ابو الحسن علی بن میثم بامرد طبیعی چه کرد؟

روزی علی بن میثم که بدو واسطه نسبت بمیثم  تمار دارد و مردی بسیار دانشمند و با فضیلت  است وارد مجلس حسن بن سهل وزير مأمون گردید . مشاهده کرد مردی دهری و طبیعی در صدر مجلس نشسته و

حسن نسبت با و احترامی شایان میکند و تمام اعیان و دانشمندان در مقامی پست تر از او نشسته اند و آن مرد با کمال جرأت در مسلك و مرام خود گستاخانه سخن میگوید و دیگران گوش فراداده اند این وضع علی بن میثم را آشفته نمود و پیش رفته گفت ای وزیر امروز در خارج منزل شما چیز بسیار عجیبی دیدم. حسن بن سهل جریان را سؤال نمود.

گفت: در کنار دجله ديدم يك كشنی بدون ملاح و نا خدا مردم را سوار کرده از اینطرف رود بطرف دیگر میبرد و از آنطرف بهمین طريق بجانب ما می‌آورد مرد طبیعی از موقعیت بخیال خود استفاده کرده گفت: ای و زیر گویا این شخص در عقلش نقصی پیدا شده که سخن دیوانگان را میگوید و چنین ادعای محال و غیر قابل و قوعی را میکند علی بن میثم رو بطبیعی کرده گفت ممکن نیست يك كشتي بدون ناخدا مسافرینی را از رودی بگذراند مرد مادي فاتحانه و با تمسخر گفت هرگز نمیشود.
علی بن میثم گفت پس چگونه در این دریای نامتناهی وجود این موجودات بیشمار در حرکت وسیرند و در جو لایتناهی این کرات درخشان و اختران فروزان و ماه و ستارگان هر يك در مدار و مسیر معینی بدون خدا وخالقی بسیر و گردش خود ادامه میدهند؟! ای مرد تو برای حركت يك كشنی از رودی بطرف دیگر ناخدائی را لازم میدانی آیا برای سیر موجودات گوناگون در دریای آفرینش خدائی لازم نمیبینی اکنون تأمل کن وفكر نما ببين كداميك از ما ادعای محال می کنیم مرد دهری دیگر جواب نتوانست بگوید و شرمنده سر بزیر افکند و دانست علی بر میثم داستان کشتی را وسیله ای قرار داده از برای مجاب کردن و مغلوب نمودن او ، حسن بن سهل از این مناظره شیر بن بسیار خرسند گردید. (۱)

(۱) روضات الجنات ص ٥٦٦ و نامه دانشوران ج۳ ص ۳۷۷ چاپ جدید این حکایت را از نظر استفاده کمی توضیح داده ایم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا