کتاب حیات جاوید : صفحه ۱۹۷-۱۷۰

متن قبل | فهرست 

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۰ | بازگشت به فهرست

اقسام رزق و روزی در نگاه أمیرالمؤمنین علیه السّلام

“و اعلَمْ ـ یا بُنَیّ! ـ أنَّ الرّزقَ رِزقانِ: رِزقٌ تَطلُبُهُ و رِزقٌ یَطلُبُکَ، فَإنْ أنتَ لَم تَأتِهِ أتاکَ. ما أقبَحَ الخُضوعَ عِندَ الحاجَهِ، و الجَفاءَ عِندَ الغِنَى. إنَّ لَکَ مِن دُنیاکَ ما أصلَحْتَ بِهِ مَثواکَ. و إن جَزَعْتَ عَلى ما تَفَلَّتَ مِن یَدَیکَ فَاجزَعْ عَلى کُلِّ ما لَم یَصِل إلَیکَ. استَدِلَّ عَلى ما لَم یَکُنْ بِما قَد کانَ [فَإنّ الأُمورَ أشباهٌ]، و لا تَکونَنَّ مِمَّن لا تَنفَعُهُ العِظَهُ إلّا إذا بَالَغَتْ فی إیلامِهِ؛ فَإنّ العاقلَ یَتَّعِظُ بِالآدابِ، و البَهائِمَ لا تَتَّعِظُ إلّا بِالضَّربِ.

اطرَحْ عَنکَ وارِداتِ الهُمومِ بِعَزائِمِ الصَّبرِ و حُسنِ الیَقینِ. مَن تَرَکَ القَصدَ جارَ، و الصّاحِبُ مُناسَبٌ، و الصَّدیقُ مَن صَدَقَ غَیبُهُ، و الهَوَى شَریکُ العَمَى. رُبّ قَریبٍ أبعَدُ مِن بَعیدٍ و بَعیدٍ أقرَبُ مِن قَریبٍ؛ و الغَریبُ مَن لَم یَکُن لَهُ حَبیبٌ.

مَن تَعَدَّى الحَقَّ ضاقَ مَذهَبُهُ، و مَنِ اقتَصَرَ عَلى قَدرِهِ کانَ أبقَى لَهُ. و أوثَقُ سَبَبٍ أخَذتَ بِه سَبَبٌ بَینَکَ و بَینَ اللهِ، و مَن لَم یُبالِکَ فَهُو عَدُوُّکَ. قَد یَکونُ الیَأسُ إدراکًا إذا کانَ الطَّمَعُ هَلاکًا. لَیسَ کُلُّ عَورَهٍ تَظهَرُ، و لا کُلُّ فُرصَهٍ تُصابُ؛ و رُبَّما أَخطَأَ البَصیرُ قَصدَهُ، و أصابَ الأعمَى رُشدَهُ.

أخِّرِ الشَّرَّ، فَإنّکَ إذا شِئتَ تَعَجَّلتَهُ. و قَطیعَهُ الجاهِلِ تَعدِلُ صِلَهَ العاقِلِ. مَن أمِنَ الزّمانَ خَانَه، و مَن أعظَمَه أهانَهُ. لَیسَ کُلُّ مَن رَمَى أصابَ، إذَا تَغَیَّرَ السُّلطانُ تَغَیَّرَ الزّمَانُ. سَل عَنِ الرَّفیقِ قَبلَ الطَّریقِ، و عَن الجارِ قَبلَ الدّارِ. إیّاکَ أن تَذکُرَ مِنَ الکَلامِ ما کانَ مُضحِکًا! و إن حَکَیتَ ذَلِکَ عَن غَیرِکَ.”

«و بدان ـ ای فرزند! ـ که روزی و رزق بر دو قسم است: اوّل، روزی که تو به دنبال آن هستی و دوّم، رزقی که او به دنبال تو است، و اگر به سراغ او نروی، او به سراغت خواهد آمد!

چه بسیار قبیح است تواضع در وقت تنگدستی و حاجت، و سرکشی هنگام بی‌نیازی! دنیا به آن مقدار برای تو مفید و سودمند است که به کار آخرت آید، و از آن بتوانی توشه‌ای برای سفر آخرت به‌دست آوری. (اضافه بر این جز وزر و وبال برای انسان نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت.)

و اگر جزع و فزع برای متاع از دست رفته سزاوار است، پس این جزع و اضطراب را برای آنچه که به‌دست نیاورده‌ای انجام بده. و نسبت به آنچه که به‌دست نیاورده‌ای همان تفکّر و شیوۀ قیاسی را به کار بند که نسبت به آنچه که برایت حاصل شده است و اکنون دیگر فاقد آن می‌باشی، به کار می‌بندی؛ زیرا همۀ امور با یکدیگر تشابه دارند و از جهت اضمحلال و بوار با یکدیگر شریک می‌باشند.

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۱ | بازگشت به فهرست

توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به نصیحت پذیری

و از جمله افرادی مباش که نصیحت و اندرز نفعی به آنان نمی‌رساند، مگر در زمانی که سخن به درشتی و تندی در میان آید و مسیر پند و نصیحت به بیراهۀ حدّت و شدّت و رفتار غلاظ و شداد تغییر جهت دهد؛ زیرا عاقل، با ادب و رفتار شایسته پند گیرد، و حیوانات اندرز نپذیرند مگر با ضرب و تأدیب!

از ورود غم‌ها و تألّمات به دِلت جلوگیری کن، و با صبر و تحمّل شایسته و اعتقاد راسخ به مشیّت الهی در نزول مصائب و شدائد آنها را به دور افکن.

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۲| بازگشت به فهرست

توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام به میانه‌روی و اعتدال

کسی که از میانه‌روی و اعتدال پا فراتر نهاد به انحراف و بیراهه می‌افتد. و در امورت پیوسته با مصاحب و همنشین مناسب همراه باش، که او در حکم خویشان تو است. و دوست واقعی کسی است که در پنهان با تو راست باشد. و کسی که در هوای نفس گام برمی‌دارد، مانند کوری است که در بی‌خبری و گمراهی راهی را طی می‌نماید. و چه بسا اموری که به نظر بعید می‌رسند؛ ولی از امور نزدیک به انسان نزدیک‌ترند؛ و اموری که قریب به چشم می‌آیند، ولی از بعید دورترند. و بینوا و غریب کسی است که یار و رفیق شفیقی نداشته باشد.

کسی که پا از حق بیرون نهاد، راهش تنگ و مسیرش سخت خواهد شد و کسی که به همان مقدار مقدّر و مقسوم بسنده کند و قانع گردد، برایش ماندگار خواهد شد.

محکم‌ترین و مورد اعتماد‌ترین وسیله‌ای که می‌توانی بدان تمسّک نمایی، ارتباطت با خدای خویش است که از هر سبب و واسطه‌ای مطمئن‌تر و موثوق‌تر خواهد بود. و کسی که رعایت شئونات و موقعیّت تو را ننماید، دشمن تو خواهد بود.

در بعضی موارد یأس و ناامیدی، خود صواب و مصلحت است؛ زیرا طمع و آز در آنجا هلاکت و نابودی است.

امور مخفیّه از انسان لزومی ندارد که برای انسان آشکار شوند و انسان به سرّ و کنه آنها پی ببرد، و این چنین نیست که هر فرصتی می‌تواند انسان را به نتیجۀ دلخواه برساند؛ و چه بسا افراد با تجربه و خبیر، به مقصود و نتیجۀ مطلوب نمی‌رسند، ولی شخص نابینا و بی‌تجربه و خام، به مطلوب دسترسی پیدا می‌کند.»

کیمیاگر از غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج [۱]

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۳ | بازگشت به فهرست

توصیه أمیرالمؤمنین علیه السّلام در تعجیل ننمودن در انجام امور زشت و ناروا

«در انجام امور زشت و ناروا تعجیل مکن؛ زیرا هر وقت اراده کنی از تو فوت نخواهد شد. گسستن ارتباط با جاهل مساوی است با معاشرت و ایجاد علقه با شخص عاقل. هر کس به روزگار اعتماد کند، روزگار به او خیانت خواهد کرد، و کسی که او را بزرگ شمرد، زمانه او را پست و حقیر خواهد ساخت. این چنین نیست که هر تیراندازی به هدف بزند. و زمانی که سلطان و حاکم راه ظلم و ستم در پیش گرفت زمانه نیز ستمکار و ستم‌پیشه خواهد گشت.

قبل از حرکت در سفر، رفیق راه برای خود پیدا کن (خواه سفر ظاهری باشد یا سفر معنوی و سلوک الی الله) و پیش از خرید خانه از همسایه خبر گیر. و بر تو باد که از سخن رکیک و موهون و خنده‌آور بپرهیزی! گرچه آن را از شخص دیگری نقل می‌کنی.»

به این فقرات اگر توجّه کنیم، موارد قابل تأمّلی دستگیر می‌شود که هر کدام نیاز به شرحی مبسوط دارد؛ ولی به لحاظ ویژگی این گفتار و محدودیّت صفحات به توضیح اجمالی آنها بسنده می‌کنیم.

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۳ | بازگشت به فهرست

اطلاق رزق در کلام اهل معرفت به بارقه‏های قلبی و تجلّیات الهی

مورد اوّل: بیان حضرت در مسألۀ رزق و روزی است که نیاز به توضیح مختصری دارد.

خواجه شیراز ـ رضوان الله علیه ـ می‌فرماید:

بنوش باده که قسّام صنع قسمت کرد در آفرینش از انواع نوش‌دارو و نیش [۲]

رزق در کلام اهل معرفت به وارده‌های قلبیّه و تجلیّات الهیّه و انبساط نفس و ادراک حقایق عالم عِلوی گفته می‌شود، و البته می‌توان این مفهوم را از آیات قرآن و نیز روایات مأثوره از اهل بیت علیهم السّلام استفاده نمود. و این رزق به توفیق الهی برای افراد حاصل می‌شود؛ ولی استفاده از آن، منوط به تصمیم و همّت و اختیار خود شخص است. مانند ارسال پیامبران الهی و ائمّۀ معصومین علیهم السّلام و اولیای حقّ که با کلمات و سخنانشان دریچۀ ورود به عالم غیب را به روی ما می‌گشایند؛ و انسان باید با عزمی راسخ و همّتی والا پا جای پای آنان بگذارد و با اطاعت و انقیاد تامّ، مراتب استعداد وجود خویش را به فعلیّت مبدّل نماید.

مرحوم والد ما ـ رضوان الله علیه ـ می‌فرمودند:

ما این سفره را برای همه پهن نموده‌ایم، حال اگر کسی بر سر آن نیاید، باید گفت: گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحبخانه چیست؟!

این قسم از رزق، فقط با اختیار و انتخاب خود فرد حاصل می‌شود؛ و با کاهلی و سستی، انسان ره به جایی نخواهد برد.

و امّا رزق به معنای روزی ظاهری که در اینجا مراد است، وسیلۀ بقا و استمرار حیات ظاهری در این عالم دنیاست؛ و انسان باید به آن مقداری که بتواند به وسیلۀ آن، زندگی روزمرّۀ خویش را به راحتی و آرامش خیال و فراغ بال گذراند، به آن بپردازد؛ و از زیاده روی بپرهیزد و حرص فردا را نخورد و تمام اوقات خود را صرف تحصیل آن ننماید و بداند که در مقابل عمر و وقتی که اضافه صرف نموده است، چیزی عاید او نخواهد شد و بهره‌ای نخواهد برد.[۳]

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۴ | بازگشت به فهرست

کلام بزرگان اهل طریقت در لزوم کسب حلال و اشتغال به آن

بزرگان طریق، اشتغال را برای افراد لازم می‌دانستند؛ و تأکیدی بر میزان سود و نتایج کار نداشتند و آن را از ناحیۀ پروردگار قلمداد می‌کردند. بیکار گشتن و گذراندن عمر بدون انجام شغل مفید را تقبیح می‌نمودند و آن را مضرّ به احوال سلوکی و ارتقاء شخص می‌پنداشتند.

کاسب باید به مقدار ضرورت به کسب حلال بپردازد. پزشک باید اشتغالش را در جهت افاده به مردم و محرومین به کار بندد، و از ادّخار اموال و ذخیرۀ متاع دنیا اجتناب ورزد. عالِم دینی باید اشتغال خود را بر اساس اِنارۀ افکار و تبلیغ مبانی رصین شرع مبین قرار دهد و بس. به فکر صیت و اشتهار نباشد و از علم خویش برای ذخیرۀ اموال و امتعۀ دنیوی استفاده نکند؛ و به آنچه خدای متعال برای او مقدّر می‌کند، بسنده نماید، و چه بسا ممکن است برای او گشایش فراهم آورد. و همین‌طور همۀ اصناف و اقشار مردم، هر کدام باید به آنچه تقدیر الهی است، قناعت ورزند.

به قول خواجه حافظ شیرازی:

به پادشاهی عالَم فرو نیارد سر اگر ز سرّ قناعت خبر شود درویش [۴]

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۵| بازگشت به فهرست

پرهیز نمودن از امری که با کرامت انسانی و مناعت طبع سازگاری ندارد

و امّا مورد دوّم: خضوع و تواضع در وقت حاجت به دستگیری، و اظهار خصومت و بلند طلبی در هنگام بی‌نیازی و رفع حاجت است. این مسأله علاوه بر اینکه ربط انسان را از مبدأ وجود منقطع می‌گرداند و توجّه را به اسباب مادّی منعطف می‌نماید، با کرامت انسانی و مناعت نفس سازگاری ندارد؛ و باعث می‌شود چهره و نمای شخصیّتی انسان در انظار، پست و زبون جلوه کند.

متأسّفانه این صفت ناپسند، در بسیاری از ما مشاهده می‌شود و در ارتباط با یکدیگر، فقط به دنبال فرصت می‌گردیم؛ و پس از عبور از بحران و رفع نیاز، به جایگاه منحطّ و دنیّ و زشت نفسانی خود بازگشت می‌نماییم. با چرب زبانی و ترکیب کلمات موزون، برای رسیدن به مقاصد شهوانی، مخاطب را فریب می‌دهیم و او را در سیطرۀ فضای مجازی به وجود آمده، گرفتار می‌کنیم؛ و با هزار وعده و نیرنگ، او را رام خویش کرده و به مقاصد شهوانی خود دسترسی پیدا می‌کنیم ـ خواه رفع نیاز مادّی باشد، یا رسیدن به مقام و موقعیّت خاص، یا رفع گرفتاری و مرض، و یا تمایلات جنسی و شهوت ـ ولی پس از رسیدن به مطلوب، چهرۀ ظاهری و فریبندۀ خود را تغییر داده، به همان صورت پلید و شیطان‌گونه و به دور از انسانیّت، باز می‌گردیم؛ و تمام وعده‌ها را به دست فراموشی می‌سپاریم و با مخاطب خویش به نیرنگ و فریب تعامل می‌نماییم. این صفت، صفت نفاق و شیطنت است.

انسان در هر حال باید متین، با مناعت، آزاد، سرافراز، مستقل و با اصالت باشد؛ خواه به مطلوب برسد یا نرسد.

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۶ | بازگشت به فهرست

کیفیّت برخورد با فرصت‏های از دست رفته و نایافته

مورد سوّم از موارد مذکوره: کیفیّت برخورد ما با فرصت‌های از دست رفته و نایافته است. در این بیان حضرت تشابهی بین مسائل گذشته و آینده ایجاد می‌کنند و آن عدم دسترسی انسان به هیچ کدام آنهاست؛ زیرا دنیا در گذر است و انسان همیشه در حال زندگی می‌کند و نسبت او با آنچه از دست داده و آنچه هنوز به‌دست نیاورده، یکی است.

ما فاتَ مَضی و ما سَیَأتیک فَأَین؟ قُم فَاغتَنِمِ الفُرصَهَ بَینَ العَدَمَینِ [۵]

«آنچه که فوت شده است، باز نمی‌گردد و آنچه در پیش است معلوم نیست که پیدا شود. برخیز و فرصت بین دو عدم و نیستی را غنیمت شمار.»

در این مورد مانند مورد پیشین، کلام مولا أمیرالمؤمنین علیه السّلام ناظر به دو جهت دنیوی و اخروی است.

در جهت دنیوی، باید قاعده و قانون را بر گذرا بودن متاع‌های این سرا قرار داد، و بر چیزی که از دست رفته است دل را مشغول نکرد و فکر را درگیر ننمود؛ زیرا دنیا محلّ عبور است، نه منزلگاه وفود. و هر کس دل خویش را به فرصت‌های از دست رفته‌ای که انتظار و توقّع آنها را داشت، مشغول گرداند و پیوسته در حسرت و اندوه فقدان آن سپری نماید، دچار خسارت روحی و ورشکستگی سرمایه خدادادی شده است. مثلاً در انتظار همسری که دیگر به او دست نخواهد یافت، و یا معامله‌ای که از اختیار او خارج گشته است، و یا ملک و عقاری که دیگر برایش مهیّا نخواهد شد، و یا پست و مقامی که به دیگری واگذار گشته است.

تمام اینها از جمله متاع‌های دنیا و دل‌مشغولی‌های گذرای این سراست و باعث جدا افتادن ما از مقصد و مبدأ حقیقی خواهد بود؛ و به قول حضرت مولانا، قدّس الله سرّه:

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم
خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سرکویش پر و بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد از سر عربده مستانه به هم در شکنم [۶]

بنابراین ما باید همّت و ارادۀ خویش را مصروف امور پایدار و آنچه به درد آن‌ سرا می‌خورد بداریم و برای از دست دادن آنچه می‌توانست ما را به آن سمت و سو بکشاند محزون و مصیبت‌زده شویم و در صدد جبران آن برآییم و خود را برای به‌دست آوردن این فرصت‌ها در آمادگی و تهیّؤ قرار دهیم؛ و به فرمایش حضرت خواجۀ شیراز عمل نماییم:

چنینم هست یاد از پیر دانا فراموشم نشد هرگز، همانا
که روزی رهروی در سرزمینی به لطفش گفت رندی همنشینی
که ای سالک چه در انبانه داری بیا دامی بنه گر دانه داری
جوابش داد گفتا دام دارم ولی سیمرغ می‌باید شکارم
بگفتا چون به‌دست آری نشانش که از ما بی‌نشان است آشیانش
چو آن سرو روان شد کاروانی چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی
مده جام می و پای گل از دست ولی غافل مباش از دهر سرمست
لب سرچشمه‌ای و طرف جویی نم اشکی و با خود گفت و گویی
به یاد رفتگان و دوستداران موافق گرد با ابر بهاران
چو نالان آمدت آب روان پیش مدد بخشش از آب دیدۀ خویش [۷]

و لذا ما مشاهده می‌کنیم ائمّه علیهم السّلام و عرفای الهی پیوسته در فکر حال و هوای آخرت بوده‌اند و اشتغال نفس و دغدغۀ خود را در این مسائل قرار داده‌اند و از متاع دنیا هر آنچه در راستای تسهیل وفود به آن سراست به‌دست آورده‌اند و باقی را به حال خود گذارده‌اند.

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۸ | بازگشت به فهرست

پندپذیری و تقبّل نیکو در مقام اندرز و موعظه

مورد چهارم از موارد قابل ذکر در این فقرات: پند پذیری و تقبّل نیکو در مقام اندرز و موعظه است.

شکّی نیست که همۀ افراد قبل از رسیدن به فعلیّت عقلانی، در هر رتبه‌ای، دارای خطای در فکر و عمل می‌باشند؛ و باید به وسیلۀ سایر افراد متوجه اشتباه و رفع آن گردند. نکته مهمّ در اینجا این است که اگر انسان به مجرّد التفات به اشتباه و توجّه به خطا به واسطۀ تذکّر دیگران، دست از راه خطا و فکر نادرست بردارد، نفس مستعدّ رشد و ترقّی او به فعلیّت در همان رتبه و مرحله، خواهد رسید؛ و او را برای صعود به رتبۀ بعد و درجۀ علیا آماده خواهد کرد و زمینۀ پذیرش و تقبّل رتبۀ سخت‌تر را برای نفس فراهم خواهد آورد؛ و در واقع یک درجه به تجرّد تامّ نزدیک‌تر خواهد شد. و اگر نسبت به پند و اندرز واکنش نشان دهد و در مقام انانیّت برآید و با توجیهات و تأویلات بخواهد از مورد اتّهام بگریزد و از پذیرش خطا و غلط شانه خالی کند، نفس او در همان مرتبه، فعلیّت منفی و ناپسند پیدا می‌نماید؛ و علاوه بر اینکه نسبت به مراتب بالاتر قوّه و استعدادش را از دست می‌دهد، نسبت به سقوط در مرتبۀ پایین‌تر و انحطاط، آمادگی و استعداد پیدا خواهد نمود. و این است آن خطر عظیم که همۀ ما را به انحطاط تهدید می‌کند و راه ترقّی و سعادت را به روی ما مسدود می‌نماید.

مرحوم والد ما، علّامۀ طهرانی ـ رضوان الله علیه ـ بارها به بنده می‌فرمودند:

من پیش از آنکه با تذکّر استادم متوجّه خطا و رفع اشتباهم شوم، خود به تحلیل و تحقیق رفتارم می‌پرداختم و آن را اصلاح می‌کردم. حال، ما صراحتاً به افراد متذکّر می‌شویم، ولی آنها توجّهی به تذکّر ما نمی‌کنند!

و همین مسأله، سرّ تعالی و ترقّی ایشان به مراتب علیا بوده است.

و ایشان می‌فرمودند:

استاد برای مواردی است که انسان به اشتباه و خطای خود پی نبرد، نه در جایی که تشخیص خطا برای خود شخص میسّر است؛ در آنجا دیگر نیازی به استاد نیست!

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۹ | بازگشت به فهرست

لزوم اتّکاء انسان به اراده و اختیار خویش

مورد پنجم از موارد قابل ذکری که در اینجاست: لزوم اتّکاء انسان، به اراده و اختیار خویش است؛ حتی اگر نصیحت از شخص بزرگی، مثل ولیّ خدا و یا امام معصوم علیه السّلام صادر شود و انسان بر اساس اتّکاء به امام علیه السّلام و یا آن فرد مبرّز بخواهد ترتیب اثر دهد، آن اثر مطلوب و نتیجۀ دلخواه، عائد نخواهد شد.

کتاب حیات جاوید ص ۱۷۹ | بازگشت به فهرست

بحثی در عدم رسوخ و استواری فکر و رأی زنان

“و إیَّاکَ و مُشاوَرَهَ النِّساءِ! فَإنَّ رَأیَهُنَّ إلَى أفَنٍ، و عَزمَهُنَّ إلَى وَهْنٍ، و اکْفُفْ عَلَیهِنَّ مِن أبصارِهِنَّ بِحِجابِکَ إیّاهُنَّ، فَإنَّ شِدَّهَ الحِجابِ أبقَى عَلَیهِنَّ، و لَیسَ خُروجُهُنَّ بِأشَدَّ مِن إدخالِکَ مَن لا یوثَقُ بِه عَلَیهِنّ، و إنِ استَطَعتَ أنْ لا یَعرِفنَ غَیرَکَ فَافعَلْ، و لا تُمَلِّکِ المَرأَهَ مِن أمرِها مَا جاوَزَ نَفسَها، فَإنَّ المَرأهَ رَیحانَهٌ و لَیسَت بِقَهرَمانَهٍ، و لا تَعْدُ بِکَرامَتِها نَفسَها، و لا تُطمِعْهَا فی أن تَشفَعَ بِغَیرِها.

و إیَّاکَ و التَّغایُرَ فی غَیرِ مَوضِعِ غَیرَهٍ! فَإنَّ ذَلِکَ یَدعو الصَّحیحَهَ إلَى السُّقْمِ، و البَریئَهَ إلَى الرَّیْبِ. و اجعَلْ لِکُلِّ إنسانٍ مِن خَدَمِکَ عَمَلًا تَأخُذُهُ بِه، فَإنَّهُ أحرَى أنْ لا یَتَواکَلوا فی خِدمَتِکَ. و أکرِمْ عَشیرَتَکَ، فَإنَّهُم جَناحُکَ الَّذی بِه تَطیرُ، و أصلُکَ الّذی إلَیهِ تَصیرُ، و یَدُکَ الّتی بِها تَصولُ. استَودِعِ اللهَ دینَکَ و دُنیاکَ، و أسْأَلُهُ خَیرَ القَضاءِ [لَکَ] فی العاجِلَهِ و الآجِلَهِ، و الدُّنیا و الآخِرهِ، والسَّلامُ.”

«بر تو باد که از مشورت با زنان خودداری ورزی! زیرا فکر و رأی آنان راسخ و استوار نمی‌باشد، و عزم و ارادۀ آنان زود متحوّل و متغیّر خواهد شد.

و با پوشش و حجاب از نامحرمان، چشمان آنان را از گزند آفات دور نگهدار؛ زیرا هرچه در این مسأله (پوشش و ممانعت از برخورد با مردان) اهتمام ورزی، آنها را بیشتر در سلامت و عافیت قرار داده‌ای، و بدان که خطر خارج شدن از منزل برای آنان، بیشتر از داخل نمودن مردی که اعتمادی به او نداری در منزل نیست. و اگر می‌توانی کاری کنی که غیر از تو مرد دیگری را نشناسند، حتماً انجام بده.

و زن را در خارج از امور شخصی‌اش، اختیار مده؛ زیرا زن مانند ریحان است، نه چون قهرمان نبرد و برای امور مشکله و ناهنجاری‌های اجتماعی شکل نگرفته است.

و در احترام به او و رعایت تکریم، زیاده روی مکن، و او را به شفاعت دیگران نزد خودت تشویق مکن.

و بپرهیز از نشان دادن غیرت در خلاف موضع و جایگاه مناسبش! زیرا این تضییق رفتار ممکن است نتیجۀ عکس به بار آورد؛ و حال صحیح و مستقیم او را سقیم و ناخوش گرداند، و نسبت به افراد پاک و درستکار شک و ریب عارضت شود.

و برنامۀ کار هر یک از خدمتکارانت را مشخّص کن، تا امور را به یکدیگر وانگذارند و در انجام مسئولیّت خویش سستی نورزند.

خویشان و بستگانت را گرامی دار؛ زیرا آنها حکم پر و بال ترقّی و صعود تو به مقاصد و اهدافت را دارند و ریشه و اصل تو هستند که بدان انتساب می‌یابی، آنها دستان نیرومند تو می‌باشند که از خود به واسطه ایشان دفاع می‌کنی.

دین و و دنیای تو را به خدا می‌سپارم و بهترین تقدیر و مشیّت پروردگار را در هر دو سرا برایت تقاضا می‌نمایم، و در دنیا و آخرت، سعادت و رستگاری هم‌اکنون و آینده را از او برایت مسألت دارم. والسّلام.»

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۱ | بازگشت به فهرست

تحلیل کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام پیرامون کیفیّت ارتباط مردان با همسران خویش

در این فقرات که می‌توان آنها را حسّاس‌ترین فرازها در این وصیّت‌نامۀ بی‌بدیل به حساب آورد، امام علیه السّلام به کیفیّت ارتباط مردان با همسران می‌پردازند و مطالبی را گوشزد می‌کنند که شاید فهم و ادراک صحیح آنها برای بسیاری حتّی مبلّغین شریعت و فضلای متفهّم نیز مشکل می‌نماید؛ و از این روی برخی هنگام سخن از این وصیّت‌نامه، آن را حذف و سانسور می‌نمایند! و بعضی دیگر که جسارت چنین هتک و بی‌حرمتی را نسبت به ساحت مقدّس امام علیه السّلام ندارند، آن را مربوط به شرایط و اقتضائات همان زمان قلمداد می‌کنند؛ و بعضی دیگر با اعتراف به جهالت و عدم اطّلاع کافی، شانۀ خویش را از پذیرش مسئولیّت پاسخ‌گویی و اهانت‌ها، سبک و رها می‌گردانند؛ و بعضی با تأویلات و توجیهات خنده‌آور، سعی در توجیه نکات مورد نظر دارند.

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۱ | بازگشت به فهرست

تمسّک به ادلّه واهیه برای ترجیح جنس زن بر مرد

طرفه اینکه بعضی از مدّعیان فضل و درایت، با چشم پوشی از حقایق تاریخی و آثار اصیل و قطعی زعمای دین و رائدان شرع مبین، کاسه داغ‌تر از آش و دایۀ دل‌سوزتر از مادر شده، در مقام ترجیح و فضیلت جنس زن بر مرد برآمده و با تمسّک به ادلّۀ واهیه‌ای، که مادر فرزند مرده را به خنده می‌آورد، خود را در عرصۀ تبلیغ و ترویج مبانی دین، پیشگام به حساب می‌آورند و به خیال خویش، برای خوش آمدن گروهی ناپخته و عامی، می‌خواهند جایی در میان فرهنگ ناهنجار نورس امروزه دست و پا کنند، غافل از اینکه این‌گونه متاع، نه در عرصۀ علم و تحقیق، که در بازار دوره گردان و سفله، خریدار می‌یابد، که آن ‌هم چند صباحی بیش دوام نمی‌آورد.

َ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْض‏.[۸]

«تخیّلات و توجیهات چون کف سیلاب به زوال می‌گرایند، و آنچه برای مردم مفید و با ارزش است، بر روی زمین باقی می‌ماند.»

جالب توجّه اینکه بعضی از این اشخاص در مقام برتری زن نسبت به مرد، تمسّک به این آیه نموده‌اند:

ْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالْأُنْثى‏.[۹]

«پروردگارا! من مریم را زن به دنیا آوردم ـ و خدا داناتر است به اینکه او چه زاییده ـ و جنس مذکّر هیچ‌گاه به مانند مؤنث نخواهد بود.»

و گفته‌اند که خداوند مقام زن را اشرف از مرد قرار داده است، و می‌فرماید: مرد هیچ‌گاه مثل زن نخواهد شد. در حالی‌که می‌بایست بفرماید: زن هیچ‌گاه مانند مرد نخواهد بود. در حالی‌که تقدّم تشبیه جنسیّت مرد ـ در این آیه ـ  بر زن به جهت رعایت تحسین در عبارت است، نه چیز دیگر؛ زیرا در سایر آیات همیشه دیده می‌شود، جنس مرد در مقام تکلیف و خطاب، بر زن مقدّم شمرده شده است؛ ولی این دلیل بر فضیلت مرد نسبت به زن نمی‌باشد.

بنده بارها در سخنان و نوشته‌های خود بر این نکته تأکید کرده‌ام که آنچه وظیفۀ ماست، صرفاً بیان مبانی و احکام شرع اقدس، به میزان فهم و ادراک خود از حقیقت تشریع است، نه بیشتر.

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۲ | بازگشت به فهرست

دین، نیازی به دایۀ دلسوزتر از مادر ندارد

دین، نیازی به دایۀ دلسوزتر از مادر ندارد و کسی ما را قیّم و ولیّ مردم قرار نداده؛ ولیّ و قیّم و مولا و صاحب اختیار همۀ ما در زمان حاضر، فقط و فقط قطب عالم وجود و عماد دائرۀ امکان، حضرت بقیّه الله أرواحنا فداه می‌باشند و ما باید به آن حضرت نسبت به اداء تکلیف و تبلیغ رسالت پاسخ‌گو باشیم، خواه مردم را خوش آید یا ناخوش آید.

اشکال و ایراد ما در این است که خود را به جای امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف جا می‌زنیم، و این‌طور به مردم القاء می‌کنیم که زمام دین و شریعت در دست ماست. به وجود ما دین پا برجا و استوار و در عدم ما بساط دیانت برچیده خواهد شد؛ و آنچه را که به قامت زیبای مولایمان برازنده است، بر قامت ناهنجار و نامناسب و مُشَوَّه خویش می‌پوشانیم و ادّعای قیمومیّت بر دین را القاء می‌کنیم. دین رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم صاحب دارد و اختیارش با اوست. هزاران نفر بهتر از ما و عالم‌تر از ما آمدند و رفتند و آب از آب تکان نخورد و مردم بر اعتقادات خویش، روزگار می‌سپرند و خواهند سپرد.

مطلب قابل تأمّل در اینجا این است که هر شخص بر اساس مُدرکات خویش، همراه با استعداد پذیرش و آمادگی قبول، با آموزه‌های دینی برخورد می‌نماید. و چه بسیار افراد از روی عناد و لجاج در مقام مخاصمه و مقابله با دستاوردهای شریعت و رسالت برمی‌خیزند؛ رسالت پیامبران الهی برای عناد و انکار عدّه‌‌ای معطّل نمی‌ماند و خود را نمی‌بازد و دست از ارشاد و تنویر افکار و تصفیۀ قلوب نمی‌کشد.

به طور کلی، دین و شریعت الهی برای مستعدّین و پذیرندگان آن نازل شده است، نه برای منحرفین و بهانه‌تراش‌ها و خرده‌گیران.

در قرآن کریم خطاب به رسول خدا می‌فرماید:

وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِم‏.[۱۰]

«تو نمی‌توانی افراد کور و معاند را به راه راست بیاوری.»

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۳ | بازگشت به فهرست

توصیه‏های اولیای الهی فقط برای پندپذیران است

کتب معارف الهیّه و توصیه‌های اولیای الهی فقط برای پندپذیران است، نه برای کوردلان. نظام تربیتی پاسداران وحی و قافله سالاران وادی ایمن، برای تربیت عدّه‌ای خاصّ تنظیم یافته، نه برای هر ناسپاس اوباشی که هدفی در زندگی جز ترویج کجی‌ها و تبلیغ انحرافات و مقابله با مبانی فطرت و توحید ندارد و به هر وسیله و بهانه‌ای می‌خواهد سدّ و مانعی بر سر راه و مسیر اولیای الهی ایجاد نماید.

بنابراین، مطالبی که در ذیل به عرض خوانندگان محترم می‌رسد، بر اساس پذیرش حق و تسلیم در قبال مبانی شریعت و معارف حقّه است، و البتّه به هیچ‌وجه مدّعی تنزیه از خطا و لغزش نخواهیم بود که این ادّعا، ویژۀ معصوم علیه السّلام است.

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۴ | بازگشت به فهرست

کیفیّت ارتباط زن و مرد در متون حضرات معصومین علیهم السّلام

در متون به جای مانده از حضرات معصومین علیهم السّلام نسبت به مسألۀ ارتباط زن و مرد به طور عموم و در محیط خانواده‌به نحو خاص، مطالبی بیان شده است که جا دارد برای توضیح مسأله به آنها اشاره شود.

یکی از موارد مذکوره، جریان جنگ جمل است که به تحریک عایشه و فتنه‌گری دو صحابی پیامبر به نام طلحه و زبیر، جنگی تمام عیار بر علیه خلیفۀ به حقّ مسلمین أمیرالمؤمنین، علیّ بن أبی‌طالب علیه السّلام به‌پا نمودند؛ و عدّۀ قابل توجّهی از طرفین، به خصوص از ناحیۀ سپاه بصره و عایشه، به هلاکت رسیدند. در این نبرد، خودِ طلحه و زبیر ـ آتش افروزان جنگ ـ نیز کشته شدند.

پس از اطفاء نائرۀ حرب و شکست سپاه عایشه، أمیرالمؤمنین علیه السّلام مطالبی را در ذمّ او بیان کردند، حضرت می‌فرمایند:

کُنتم جُندَ المَرأهِ و أتباعَ البَهیمَهِ، رَغا فَأجَبتُم و عُقِرَ فَهَرَبتُم.[۱۱]

«شما ای اهل بصره! بدانید که فرماندهی و قیادت شما را یک زن بر عهده داشت، و به دنبال شتر او در حرکت و نبرد بودید، با صدای شتر و نعره‌هایش جان می‌گرفتید و به نشاط می‌آمدید، و با پی‌شدن و هلاکت او، متفرّق شده و فرار نمودید.»

در جای دیگری نسبت به همین موضوع می‌فرماید:

أمّا فُلانَهُ، فَأدرَکها رَأْیُ النِّساءِ، و ضِغنٌ غَلا فی صَدرِها کمِرجَلِ القَینِ؛ و لَو دُعیَت لِتَنالَ مِن غَیرِی ما أتَت إلَیَّ لَم تَفعَلْ؛ و لَها ـ بَعدُ ـ حُرمَتُها الأولَى؛ و الحِسابُ عَلَى اللهِ تَعالَى.[۱۲]

«و امّا عایشه، رأی و توهّمات زنانگی او را بر انگیخت، تا به چنین خیانتی دست یازد. و نیز به واسطۀ کینۀ دیرینه‌ای که از من، در نفس او مانند دیگ گداخته در کورۀ آهنگران، دائماً در جوش و غلیان بود، به این واقعه اقدام نمود. و اگر از او درخواست می‌شد که با غیر من همان کاری را انجام دهد که با من کرد، به هیچ وجه اقدام نمی‌کرد؛ و از این پس، حرمت و جایگاه او به واسطۀ انتساب با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم محفوظ خواهد بود؛ و جزای این عمل و مسئولیّت این کشتارها را باید با خدای خویش تسویه نماید و به او پاسخگو باشد.»

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۵ | بازگشت به فهرست

مَعاشِرَ النّاسِ! إنّ النِّساءَ نَواقِصُ الإیمانِ، نَواقِصُ الحُظوظِ، نَواقِصُ العُقولِ

باز در همین رابطه امام علیه السّلام پس از جنگ جمل، خطاب به مردم چنین می‌فرمایند:

مَعاشِرَ النّاسِ! إنّ النِّساءَ نَواقِصُ الإیمانِ، نَواقِصُ الحُظوظِ، نَواقِصُ العُقولِ؛ فَأمّا نُقصانُ إیمانِهِنَّ فَقُعودُهُنَّ عَنِ الصَّلاهِ و الصِّیامِ فی أیَّامِ حَیضِهِنَّ؛ و أمّا نُقصانُ حُظوظِهِنَّ فَمَواریثُهُنَّ عَلَى الأنصافِ مِن مَواریثِ الرِّجالِ. و أَمَّا نُقصانُ عُقولِهِنَّ فَشَهادَهُ امْرَأتَینِ کَشَهادَهِ الرَّجُلِ الواحِدِ؛ فَاتَّقوا شِرارَ النِّساءِ! و کونوا مِن خِیارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ! و لا تُطیعوهُنَّ فی المَعروفِ، حَتّى لا یَطمَعنَ فی المُنکر![۱۳]

«ای گروه مردمان! بدانید که ایمان زنان، و نصیب آنان، و عقل‌و درایت ایشان نسبت به طائفۀ مردان، در رتبۀ پایین‌تری قرار دارد؛ دربارۀ نقصان ایمان آنها، محرومیّت از نماز و روزه در ایّام حیض، گواه صادقی است؛ و امّا نسبت به نقصان نصیب و حظّ ایشان، باید گفت: میراث آنها از متوفّی، نیمی از میراث مردان است؛ و امّا دربارۀ ضعف عقول آنها، همین بس که شهادت دو زن در حکم شهادت یک مرد پذیرفته خواهد شد. از زنان فتنه‌گر بپرهیزید، در حالی‌که از نیکانشان نیز جانب احتیاط را از دست ندهید. در امر معروف و پسندیده، اطاعتشان نکنید، تا اینکه در امور منکر و ناپسند طمع نورزند.»

تأمّل در این فقرات، و نیز مفاد آیه شریفه:

وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَکِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى‏.[۱۴]

«دو شاهد از مردان باید نسبت به این واقعه شهادت و گواهی دهند. پس اگر دو مرد به عنوان شاهد نبود، یک مرد و دو زن از افرادی که مورد اعتماد و وثاقت شما هستند، بر این مسأله گواهی دهند؛ زیرا اگر یکی از آن دو زن دچار لغزش و گمراهی شد، دیگری به او یادآوری نماید و او را از اشتباه بیرون آورد.»

انسان را به این مسأله متوجّه می‌کند که بنای اسلام و شریعت بر پایۀ عقلانیّت و صحّت و حقّانیّت است؛ و ارائۀ چنین پیشنهادی برای تحکیم و تثبیت روابط اجتماعی و بنیان مدنیّت است، نه چیز دیگر.

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۶ | بازگشت به فهرست

برای خوش آمدن و تحسین گروهی نباید دست از مبانی برداشت

امروزه برخی از مفسّرین، بر خلاف نصّ صریح قرآن به توجیه و تأویل و تفسیر ناروای آیات قرآن می‌پردازند؛ چنانچه قبلاً گفته شد، برای خوش آمدن و تحسین گروهی، دست از مبانی و باورهای خویش برمی‌دارند و بر خلاف مراد متکلّم و وحی الهی، به تحریف مفاهیم قرآنی می‌پردازند.

مثلاً در همین آیۀ شریفه، ضلالت را به نسیان توجیه و تفسیر می‌کنند و می‌گویند: از آنجا که زن به واسطۀ اشتغال در منزل و تربیت اولاد و مشغلۀ زیاد، ممکن است دچار فراموشی شود و حوادث و وقایع را آن‌طور که بوده است، به خاطر نیاورد و در مقام شهادت دچار اشتباه گردد، لذا خداوند در این موارد شهادت دو زن را برابر شهادت یک مرد قرار داده است!

واقعاً انسان از این توجیه و تحریف در حیرت می‌ماند و به خدا پناه می‌برد. آخر کجا ما دیده‌ایم که مشغلۀ زن و انجام امور منزل و تربیت اولاد، خصوصاً در شرایط فعلی، از اشتغالات مرد و دردسرهای کاری او و سر و کلّه زدن با مسائل اجتماعی خارج از منزل و گرفتاری‌های متعدّد او، بیشتر و آزار دهنده‌تر باشد؟! آخر چرا ما باید فردای خود را با این اراجیف، به ثمن بخس بفروشیم و حکم خدا و مبانی رصین شریعت را این‌چنین سخاوت‌مندانه در بازار مکّاره به تاراج بگذاریم؟!

این بنده در محدودۀ روابط اجتماعی که با دوستان و غیر آنان داشته‌و دارم، اعتراف و اقرار می‌کنم که مشکلات اجتماعی و گرفتاری فکری و تشویش خاطر مردها نسبت به زنان، در این اجتماع بارها و بارها بیشتر و کمرشکن‌تر است؛ کجا زنان بخشی از این مصائب و گرفتاری‌ها را متحمّل می‌شوند که باعث شده حافظۀ آنان نقصان پذیرد و امور را به دست فراموشی بسپارند؟! اتّفاقاً بر عکس، حافظۀ زن در ضبط امور جزئیّه و نگهداری آنها، به مراتب بیش از مرد است و در این مسأله جای شکّ و شبهه‌ای وجود ندارد.

آیا معنای ضالّ در آیات قرآن، فراموشی است؟

آیا مفاد آیۀ:ُ وَ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیدا[۱۵]و[۱۶] به معنای نسیان است؟!

و یا آیۀ: فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها[۱۷]و[۱۸] به معنای از یاد بردن و فراموش کردن و از خاطر بردن است؟!

ما از خداوند به بندگانش دلسوزتر نیستیم

و دیگر سخن اینکه: مگر ما از خداوند به بندگانش دلسوزتر و مهربان‌تر و مشفق‌تریم که این‌گونه محرّفانه دست به تغییر و تبدیل مفاهیم وحیانی زده‌ایم، تا خاطر ناعاطر چندی را به دست آوریم؟! غافل از اینکه با این شیوه، نه تنها رضای معبود را از دست داده‌ایم و سخط او را سزاوار گشته‌ایم، بلکه راه سعادت و رستگاری و بیداری و اصلاح را به روی همان عدّه‌ای که برای رضای خاطر آنها مرتکب این تحریف شده‌ایم، نیز بسته‌ایم و آنها را از وصول به فوز عظیم محروم نموده‌ایم؛ و همان افراد در روز قیامت جلوی ما را خواهند گرفت و در پیشگاه عدل الهی به محاجّه خواهند پرداخت که: ای پروردگار! گرچه ما در دنیا نسبت به تکالیف و وظایف خود جاهل و متمرّد بوده‌ایم؛ ولی این علمای دین و مبلّغین شریعت تو بودند که راه را به ما نشان ندادند و کتمان حقیقت نمودند و واقع را از ما مخفی نمودند، تا رضای خاطر ما را به‌دست آورند؛ و اگر آنها به وظیفۀ خود عمل می‌نمودند، شاید ما متنبّه می‌شدیم و روزنۀ رستگاری و فلاح در قلب ما به وجود می‌آمد.

تازه این مطلب، زبان حال کسانی است که به ظاهر از باب مخالفت و مقابله با این مبانی برآمده‌اند؛ و امّا مسأله نسبت به کسانی که در این عرصه بی‌طرف بوده و منتظر استماع مبانی وحی بوده‌اند و گوش جان را برای پذیرش حقایق شرع بازگذارده بودند، خود، داستان دیگری است.

بر این اساس، این قلم خود را موظّف می‌داند که بدون هیچ ملاحظه و اغماضی و صرفاً بر اساس یافته‌های خویش از متون اسلامی و آثار به جای مانده از لواداران وحی و تشریع، به مقدار سعۀ وجودی و بضاعت مزجاه علمی و تجربی خویش، به توضیح و تبیین کلمات و سیرۀ زعمای دین بپردازد؛ و روی کلام و سخن خود را صرفاً متوجّه آن دسته از افراد و مخاطبینی قرار داده است که در قرائت و مطالعۀ این عبارات، وسوسۀ شیطان و تلبیس ابلیس را به کناری نهاده، با دیدۀ انصاف و تعمّق در آن بنگرند، و هدف و غایتی جز رضای پروردگار و وصول به مراتب فعلیّت و قرب طلب نکنند.

کتاب حیات جاوید ص ۱۸۸ | بازگشت به فهرست

سرشت زن و مرد از مبدأ واحد نشأت پیدا نموده است

سرشت انسان چه مرد و یا زن، طبق نصوص و تصریحات مآثر وحیانی، از یک مبدأ واحد که همان روح قدسی ذات اقدس احدیّت است، نشأت و ابتداع نموده است؛ و آیه شریفه: فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین[۱۹] خطاب به هر دو جنبۀ ذکوریت و اُنوثیت است؛ چنانچه می‌فرماید:

یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم‏.[۲۰]

«ای گروه آدمیان! ما شما را از جنس مرد و زن خلق نمودیم و به قبائل و طایفه‌های گوناگون درآوردیم، تا جایگاه خویش را بازیابید و نسبت به موقعیّت و حقیقت خود شناخت پیدا کنید. پس بدانید که گرامی‌ترین شما نزد پروردگار، با تقواترین شما خواهد بود.»

در این آیه شریفه، میزان فضیلت و قرب نزد پروردگار، جنسیّت و نوع در خلقت نیست؛ بلکه تعالی نفس آدمی است، بدون ملاحظه‌ای دیگر؛ چنانچه در آیاتی دیگر جنس مذکّر در کنار مؤنّث، همطراز مورد خطاب حق قرار گرفته‌اند، و به یک سیاق تکلیف متوجّه هر دو آنها شده است؛ چنانچه می‌فرماید:

إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظیما.[۲۱]

بر این اساس، نفس و روح هر دو جنس از یک مرتبه نشأت گرفته است که همان مرتبه ذات واجب الوجود است؛ چنانچه فرمود: ُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی[۲۲] و هرچیزی در عالم وجود ارزش و میزانش به اصل و ریشه‌اش بستگی دارد، نه به ظهور و بروز آن در مقام تعیّن و خارج؛ زیرا در مقام رجوع و بازگشت، به همان ریشه و مبدأ خود بازگشت می‌نماید.

کتاب حیات جاوید ص ۱۹۰ | بازگشت به فهرست

مسأله رجولیّت و اُنوثیّت در مراتب مادون نفس نشأت پیدا می‏کند

از اینجا روشن می‌شود که مسأله رجولیّت و اُنوثیّت در مراتب مادون نفس نشأت پیدا می‌کند؛ یعنی حقیقت روح انسان یک واقعیّت و حقیقت واحده است که در سیر نزولی از مقام ذات، وقتی به مرتبۀ صورت‌بندی می‌رسد ـ که از آن به ملکوت تعبیر می‌شود ـ جنبۀ فاعلی و انفعالی در آن شکل می‌گیرد؛ و پیش از آن، این حیثیّت منتفی بوده است؛ و سجده‌ای که ملائکه نسبت به خلقت و تشکّل انسان نمودند، به ما قبل حیثیّت فاعلی و انفعالی است، نه به ما بعد آن. و در همین مرتبۀ صورت‌بندی است که خصوصیّات هر دو جنس، متفاوت می‌شود.

و بر اساس این تفاوت، تکلیف و تشریع و وظایف به وجود می‌آید؛ زیرا تکلیف بر اساس حقایق وجودی خارجی و قابلیّت آنهاست، نه صرفاً بر اساس خواست و سلیقۀ ‌مولا هرچه بادا باد!

در این مرتبه است که قدرت جسمی و استعدادها و غرائز و صفات، هر کدام تشکّل پیدا می‌کند و حتّی افراد از یک جنس و نوع نیز با هم تفاوت می‌یابند؛ و بر اساس تفاوت در صفات و به خصوص لطافت نفس در جنس زن و تصلّب نفس در مرد، قوانین اجتماعی و روابط تنظیم می‌گردند و برای هر جنس تکلیفی خاص تدوین می‌شود و حکمی از جانب پروردگار نازل می‌شود.

در اینجا به این نکته فوق‌العاده مهم می‌رسیم که عمل به دستورات الهی بر هر فرد، نه تنها باعث ایجاد آسایش و امنیّت اجتماعی و اعتدال در روابط بینِ طرفین خواهد شد، بلکه هر کدام از دو جنس را در مقام تربیت و رشد روحی و استکمال نفس به مرتبۀ فعلیّت خواهد رساند و به غایت و مقصد از خلقت آنها جامۀ عمل خواهد پوشاند؛ ولی در مقابل، عدم متابعت از دستورها و تکالیف الهی، هم موجب اختلال در نظام اجتماعی و از هم‌پاشیدگی اصل و اساس حیات دنیوی خواهد شد ـ چنانچه مشاهده می‌کنیم ـ و هم طرفین را از وصول به مرتبۀ فعلیّت و هدف اصلی از خلقت باز خواهد داشت.

در نظام خلقت و تربیت، مرد به مثابه صیّاد می‌ماند که صید خود را که از جنس مخالف می‌باشد، تعقیب می‌نماید تا او را به تسخیر خود درآورد؛ و زن هم‌چو صیدی می‌ماند که در جستجوی پناهگاهی مطمئن و آرام در آغوش صیّاد خویش، خود را از گزند حوادث و مهلکات و نابسامانی‌های اطراف خویش، محفوظ می‌دارد؛ و چه زیبا و شیرین است این تقسیم و این ساختار.

کتاب حیات جاوید ص ۱۹۱ | بازگشت به فهرست

حکمت الهی در خلقت مرد و زن

دست حکیمانۀ خلقت، مرد را برای تکاپو و تلاش و کوشش و برخورد با سختی‌ها و ناملایمات و تدبیر و ادارۀ مشکلات اجتماعی و امور خارج از تشکّل خانواده، تدبیر نموده است؛ و زن را برای تحقّق آرامش و نشاط و بهجت و سرور و صفا و لطف و مودّت و پیوستگی و انسجام و امنیّت محیط منزل و خانواده، مقرّر ساخته است. محیط گرم خانواده و اداره و تدبیر فرزندان به لطف و صفای خاصّی که فقط در سعه و توان زن می‌تواند به‌دست آید، نیاز مبرم دارد و این مسأله کاملاً مشهود است؛ و پرداختن به امور معاش و کسب رزق حلال و رفع مشکلات و برخورد با موانع خارجی نیز در سعه و قدرت نفسی مرد خواهد بود.

طبیعی است که تغییر وظایف و تکالیف در این دو طیف، موجب چه نابسامانی‌هایی خواهد شد. آنچه به تجربه ثابت شده و لایتغیّر می‌نماید، طلب و خواست جنس مذکّر در دستیابی و تملّک جنس مخالف در هر شرایط و ظرفیّت است و در این مسأله به نظر می‌رسد انتهایی وجود نداشته باشد؛ و اگر در مقطعی چندان رغبتی نشان ندهد، نه از روی عدم غریزه و خواست، که به واسطۀ بروز موانع و یا سرگرمی‌های گذراست و با رفع آنها، دوباره به همان خواست و میل نهان خویش باز می‌گردد؛ و زن نیز که در نهاد و کمون ذات خویش عطوفت و لطافت و صفای خاصّ خود را نهفته دارد، با برخورد به خواست و ارادۀ مرد، زمام اختیار از کف می‌دهد و به سوی خواست‌ها و تمایلات مرد کشیده می‌شود. و در این مسأله، هیچ تفاوتی بین جمیع اقشار اجتماع وجود ندارد، و شیطان برای فریب و اغواء و هلاکت افراد، استثنایی قائل نشده است؛ چنانچه مشاهده می‌کنیم.

کلامی است معروف که گویند: هیچ جمله‌ای لذّت بخش‌تر و جاذب‌تر و افسونگرتر از «دوستت دارم»، برای کشاندن یک زن به سوی مرد وجود ندارد؛ حال این جمله از روی صدق و صفا و صمیمیّت گفته شده باشد، یا از روی مکر و فریب و حیله و شیطنت. چنانچه از رسول خدا نیز به همین مضمون روایتی نقل شده است.[۲۳]

این همه تأکید بر حفظ حریم روابط بین زن و مرد در اسلام برای همین نکته است: محافظت از لطافت و صفای زن، در برابر تمایلات و خواست‌های غرض آلود مرد.

و اکنون باید اذعان و اعتراف نمود که معجزۀ کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام در این وصیّت‌نامۀ عجیب، نسبت به کیفیّت تنظیم روابط بین زن و مرد ـ در این شرایط و اقتضائات اجتماعی که بسر می‌بریم ـ به خوبی خود را نشان می‌دهد و از سرّ و لِمّ این مسأله پرده برمی‌دارد. تو گویی اصلاً این جملات برای این زمان و این شرایط تدوین شده است، نه برای یک‌هزار و چهارصد سال پیش.

کتاب حیات جاوید ص ۱۹۲ | بازگشت به فهرست

کیفیّت زندگی در اجتماعات امروز شرم‏‏آور است

متأسّفانه کیفیّت زندگی در اجتماعات امروز، جدّاً به صورت شرم‌آوری درآمده است. سکونت در آپارتمان‌ها و مجتمع‌‌های مسکونی بی‌در و پیکر و آزاد، اِشراف پنجره‌ها به منازل افراد، عدم رعایت حجب و حیا و عفّت در مجتمع‌های مسکونی، آزادی ارتباط بین زن و مرد، دختر و پسر، و صحبت و مجالست و شوخی و خنده و… موقعیّت اجتماعی و روابط خانوادگی را در معرض تهدید جدّی قرار داده است.

خدا می‌داند که فروشگاه‌ها و مراکز خرید متنوّع و ارتباط بین زن و مرد در این اماکن، چه بلای خانمان‌سوزی برای اضمحلال و نابودی کیان خانواده‌ها گشته است.ارتباطات مختلط و گفتگوی رو در رو و شوخی و خنده و مطایبه و نشستن بر سر سفرۀ مختلط، به بهانۀ ایجاد صمیمیّت در روابط فامیلی، و رفاقت و خیر مقدم گفتن‌خانم‌ها به واردین و دست دادن به میهمانان و پذیرایی خانم خانه از مردها و دوستان شوهر و مزاح و بذله‌گویی با آنها، و ایجاد ارتباط تلفنی بین افراد و خانم خانه‌دار، روزگار ما را به کجا رسانده است؟!

کتاب حیات جاوید ص ۱۹۳ | بازگشت به فهرست

اختلاط زن و مرد در محیط کاری و علمی پیامدهای زیادی به دنبال دارد

اختلاط زن و مرد و دکتر و پرستار و کارمند در بیمارستان‌ها، متأسّفانه صورت خوشی ندارد و پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؛ و نیز همین معضل، در محیط علمی دانشگاه‌ها و شرکت زنان و مردان در کلاس و مکان‌های آموزشی و حضور بانوان با ظاهری ناپسند، چه بسا موجب ناهنجاری‌هایی خواهد شد.

چه دلیلی دارد که کلاس بانوان، حتماً با مردان متّحد باشد؟ و چرا باید اساتید کلاس خانم‌ها را از مردها انتخاب نمود؟ و چه مشکلی پیش می‌آید اگر محیط علمی و آموزشی ما عاری از این مسائل و جریاناتی باشد که خدای ناکرده به جای تحقیق و اکتساب و دانش و تجربه، به مسائل دیگری پرداخته شود؟

امروزه در برخی از کشورها، دانشگاه‌های مخصوص بانوان وجود دارد که از خادم دربان تا مدیر دانشگاه، حتّی یک مرد در میان آنها نیست؛ و نه تنها هیچ مشکل و کمبود و نارسایی در آنها به چشم نمی‌خورد، بلکه از نظر علمی و نتایج تحصیلی در زمرۀ قوی‌ترین و سرآمد‌ترین دانشگاه‌های معروف و مطرح دنیا می‌باشند، که از میان آنها می‌توان به دانشگاه جدّه در کشور عربستان سعودی اشاره کرد.

عین همین مطلب در مورد بیمارستان نیز وجود دارد. لازم به ذکر است که رعایت و انجام این نکته، چند سال پیش در شهر مقدّس مشهد رضوی در بیمارستان امام رضا علیه السّلام، توسّط عدّه‌ای از اطبّای متدیّن و متعهّد و دلسوز و توانمند اتّفاق افتاد و به مدّت شش ماه، تمامی افراد در بخش خانم‌ها از مخدّرات بودند و فقط در اتاق عمل به واسطۀ ضرورت و نیاز به جرّاح مرد، از پزشکان مرد استفاده می‌شد. و جالب توجّه اینکه به اعتراف و اقرار خود پزشکان بیمارستان، موقعیّت و انسجام و ادارۀ این بخش در این مدّت شش ماه، حتی از ادارۀ آن قبل از انجام این پروژه، بهتر و کامل‌تر بوده است؛ ولی متأسّفانه به واسطۀ بهانه‌های واهی توسّط بعضی از مسئولین مربوط، این برنامه منحل گردید و اوضاع به موقعیّت ما قبل بازگشت!

کتاب حیات جاوید ص ۱۹۴ | بازگشت به فهرست

تدریس علوم اسلامی، مجوّز تصدّی تعلیم و تدریس مردان نسبت به بانوان نمی‏شود

همین مسأله در مورد مراکز علمی حوزوی نیز به چشم می‌خورد. در بسیاری از این مراکز، استاد مرد متصدّی تدریس و پاسخ‌گویی خانم‌ها می‌شود و این غلط است. تدریس علوم اسلامی، مجوّز تصدّی تعلیم و تدریس مردان نسبت به بانوان نمی‌شود؛ نفس، نفس است و شیطان در کمین و هر لحظه در انتظار فرصت مناسب برای اغوای طرفین.

در اینجاست که به عمق و ریشۀ فرمایش حضرت زهراء سلام الله علیها پی می‌بریم که دربارۀ زنان می‌فرمایند:

«بهترین از بانوان، آن کسی است که نه مردی را ببیند، و نه مردی او را بنگرد.»[۲۴]

و کلام معصوم علیه السّلام که می‌فرماید: «زنان را در اطاقی که مشرف به کوچه و منزل است، منشانید»،[۲۵] معنی و مفهوم خود را آشکار می‌سازد.

وقتی که امام علیه السّلام به فرزندش توصیه می‌کند که اگر می‌توانی کاری کنی که همسرت با هیچ مردی هم‌سخن نشود، انجام بده، حتماً چیزی را می‌دانسته است که ما برای درک آن باید سعی و تلاش بیشتری بنماییم.

راقم این سطور، به خاطر ارتباط با افراد متفاوت جامعه و مسئولیّتی که در این راستا تا به حال داشته است، صراحتاً اعلام می‌دارد که فتنۀ وسوسۀ شیطان و اغوای ابلیس رجیم، هیچ اختصاصی به افراد غیر ملتزم و لااُبالی و بی‌بند و بار ندارد؛ بلکه از هر دو طرف، حتی مؤمنین و مؤمنات و ناسکین و ناسکات را نیز در برمی‌گیرد؛ و هیچ فردی نمی‌تواند خود را محفوظ و مصون از دستبرد شیطان و اغواء او بپندارد و رعایت موازین و مبانی وارده از ناحیه شرع اقدس را ننماید.

کتاب حیات جاوید ص ۱۹۵ | بازگشت به فهرست

فضاحت‏های به بارآمده توسّط موبایل و اینترنت

امروزه با هزار تأسّف و تألّم باید اذعان نمود که ارتباطات زن و مرد به وسیلۀ تلفن‌های موبایل و یا از طریق اینترنت، و فضاحت‌هایی که به بار آورده است، می‌رود تا بنیان پیوندهای خانوادگی را از بیخ و بن ویران نماید. من نمی‌دانم چرا و به چه علّتی در صورت عدم حضور مرد در منزل، زن باید به تماس‌های مردان پاسخ دهد؟ و در صورت عدم پاسخ، مگر چه مصیبت و فاجعه‌ای رخ خواهد داد؟ و از طرف دیگر، چرا زنان برای خرید ما‌یحتاج خود باید خود به تنهایی به بازار و فروشگاه‌ها بروند و با مردهای غریب و آلوده به هوی و هوس و اغراض پلید، رو در رو شوند و بر سر کیفیّت و قیمت، به چانه‌زنی بپردازند؟ و چرا همسران آنها در این مورد احساس مسئولیّت نمی‌کنند؟! و زنان خود را تنها به این‌طرف و آن‌طرف روانه می‌کنند و شانه خود را از زیر بار مسئولیّت خالی می‌سازند؟[۲۶]

اگر شخصی بگوید لزوم رعایت تا به این حدّ، یک روش و دستور غیر طبیعی و افراطی است و ضرورتی در انجام آن نمی‌باشد؛ و تجربه نیز مؤیّد این نکته می‌باشد که الزاماً هر ارتباطی منجر به مفاسد و انحرافات نمی‌گردد و هر گفتگویی به بیراهه کشیده نمی‌شود، بنابراین لزومی در رعایت به این نحو مشاهده نمی‌گردد؛ در پاسخ باید گفت:

اولاً: علّت تحفّظ در حجاب و ارتباط، صرفاً و منحصراً وقوع در مفسده و انحراف ظاهری برای همۀ افراد در همۀ سنین و شرایط نیست؛ بلکه علّت، از دست دادن حالت نفسانی و موقعیّت روحی برای رشد و تعالی و تجرّد نفس است که قطعاً برای این‌گونه افراد حاصل می‌گردد و جای هیچ شبهه‌ای در این مسأله وجود ندارد.

ثانیاً: چه کسی تضمین کرده است که بروز انحراف و اعوجاج اختصاص به طبقه و افراد خاصّی دارد و سایر اشخاص از این مهلکه مستثنی می‌باشند؟ و چنانچه قبلاً گفته شد تجربه، خلاف این مطلب را به اثبات رسانده است. بنابراین مقتضای احتیاط، رعایت موازین و اطاعت از دستورات شرع خواهد بود.

برخی در انتقاد به عدم اختلاط بین زن و مرد می‌گویند: باید به‌جای جلوگیری از اختلاط، به فرهنگ‌سازی در جامعه دست زد تا جنس زن و مرد از فواید اختلاط و هم‌صحبتی و معاشرت محروم نگردند، و در مقابل، مفاسد و نتایج ناگوار این حشر و نشر نیز بر آن مترتّب نگردد؛ و مصداق سخن خویش را جوامع غربی و ارتباطات خانوادگی در ملل مغرب زمین برمی‌شمرند.

در پاسخ باید گفت: مگر در جوامع غربی فساد و خلاف و تجاوز به نوامیس و حقوق دیگران وجود ندارد؟ عجبا که چگونه با وجود این همه انحراف‌ها و تعدّی‌ها چشم بر روی حقایق می‌بندیم و قضایای واقعیّه خارجیّه را با توسّل به عناد و لجاج از گردونۀ بحث و تحقیق به کناری می‌گذاریم.

آیا اینان چشم بر روی آمارهای خلاف و انحراف که در خود آن جوامع هر از گاهی منتشر می‌شوند، بسته‌اند؛ وقایعی که هر شنونده‌ای را از هرچه اسم آدمی بر او گذارده شده است، بیزار و متنفّر می‌سازد؟ آخر کدام فرهنگ‌سازی است که تمایلات نفسانی و شهوات حیوانی و خواست‌های شیطانی فرد را تحت کنترل درآورد؟ به ما هم نشان دهید و بیاموزید!

اختلاط با جنس مخالف نه تنها توسّط فرهنگ‌سازی مجاز شمرده نمی‌شود، بلکه خود فرهنگ سوز است و بنیان خانواده را به باد فنا خواهد داد. مگر با فرهنگ‌سازی می‌توان دو قطب مخالف آهنربا را از یکدیگر دور نگه داشت؟ و بر فرض که به واسطۀ تلقین‌هایی یکی از دو طرف را تا حدودی متوجّه نمود، با طرف دیگر چه خواهید کرد؟

و از آن طرف، ما هنوز فوایدی را که بر اختلاط و هم‌سخنی بین دو جنس مخالف مطرح است، نفهمیده‌ایم!

مگر چه اشکالی دارد که در پارک‌ها و مراکز تفریح خانم‌ها در محیط مخصوص به خود و آقایان در فضای تعیین شده به ورزش و گردش بپردازند؟ آسمان به زمین می‌رسد؟! یا طوفان به هوا برخواهد خواست؟!

و چه اشکال دارد که در ادارات و بیمارستان‌ها و دانشگاه‌ها و بانک‌ها و مؤسّسه‌ها، فضای ارتباط‌ها در انحصار هریک از دو جنس مخالف قرار گیرد؟ و هر کدام از طرفین در فضای اشتغال خویش با جنس خود به بحث و نظر و سخن بپردازد و کاری به جنس مخالف خود نداشته باشد و هریک پس از اتمام کار به منزل و مأوای خویش رهسپار گردد؟ این چه فایده‌ای است که حتماً باید به واسطه ارتباط و اختلاط بین زن و مرد در محیط کار و بیرون از محیط اشتغال در فضای بیرون و خیابان‌ها و پارک‌ها و وسائل نقلیّه و سینماها و غیره به‌دست آید، و الّا ملک و ملّت را به نابودی و اضمحلال خواهد کشاند؟!

نفس، نفس است و فرهنگ نمی‌شناسد، بلکه فرهنگ را با امیال و خواست‌های خویش توجیه و تفسیر می‌کند؛ مگر این همه افراد با فرهنگ و تحصیل کرده و مشهور، چه در سایر بلاد و کشورها و چه در همین‌جا، که اخبار انحراف و تعدّی آنها خواجۀ شیراز را بی‌نصیب نگذاشته است، جاهل و نادان بوده‌اند و از این مسائل بی‌اطّلاع؟!

کتاب حیات جاوید ص ۱۹۷ | بازگشت به فهرست

علل عدم جواز مشورت با زنان در کلام أمیرالمؤمنین علیه السّلام

و امّا مسألۀ دیگری که در این فقرات بدان اشاره شده است: عدم مشورت با زنان است که در غیر از این جملات نیز مشابه آن به چشم می‌خورد.

سرّ مطلب را می‌توان از لا به لای مطالب مذکوره به‌دست آورد؛ و آن، غلبۀ حالت احساس و عاطفی زن نسبت به مرد است؛ و طبیعتاً این حکم در مواردی می‌تواند مصداق پیدا کند که مورد تا اندازه‌ای با مسائل احساسی درگیر باشد، مانند انجام معاملات و جنگ و جهاد و امور سخت و مشکل که در طول زندگی برای انسان پیش می‌آید و به قدرت فکر و تعقّل بیشتری نیاز دارد؛ و از آنجا که روح و نفس لطیف زن برای رسیدگی و پرداختن به امور لطیف و ظریف است، در مواجهۀ با این حوادث، نمی‌تواند آن‌طور که باید و شاید تصمیم مقتضی را اتّخاذ نماید، و یا به واسطۀ وسوسۀ افراد، زودتر به لغزش و تباهی می‌افتد. چنانچه در واقعۀ جمل دیدیم که چگونه طلحه و زبیر، عایشه، زوجۀ رسول خدا را فریفتند و او را به قتال و جنگ با علیّ مرتضی علیه السّلام تشویق و ترغیب نمودند.

بنابراین به‌طور جزم و قطع می‌توان مدّعی شد، روایات و جملاتی که در این‌گونه موارد از زعمای دین صادر گشته است، عمومیّت نداشته و فقط منحصر در برخی از موارد خاصّه است.

و نظیر این مطلب در مورد روایاتی است که مخالفت با عامّه را یکی از وجوه رشد و تشخیص صواب ذکر کرده‌اند و راه رشد و صلاح را در مخالفت با فقه و فتوای غالب اهل سنّت دانسته‌اند؛ زیرا مبنای فقه عامّه بر مخالفت با فتوای صادره از اهل ‌بیت علیهم السّلام است؛ چنانچه تصریحاً از ابوحنیفه نقل شده است، و این مسأله در جایی است که احتمال خلاف در فقه عامّه برود، نه در هرجا و هر حکم. و لذا می‌بینیم بسیاری از بزرگان فقها، پیش از ابراز فتوا و حکم، نگاهی نیز به فقه عامّه و مصادر روایی آنها می‌انداختند و حتی در برخی از موارد، حکم و فتوای آنها را بر حکم متعارف و وارد از ناحیۀ فقهای شیعه، ترجیح می‌دادند.

بنابراین، صرف مخالفت با عامّه در همۀ امور و همۀ احکام، نمی‌تواند موجّه باشد؛ بلکه در مواردی این قانون دارج است که اوّلاً: منافاتی بین فتوای عامّه و شیعه وجود داشته باشد، و ثانیاً: این منافات ناشی از اصول مسلّم تشیّع بوده و با روح و جان فقه شیعه در تعارض باشد.

بر این اساس، کلام امام علیه السّلام که می‌فرمایند: شاوِروهُنَّ و خالِفوهُنّ،[۲۷] «با زنان مشورت کنید و سپس خلاف آن ‌را انجام دهید»، معنای خود را باز می‌یابد؛ زیرا اوّلاً: این مسأله در جایی است که فکر و مشورت انسان با افراد صلاحیّت‌دار به جایی نرسد و انسان همچنان در تردید و حیرت انجام و عدم اقدام مورد، باقی بماند.

و ثانیاً: در مواردی است که معمولاً رأی و اندیشۀ زنان به طور غالب، با رأی و فکر مردان متفاوت است؛ و این به خاطر غلبۀ احساسات زنان و نحوۀ نگرش آنان به این موارد است. و به همین مفهوم، نقصان عقل تفسیر می‌شود؛ زیرا آنچه که باعث ناهنجاری و خروج از مسیر صواب و اتقان است، عقل نظری و پرداخت تئوری نیست؛ بلکه عقل عملی و نیروی آفرینش فعل انسان در خارج است؛ یعنی ممکن است انسان مثلاً حسن عدل و قبح ظلم را تأیید و اذعان نماید؛ ولی در مقام عمل نتواند آن‌طور که باید و شاید به همین قاعده و قانونی که خود اعتراف نموده است، جامۀ عمل بپوشاند.

و البتّه باید اعتراف کرد که یک وقت تصوّر نشود مردان در این مسأله هیچ‌گاه مرتکب خطا و لغزش نمی‌شوند؛ بلکه به عکس، این امتحان و تجربه برای آنها بیش از زنان پیش خواهد آمد؛ ولی نکتۀ مهم اینجاست که لغزش مردان در این موارد از روی آگاهی و اطّلاع و علم و شعور است، و اگر فردی بخواهد پای از جادّۀ مستقیم بیرون بگذارد و به راه انحراف و هلاکت برود، از روی عناد و اطّلاع و غرض خواهد بود؛ چنانچه این مسأله به وضوح در قضاوت‌ها و محاکمات در طول تاریخ مشهود و ملموس می‌باشد؛ امّا لغزش و به تعبیر قرآن ضلالت در مورد زنان ممکن است ناخودآگاه و از روی غلبۀ احساس و توارد تخیّلات و توهّمات باشد، نه از روی عناد و استکبار. و به همین دلیل، شهادت دو زن، برابر با شهادت یک مرد تلقّی شده است.

در اینجا سخن و کلام را در توضیح فرمایش امام علیه السّلام به پایان می‌رسانیم، و بیش از این به خود اجازۀ جرأت و جسارت در پیشگاه عصمت مطلقه نمی‌دهیم؛ و از والیان امر ملتمسانه و عاجزانه توفیق سداد و صلاح و فلاح را برای همۀ پویندگان و رهروان مکتب قویمشان مسألت می‌نماییم.

مادح خورشید، مدّاح خود است که دو چشمم سالم و نامرمد است [۲۸]

والسّلام علینا و علی جمیع عباد الله الصالحین و رحمه الله و برکاته

قم المقدسه، شب یک‌شنبه بیست و نهم ربیع الثانی ۱۴۳۲ هجری قمری

الآثم سیّد محمّد محسن حسینی طهرانی

متن قبل | فهرست 

[divider style=”normal” top=”20″ bottom=”20″]

پاورقی:

[۱]ـ گلستان سعدی، باب اوّل، در سیرت پادشاهان.

[۲]ـ دیوان حافظ، طبع پژمان، غزل ۵۸۶.

[۳]ـ توضیح این مطالب در مجالس شرح حدیث عنوان بصری آمده است.

[۴]ـ دیوان حافظ، طبع پژمان، غزل ۵۸۶.

[۵]ـ مستدرک سفینه البحار، ج ۷، ص۴۲۰.

[۶]ـ مثنوی معنوی، انتهای دفتر چهارم، ص ۴۳۷.

[۷]ـ دیوان حافظ، طبع پژمان، ص ۳۰۴، مثنویات.

[۸]ـ سوره الرّعد (۱۳) قسمتی از آیه ۱۷.

[۹]ـ سوره آل عمران (۳) قسمتی از آیه ۳۶.

[۱۰]ـ سوره النّمل (۲۷) صدر آیه ۸۱.

[۱۱]ـ نهج البلاغه (عبده)، ج ۱، ص ۴۴.

[۱۲]ـ نهج البلاغه (عبده)، ج ۲، ص ۴۷.

[۱۳]ـ نهج البلاغه (عبده)، ج ۱، ص ۱۲۹.

[۱۴]ـ سوره البقره (۲) قسمتی از آیه ۲۸۲.

[۱۵]ـ سوره النّساء (۴) ذیل آیه ۱۱۶.

[۱۶]ـ «و کسی که به خدا شرک بورزد، قطعاً به گمراهی و هلاکت عمیقی گرفتار شده است.»

[۱۷]ـ سوره یونس (۱۰) قسمتی از آیه ۱۰۸.

[۱۸]ـ «پس کسی‌که هدایت یابد خودش نجات و رستگاری پیدا کرده و کسی‌که گمراه شود، خودش را به هلاکت و بوار افکنده است.»

[۱۹]ـ سوره المؤمنون (۲۳) ذیل آیه ۱۴.

[۲۰]ـ سوره الحجرات (۴۹) صدر آیه ۱۳.

[۲۱]ـ سوره الأحزاب (۳۳) آیه ۳۵.

[۲۲]ـ سوره الحجر (۱۵) قسمتی از آیه ۲۹.

[۲۳]ـ الکافی، ج ۵، ص ۵۶۹: “قول الرّجل للمرأه إنّی أحبّک، لا یذهَب من قلبها أبدًا.”

«اگر مردی به زن خود بگوید: دوستت دارم، هیچ‌گاه از دل و ضمیر زن خارج نخواهد شد.»

[۲۴]ـ وسائل الشّیعه، ج ۲، ص ۶۷: “خَیْرُ النِّساء أنْ لایَرَینَ الرِّجالَ و لایَراهُنَّ الرِّجالُ.”

[۲۵]ـ الکافی، ج ۵، ص ۵۱۶: “لاتُنْزِلوا النِّساء بالغُرَفِ.”

[۲۶]ـ مرحوم والد ما ـ رضوان الله علیه ـ زمانی که در طهران اقامت داشتند، بعضی از اوقات برای خرید لباس افراد منزل و تهیّه پارچه، شخصاً به بازار می‌رفتند؛ و از یکی از اخیار کاسب آن زمان که به کسوت روحانیت نیز متلبّس بود (به نام مرحوم آقا سیّد علی اکبر پیش‌نماز) و در بازار به پارچه فروشی اشتغال داشت، ما یحتاج منزل را خریداری می‌کردند. مرحوم آقا سیّد علی اکبر، فردی بود بسیار نازنین و متعبّد و متدیّن و درستکار که در حسن عمل و رعایت موازین، زبانزد اهل بازار بود. روزی خودِ حقیر که در آن زمان طفلی ده ساله بودم و همراه ایشان به بازار رفته بودم، شنیدم مرحوم آقا سیّد علی اکبر به ابوی می‌گفتند: «آقای طهرانی! از بین روحانیّون و ائمۀ جماعات طهران، فقط جناب‌عالی و یکی دو نفر دیگر هستید که برای خرید ما یحتاج اهل منزل خود به بازار می‌آیید و بقیّه همگی خانم‌های خود را برای خرید می‌فرستند.»

و از این جالب‌تر اینکه: هنگام اقامت در طهران، در کوچۀ ما، یکی از قماش فروشان معروف و متدیّن و سالخورده نیز سکونت داشت که علاوه بر سابقۀ آشنایی و موّدت با مرحوم والد، با جمیع اهل علم و ائمۀ جماعات نیز حشر و نشر داشت. روزی ایشان به پدر ما گفتند: «از بین خانوادۀ همۀ ائمۀ جماعات و روحانیّون طهران، فقط چند مخدّره هستند که واقعاً برای خرید پارچه و لباس به حجرۀ ما مراجعه می‌کنند، و بقیّه برای گردش و تفنّن و غیره می‌آیند!»                                                                                             ï

ï در اینجا به یاد نهیب و پرخاش أمیرمؤمنان علیه السّلام می‌افتیم که خطاب به مردان اهل کوفه می‌فرمود: «شنیده‌ام که خود در خانه نشسته‌اید و زن‌های شما برای خرید به بازار می‌روند و با مردها سخن می‌گویند و مزاح می‌نمایند.»*

*ـ  الکافی، ج ۵، ص ۵۳۷.

[۲۷]ـ عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۸۹.

[۲۸]ـ مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بخش ۱.

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن