کتاب نوروز در جاهلیت و اسلام: خاتمه، تاریخ نوروز و نگرش اسلام به آن
بسم الله الرّحمن الرّحیم
تا اینجا سخن در مسألۀ نوروز به انتها رسید و روشن گشت که این عید نه تنها در اسلام مورد نهی و طرد و مذمّت قرار گرفته است بلکه از اصل، هویّت خاصّی نداشته و دائماً در حال تغییر و تحوّل بوده است؛ و اکنون به جهت خِتام تألیف، به دو نکته به صورت فهرستوار اشاره میشود:
نکتۀ اوّل: دربارۀ تاریخ این روز و کیفیّت پدید آمدن و استمرار آن در ادوار مختلف و سالیان متمادی در زمان پیش از اسلام و ادامۀ آن تا زمان حاضر، و نکتۀ دوّم: کیفیّت نگرش اسلام به این روز و آرای علمای اسلامی دربارۀ آن.
کتاب نوروز ص ۲۷۷ | بازگشت به فهرست
نکتۀ اوّل: تاریخچۀ نوروز و کیفیّت پدید آمدن آن
و امّا نکتۀ اوّل:
نوروز از دیرباز در میان ایرانیان به عنوان شروع سال جدید مطرح بوده است؛ چنانچه فردوسی با ذکر و یاد جمشید، شاهنشاه ایرانی از این روز یاد میکند:
چنین روز فرّخ از آن روزگار | بمانده از آن خسروان یادگار[۱] |
کلام ابوریحان در کیفیّت پدیدآمدن نوروز
و بر این اساس، ابوریحان بیرونی در کتاب خود، قانون مسعودی گوید:
نوروز، طولانیترین روز سال میباشد که از زمان جمشید به یادگار مانده است؛ و این به دو جهت است:
جهت اوّل اینکه: تشخیص آن آسان است و از سایۀ شاخص در ظهر، مشخّص میشود که این روز از روزهای طولانی سال میباشد.
و جهت دوّم اینکه: گویند در این روز، جمشید به جنگی رهسپار شد و روز پنجم با فتح و ظفر بازگشت، بنابراین چنین روزی را نوروز بزرگ نامیدند و آب پاشیدن را سنّت قرار دادند.[۲]
و این سخن با قولی که روز بیست و هفتم خرداد را روز اوّل سال و شروع سال جدید میداند، منطبق است.
کتاب نوروز ص ۲۷۸ | بازگشت به فهرست
کلام آقا رضی قزوینی در کیفیّت پیدایش نوروز
و آقا رضی قزوینی در کیفیّت پیدایش آن گوید:
اهل فرس به اتّفاق علمای هیئت و حساب تا ظهور سلطان جلالالدّین ملکشاه سلجوقی، در سال شمسی دو اصطلاح داشتهاند. اوّل، اصطلاح قدیم که مبدأ آن از زمان جمشید بوده است و بنای حساب آن بر رصدی، موافق رصد ابرخس است که مدّت یک دورۀ شمس را به حرکت خاصّۀ ۳۶۵ روز و رُبعی یافتند، و طریق آن بوده که هر سال از ۱۱۹ سال را ۳۶۵ روز گیرند و در سال ۱۲۰ به جهت کبیسه و اصلاح ربع، یک ماه افزایند که آن سال ۳۹۵ روز شود. و نقل کردهاند که جلوس هر پادشاهی در هر وقت که اتّفاق افتادی، مبدأ ساختندی و به تتمّۀ سابق نپرداختندی. و ضبط سال به این اصطلاح در زمان ما بلکه از زمان یزدجرد، متروک است.
دیگر اصطلاح جدید که الیوم به تاریخ قدیم مشهور است، و در تقاویم ضبط میکنند. و مبدأ آن از جلوس یزدجرد شهریار است که در ربیع الأوّل إحدی عشر من الهجره بوده است، و هر سال ایشان ۳۶۵ روز است بیزیاده و نقصان و دست از اصطلاح کسر بالکلیّه برداشتند، و لهذا اوّل سال ایشان در جمیع فصول اتّفاق میافتاد. و در عهد سلطان ملکشاه سلجوقی بنای حساب سال را بر رصد بطلمیوس که سال شمسی را ۳۶۵ روز و پنج ساعت و نیم و کسری یافتهاند، نهادند. و روز جمعه دهم رمضان سنۀ ۴۷۱ که شمس قبل از وصول به نصف النّهار از حوت نقل به حَمَل کرده بود، اوّل فروردینماه و روز نوروز نامیدند.
تا میرسد به اینجا که میگوید:
پس تعیین نوروز فرس با یکی از ایّام مشهور سال رومی که مخالف جمیع اصطلاحات فرس است، خطا میباشد.
تا اینکه میگوید:
و از این حساب معلوم توان نمود که نوروز فرس مطابق نوروز جلالی که در میان ما معروف است، نیست … . و از این بیان روشن میشود که نوروز فرس مذکور مطابق نوروز یزدجردی نیز نیست، چه حدوث آن ـ چنانکه مذکور شد ـ قریب به سه ماه بعد از غدیر حجّه الوداع است (روز بیست و هفتم خردادماه).
اما نوروز جمشیدی ـ چنانکه مذکور شد ـ در زمان ما بلکه از زمان یزدجرد مضبوط نیست و ماههای کبیسۀ آن، مجهول است.[۳]
کتاب نوروز ص ۲۷۹ | بازگشت به فهرست
اختلاف در ابتدای سال در زمانهای گذشته
از آنچه مذکور گردید معلوم گشت که بعضی، ابتدای سال را از آخر آبانماه میدانستهاند، و بعضی روز دوازدهم اردیبهشت را مبدأ سال قرار میدادند. و قول معروف آن است که همان بیست و هفتم خرداد ماه که از زمان جمشید به رسم یادگار مانده بود، روز اوّل سال و روز نوروز بوده است، و این مسأله ادامه یافت. یا زمان یزدجرد سوّم که در سال ۶۳۲ میلادی به تخت نشست، روز اوّل سال یعنی اوّل فروردین را که در آن تاریخ مطابق بود با شانزدهم حزیران (ژوئن) مطابق با ۲۷ خرداد، نوروز مقرّر کرد ولی به واسطۀ عدم احتساب چند ساعت، این روز مرتّب تغییر میکرد. و این مسأله ادامه یافت تا زمان سلطان ملکشاه سلجوقی که ایشان چند نفر از ریاضیدانان و منجّمان را به سرپرستی حکیم عمر خیّام نیشابوری، به کار تنظیم تقویم گماشت و در حالیکه نوروز در آن سال روز دوازدهم اسفندماه بود، دستور داد که هجده روز آخر را به حساب نیاورند و اوّل سال را هنگام تحویل شمس به برج حَمَل یعنی اوّل فروردین، معیّن نمود و آن چند ساعت و نیم را در هر چهار سال، یک روز به عنوان کبیسه به سال پنجم اضافه نمودند، و در نتیجه تاریخ شمسی به همین کیفیّتی درآمد که اکنون در بین برخی از جوامع از جمله ایران، رایج و دارج است.
بنابراین نوروز در سنوات پیش از ۴۶۷ یا ۴۷۱ هجری قمری، دائماً در حال تغییر و گردش بوده است و یک روز ثابتی نبوده است، و روز اوّل فروردینماه از زمان سلطان سلجوقی پدید آمده است و پیش از آن خبری از آن نبوده است.
کتاب نوروز ص ۲۸۰ | بازگشت به فهرست
نکتۀ دوم: کیفیّت نگرش اسلام به روز نوروز
و امّا نکتۀ دوّم، که کیفیّت نگرش دین اسلام نسبت به این روز در زمان رسول خدا و نیز در زمان ائمّۀ معصومین علیهم السّلام است.
طبق آنچه تا کنون گذشت، مسألۀ نوروز در زمان رسول خدا پس از ورود به مدینه مطرح شد و دیدیم که رسول خدا آن را به کناری نهاد و بهجای آن، دو عید قربان و فطر را جایگزین نمود، و این قضیّه به طرق متعدّدی در کتب اهل سنّت موجود است.[۴] و سپس در زمان امیر مؤمنان فالودهای در نوروز هدیه آوردند و حضرت بدون اینکه از این روز به عظمت و تجلیل یاد کنند، فرمودند: «نوروز ما هر روز است» یعنی ما نوروز خاصّی نداریم،[۵] و حتّی در بعضی از منابع از هدیه گرفتن در نوروز استنکاف و خودداری میورزیدند؛[۶] ولی سنّت معاویه و خلفای بنیمروان بر قبول هدیۀ دو نوروز بوده است.[۷]
سپس این مسأله همچنان ادامه پیدا کرده تا زمان موسی بن جعفر علیهما السّلام که حضرت صریحاً عید نوروز را سنّت جاهلیّت شمردند و فرمودند: «اسلام آن را محو و نابود ساخته است و ما چیزی را که اسلام نابود کرده است زنده و احیاء نمیگردانیم.»[۸]
پس از جریان موسی بن جعفر علیهما السّلام با منصور دوانیقی، دیگر تا زمان غیبت کبریٰ هیچ اثری از ائمّه علیهم السّلام دربارۀ مسألۀ نوروز در دست نیست، و حتّی در بین فقهای شیعه تا زمان شهید، نسبت به قضیّۀ نوروز در کتب فقهی آنها مطلبی مشاهده نشده است.
کتاب نوروز ص ۲۸۱ | بازگشت به فهرست
اسم نبردن شیخ مفید در مقنعه و شیخ طوسی در تهذیب از نوروز و مستحبّات آن
شاهد بر این مطلب آنکه: در مقنعه مرحوم شیخ مفید و نیز در شرح شیخ طوسی بر آن که به کتاب تهذیب معروف است، اسمی از نوروز و اعمال مستحبهای که برخی در کتب خود برای این روز ذکر کردهاند، به چشم نمیخورد. و نیز درکتابهای فقهی شیخ صدوق، اثری از اعمال این روز موجود نمیباشد. و امّا علّت اینکه در زمان شهید و علاّمه و پس از آنها قضیّۀ نوروز و اعمال مستحبۀ منسوب به آن ـ چون غسل و روزه و امثال آن ـ پیدا شده است فقط و فقط، روایت مجعول و دروغ معلّی بن خنیس است که توسّط بعضی از ناسخین و نویسندگان نااهل و چه بسا مغرض، در حاشیۀ کتاب مصباح المتهجّد و نیز کتاب مختصر مصباح اضافه شده است. و همانطور که پیش از این مذکور گشت، این حقیر در مراجعه به کتابخانههای معروف ایران و خارج از ایران و مشاهدۀ بیش از بیست نسخۀ خطّی، متوجّه شدم که این روایت در نسخۀ اصلی به هیچوجه من الوجوه وجود ندارد و انتساب آن به مصباح شیخ طوسی کذب محض میباشد، و همانطور که ذکر شد اگر خود شیخ این روایت را در مصباح و یا مختصر آن آورده است پس چرا در تهذیب، غسل روز نوروز را در عداد اغسال مستحبّه نیاورده است؟!
آخر چگونه میتوان تصوّر کرد روایتی با آن مضامین و مطالب حیرتانگیز، در کتاب فقیهی چون شیخ طوسی بیاید ولی از اعمال مستحبّه و سنن وارده در آن ابداً و ابداً در هیچ کتاب فقهی او و سایرین پیش از او و حتّی پس از او خبری نباشد؟ این مطلب تقریباً از محالات شمرده میشود.
کتاب نوروز ص ۲۸۲ | بازگشت به فهرست
عدم التفات متأخّرین بر جعل و دَسّ و خیانت جاعل در مصباح شیخ
و عجیب اینکه فقها و بزرگانی که پس از دهها سال از حیات او بر اساس روایت معلّیٰ در مصباح شیخ فتوا به استحباب غسل روز نوروز دادهاند، ابداً به این نکات توجّه ننمودهاند. و از اینجا بهدست میآید که شخصی که این روایت را وارد در کتاب شیخ نموده است، در فاصلۀ بین حیات او و زمان سایرین بوده است، و اگر فقها و اعاظم که به بعضی از نسخ خطّی نظر انداختهاند، به سایر نسخهها توجّه میکردند متوجّه این خیانت و دسّ و جعل میگردیدند.
آخر چگونه ممکن است روایتی با این مضامین اکیده از امام صادق علیه السّلام صادر شود ولی هیچکدام از ائمّۀ ما علیهم السّلام تا زمان غیبت کبریٰ، آن را پیگیری نکرده باشند و همینطور مسکوت و مغفول مانده باشد؟!
کتاب نوروز ص ۲۸۲ | بازگشت به فهرست
مخدوش بودن سند و دلالت روایت معلّی بن خنیس
و چگونه ممکن است معلّی بن خنیس، این روایت را از امام علیه السّلام شنیده باشد و آن را برای سایر اصحاب و فقهای زمان خود نقل نکرده باشد؟! با توجّه به اینکه سند این روایت اصلاً قابل اعتماد نبوده و روایت جزو احادیث ضعیف و غیر معتمد محسوب شده است.
از همۀ اینها گذشته، در این روایت مطالبی است که امکان ندارد وقوع خارجی داشته باشد، و اکثر مواردی که به عنوان یک واقعۀ مهمّ و استثنایی در آن آمده است، از جهت ریاضی با تاریخ مذکور سازگاری ندارند، و این خود دلیل بر کذب این روایت و انتساب آن به امام معصوم علیه السّلام میباشد. بنابراین کسانی که میگویند: مضامین آن، مخالف با واقع ولی اصل آن منسوب به امام علیه السّلام است، سخت در اشتباه و خطا میباشند.
روی این حساب، تمسّک به این روایت مجعول و ضعیف و به دور از موازین و مبانی وثاقت و اعتبار، و اعلان آن به مردم ـ مانند درج آن در کتب ادعیه، چون مجلسی و آقا شیخ عبّاس قمی ـ خالی از اشکال و محذوریّت شرعی نخواهد بود.
کتاب نوروز ص ۲۸۳ | بازگشت به فهرست
اشکالات وارد بر مقالههای مثبت و نافی نوروز
و مطلب آخر اینکه: اخیراً مشاهده میشود دربارۀ نوروز مقالههای عدیدهای به رشتۀ تحریر درآورده شده است، چه دربارۀ اثبات و شرعیّت بخشیدن به آن و چه در مورد نفی صلاحیّت و عدم اثبات، ولی مقالههای نفیکننده در مقابل نوشتجات اثبات کننده، بسیار اندک و موجز میباشند و چه بسا برخی از ادلّه و مطالب موجود در آن، یارای سندیّت و واجدیّت اتقان را ندارند و بدین لحاظ، دستاویزی برای اثباتکنندگان این سنّت خرافی در مقام بیان شدهاند؛ ولی با آنچه که در این نوشتار آمده است دیگر مجالی برای پرداختن و بیان تمامی مطالب مثبتین نمیباشد و ذوق سلیم و نفس خالی از خلل، بیتردید اذعان به صحّت و اتقان مطالب مذکوره مینماید؛ مگر اینکه نعوذ بالله در مقام مکابره و انکار برآید که ما را با ایشان بحثی نخواهد بود.
و در اینجا مناسب است متذکّر گردیم که در بعضی از نوشتجات دربارۀ شب یلدا که طولانیترین شب سال میباشد، مطالب متفرّقهای نقل شده است که بدانها نمیتوان اعتماد نمود. و امّا از ناحیۀ شرع، چنانچه امروزه شبنشینی و برگزاری محافل در این شب نه بر اساس استمرار سنّت دیرپای گذشتگان، که صرفاً به جهت شأنیّت خود شب به عنوان طولانیترین شب سال باشد، اشکالی متوجّه این سنّت نخواهد بود؛ و این به خلاف شب چهارشنبهسوری و افروختن آتش و انجام مراسم خاص است.
خلاصۀ کلام اینکه: هر سنّتی که چه خود بر اساس استمرار سنن جاهلی تحقّق پیدا کند و چه یادآور آن حال و هوا و فضای زمان جاهلیّت باشد، از دیدگاه شرع مردود و مطرود است.
در اینجا سخن را به پایان میبریم و بر روح پرفتوح و نفس خبیر و بصیر و آگاه علاّمۀ والد، عارف واصل ـ رضوان الله علیه ـ درود میفرستیم، که خود شاهد بودم چقدر در زمان حیات خویش دغدغۀ تألیف کتابی در ردّ و طرد و محو این سنّت جاهلی و مخالف با موازین و ارزشهای اصیل اسلام داشت، ولی مشیّت و تقدیر الهی نعمت حیات و استفاضه از آن وجود عدیم النظیر را از همگان برگرفت و او را از این تألیف بازداشت. حال در فضای هجران و فرقت یار، این کمترین از باب اداءِ بخشی از حقوق اولیا و مربّیان نفوس، با بضاعت مزجاه خویش صفحاتی را مسوَدّه نمودم که گفتهاند:
آب دریا را اگر نتوان کشید | هم به قدر تشنگی باید چشید |
این نوشتار کجا و تألیف آن ولیّ خدا که مسائل و حوادث و قضایا را با مشاهدۀ قلب و بصیرت نفس، بالعیان حس و لمس و شهود میکند کجا؛ فجَزاهُ اللهُ عن الإسلام و حَفَظَته خیرَ جزاء العارفین و العاملین بمحمّدٍ و آله الطاهرین.
[padding right=”10%” left=”10%”][/padding]
شب جمعه، دهم ماه مبارک رمضان سنۀ ۱۴۳۴ قمری،
بلدۀ طیّبۀ قم و عشّ آل محمّد، حضرت فاطمۀ معصومه سلام الله علیها
و أنا الحقیر الفانی المُعترِف بالإثم
السیّد محمّد محسن الحسینیّ الطهرانیّ
[divider style=”dashed” top=”20″ bottom=”20″]
پاورقی:
[۱]. شاهنامۀ فردوسی، جمشید.
[۲]. القانون المسعودی، ج ۱، باب ۱۱، ص ۲۶۷. طبع الأولی، دارالکتب العلمیّه، سنه ۱۴۲۲ ه .
[۳]. نوروزیّه (مخطوط)، آقا رضی قزوینی، ص ۴۸ ـ ۵۱. نسخۀ خطی شماره ۸۷۵۵ کتابخانۀ آیه الله مرعشی نجفی
[۴]. رجوع شود به ص ۲۸۰.
[۵]. رجوع شود به ص ۹۷ و ۹۹.
[۶]. رجوع شود به ص ۲۷۲.
[۷]. تاریخ تمدن اسلامی، جرجی زیدان، ج ۲، ص ۲۲.
[۸]. رجوع شود به ص ۱۲۹.