يونس بن خَبَّاب تخريج كرده است كه گفت: يونس در فارس براي ما خطبه خواند و گفت: إنَّ اللهَ وَ مَلَئِكَتَهُ تا آخر آيه را. آنگاه گفت: كسي كه خودش از ابن عبّاس شنيده بود به ما خبر داده است كه او ميگفت: چون آيه بدين گونه نازل گشت، گفتند:
يَا رَسُولَ اللهِ! قَدْ عَلِمْنَا السَّلَامَ عَلَيْكَ! فَكَيْفَ الصَّلَوةُ عَلَيْكَ؟!
پيامبر فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! وَ ارْحَمْ مُحَمّداً وَ آلَ مُحَّمدٍ كَمَا رَحِمْتَ آلَ إبْرَاهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهيمَ
ص 125
وَ عَلَي آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![129]
3- و نيز سيوطي گويد: ابن جرير، از ابراهيم تخريج كرده است كه در آيۀ: إنَّ اللهَ وَ مَلَئكَتَهُ گفتند: يَا رَسُولَ اللهِ! هَذَا السَّلَامُ قَدْ عَرَفْنَاهُ فَكَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ آلِ بَيْتِهِ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي أهْلِ بَيْتِهِ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي آلِ إبْرَاهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![130]
4- و نيز سيوطي گويد: عبدالرّزاق، و ابن ابي شيبة، و احمد، و عبد بن حميد، و بخاري، و مسلم، و ابو داود، وترمذي، و نسائي، و ابن ماجه، و ابن مردويه از كعب بن عُجْرَة تخريج نمودهاند كه گفت: مردي گفت: يَا رَسُولَ اللهِ! أمَّا السَّلَامُ عَلَيْكَ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ فَكَيْفَ الصَّلَوةُ عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگو: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! اللَهُمَّ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي آلِ إبْرَاهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![131]
5- و نيز سيوطي گويد: تخريج روايت كرده است ابن ابي شيبة، و عبد بن حميد، و نسائي، و ابن ابي عاصِم، و هَيْثَم بن كُلَيْب شاشي، و ابن مردويه از طلحة بن عبيدالله كه گفت: من به رسول الله گفتم: يَا رَسُولَ اللهِ! كَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگو: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ عَلَي آلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![132]
6- و نيز سيوطي گويد: ابن جرير، از طلحة بن عبيدالله تخريج كرده است كه او گفت: مردي به نزد رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم آمده گفت: شنيدم خداوند ميگويد: إنَّ اللهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ پس چگونه ميباشد طريق صلوات فرستادن بر تو؟!
پيامبر فرمود: بگو: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ
ص 126
إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّد كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![133]
7- و نيز سيوطي گويد: ابن جرير، از كعب بن عُجْرَة تخريج كرده است كه گفت: چون آيه: إنَّ اللهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ نازل گرديد، من در حضور پيامبر بپاخاستم و گفتم: السَّلَامُ عَلَيْكَ قَدْ عَرَفْنَاهُ فَكَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللهِ؟!
فرمود: بگو: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ آلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهيمَ وَ آلِ اِبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![134]
8- و نيز سيوطي گويد: ابن ابي شُيْبَة، و احمد، و عبد بن حميد، و بخاري، و نسائي، وابن ماجه، و ابن مردويه تخريج روايت نمودهاند از أبوسعيد خُدْرِي كه گفت: ما گفتيم: يَا رَسُولَ اللهِ! هَذَا السَّلَامُ عَلَيْكَ قَدْ عَلِمْنَاهُ! فَكَيْفَ الصَّلَاةُ عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي آلِإبْراهيمَ، وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي آلِ اِبْرَاهِيمَ![135]
9- و نيز سيوطي گويد: عبد بن حميد، و نسائي، و ابن مردويه، از ابوهريره تخريج روايت كردهاند كه: ايشان از رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلّم پرسيدند: كَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ، وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِمُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ آلِ إبْراهيمَ فِي الْعَالَمِينَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَالسَّلَامُ كَمَا قَدْ عَلِمْتُمْ![136]
10- و نيز سيوطي گويد: مالك، و عبدالرّزاق، و ابن أبي شَيْبَة، و عبد بن حميد، و أبو داود، و ترمذي، و نسائي، و ابن مردويه از ابو مسعود انصاري تخريج كردهاند كه گفت: بشير بن سعد گفت: يَا رَسُولَ اللهِ! أمَرَنَا اللهُ أنْ نُصَلِّيَ عَلَيْكَ! فكَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ؟!
ص 127
پيامبر ساعتي درنگ كرد و ساكت شد، به طوري كه ما آرزو داشتيم چنان پرسشي را ننموده بوديم. پس از آن فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ فِي الْعَالَمِينَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَالسَّلَامُ كَمَا قَدْ عَلِمْتُمْ![137]
11- و نيز سيوطي گويد: ابن مردويه از علي ( عليهالسّلام ) تخريج روايت كرده است كه او گفت: من گفتم: يَا رَسُولَ اللهِ! كَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ آلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.[138]
12- و نيز سيوطي گويد: ابن مردويه، از أبوهريره تخريج نموده است كه گفت: گفتيم: يَا رَسُولَ اللهِ! قَدْ عَلِمْنَا كَيْفَ السَّلَامُ عَلَيْكَ! فكَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا جَعَلْتَهَا عَلَي آلِإبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.[139]
13- و نيز سيوطي گويد: ابن خزيمة و حاكم تخريج نمودهاند، و حاكم صحيح دانسته است، و بيهقي در «سنن» خود تخريج كرده است از ابو مسعود: عَقَبَة بن عَمْرو كه مردي گفت: يَا رَسُولَ اللهِ! أمَّا السَّلَامُ عَلَيْكَ فَقَدْ عَرَفْنَاهُ فَكَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ إذَا نَحْنُ صَلَّيْنَا عَلَيْكَ فِي صَلَاتِنَا؟! فَصَمَتَ النَّبِيُّ صلّي اللّه عليه (و آله) و سلَّم ثُمَّ قَالَ:
إذَا أنْتُمْ صَلَّيْتُمْ عَلَيَّ فَقُولُوا: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُمِّيِّ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ عَلَي آلِ إبْراهيمَ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُمِّيِّ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ عَلَي آلِ إبْرَاهِيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![140]
«اي رسول خدا! ما سلام بر تو را دانستهايم، پس در وقتي كه ما در نمازهايمان بوده باشيم، چگونه بر تو صلوات بفرستيم؟!
پيغمبر صلياللهعليهوآلهوسلّم ساكت شد، و پس از آن فرمود: چون شما بر من صلوات
ص 128
ميفرستيد، بگوئيد: بار خداوندا درود بفرست بر محمّد پيغمبر درس ناخوانده، و بر آل محمّد همچنان كه درود فرستادي بر ابراهيم و بر آل ابراهيم، و بركت ده بر محمّد پيغمبر درس ناخوانده و بر آل محمّد، همچنان كه بركت دادي بر ابراهيم و بر آل ابراهيم، به درستي كه حقّاً تو حميد و مجيد ميباشي!»
14- و نيز سيوطي گويد: بخاري در كتاب «الادَب المفرد» از ابوهريره تخريج روايت كرده است از رسول اكرم صلّي الله عليه (و آله) و سلّم كه فرمود: مَنْ قَالَ: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ آلِ إبْراهيمَ! وَ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهيمَ وَ آلِ إبْراهيمَ! وَ تَرَحَّمْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا تَرَحَّمْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ آلِ إبْرَاهِيمَ، شَهِدْتُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ بِالشَّهَادَةِ وَ شَفَعْتُ لَهُ.[141]
«كسي كه بگويد: بار خدايا درود بفرست بر محمّد و بر آل محمّد، همان طور كه درود فرستادي بر ابراهيم و بر آل ابراهيم، و بركت بخش بر محمّد و بر آن محمّد همان طور كه بركت بخشيدي بر ابراهيم و آل ابراهيم، و رحمت آور بر محمّد و بر آل محمّد همان طور كه رحمت آوردي بر ابراهيم و آل ابراهيم، من گواهي ميدهم در روز قيامت براي او به شهادت و شفيع او خواهم شد.»
15- و نيز سيوطي گويد: ابن سعد، و احمد، و نسائي، و ابن مردويه از زيد بن ابيخارجة تخريج روايت كردهاند كه گفت: گفتم: يَا رَسُولَ اللهِ! قَدْ عَلِمْنَا كَيْفَ السَّلَامُ عَلَيْكَ فَكَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ؟!
پيامبر فرمود: صَلُّوا عَلَيَّ وَاجْتَهِدُوا «درود بفرستيد بر من و در اين امر سعي بليغ مبذول داريد» و سپس بگوئيد: اللَهُمَّ بَارِكْ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا بَارَكْتَ عَلَي إبْرَاهيمَ وَ آلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![142]
16- و نيز سيوطي گويد: احمد، و عبد بن حميد، و ابن مردويه از بُرَيْدَه تخريج
ص 129
روايت كردهاند كه گفت: ما گفتيم: يَا رَسُولَ اللهِ! قَدْ عَلِمْنَا كَيْفَ نُسَلِّمُ عَلَيْكَ فَكَيْفَ نُصَلِّي عَلَيْكَ؟!
فرمود: بگوئيد: اللَهُمَّ اجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَ رَحْمَتَكَ وَ بَرَكَاتِكَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ عَلَي آلِمُحَمَّدٍ كَمَا جَعَلْتَهَا عَلَي إبْرَاهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ![143]
باري همه ميدانيم كه: سيوطي از أعاظم اهل سنّت ميباشد، و تفسير «الدُّرُّ المنثور» در نزد عامّه در نهايت اعتبار. و ما از آن تفسير، اين روايات را از اصحاب رسول خدا همچون اميرالمومنين عليهالسّلام، و كعب بن عُجْرَة، و ابن عبّاس، و طَلْحَة بن عبيدالله و بشير بن سعد، و ابوهريره، و ابو مسعود انصاري: عقبة بن عمرو، و زيد بن ابيخارجه و بُرَيْده روايت كرديم، تا اوَّلاً دانسته شود: راويان اين روايت افراد با اعتباري نزد عامّه ميباشند و كلامشان حجّت است، و همۀ اين روايات به طور صريح دلالت داشت بر آنكه: اصولاً لفظ آل محمّد در تحقّق آن مدخليّت دارد، و صلوات بر محمّد بدون عطف كلمۀ آل محمّد بر آن، از درجۀ اعتبار ساقط ميباشد.[144]
ما از سيوطي در اين مقام شانزده روايت را با اسناد مختلف و از راويان مختلف نقل نموديم، تا اعتبار و استفاضه و مُسَلَّميَّت اين روايات نزد اهل سنّت مشخص گردد. گر چه متن بعضي از آنها از جهت عبارت في الجمله تفاوتي داشت ليكن چون در مفاد يكسان بود، لهذا براي عدم تطويل كلام فقط به ترجمۀ بعضي از آنها اكتفا
ص 130
گرديد.
امّا از روايات خاصّه، علاّمۀ مجلسي - رضوان الله عليه -، در كتاب ذكر و دعاي «بحارالانوار» بابي را در فضل صلوات بر پيغمبر و آل او گشوده است، و حقّاً مشحون از روايات عديدۀ كثيرۀ صحيحه و موثّقه و حسنه ميباشد.[145]
استدلال امام رضا عليهالسّلام بر مدخليت ذكر «آل» در صلوات
از جمله، از كتاب «عيون اخبار الرّضا عليهالسّلام» در احتجاجات آنحضرت نزد مأمون با علماء مخالفين در تفضيل عترت طاهره آورده است كه: حضرت فرمودند: و امّا آيۀ هفتم پس قول خداوند تعالي ميباشد:
«إنَّ اللهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً.»[146] وَ قَدْ عَلِمَ الْمُعَانِدُونَ مِنْهُمْ أنَّهُ لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ، قِيلَ: يَا رَسُولَ اللهِ! قَدْ عَرَفْنَا التَّسْلِيمَ عَلَيْكَ، فَكَيْفَ الصَّلَوةُ عَلَيْكَ؟!
فَقَالَ: تَقُولُونَ: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ عَلَي آلِإبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.
فَهَلْ بَيْنَكُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ فِي هَذَا خِلَافٌ؟! قَالُوا: لا'!
قَالَ المَأمُونُ: هَذَا مَا لَا خِلَافَ فِيهِ أصْلاً، وَ عَلَيْهِ إجْماعُ الاُمَّةِ. فَهَلْ عِنْدَكَ فِي الآلِ شَيْءٌ أوْضَحُ مِنْ هَذَا فِي الْقُرْآنِ؟! الي آخر الحديث.
«حقّاً و تحقيقاً خداوند و ملائكۀ او تحيّت ميفرستند بر اين پيغمبر؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد صلوات بفرستيد بر او و سلام كنيد سلام نيكوئي را (و تسليم او باشيد به طور كامل!)
و دشمنان و اهل عناد نيز ميدانند كه: چون اين آيه نازل شد، گفته شد: اي پيغمبر خدا! ما سلام كردن بر تو را دانسته بوديم، پس چگونه ميباشد صلوات فرستادن بر تو؟!
ص 131
پيامبر فرمود: ميگوئيد: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ وَ عَلَي آلِ إبْراهيمَ إنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ!
بنـابراين، اي مردم آيا در ميـان شما در اين مسأله خلافي وجود دارد؟! گفتند: نـه!
مأمون گفت: اين از آن مسائلي است كه اصلاً در آن خلافي نيست، و بر آن اجماع امَّت برقرار است. پس آيا در نزد تو چيزي كه معني آل را بيشتر توضيح دهد در قرآن وجود دارد؟!» تا آخر روايت كه حضرت كلامي را ايفاء فرمودهاند.
در اين آيۀ مباركۀ صلوات، سرّي است بس عجيب. زيرا خداوند امر به صلوات بر رسول ميكند، نه بر رسول و آل او. امّا در اين روايات بسيار، معني صلوات بر پيامبر را صلوات بر او و بر آل او گرفتهاند.
يعني: رسول عبارت است از رسول و آل رسول. و اين به واسطۀ شدّت اتّصال نفوس قدسيّۀ آل اوست به او، به طوري كه ابداً ميان نفس رسول و نفس آل او بينونت و فاصلهاي وجود ندارد، و آل او چنان در ارتقاء از مراتب توحيد و معرفت بالا رفتهاند كه در همان مقام و منزل رسول الله مقام و منزل گرفته، و لحظهاي از نردبان و سُلَّمِ اين معراج معنوي و روحي درنگ ننموده، و با نفس رسول اكرم هُو هُوِيَّت پيدا نمودهاند.
اين وصول به مقام فناء در ذات خداوند است، و حقيقت واحديّت و وحدانيّتِ مفاد و معني ولايت كليّۀ مطلقۀ الهيّه ميباشد كه در آن تعدّد و تجزّي امكان ندارد، و صِرف تجرّد و نور محض و بساطت كامل است.
پس در آنجا صلوات بر پيغمبر صلوات بر آل اوست، و صلوات بر آل او صلوات بر خود اوست.
ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَ اللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ.[147]
ص 132
در آنجا عنوان محمّد عين عنوان علي، و نفس عنوان فاطمه، و حقيقت عنوان حسن و حسين و واقعيّت عنوان علي و محمّد و جعفر و موسي وعلي و محمّد و علي و حسن و محمّد است. يعني در لاعنوان است.
هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَاباً و خَيْرٌ عُقْباً.[148]
و ميدانيم كه: ولايت انحصار به خداوند دارد:
پس همۀ اين ولايتها به نحو هُوهُوِيَّت واقعي است، و يك ولايت بيشتر نميباشد. زيرا يك واقعيّت و يك اسم اعظم وجودي بيش نيست، و يك وجود اصيل و بَحْت و صِرف بيشتر معني ندارد.
حالا اگر شما بگوئيد: در تفسير اين آيه كه اين معني بسيط و مجرّد و ذات وُحداني را ميرساند، و خطاب خدا با امر او به مومنين بر صلوات بر پيغمبر است و بس، چرا پيغمبر صلياللهعليهوآلهوسلّم در تفسير آيه، آل را جدا نمودهاند و آن را عطف بر رسول الله گرفتهاند؟! بايد پيامبر هم بفرمايند: قُولُوا: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَي إبْرَاهِيمَ!
بحث علمي در نقصان صلواتها در صحيفۀ بدست آمده
پاسخ آن اين است كه: اين معني دقيق را ادراك نميتوانند بكنند مگر صاحبان ولايت و شاگردان ورزيدۀ اين دبستان. و امّا سائر مردم را از آن بهرهاي نميباشد. فلهذا براي آنكه اصل صلوات بر آل محمّد فراموش نگردد، و در بوتۀ نسيان و جهلو غفلت سپرده نگردد، پيامبر امر فرمودهاند تا حتماً با صلوات بر پيغمبر صلوات بر آل او ضميمه شود، وگرنه صلواتي كه بر پيامبر باشد و بر آلش نباشد درحقيقت ولُبِّ معني صلوات بر پيغمبر نيست و إنًّا كشف ميكنيم كه: ما صلوات بر نفس واقعي رسول الله نفرستادهايم، بلكه بر رسول خدائي كه با آلش جداست صلوات فرستادهايم، و روي اين اساس حتماً بايد در عبارت و تلفّظ هم كلمۀ
ص 133
آلمحمّد را عطف بر محمّد كرد تا صلوات بر پيغمبر واقعاً جاي خود را اتّخاذ نمودهباشد.
و اين است سرّ آنكه هر جا ذكري، و يا نامي، و يا يادي از پيغمبر ميشود، به دنبال آن بدون فاصله، صلوات بر محمّد و آل محمّد بايد فرستاد.
در نماز ميگوئيم: وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ و به دنبال آن: اللَهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. و بعد از صلوات باز دعا بر خود رسول خدا ميكنيم و ميگوئيم: وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ قَرِّبْ وَسيلَتَهُ وَ أدْخِلْنَا فِي زُمْرَتِهِ.
در «أمالي» صدوق دارد: حضرت اميرالمومنين عليهالسّلام در خطبهاي كه بعد از رحلت حضرت رسول اكرم صلياللهعليهوآلهوسلّم ايراد كردهاند، فرمودهاند: بِالشَّهَادَتَيْنِ تَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، وَ بِالصَّلَاةِ تَنَالُونَ الرَّحْمَةَ! فَأكْثِرُوا مِنَ الصَّلَاةِ عَلَي نَبِيِّكُمْ وَ آلِهِ.
إنَّ اللهَ وَ مَلَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ يَا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً.[149]،[150]
«به سبب أداي شهادتين در بهشت داخل ميشويد، و به سبب صلزات رحمت به شما ميرسد! پس صلوات بر پيامبرتان و بر آل او بسيار بفرستيد، چون خداوند ميفرمايد: إنَّ اللهَ - تا آخر.»
در اينجا ميبينيم كه حضرت براي لزوم استشهاد بر صلوات بر آل، به آيۀ مباركه كه در آن فقط بر پيغمبر ذكر شده است، استدلال فرمودهاند.
و در صحيفۀ كاملۀ سجّاديّه پس از ذكر محمّد، صلوات بر او و آل او ميفرستد: وَالْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي مَنَّ عَلَيْنَا بِمُحَمَّدٍ صلياللهعليهوآلهوسلّم دُونَ الاُمَمِ الْمَاضِيَةِ وَالْقُرُونِ السَّالِفَةِ.[151]
«و حمد و سپاس، اختصاص به الله دارد، آن كه بر ما به سبب محمّد صلياللهعليهوآلهوسلّم منّت نهاد، بدون امَّتهاي گذشته و قرنهاي سپري گشته.»
ص 134
همچنين عرض ميكند: اللَهمّ صَلِّ عَلَي محمّدٍ وَ آلِهِ كَما شَرَّفْتَنَا بِهِ، وَ صَلِّ عَلَي مُحمّدٍ وَ آلِهِ كَما أوْجَبْتَ لَنَا الْحَقَّ عَلَي الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ.[152] «بار خداوندا درود بفرست بر محمّد و آل محمّد، همچنانكه ما را به محمّد شرافت دادي! و درود بفرست بر محمّد و آل محمّد همچنانكه به سبب او از براي ما حقّ را بر خلق واجب گردانيدي!»
و از اينجا ميتوانيم وارد در پاسخ اشكال ايشان از ناحيۀ سوم گرديم كه فرموده بودند: در دعاي صبح و شام كه صلوات بر محمّد و آل او وارد است:
اللَهُمَّ فَصَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أكْثَرَ مَا صَلَّيْتَ عَلَي أحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَ آتِهِ عَنَّا أفْضَلَ مَا آتَيْتَ أحَداً مِنْ عِبَادِكَ، وَ اَجْزِهِ عَنَّا أفْضَلَ وَ أكْرَمَ مَا جَزَيْتَ أحَداً مِنْ أنْبِيَائِكَ عَنْ اُمَّتِهِ!
«بار خداوندا! پس درود فرست بر محمّد و آل او، بيشترين درودي را كه بر احدي از مخلوقات خود فرستادي! و به وي عنايت كن از جانب ما با فضيلتترين چيزي را كه به احدي از بندگانت عنايت كردي! و از ناحيۀ ما به او پاداش ده بافضيلتترين و گراميترين جزائي را كه به احدي از پيغمبرانت از جانب امَّتشان پاداش دادهاي!»
كه در اينجا كلمۀ آل او اگر جزء اصل بود، مناسبتر بود ضمائر همچنين بهصورت جمع باشد، يعني آتِهِمْ «به آنها عنايت كن» وَاجْزِهِمْ عَنَّا «و از ناحيۀ ما به ايشان پاداش ده!» و در جملۀ آخر يعني: أحَداً مِنْ أنْبِيَائكَ عَنْ اُمَّتِهِ بيتناسب مينمود، و مناسب بود مثلاً اين طور باشد: أحَدَاً مِنْ أنْبِيَائِكَ وَ آلِهِ عَنْ اُمَّتِهِمْ. «...وگراميترين پاداشي را كه به احدي از پيغمبرانت و آل او از امَّتشان پاداش دادهاي!»
ص 135
پاسخ: اگر در اينجا صلوات بر محمّد و آل او، جملۀ ابتدائيّۀ استينافيّه، بدون عطف بر جملۀ ماقبل بود، مطلب از همين قرار بود كه مناسب بود ضمائر به صورت جمع آورده گردد. و ليكن جالب اينجاست كه: در جملۀ قبل نامي فقط از محمّد برده است، و اين ضمائر پس از ذكر صلوات بر محمّد و آل او، به محمّد برميگردد. دقّت كنيد! و آن عبارت اين است:
وَ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ خِيَرَتُكَ مِنْ خَلْقِكَ حَمَّلْتَهُ رِسَالَتَكَ فَأدَّاهَا وَ أمَرْتَهُ بِالنُّصْحِ لاِمَّتِهِ فَنَصَحَ لَهَا، اللَهُمَّ فَصَلِّ عَلي محمّدٍ و آله
تا آخر.[153]
«و آنكه محمّد بندۀ توست، و رسول توست، و از ميان آفريدگانت برگزيدۀ توست كه بار رسالتت را بر او حمل كردي و او أدا كرد، و امر فرمودي تا براي امَّت خيرخواه باشد و خيرخواه بود.»
در اينجا پس از نثار تحيّت و درود بر محمّد و آل او، در مقام دعاي به پيامبر عرضه ميدارد: بار خداوندا به او از جانب ما بده با فضيلتترين چيزي را كه به احدي از بندگانت دادهاي!...
در اين صورت عبارت در نهايت التيام و بلاغت ميباشد، و كجا ميتوان بر آن خرده گرفت؟!
ناحيۀ چهارم از اشكال وارد بر مورد صلواتهاي آن ميباشد كه ما به ايشان ميگوئيم: بر هر تقدير و به هرگونه توجيه و تأويل، اينك در صحيفۀ كاملۀ مشهوره، موارد بسياري از صلوات موجود ميباشد كه در اين صحيفۀ به دست آمده وجود ندارد.
يا بايد بگوئيم: اصل، همان صحيفۀ به دست آمده است كه داراي صلوات نميباشد، و اين صلواتها در صحيفۀ مشهوره زياد شده است، گرچه شما هم آن را
ص 136
جزء دعا به شمار نياوريد بلكه مجرّد تيمّن و تبرّك بپنداريد، باز هم اشكال مرتفع نميگردد و جاي سئوال باقي ميماند كه: اين اضافات را براي تيمّن و تبرّك، چه كسي در صحيفۀ اصليّه داخل نموده است؟!
آيا امامان بعدي بودهاند كه از نزد خود داخل كردهاند؟! و يا علماي شيعه بودهاند كه بعداً افزودهاند؟! و زمان افزودن، و آن افزون كننده كدام زمان و چه كسي بوده است؟!
در هر صورت افزودن در عبارت كسي به هر نيّت هم كه باشد، دسّ و تدليس نزد علماي درايه به شمار ميآيد، و عقلاً و شرعاً حرام است.
و چون نميتوانيم جمع ميان صحّت روايت صلوات، و صحّت روايت عدم صلوات بنمائيم، يعني بگوئيم: هم صحيفۀ مشهوره صحيح السَّنَد ميباشد، و هم صحيفۀ به دست آمده، زيرا كه جمع ميان متناقضين است، به ناچار بايد بگوئيم: يا در صحيفۀ مشهوره دسّ و تدليس شده و صلواتها اضافه گرديده است؟! و يا در صحيفۀ به دست آمده، صلواتها از قلم افتاده و در آن نقصاني پديدار گرديده است؟! و علماي علم دِرايَه اتفاق دارند بر أرْجَحِيَّتِ قول به عدم زيادتي، و مقدّم بودن اصل عدم الزّيادة بر اصل عدم النَّقيصة در وقت تعارض و لزوم التزام به يكي از آندو لامحاله.
و بر اين بيان روشن شد كه: آن صحيفۀ به دست آمده، نه تنها فقدان صلواتهايش را نميتوان براي آن امتيازي محسوب داشت، بلكه حكم نقيصه در برابر كامله را به خود گرفته و از درجۀ اعتبار ساقط ميشود.
ناحيۀ پنجم از اشكالاتي كه بر حضرت مولِّف شرح و نشر صحيفۀ به دست آمده در مورد صلواتها وارد ميشود آن است كه: فرمودهاند: چون بالاخره در آن صحيفه در دو مورد صلوات ذكر شده است، لهذا فقدان بقيّۀ صلواتها از جهت تقيّه و يا از جهت تعصّب نميتواند باشد. و لهذا بايد آنها را زيادتيهائي از جهت تيمّن و تبرّك بهحساب آوريم.
ص 137
پاسخ آن است كه: چرا نميتواند اسقاط و حذف آنها از جهت تعصّب نبوده باشد؟! و ذكر دو مورد صلوات براي اهل تسنّن منافاتي با اِعمال تعصّب و حذف جميع صلواتها، و حذف تتمّۀ روايت مقدّمه، و اسقاط خواب رسول الله، و تعبير به مُلك امويّين، ندارد.
راويان صحيفۀ به دست آمده همان طور كه ديديم از اهل تسنّن و شافعي و حنفي مذهب بودهاند، و از جهت وثاقت براي ما مجهول الحال هستند. و ما گرچه روايت مرد سنّي مذهبي را كه در مذهبش عادل باشد، و در گفتارش به او وثوق داشته باشيم، قبول داريم وليكن وثاقت ايشان براي ما معلوم نيست. به كدام دليل عقلي و حجّت شرعي در صورت عدم احراز وثاقت، قولشان و روايتشان را در صحيفۀ به دست آمده بپذيريم؟!
اِعمال تعصّب از علماي عامّه و دانشمندان آنها در دخالت در روايات، و دستبرد در مسلَّمات و تغيير و تحريفشان در اسناد و متون به قدري چشمگير است كه هر مرد في الجمله متتبّعي را دچار دهشت ميكند. جناب محترم دانشمند متتبّع محقّق معظّم: حاج سيد عزيز الله طباطبائي -دامت معاليه - فرمودند: من در كتابخانۀ ظاهريّۀ دمشق به نسخۀ كتاب «تَنْزِيهُ الانْبياء وَ الائمَّة» سيد مرتضي عَلم الهدي - رضوان الله تعالي عليه - برخورد كردم كه آخرش ناقص بود. و قسمت تنزيه الائمّه را نداشت، و در هامش آن نوشته بود كه: چون اين قسمت باطل بود من پاره كردم و به دريا ريختم.
اين جمله را يك نفر مرد سنّي متعصّب كه آن كتاب را خوانده بود نوشته بود.
در طول تاريخ چهارده قرن تا امروز ميدانيد چقدر كتابخانههاي شيعه را آتش زدهاند، و هزاران كتاب نفيس مولَّف به دست علماي راستين اهل تحقيق دچار حريق گرديده است؟!
اينها مگر غير از عناد و دشمني با علم و حقيقت است؟! شما بيائيد اين كتابها را بخوانيد، هر كجاي آن كه ناصحيح به نظرتان آمد، جواب آن را مستدلاّ بنويسيد، و
ص 138
در كتب و در مكتبههاي خود انتشار دهيد! از بين بردن و دفن كردن و سوزانيدن و به دريا افكندن چرا؟!
پاورقي
[125] صحیح بخاری ، طبع بولاق سنه 1312 هجریه، ج 6 کتاب التفسیر ص 120 و 121.
[126] - «المعجم المفهرس لالفاظ الحديث النّبوي»، ج 3، ص 382.
[127]حقّاً و تحقيقاً خداوند و فرشتگان وي درود ميفرستند بر پيغمبر خدا! اي كساني كه ايمان آوردهايد شما هم بر او درود بفرستيد، و سلام كنيد سلام نيكوئي (و يا تسليم او باشيد تسليم شدن استواري)!
[128] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 215 و ص 216.
[129] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216.
[130] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216.
[131] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216.
[132] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216.
[133] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216 و 217.
[134] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216 و 217.
[135] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216 و 217.
[136] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 216 و 217.
[137] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 217.
[138] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 217.
[139] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 217.
[140] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 217.
[141] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 217.
[142] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 217.
[143] - «الدُّرُّ المنثور»، ج 5، ص 217.
[144] - محقّق فيض كاشاني در كتاب «بشارة الشّيعة» طبع سنگي ص 133 گويد: و مثل آنچه را كه در حديث متّفق عليه أيضاً به ثبوت رسيده است كه: حضرت پيغمبر صلياللهعليهوآلهوسلّم او را به منزلۀ خود در تعظيم قرار دادند و صلوات را بر جميع اهل بيت امر نمودند، حتّي عامّه در صحاحشان روايت دارند كه چون آيۀ : صلّوا عليه و سلّموا تسليماً نازل شد از رسول خدا پرسيدند: يا رسول الله! هذا السّلام عليك قد عرفناه فكيف نصلّي عليك؟! فقال: قولوا: اللهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد كما صَلَّيتَ علي ابراهيم و آل ابراهيم! اين خبر را ثعلبي در تفسيرش و بخاري و مسلم در دو صحيحشان روايت كردهاند.
[145] - كتاب «بحار الانوار» طبع حروفي اسلاميّه، ج 94، باب 29، ص 47 تا ص 72.
[146] - آيۀ 56 از سورۀ 33: احزاب.
[147] - آيۀ 34 از سورۀ 3: آل عمران: ذرّيّهاي ميباشند كه بعضي از آنها از بعض ديگرند و خداوند سميع و عليم است.
[148] - آيۀ 44 از سورۀ 18: كهف: در آنجا ولايت اختصاص به خدا دارد كه حقّ است. وَاللهِ حَقّ، بهترين پاداش و بهترين عاقبت ميباشد.
[149] - آيۀ 56، از سورۀ 33: احزاب.
[150] - «بحار الانوار» ج 94، ص 48.
[151] - دعاي دوم، از صحيفه با ترجمۀ آية الله شعراني ص 21.
[152] - دعاي بيست و چهارم از همين صحيفه در ضمن وَكَانَ من دعائه عليهالسلام لابويه عليهماالسّلام ص 86 و ص 87 .
[153] - صحيفه مطبوعۀ در دمشق با مقدّمۀ آيةالله فهري، ص 160 ضمن دعائي به عنوان: ومندعائه اذا اصبح در صحيفۀ به دست آمده و همان دعاء به عنوان: دعاوه عندالصّباح و المساء در صحيفۀ مشهوره.