جلسه ۳۲ درس خارج فقه، مبحث حج

موضوع: استطاعت

سخنران حضرت آیت اللـه حاج سیّد محمّد محسن حسینی طهرانی – تاریخ: ۳ ذی القعده الحرام ۱۴۲۹ ه.ق

[button color=”orange” size=”small” link=”http://file.pormatlab.com/kimiyasaadat/haj032.mp3″ icon=”” target=”false”]دریافت صوت[/button]

[button color=”red” size=”small” link=”http://file.pormatlab.com/kimiyasaadat/haj032.pdf” icon=”” target=”false”]دریافت متن[/button]

 

چکیده:

۱- تفاسیری از واجب مطلق و واجب مشروط بنا بر أنظار و آراء قوم بیان: تفسیر اوّل: هر واجبی که وجود و تحقّقش، منوط به وجود شرط است بالنسبه به آن می‌شود واجب مشروط و بالنسبه به غیر آن (مثل قدرت) می‌شود واجب مطلق. خدشه به تفسیر اوّل به مانند مسألۀ صلاه که در این صورت صلاه، واجب مشروط می‌شود درحالیکه همۀ فقهاء، صلاه را به عنوان واجب مطلق می‌دانند و فقط نسبت به وقت، واجب مشروط است. تفسیر دوّم: إناطۀ واجب مشروط به شرائط اربعۀ تکلیف: بلوغ، عقل، قدرت و صحّت. که به غیر این موارد چهارگانه واجب مطلق گفته می‌شود. باز خدشه و نقض به صلاه شده است که در صلاه مسألۀ بلوغ و عقل و صحّت و قدرت لحاظ نشده است، درحالیکه معنون به واجب مطلق است. تفسیر سوّم: (مرحوم صاحب فصول و مرحوم آخوند) تعنون به واجب مطلق و شروط «نسبیّ» است. یک واجبی نسبت به بعضی از شروط و قیود مطلق است و بالنسبه به بعضی از قیود و شروط دیگر مشروط است. مثال: صلاه نسبت به طهاره و تحصیل دعاء و ازاله‌الخبث و امثال ذلک واجب مطلق است، امّا نسبت به خود وقت، واجب مشروط است. لذا استطاعت را هم جزء شروط و قیود واجب مشروط برمی‌شمرند یعنی می‌گویند: برای تحصیل استطاعت شارع، وجوب حج را منوط به حصول استطاعت کرده است، لذا حج نسبت به استطاعت می‌شود واجب مشروط.

۲- بحث پیرامون اصل مسألۀ قدرت: گاهی بحث قدرت، به عنوان تقابل ضدّین یا بهتر بگوئیم تقابل سلب و ایجاب است گاهی هم، به عنوان تقابل عدم و ملکه است. و این مسأله‌ای است که تا بحال از آن غفلت شده است لذا این اختلافات و مسائل پیش آمده است. قدرت بر فعل به معنای عدم عجز از آن فعل است یعنی در مقابل عجز که عجز عبارت است از “عدم الإقتدار علی الفعل و علی الإیتان علی الفعل”. لذا قدرت همان اقتدار بر فعل است و عدم عجز از فعل. (ملکه و عدم ملکه) و اقتدار بر فعل (قدرت) معلول علل و اسباب و عواملی است که به عنوان علّت تامّه تحقّق آن فعل خواهد بود.

۳- عوامل و اسباب: الف- تصوّر اهداف و غایات و موضوع ب- شوق و رغبت بسوی انجام فعل ج- عزم و جزم بر انجام فعل د- اراده بر تحقّق و وقوع فعل. حال این عوامل تازه باید در کنار هم قرار بگیرد و سپس مانعی هم در میان نباشد تا آن فعل محقّق شود.

۴- اشکالی که هست آن است که اصولیّین آمدند و قدرت را جزو شرائط وجودی مأمورٌ به و مکلّف و تکلیف گرفتند که آن تقابل سلب و ایجاب است، نه تقابل ملکه و عدم آن. وقتی مولا هنوز به عبد حکم وجوب اکرام را نکرده، «أکرِم زیداً لیله الخمیس» در اینجا اصلاً بحث از اینکه این عبد قادر بر اکرام زید هست یا عاجز است بحث لغوی است. چون هنوز امری نیامده است از طرف مولا. دیگر بحث از قدرت چه معنا دارد؟! باید اکرامی باشد تا این قدرت بر اکرام و عدم آن صدق بکند.

۵- پس اوامر تکلیفیّه بالنسبه به آن شرایطی که وجودش در اختیار مکلّف نیست، می‌شود واجب مشروط و بالنسبه به اموری که در اختیار مکلّف است نیاز ندارد شارع آن امور را بیان کند به امر جدید.

۶- در مورد استطاعت. آیا استطاعت جزو شروطی است که تحصیلش بر عهدۀ شارع است و شارع باید آن را بیاورد و در اختیار مکلّف نیست، لذا واجب مشروط ‌گردد؟ یا آنکه دراختیار مکلّف است تاواجب مطلق محسوب گردد؟!

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن