فراموشى استادِ شرح لمعه، به سبب بىادبى به شهید ثانى
کتاب سالک آگاه؛ مرحوم علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی، ص35
مرحوم آقاى انصارى- رحمه الله علیه- نقل مىکردند:
آقاى شریعت سَنگِلَجى[۱] نقل مىکردند که یکروز درویشى آمده بود به مسجدشان که در آن مسجد به شاگردانش کتاب شرح لُمعه درس مىداد، و به شهید ثانى خیلى بىاعتنائى مىکرد و در ردّ ایشان اینطور مىگفت: «این حرف به درد نمىخورد، این حرف را هیچ فرد نادانى هم نمىزند!»
آن درویشى که آنجا نشسته بود، گفت: «آقا شما ردِّ شهید را بکنید؛ امّا با این جملات خوب نیست که مثلًا:” کسى این حرف را نمىزند، این حرفها را باید دور ریخت!”»
(بعضىها با عبارات زشت انتقاد مىکنند، ولى بعضىها با عبارات درست ردّ مىکنند؛ خُب رد را باید بیان کرد، اگر انسان رد نکند اصلًا علم، علم نیست؛ حقیقت، حقیقت نیست؛ تمام اشتباهات همه بر جاى خود مىماند؛ ولى درست باید ردّ کرد.)
ایشان اعتنائى نکرد، درویش هم گذاشت و رفت. ایشان فردا براى درس دادن آمد، و درویش هم آمد آنجا نشست. ایشان تا کتاب را باز کرد که بیان کند، بیانش نیامد؛ هرچه به خودش فشار آورد، حتّى یک جمله هم نیامد! درویش گفت: «بابا ما که خیلى مانده تا به شهید ثانى برسیم، یک اشاره که مىکنیم همه چیزِ شما را مىگیریم؛ آنوقت شما به شهید ثانى دارى بىاعتنائى مىکنى؟! توبه کن، و از این کارها هم نکن.»
بههرحال بعد زبانش را باز کرد، و ایشان منظور کارهاى درویش را فهمید.
درویش گفت: «خیلى مانده به شهید ثانى برسیم!»
واقعاً شهید ثانى مرد بزرگى بوده است! از علماى متّقى أبرار أخیار مجاهد متعصّب شیعه واقعى خالص و مرد نازنینى بود. زحمات و کتابهاى شهید اوّل و شهید ثانى [حاکى بر این است که] اینها از نخبههاى روزگارند.
آن درویش مىگوید: ما خیلى مانده برسیم به شهید ثانى! آنوقت تو
مىگویى …! من با یک اشاره همه چیزت را از تو گرفتم؛ تو دارى او را تضعیف مىکنى؟! شهید ثانى نمىفهمد؟! و این حرفها را هیچ احمقى و نادانى نمىزند! این کار درست نیست؛ بگو: این مطلب که شهید ثانى در اینجا فرموده، به این دلیل درست نیست؛ خُب اشکال ندارد.
[۱] . آقاى شریعت سنگلجى یکى از علما بود، علما که نه، بلکه یک فرد خاصّى بود و افکار خاصّى هم داشت، و کتابى در ردّ رجعت نوشت، و مُتدیّنین خیلى با او ارتباط نداشتند.( علّامه طهرانى، قدّس سرّه)
منبع: سالک آگاه، ص۳۵
…
…