کتاب مهرتابناک ج۱: اشعار مرحوم قاضی رضوان الله علیه

بسم الله الرّحمن الرّحیم

کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۳۱۷ | بازگشت به فهرست

ابیاتی از قصیدۀ غدیریه مرحوم قاضی

سیّد الفقهاء و المجتهدین،‌ رکن‌ العرفاء و الموحّدین،‌ آیه ‌الله‌ المعظَّم‌ حاج‌ میرزا سیّد علی‌ قاضی‌ ـ أعلی‌ الله‌ درجته‌ السّامیه‌ ـ قصیدۀ غدیریّه‌ای‌ دارند بسیار شیوا که‌ آن‌ را در سنۀ ۱۳۵۶ هجریّۀ قمریّه‌ به‌ نظم‌ آورده‌ و مطلعش‌ این‌ است‌:

خُذْ یا وَلِیُّ غَداهَ العیدِ و الطَّرَبِ قَصیدَهً هِیَ لِلأعداء کَالشُّهُبِ

این‌ قصیده‌ را آقازادۀ ارشد و ارجمندشان‌ سیّد الفضلاء العظام،‌ فخر السّادات‌ و العرفاء العظام، ‌حاج‌ سیّد محمّد حسن‌ قاضی‌ طباطبایی‌ شرح‌ نموده‌اند و در دو مجلّد، یکی‌ در احوالات‌ شخص‌ آن‌ فقید، و دیگری‌ در احوالات‌ شاگردان‌ و معاصرین‌ و وابستگان‌ به‌ ایشان،‌ تحریر نموده‌ و اینک‌ در تحت‌ طبع‌ می‌باشد. این‌ قصیده‌ را در مجلّدی‌ که‌ راجع‌ به‌ خود ایشان‌ است‌ آورده‌اند.

چون مرحوم منشئ: آیه الحق قاضی می‌رسند به‌ این‌ ابیات‌ که‌ در آن‌ لفظ‌ امام‌ استعمال‌ شده‌ است‌:

ألا إنَّ مَن‌ یومَ‌ السَّقیفه‌ عَمَّموا إمام‌ُ الهُدی‌ سَیفًا مُقیمَ الرَّواتب‌
ألا إنّ مَن‌ یوم‌َ السَّقیفه‌ ثُمّ بالـ نَّقیع‌ الإمامُ‌ المجتبی‌ فی‌ المَشارب‌

آقازادۀ گرامى، شارح قصیده، در شرح لفظ امام مطلبى دارند.[۱]

کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۳۱۸ | بازگشت به فهرست

در عین غرق بودن در معارف الهی، گاهی اشعار پر محتوایی نیز می‌خواندند

[مرحوم حدّاد]:

«مرحوم‌ قاضی هر وقت‌ به‌ کربلا مشرّف‌ می‌شد و در کلبۀ حقیر نزول‌ اجلال‌ می‌فرمود، علاوه‌ بر آنکه‌ چنان‌ غرق‌ دریای‌ خروشان‌ معارف‌ بود، مع‌ذلک‌ گه‌گاهی‌ از اشعار آبدار برای‌ من‌ می‌خواند. از جمله‌ این‌ اشعار را خواند که‌ در استعمال‌ الفاظ‌ مشترکه‌ وارد است‌:

یا خَلیَّ البالِ قَد بَلبَلتَ بِالبِلبالِ بالْ بِالنَّوَی‌ زَلزَلتَنی‌ و العَقلُ فی‌ الزِّلزالِ زالْ
یا رَشیقَ القَدِّ قَد قَوَّستَ قَدّی‌ فاستَقِمْ فی‌ الهَوَی‌ فافرُغْ فَقَلبی‌ شاغِلُ الأشغالِ غالْ
یا أسیلَ الخَدِّ خَدَّ الدَّمعُ خَدّی‌ فی‌ النَّوَی عَبرَتی‌ وَدقٌ و عَینی‌ مِنکَ یا ذا الخالِ خالْ
کَم تُسَقّی‌ زُمرَهَ العُشّاقِ غَسّاقَ الجَوَی کَم تَسوقُ الحَتفَ مِن ساقٍ عَنِ الخَلخالِ خالْ

تا آخر ابیات؛‌[۲] و از اینجا معلوم‌ می‌شود که‌ مرحوم‌ قاضی تمام‌ این‌ قصیدۀ شیوا را از حفظ‌ داشته‌ است‌.

و از جمله‌ این‌ اشعار را:

یا مَن بِمُحَیّاهُ جَلَی‌ الکَونَ وَ زانَهْ العالَمُ فی‌ الحَیرَهِ لا یُدرِکُ شانَهُ
أخفاکَ ظُهورٌ لَکَ عَنهُم و أبانَهْ ای‌ تیر غمت‌ را دل‌ عشّاق‌ نشانه‌
عالم‌ به‌ تو مشغول‌ و تو غائب‌ ز میانه‌
إیّاکَ تَطَلَّبتُ و ذِکراکَ هَوَیتُ مِن‌ کُلِّ حَدیثٍ بِأسانیدَ رَوَیتُ
إنْ کانَ إلَی‌ الکَعبَهِ و البَیتِ أتَیتُ مقصود من‌ از کعبه‌ و بتخانه‌ تویی‌ تو
مقصود تویی‌ کعبه‌ و بتخانه‌ بهانه‌
إنْ فی‌ عَرَفاتٍ و مِناها جَسَدی‌ دارْ أو مَشعَرِها ما لِسِواکَ خَلَدی‌ دارْ
مَن مِثلِیَ مَن حَجَّ إلَی‌ الکَعبَهِ و الدّارْ حاجی‌ به‌ ره‌ کعبه‌ و من‌ طالب‌ دیدار
او خانه‌ همی‌ جوید و من‌ صاحب‌ خانه‌
قَد کَلَّ لِسانی‌ صِفَهُ الدّارِ بِتَجریدْ فی‌ فَضلِ صِفاتٍ و لَقَد طالَ بِتَحمیدْ
مِن‌ مُقلَهِ قَلبی‌ فَأرَی‌ نورَکَ تَوحیدْ چون‌ در همه‌جا عکس‌ رخ‌ یار توان‌ دید
دیوانه‌ منم‌ من‌ که‌ روم‌ خانه‌ به‌ خانه‌
لا مَطلَبَ إلّا و بِأیدیکَ مُشَیَّدْ لا مُفضِلَ إلّا و بِنُعماکَ مُقَیَّدْ
لا مُفضِلَ إیّاکَ و لا غَیرَکَ ذو الیَدْ هر کس‌ به‌ زبانی‌ صفت‌ حمد تو گوید
بلبل‌ به‌ نوا خوانی‌ و قُمری‌ به‌ ترانه‌
لا مَطلَبَ لی‌ غَیرُکَ لا و الَّذی‌ یوجِدْ إنْ أُتهِمُ أو أُشئِـمُ أو أُعرِقُ أُنجِدْ
لِلفَوزِ إلَی‌ وَصلِکَ یا مَن هُوَ مُنجِدْ گه‌ معتکف‌ دیرم‌ و گه‌ ساکن‌ مسجد
یعنی‌ که‌ تو را می‌طلبم‌ خانه‌ به‌ خانه[۳]

و از جمله‌ این‌ رباعی‌ را می‌خواندند:

أقول‌ زَیدٌ و زَیدٌ لَستُ أعرِفُهُ و إنَّما هُوَ قَولٌ أنتَ مَعناهُ
و کَم ذَکَرتُ حَدیثًا لا اکتِراثَ بِهِ حَتَّی‌ یَجُرُّ إلَی‌ ذِکراکَ ذِکراهُ[۴]

و از جمله‌ این‌ بیت‌ را:

کَبُرَتْ هِمَّهُ عَبدٍ طَمَعَتْ فی‌ أن یَراکا أوَ ما حَسبُ لِعَینٍ أن تَرَی‌ مَن قَد رَآکا[۵]

و می‌فرمودند: این‌ بیت‌ در معنا‌ و مفاد، نظیر بیت‌ ابن‌فارض است‌ که‌ می‌گوید:

أبْقِ لی‌ مُقلَهً لَعَلِّیَ یَومًا قَبلَ مَوتی‌ أرَی‌ بِها مَن رَآکا[۶]

و از جمله‌ این‌ ابیات‌ را:

و ما فی‌ الخَلقِ أشقَی‌ مِن‌ مُحِبٍّ و إنْ وَجَدَ الهَوَی‌ حُلوَ المَذاقِ
تَراهُ باکیًا فی‌ کُلِّ حینٍ مَخافَهَ فُرقَهٍ أو لاِشتیاقِ
و یَبکی‌ إنْ نَأوْا شَوقًا إلَیهِ و یَبکی‌ إن دَنَوْا خَوفَ الفِراقِ»[۷]

کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۳۲۰ | بازگشت به فهرست

دو بیت شعر از طرف مرحوم قاضی به مرحوم شیخ محمّد تقی لاری

مرحوم آقای حاج میرزا علی قاضی ـ رضوان الله علیه ـ به آقای آقا شیخ محمّد تقی لاری فرموده‌اند:

سررشتۀ دولت ای برادر به کف آر وین عمر گرامی به خسارت مسپار
یعنی همه‌جا با همـه کس در همه کار پیدا و نهفته چشم دل جانب یار [۸]

کتاب مهرتابناک، ج۱، ص ۳۲۱ | بازگشت به فهرست

فروماندن شیخ کاظم اُزری از انشاد شعر در صحن موسی بن جعفر علیهما السّلام

مرحوم آقای حاج میرزا علی آقای قاضی فرمودند که:

«شیخ کاظم اُزری در صحن موسی بن جعفر علیه السّلام بامدادان می‌خواست شعری بگوید؛ از گفتن فروماند، هرچه کرد نتوانست. حَیارَی در صحن مطهّر گردش می‌کرد که ناگاه شمس طلوع کرد؛ در اینجا غریزۀ او باز شد و گفت:

لَمِن الشَّمسُ فی قِبابٍ قَباها شَـفَّ جسمُ الدُّجی بِنور[۹] ضِیاها
و لَمِن هذه المَطِیّه[۱۰] تَهدی حیٌّ أحــیاءها و حـیٌّ ســراها[۱۱]»

أقول: در معنای این دو بیت اُزری، لغات مراجعه شده ذکر می‌شود:

قُبَّه: بناءٌ سقفُه مستدیرٌ مُقَعَّر، ج قِباب و قُبَب؛ قَبا یَقبو قَبًا، الشَّیءَ: قَوَّسَه.

شَفَّ ـِ شُفوفًا و شَفیفًا و شَفَفًا الشَّیءُ: رَقَّ فظهر ما وراءَه، فهو شفیف و شَفّاف.[۱۲]

[divider style=”dashed” top=”20″ bottom=”20″]

پاورقی:

[۱]ـ امام شناسی، ج ۱۸، ص ۲۱۶، تعلیقه. جهت اطّلاع بیشتر به همین مصدر مراجعه شود.

[۲]ـ از قصیدۀ معروفه‌ به‌ «طَنطَرانیّه‌» است‌ که‌ با معلّقات‌ سبع‌ و اشعار دیگری‌ در یک‌ مجموعه‌، طبع‌ سنگی‌ و تجلید شده‌ است‌، و این‌ قصیده‌ در بالای‌ صفحات‌ آن‌ مجموعه‌ موجود می‌باشد، و سرایندۀ آن را رشید وطواط‌ نام‌ برده‌ که‌ با آن‌ صدر را مدح‌ می‌کند. امّا در چندین‌ کتاب‌ دیگر من‌ جمله‌: الکنی‌ و الالقاب‌ و کشف‌ الظّنون‌، سرایندۀ آن را أبونصر معین‌الدّین‌ احمد بن‌ عبدالرّزّاق‌ طنطرانی‌ دانسته‌اند که‌ در آن‌ خواجه‌ نظام‌ الملک‌ را مدح‌ می‌نماید. (محقّق)

[۳]ـ از جمله‌ ابیات‌ مخمّسی‌ است‌ در استقبال‌ غزل‌ منسوب‌ به‌ هلالی‌ یا خیالی‌ که‌ شیخ‌ بهاء الدّین‌ عاملی‌ نیز در اشعار مشهورۀ خود به‌ استقبال‌ آن‌ رفته‌ است‌. (محقّق)

[۴]ـ «من‌ کلمۀ زَید را بر زبان‌ می‌آورم‌، در حالی‌که‌ من‌ هیچ‌گاه‌ زید را نشناخته‌ام‌؛ و این‌ کلمه‌ گفتاری‌ است‌ که‌ تو معنا‌ و مفهوم‌ و مراد از آن‌ هستی‌!                                                                         ^ ^ و چه‌ بسیار مطالب‌ و حکایاتی‌ را ذکر کرده‌ام‌ که‌ ابداً بدان‌ها اعتنا نداشته‌ام‌؛ و منظور و مقصودم‌ از ذکر آنها این‌ بوده‌ است‌ که‌ ذکر آنها مرا به‌ ذکر تو بکشاند و منجرّ به‌ گفتگو و سخن‌ از تو گردد.»

[۵]ـ «بزرگ‌ است‌ همّت‌ و توانایی‌ بنده‌ای‌ که‌ طمع‌ در آن‌ بندد که‌ تو را ببیند! آیا این‌ مقدار برای‌ دیدگان‌ بنده‌ کفایت‌ نمی‌کند که‌ ببیند کسی‌ را که‌ وی‌ تو را دیده‌ است‌؟!»

[۶]ـ «باقی‌ بگذار برای‌ من‌ تخم‌ چشمم‌ را، به‌ امید آنکه‌ روزی‌ پیش‌ از مردنم‌ ببینم‌ با آن‌، آن‌ کس‌ را که‌ تو را دیده‌ است‌.» این‌ بیت‌ از جملۀ غزلی‌ است‌ از ابن‌فارض‌ که‌ اوّلش‌ این‌ است‌:

تِه‌ دَلالًا فأنتَ أهلٌ لِذاکا و تَحَکَّم فَالحُسنُ قَد أعطاکا

[۷]ـ روح مجرّد، ص ۵۰۱.

[۸]ـ جنگ ۳، ص ۱۰۶.

[۹]ـ خ ل: بروح

[۱۰]ـ خ ل: المطایا.

[۱۱]ـ دیوان شعر الأزریّه، ص ۱۱۵.

[۱۲]ـ مطلع انوار، ج ۲، ص ۱۳۴.

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن