حکایتى از آقاى شمس قفقازى راجع به صبر و تحمّل طلّاب

یکى از رفقاى نجفى ما آقاى آقا سید خلیل مازندرانى- دامت برکاته- نقل نمودند که:

هنگامى که من براى تحصیل به نجف اشرف آمدم، به اتفاق پسر عموى خود (آقاى آقا سید ابوالفضل) به دیدن آقاى شمس قفقازى (که از پیرمردان مُعنوَن و فاضل [که‏] در مدرسه مرحوم سید (ره) به حال تجرّد تا آخر عمر زندگى مى‏‌کرده و از مهاجرین قفقاز بود) به واسطه رفاقت و دوستى که ایشان با عموى بنده داشتند رفتیم.

ایشان از ملاقات ما بسیار خشنود شده و مطالبى چند راجع به توفیقات تحصیلى نجف بیان کردند و فرمودند:

به در و دیوار کهنه و خراب نجف نباید نگاه کرد، بلکه از در و دیوار آن مثل آنکه علم و توفیق افاضه مى‏شود؛ و در عین حال مطالبى راجع به صبر و تحمّل طلبه براى نیل به مقاصد عالیه بیان فرمودند؛ و در عین حال اضافه کردند که: صبر أمیرالمؤمنین علیه‏السّلام بسیار زیاد است! کوچک‏ترین صبر ایشان سى سال بود! براى شاهد مطلب خوابى را که از لحاظ مسلّمیت، حکمِ وجدان و محسوس را داشت نقل کردند:

«سى سال بعد از فوت مرحوم شیخ مرتضى انصارى- اعلى الله مقامه- یکى از بزرگان نجف خواب دید که مسجدى است از مسجد هندى واقع در نجف بسیار بزرگ‏تر و با روح‏تر، ولى در همان حوالى مسجد هندى واقع است؛ مى‏گوید:

در عالم خواب وارد شدم در مسجد دیدم تمام این مسجد مطروس و مملوّ از حجج و آیات و علماء اعلام هستند، مردى روى منبر مشغول صحبت کردن است و پیرمردى به عنوان خدمت‏گزارى درب مسجد ایستاده است. اتفاقاً در ضمن صحبتِ خطیب، شیخى از طرف دست راست منبر برخاسته و از خطیب سؤالى نمود، خطیب پاسخ داد و آن شیخ نشست؛ بعداً سیدى از طرف دست چپ برخاسته و او نیز سؤالى نمود، خطیب جواب داده و آن سید نیز نشست.

در این بین من پیوسته متفکّر بودم که این خطیب کیست و این علماء کیانند؟ من تمام اهل نجف را از کوچک و بزرگ مى‏شناسم فضلًا عن العلماء، چرا تا به حال این علماء را هیچ یک ندیده‏ام؟!

آمدم دَم در و از آن پیرمرد خدمتکار سؤال کردم: این خطیب کیست؟ گفت: آقا أمیرالمؤمنین علیه‏السّلام!

گفتم: این دو نفر سائل کیانند؟ گفت: آن شیخ، مرحوم شیخ مفید (ره) و آن سید، مرحوم علم الهدى سید مرتضى (ره) است!

من بسیار تعجب کردم و عرض کردم: آقا شما کیستید؟! در جواب گفت: حقیر: محقّق صاحب شرایع!

من یکّه خوردم و با خود گفتم: اینها چه علمائى هستند که محقّق خادم ایشان است!

عرض کردم: مرحوم شیخ انصارى کجاست؟ در جواب گفت: هنوز أمیرالمؤمنین علیه‏السّلام به حساب ایشان رسیدگى نکرده و اینجا نیامده‏اند!» انتهى.

و مقصود از بیان این خواب آن بود که کسى که مى‏خواهد در علم و عمل خود را به مولاى متّقیان نزدیک کند باید صبر زیاد داشته باشد، کما آنکه صبر أمیرالمؤمنین به اندازه‏اى زیاد است که پس از سى سال از فوت مرحوم شیخ هنوز حساب او را نرسیده است.

 

منبع: کتاب مطلع انوار، ج۱، ص: ۱۲۰

 

pormatlab.com

 

 

برچسب ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن