تبعید آقاى ابوالحسن حافظیان توسط مرحوم نخودکى
جناب محترم آقاى حاج شیخ محمد رضا مهدوى دامغانى- دامت برکاته- فرمودند:
مرحوم آقا سید ابوالحسن حافظیان از شاگردان مرحوم حاج شیخ حسنعلى نخودکى اصفهانى- اعلى الله مقامه- بوده است؛ و در اثر خبط و غلطى که در امرى از امور نموده بود و با دستورات مرحوم شیخ درست نبود، مورد غضب شیخ واقع شد؛
و مرحوم شیخ به او گفت: یا اجازه اعمال تمام چیزهائى را که به تو دادهام مىگیرم، و یا تو را تبعید مىکنم. آقاى حافظیان حاضر به تبعید شد، و شیخ به او فرمود: باید ده سال تمام در هندوستان بروى و اصلًا در این مدّت به مشهد نیائى، و پس از آن در مدّت پانزده سال دیگر کم و بیش اگر مىخواهى به مشهد بیائى، و بعد از آن پانزده سال، اگر خواستى به مشهد بیائى و متوطّن گردى اشکال ندارد.
آقاى حافظیان ده سال به هندوستان رفت و پس از آن گاه و بیگاهى به مشهد مشرّف مىشد؛ و از جمله سفرهائى که بعد از ده سال به مشهد آمده بود، داستانى اتّفاق افتاد که ایشان حلّ آن را نمود، و من خودم شاهد قضیه بودم:
توضیح آنکه: یکى از اهل منبر کرمانشاه به نام مرحوم صدر، دو سه سالى
به مشهد آمده و در اینجا ساکن شده بود. یک روز به نزد مرحوم پدرم؛ مرحوم آیه الله آقاى حاج شیخ محمّد کاظم دامغانى- رحمه الله علیه- آمد و گفت: أجنّه در منزل، ما را خیلى اذّیت مىکنند! سر و صدا راه مىاندازند و نمىگذارند بخوابیم، ما را از خواب بیدار مىکنند، مىبینیم چرخ چاه مشغول گردیدن است و آب را از چاه بیرون مىآورند و دوباره در چاه مىریزند، ولى کسى را نمىبینیم و فقط همینقدر مىبینیم که چرخ در حرکت است.
مرحوم پدر ما گفتند: من خیلى میل دارم که خودم با چشم خودم بعضى از این کارها را که مىکنند ببینم، اینبار اگر کارى کردند که قابل دیدن بود بیائید و به ما خبر دهید.
یک روز مرحوم صدر به منزل آمدند و گفتند: آمدهاند و درِ صندوق لباسها را باز کرده وتمام لباسها را در آوردهاند و به دیوار اطاق آویزان کردهاند!
مرحوم پدرم حرکت کرد و من هم در معیت ایشان بودم؛ آمدیم در منزل، و دیدیم لباسها را بدون ترتیب از لباسهاى زنانه و بچگانه و غیره، همینطور به دیوار چسبانیدهاند، و لباسها بدون میخ و یا چیز دیگرى به دیوارهاست؛ و همینکه به یکى از آنها دست مىزدیم، مىافتاد.
این منظره بسیار جالب و شگفتآور بود! مرحوم پدرم قضّیه را به مرحوم حافظیان که در مشهد بود گفتند و ایشان دستورى داد و یا کارى کرد که دیگر أجنّه مزاحم مرحوم صدر نشدند.
منبع: کتاب مطلع انوار، ج۱، ص: ۱۶۳
…
…