دین و اندیشه

کلام مرحوم علامه طباطبایی در معنی تحیت و سلام

مرحوم علامه طهرانی ذیل آیه شریفه: و إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ حَسِیبا (آیه ۸۶ سوره نساء) در تفسیر المیزان جلد پنجم مطالب بسیار گرانقیمتی را فرموده اند که در این مطلب متن اصلی کتاب (عربی) به همره ترجمه آن را برای شما قرار داده‌ایم.

مرحوم علامه طباطبایی
مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه

متن المیزان ج ۵ ص ۳۱:

کلام فی معنى التحیه: الأمم و الأقوام على اختلافها فی الحضاره و التوحش و التقدم و التأخر لا تخلو فی مجتمعاتهم من تحیه یتعارفونها عند الملاقاه ملاقاه البعض البعض على أقسامها و أنواعها من الإشاره بالرأس و الید و رفع القلانس و غیر ذلک، و هی مختلفه باختلاف العوامل المختلفه العامله فی مجتمعاتهم.

و أنت إذا تأملت هذه التحیات الدائره بین الأمم على اختلافها و على اختلافهم وجدتها حاکیه مشیره إلى نوع من الخضوع و الهوان و التذلل یبدیه الدانی للعالی، و الوضیع للشریف، و المطیع لمطاعه، و العبد لمولاه، و بالجمله تکشف عن رسم الاستعباد الذی لم یزل رائجا بین الأمم فی أعصار الهمجیه فما دونها، و إن اختلفت ألوانه، و لذلک ما نرى أن هذه التحیه تبدأ من المطیع و تنتهی إلى المطاع، و تشرع من الدانی الوضیع و تختتم فی العالی الشریف، فهی من ثمرات الوثنیه التی ترتضع من ثدی الاستعباد.

ترجمه: امت‏ها و اقوام با همه اختلافى که از حیث تمدن و توحش تقدم و تاخر دارند در این جهت اختلافى ندارند که هر یک در مجتمع خود تحیتى دارند، که هنگام برخورد با یکدیگر آن درود و تحیت را در بین خود رد و بدل مى‏کنند، حال یا آن تحیت عبارت است از اشاره به سر و یا دست و یا برداشتن کلاه و یا چیز دیگر، که البته اختلاف عوامل در این اختلاف بى تاثیر نیست.

و اما اگر در این تحیت‏ها که در بین امت‏ها به اشکال مختلف دائر است دقت کنید، خواهید دید که همه آنها به نوعى خضوع و خوارى و تذلل اشاره دارد، تذللى که زیر دست در برابر ما فوق خود و مطیع در برابر مطاعش و برده در برابر مولایش، اظهار مى‏دارد.

و سخن کوتاه اینکه تحیت کاشف از یک رسم طاغوتى و استکبار است که همواره در بین امت‏ها در دوره‏هاى توحش و غیر آن رائج بوده، هر چند که در هر دوره و در هر نقطه و در هر امتى شکلى بخصوص داشته، و به همین جهت است که هر جا تحیتى مشاهده مى‏کنیم که تحیت از طرف مطیع و زیر دست و وضیع شروع و به مطاع و ما فوق و شریف ختم مى‏شود. پس پیدا است که این رسم از ثمرات بت‏پرستى است، که آن نیز از پستان استکبار و استعباد شیر مى‏نوشد.

بزرگترین دغدغه اسلام نابود ساختن بت پرستی و آثار آن است

و الإسلام ‏کما تعلم ‏أکبر همه إمحاء الوثنیه و کل رسم من الرسوم ینتهی إلیها، و یتولد، منها و لذلک أخذ لهذا الشأن طریقه سویه و سنه مقابله لسنه الوثنیه و رسم الاستعباد، و هو إلقاء السلام الذی هو بنحو أمن المسلم علیه من التعدی علیه، و دحض حریته الفطریه الإنسانیه الموهوبه له فإن أول ما یحتاج إلیه الاجتماع التعاونی بین الأفراد هو أن یأمن بعضهم بعضا فی نفسه و عرضه و ماله، و کل أمر یئول إلى أحد هذه الثلاثه.

ترجمه: و اما اسلام (همانطور که خواننده عزیز خودش آگاه است) بزرگترین همش محو آثار بت‏پرستى و وثنیت و غیر خداپرستى است و هر رسم و آدابى است که به غیر خداپرستى منتهى گشته و یا از آن متولد شود ما به همین جهت براى تحیت طریقه‏اى معتدل و سنتى در مقابل سنت وثنیت و استعباد تشریع کرد. و آن عبارت است از: سلام دادن که در حقیقت اعلام امنیت از تعدى و ظلم از ناحیه سلام دهنده به شخصى است که به وى سلام مى‏دهد، شخص سلام دهنده به سلام گیرنده اعلام مى‏کند تو از ناحیه من در امانى و هیچگونه ظلمى و تجاوزى از من نسبت به خودت نخواهى دید و آزادى فطرى را که خدا به تو مرحمت کرده از ناحیه من صدمه نخواهد دید.

و اینکه گفتیم سلام طریقه ‏اى است معتدل، علتش این است که اولین چیزى که یک اجتماع تعاونى نیازمند آن است که در بین افراد حاکم باشد، همانا امنیت داشتن افراد در عرض و مال و جانشان از دستبرد دیگران است، نه تنها جان و مال و عرض، بلکه لازم است هر چیزى که به یکى از این سه چیز برگشت کند امنیت داشته باشند.

و هذا هو السلام الذی سن الله تعالى إلقاؤه عند کل تلاق من متلاقیین قال تعالى: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً» (النور: ۶۱) و قال تعالى: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ»: (النور: ۲۷) و قد أدب الله رسوله صلی الله علیه و آله بالتسلیم للمؤمنین و هو سیدهم فقال: «وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ»: (الأنعام: ۵۴)/ ۴۸ و أمره بالتسلیم لغیرهم فی قوله: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ»: (الزخرف: ۸۹).

 ترجمه: و این همان سلامى است که خداى عز و جل آن را در بین مسلمانان سنت قرار داد تا هر فردى به دیگرى برخورد کند قبل از هر چیز سلام بدهد، یعنى طرف مقابل را از هر خطر و آزار و تجاوز خود امنیت دهد

و در کتاب مجیدش فرموده:

فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّهً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَهً طَیِّبَهً

[پس چون به خانه‏‌هایى در مى‏آئید به یکدیگر سلام کنید که تحیتى است مبارک و پاکیزه از ناحیه خداى تعالى. سوره نور، آیه ۶۱]

و نیز فرموده:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ

[اى کسانى که ایمان آوردید داخل خانه‏هایى که از خود شما نیست مشوید، مگر بعد از آنکه با اهل خانه انس برقرار سازید، و بر اهل خانه سلام بدهید که این براى شما بهتر است، امید است متذکر شوید. سوره نور، آیه ۲۷]

و خداى تعالى بعد از تشریع این سنت، مسلمانان را با رفتار پیامبرش یعنى سلام دادن آن جناب به مسلمانان با اینکه سید آنان و سرورشان بود، به این ادب مؤدب نمود و فرمود:

وَ إِذا جاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ، کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ

[وقتى افرادى که به آیات ما ایمان آورده‌‏اند نزد تو مى‏آیند بگو: سلام علیکم، پروردگار شما رحمت به شما را بر خود واجب کرده است. سوره انعام، آیه ۵۴]

علاوه بر این دستور داد به غیر مسلمانان نیز سلام بدهد و فرمود:

فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ

[از آنان درگذر و بگو سلام، که به زودى خواهند دانست.” سوره زخرف، آیه ۸۹]

در جاهلیت هم تحیت را با سلام پاسخ می‌دادند

و التحیه بإلقاء السلام کانت معمولا بها عند عرب الجاهلیه على ما یشهد به المأثور عنهم من شعر و نحوه، و فی لسان العرب: و کانت العرب فی الجاهلیه یحیون بأن یقول أحدهم لصاحبه: أنعم صباحا، و أبیت اللعن، و یقولون سلام علیکم فکأنه علامه المسالمه، و أنه لا حرب هنالک. ثم جاء الله بالإسلام فقصروا على السلام، و أمروا بإفشائه. (انتهى).

ترجمه: البته تحیت به کلمه” سلام” بطورى که از تاریخ و اشعار و سایر آثار جاهلیت بر مى‏آید، در بین عرب جاهلیت معمول بوده، در کتاب” لسان العرب” آمده: که عرب جاهلیت چند جور تحیت داشتند، گاهى در برخورد با یکدیگر مى‏گفتند:” انعم صباحا”، گاهى مى‏گفتند:

” ابیت اللعن” و یا مى‏‌گفتند:” سلام علیکم”، و کانه کلمه سوم علامت مسالمت است و در حقیقت به طرف مقابل مى‏گفتند: بین من و تو و یا شما جنگى نیست، (پس از آنکه اسلام آمد تحیت را منحصر در سلام کردند و از ناحیه اسلام مامور شدند سلام را افشاء کنند). [لسان العرب، ج ۱۲ ص ۲۸۹، ط بیروت]

إلا أن الله سبحانه یحکیه فی قصص إبراهیم عنه علیه السلام کثیرا: و لا یخلو ذلک من شهاده على أنه کان من بقایا دین إبراهیم الحنیف عند العرب کالحج و نحوه قال تعالى: حکایه عنه فیما یحاور أباه: «قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی»: (مریم: ۴۷) و قال تعالى «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ»: (هود: ۶۹) و القصه واقعه فی غیر مورد من القرآن الکریم.

ترجمه:چیزى که هست خداى سبحان در داستانهاى ابراهیم سلام را مکرر حکایت مى‏کند و این خالى از شهادت بر این معنا نیست که این کلمه که در بین عرب جاهلیت مستعمل بوده، از بقایاى دین حنیف ابراهیم بوده، نظیر حج و امثال آن که قبل از اسلام معمول آنان بوده، توجه بفرمائید:

قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی، در این جمله از ابراهیم علیه السلام حکایت کرده که در گفتگو با پدرش گفت: سلام علیک به زودى من از پروردگارم برایت طلب مغفرت مى‏کنم” [” سوره مریم، آیه ۴۷”]

و نیز فرموده:

وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ

[فرستادگان ما به منظور بشارت دادن به ابراهیم نزد وى آمدند و گفتند: سلام، ابراهیم نیز گفت سلام.” سوره هود، آیه ۶۹”.] و این قضیه در چند جاى قرآن کریم آمده

و لقد أخذه الله سبحانه تحیه لنفسه، و استعمله فی موارد من کلامه، قال تعالى: «سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ»: (الصافات: ۷۹) و قال: «سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِیمَ:» (الصافات: ۱۰۹) و قال: «سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ»: (الصافات: ۱۲۰) و قال «سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ»: (الصافات: ۱۳۰) و قال: «وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ»: (الصافات: ۱۸۱).

و بطورى که از آیات کریمه قرآن استفاده مى‏شود خداى تعالى کلمه سلام را تحیت خودش قرار داده است، به آیات زیر توجه فرمائید:

سَلامٌ عَلى‏ نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ [سوره صافات، آیه ۷۹]

سَلامٌ عَلى‏ إِبْراهِیمَ [سوره صافات، آیه ۱۰۹]

سَلامٌ عَلى‏ مُوسى‏ وَ هارُونَ [سوره صافات، آیه ۱۲۰]

سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسِینَ [سوره صافات، آیه ۱۳۰]

سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ [سوره صافات، آیه ۱۸۱]

 و ذکر تعالى أنه تحیه ملائکته المکرمین قال: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»: (النحل: ۳۲) و قال: «وَ الْمَلائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ»: (الرعد: ۲۴) و ذکر أیضا أنه تحیه أهل الجنه قال: «وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ»: (یونس: ۱۰)، و قال تعالى: لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»: (الواقعه: ۲۶).

و صریحا فرموده که سلام تحیت ملائکه است، توجه بفرمائید:

الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ

[فرشتگان به کسانى که در حال قبض روحشان پاک هستند مى‏گویند سلام علیکم.” سوره نحل، آیه ۳۲]

وَ الْمَلائِکَهُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَیْکُمْ

[ملائکه از هر درى بر آنان در مى‏آیند که سلام بر شما.” سوره رعد، آیه ۲۴].

و نیز فرموده:” تحیت اهل بهشت در بهشت سلام است:

وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ”،” لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً

[در بهشت نه لغوى مى‏شنوند و نه به یکدیگر نسبت گناه مى‏‌دهند، آنچه مى‏شنوند همه سلام است.” سوره واقعه، آیه ۲۶].

بحث روایتى

(روایاتى در باره آداب تحیت و روایاتى در باره شان نزول آیات گذشته)

فی المجمع،: فی قوله تعالى «وَ إِذا حُیِّیتُمْ (الآیه): قال: ذکر علی بن إبراهیم فی تفسیره، عن الصادقین: أن المراد بالتحیه فی الآیه السلام و غیره من البر.

در مجمع البیان در ذیل آیه شریفه:” وَ إِذا حُیِّیتُمْ …” گفته: على بن ابراهیم در تفسیر خود از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) روایت آورده که فرمودند: مراد از تحیت در آیه شریفه سلام و سایر کارهاى خیر است، [مجمع البیان، ج ۲ ص ۸۵، ط تهران]

(منظور این است که تنها رد سلام واجب نیست، هر احسانى دیگر که به مسلمان بشود مسلمان موظف است آن را تلافى کند.” مترجم”).

 

و فی الکافی، بإسناده عن السکونی قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: السلام تطوع و الرد فریضه.

و در کافى به سند خود از سکونى روایت کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سلام مستحبّ و رد آن واجب است. [اصول کافى، ج ۲ ص ۶۴۴، ط تهران]

و فیه، بإسناده عن جراح المدائنی عن أبی عبد الله علیه السلام قال: یسلم الصغیر على الکبیر، و المار على القاعد، و القلیل على الکثیر.

در همان کتاب به سند خود از جراح مدائنى از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: کوچکتر به بزرگتر و رهگذر به کسى که ایستاده و عده کم به عده بسیار سلام مى‏کند. [اصول کافى، ج ۲ ص ۶۴۶، ط تهران]

و فیه، بإسناده عن عیینه [عنبسه – خ ل] عن مصعب عن أبی عبد الله علیه السلام قال: القلیل یبدءون الکثیر بالسلام،و الراکب یبدأ الماشی، و أصحاب البغال یبدءون أصحاب الحمیر، و أصحاب الخیل یبدءون أصحاب البغال.

و در همان کتاب به سند خود از عیینه” در نسخه بدل عنبسه آمده” از مصعب از امام‏ صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: در برخورد نفرات کمتر با عده زیاد، کمترها ابتدا به سلام مى‏کنند و در برخورد سواره به پیاده، سواره ابتدا مى‏کند و اگر همه سوارند بعضى قاطر سوار و بعضى دیگر الاغ سوارند، قاطر سوارها ابتدا مى‏کنند. و در برخورد اسب سواران با قاطر سواران، اسب سواران آغاز مى‏کنند. [اصول کافى، ج ۲ ص ۶۴۶]

و فیه، بإسناده عن ابن بکیر عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: یسلم الراکب على الماشی، و الماشی على القاعد، و إذا لقیت جماعه سلم الأقل على الأکثر، و إذا لقی واحد جماعه سلم الواحد على الجماعه.

و در همان کتاب به سند خود از ابن بکیر از بعضى از اصحابش از امام صادق علیه السلام روایت کرده که گفت: من از آن جناب شنیدم مى‏فرمود: سواره به پیاده و پیاده به نشسته سلام مى‏کند. و چون دو طائفه به هم برخوردند، آن طائفه که عده نفراتش کمتر است به آنان که بیشترند سلام مى‏کنند. و چون یک نفر به جمعیتى برخورد کند آن یک نفر به جماعت سلام مى‏کند. [اصول کافى، ج ۲ ص ۶۴۷]

أقول: و روی ما یقرب منه فی الدر المنثور، عن البیهقی عن زید بن أسلم عن النبی صلی الله علیه و آله.

أقول: و روی ما یقرب منه فی الدر المنثور، عن البیهقی عن زید بن أسلم عن النبی صلی الله علیه و آله.

مؤلف: قریب به این مضمون را صاحب تفسیر در المنثور از بیهقى از زید بن اسلم از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده. [در المنثور ج ۲ ص ۱۸۹]

و فیه، بالإسناد عنه علیه السلام قال: إذا مرت الجماعه بقوم أجزأهم أن یسلم واحد منهم، و إذا سلم على القوم و هم جماعه، أجزأهم أن یرد واحد منهم.

و در همان کتاب به سند خود از آن جناب علیه السلام روایت آورده که فرمود: وقتى چند نفر از جمعیتى مى‏گذرند، کافى است که یک نفر آنان به جمعیت سلام کند و وقتى به جمعیتى سلام مى‏دهند کافى است یک نفر از آنان جواب سلام را بدهد. [اصول کافى، ج ۲ ص ۶۴۷]

و فی التهذیب، بإسناده عن محمد بن مسلم قال: دخلت على أبی جعفر علیه السلام و هو فی الصلاه فقلت: السلام علیک، فقال: السلام علیک، فقلت: کیف أصبحت؟ فسکت، فلما انصرف قلت: أ یرد السلام و هو فی الصلاه؟ قال: نعم، مثل ما قیل له.

و در تهذیب به سند خود از محمد بن مسلم روایت کرده که گفت: شرفیاب حضور حضرت باقر علیه السلام شدم، دیدم که در نمازند، عرضه داشتم: السلام علیک، فرمود: السلام علیک، عرضه داشتم: حالتان چطور است؟ حضرت چیزى نفرمودند، همین که از نماز فارغ شدند، پرسیدم: آیا در نماز مى‏توان جواب داد؟ فرمود: آرى، به همان مقدارى که به او سلام داده‏‌اند. [تهذیب، ج ۲، ص ۳۲۹]

و فیه، بإسناده عن منصور بن حازم عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إذا سلم علیک الرجل و أنت تصلی، قال: ترد علیه خفیا کما قال‏

و در همان کتاب به سند خود از منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: وقتى کسى به تو سلام داد در حالى که مشغول نماز هستى جواب سلامى آهسته و به مثل سلام او به او بده. [من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۳۶۸]

برچه گروهی سلام ندهیم

و فی الفقیه، بإسناده عن مسعده بن صدقه عن جعفر بن محمد عن أبیه علیه السلام قال: لا تسلموا على الیهود، و لا على النصارى، و لا على المجوس، و لا على عبده الأوثان، و لا على موائد شراب الخمر، و لا على صاحب الشطرنج و النرد، و لا على المخنث، و لا على الشاعر الذی یقذف المحصنات، و لا على المصلی لأن المصلی لا یستطیع أن یرد السلام، لأن التسلیم من المسلم تطوع و الرد فریضه، و لا على آکل الربا، و لا على رجل جالس على غائطو لا على الذی فی الحمام، و لا على الفاسق المعلن بفسقه.

و در کتاب فقیه به سند خود از مسعده بن صدقه از امام باقر از پدرش (علیهما السلام) روایت آورده که فرمود: بر یهود و نصارا و بر مجوس سلام ندهید، و همچنین بر بت‏پرستان و بر کسانى که کنار سفره شراب نشسته‌‏اند.

و بر کسى که مشغول بازى شطرنج و نرد است، و بر مخنث (کسى که مردان را به خود مى‌‏کشد) و بر شاعرى که نسبت‏هاى ناروا به زنان پاکدامن مى‏‌دهد و بر نمازگزار سلام ندهید، چون نمازگزار نمى‏تواند جواب شما را رد کند.

آرى سلام دادن براى شما مستحبّ است ولى رد آن براى شنونده واجب است و نیز به ربا خوار و به کسى که در حال ادرار کردن است و به کسى که در حمام است، و نیز بر فاسقى که فسق خود را علنى مى‏‌کند سلام ندهید. [من لا یحضره الفقیه]

توضیح روایات مطرح شده

أقول: و الروایات فی معنى ما تقدم کثیره، و الإحاطه بما تقدم من البیان توضح معنى الروایات فالسلام تحیه مؤذنه ببسط السلم، و نشر الأمن بین المتلاقین على أساس المساواه و التعادل من استعلاء و إدحاض، و ما فی الروایات من ابتداء الصغیر بالتسلیم للکبیر، و القلیل للکثیر، و الواحد للجمع لا ینافی مسأله المساواه و إنما هو مبنی على وجوب رعایه الحقوق فإن الإسلام لم یأمر أهله بإلغاء الحقوق، و إهمال أمر الفضائل و المزایا بل أمر غیر صاحب الفضل أن یراعی فضل ذی الفضل، و حق صاحب الحق، و إنما نهى صاحب الفضل أن یعجب بفضله، و یتکبر على غیره فیبغی على الناس بغیر حق فیبطل بذلک التوازن بین أطراف المجتمع الإنسانی.

مؤلف گوید: روایات در معانى گذشته بسیار است و احاطه به بیانى که ما درباره تحیت آوردیم معناى روایات را روشن مى‏سازد.

پس کلمه ” سلام ” تحیتى است که گسترش صلح و سلامت و امنیت در بین دو نفر که به هم برمى‏خورند را اعلام مى‏دارد، البته صلح و امنیتى که نسبت به دو طرف مساوى و برابر است و چون تحیت‏هاى جاهلیت قدیم و جدید علامت تذلل و خوارى زیر دست نسبت به ما فوق نیست.

و اگر در روایات فرمودند که کوچکترها به بزرگترها سلام کنند، یا عده کم به عده زیاد یا یک نفر به چند نفر، منافاتى با این مساوات ندارد، بلکه خواسته‏اند با این دستور خود حقوق رعایت شده باشد و بفهمانند که حتى در سلام کردن نیز حقوق را رعایت کنید.

آرى اسلام هرگز حاضر نیست به امت خود دستورى دهد که لازمه‏‌اش لغو شدن حقوق و بى‏اعتبار شدن فضایل و مزایا باشد، بلکه به کسانى که فضیلتى را ندارند، دستور مى‏دهد فضیلت صاحبان فضل را رعایت نموده، حق هر صاحب حقى را بدهند، بله به صاحب فضل اجازه نمى‏دهد که به فضل خود عجب بورزد، و به خاطر اینکه” مثلا پدر و یا مادر است و یا عالم و معلم است و یا سن و سال بیشترى دارد نسبت به فرزندان و مریدان و شاگردان و کوچکتران تکبر ورزیده، خود را طلبکار احترام آنان بداند و بدون جهت به مردم ستم کند و با این رفتار خود توازن بین اطراف مجتمع را بر هم زند.

و أما النهی الوارد عن التسلیم على بعض الأفراد فإنما هو متفرع على النهی عن تولیهم و الرکون إلیهم کما قال تعالى: «لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ»: (المائده: ۵۱) و قال: «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ» (الممتحنه: ۱) و قال وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا»: (هود: ۱۱۳) إلى غیر ذلک من الآیات.

و اما اینکه از سلام کردن بر بعضى افراد نهى کرده‌‏اند، این نهى، فرع و شاخه‌‏اى است از نهى واردى که از دوستى و رکون به آن افراد نهى نموده، از آن جمله فرموده:

لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى

[ یهود و نصارا را ولى خود مگیرید.” سوره مائده، آیه ۵۱]

و نیز فرموده:

لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ

[دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید.” سوره ممتحنه، آیه ۱]

و نیز فرموده:

وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا

[به کسانى که ستم کردند رکون مکنید و دل مبندید.” سوره هود، آیه ۱۱۳]

و آیاتى دیگر از این قبیل.

به ستمکاران به جهت مصلحت تبلیغ دین

نعم ربما اقتضت مصلحه التقرب من الظالمین لتبلیغ الدین أو إسماعهم کلمه الحق‏ التسلیم علیهم لیحصل به تمام الأنس و تمتزج النفوس کما أمر النبی صلی الله علیه و آله بذلک فی قوله «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ»: (الزخرف: ۸۹) و کما فی قوله یصف المؤمنین «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»: (الفرقان: ۶۳).

ترجمه: بله چه بسا مى‏شود که مصلحت اقتضاء کند انسان به ستمکاران تقرب بجوید براى اینکه دین خدا را تبلیغ کند، بطورى که اگر با آنها نسازد نمى‏گذارند تبلیغ دین در بین مردم صورت بگیرد و یا براى اینکه کلمه حق را به گوش آنها برساند، و این تقرب حاصل نمى‏شود مگر با سلام دادن به آنها، تا کاملا با ما مانوس شوند و دلهاشان با دل ما ممزوج گردد، به همین خاطر که گاهى مصلحت چنین اقتضا مى‏کند رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز به این روش مامور شدند، در آیه:

فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ

[فرمود: از جرم آنها درگذر و سلام بگو.” سوره زخرف، آیه ۸۹]

هم چنان که در وصف مؤمنین فرمود:

وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً

[و چون جاهلان، مؤمنین را به سخن زشت خطاب مى‏کنند مؤمنین در پاسخ سخن سالم و صلح‌‏آمیز مى‏‌گویند.” سوره فرقان، آیه ۶۳]

و تفسیر الصافی، عن النبی صلی الله علیه و آله: إن رجلا قال له: السلام علیک، فقال: و علیک السلام و رحمه الله، و قال آخر: السلام علیک و رحمه الله، فقال: و علیک السلام و رحمه الله و برکاته، و قال آخر: السلام علیک و رحمه الله و برکاته، فقال: و علیک، فقال الرجل: نقصتنی فأین ما قال الله «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (الآیه) فقال صلی الله علیه و آله: إنک لم تترک فضلا و رددت علیک مثله

ترجمه: و در تفسیر صافى از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت آورده که مردى به آن جناب سلام کرد و گفت: السلام علیک، حضرت در پاسخش فرمود: السلام علیک و رحمه اللَّه، مردى دیگر رسید و گفت: السلام علیک و رحمه اللَّه، حضرت در پاسخش فرمود: السلام علیک و رحمه اللَّه و برکاته، مردى دیگر رسید و گفت: السلام علیک و رحمه اللَّه و برکاته، حضرت در پاسخش فرمود: و علیک، آن مرد سؤال کرد که چطور رد سلام مرا کوتاه کردى، و به آیه شریفه: ” وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها …” عمل نکردى؟

حضرت فرمود: تو براى من چیزى باقى نگذاشتى تا من رد سلام خود را با آن بچربانم و بدین جهت عین سلامت را به تو برگرداندم. [تفسیر صافى، ج ۱ ص ۴۴۲]

أقول: و روی مثله فی الدر المنثور، عن أحمد فی الزهد و ابن جریر و ابن المنذر و ابن أبی حاتم و الطبرانی و ابن مردویه بسند حسن عن سلمان الفارسی.

مؤلف: نظیر این روایت را سیوطى در در المنثور از احمد (در کتاب زهد؟ و از ابن جریر و ابن منذر و ابن ابى حاتم و طبرانى و ابن مردویه، به سندى حسن از سلمان فارسى نقل کرده. [در المنثور، ج ۲ ص ۱۸۸]

و فی الکافی، عن الباقر علیه السلام قال: مر أمیر المؤمنین علیه السلام بقوم فسلم علیهم فقالوا: علیک السلام و رحمه الله و برکاته و مغفرته و رضوانه، فقال لهم أمیر المؤمنین (ع):، لا تجاوزوا بنا مثل ما قالت الملائکه لأبینا إبراهیم، قالوا: رحمه الله و برکاته علیکم أهل البیت.

و در کافى از امام باقر علیه السلام و آن جناب از امیر المؤمنین علیه السلام روایت‏ کرده: که روزى به جمعیتى عبور کرد و به آنان سلام گفت، گفتند: علیک السلام و رحمه اللَّه و برکاته و مغفرته و رضوانه، حضرت به ایشان فرمود:” در ادب و تحیت” از ما اهل بیت جلو نزنید (و ما در تحیت اکتفاء مى‏کنیم به) مثل آنچه ملائکه به پدر ما ابراهیم علیه السلام گفتند، رحمه اللَّه و برکاته علیکم اهل البیت. [اصول کافى، ج ۲ صلی الله علیه و آله ۶۴۶]

أقول: و فیه إشاره إلى أن السنه فی التسلیم التام، و هو قول المسلم «السلام علیک و رحمه الله و برکاته» مأخوذه من حنیفیه إبراهیم، علیه السلام و تأیید لما تقدم أن التحیه بالسلام من الدین الحنیف.

مؤلف: در این روایت اشاره‏اى است به اینکه سنت در سلام این است که آن را تمام و بطور کامل بدهند و سلام کامل این است که سلام دهنده بگوید: السلام علیک و رحمه اللَّه و برکاته، و این سنت از حنفیت ابراهیم علیه السلام اخذ شده و تاییدى است براى چیزهایى که قبلا گفته شد که تحیت به سلام از دین حنیف است.

و فیه، عن الصادق علیه‌السلام: أن من تمام التحیه للمقیم المصافحه، و تمام التسلیم على المسافر المعانقه.

و در کافى روایت شده که فرمود: از تمامیت و کمال تحیت این است که شخص وارد با آن کسى که او به وى وارد شده، مصافحه کند و وى با آن شخص اگر از سفر آمده معانقه نماید. [اصول کافى، ج ۲ ص ۶۴۶]

و فی الخصال، عن أمیر المؤمنین علیه‌السلام: إذا عطس أحدکم قولوا یرحمکم الله، و هو یقول: یغفر الله لکم و یرحمکم، قال الله تعالى: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها»

و در خصال از امیر المؤمنین علیه السلام روایت کرده که فرمود: وقتى شنیدید که یکى از شما در حضورتان عطسه کرد بگوئید: یرحمکم اللَّه و او هم در پاسخ بگوید: یغفر اللَّه لکم و یرحمکم و دعاى” یغفر اللَّه لکم” را اضافه کند، چون خداى تعالى فرمود:” وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها …” [خصال شیخ صدوق، صلی الله علیه و آله ۱۲۷]

و فی المناقب: جاءت جاریه للحسن علیه السلام بطاق ریحان، فقال لها، أنت حره لوجه الله، فقیل له فی ذلک، فقال علیه‌السلام: أدبنا الله تعالى فقال: «إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (الآیه) و کان أحسن منها إعتاقها.

و در کتاب مناقب آمده که کنیزى از کنیزان امام حسن علیه السلام دسته‏اى ریحان براى آن جناب آورد، حضرت در عوض به وى فرمود: تو در راه خدا آزادى، شخصى پرسید: آیا براى یک طاقه ریحان کنیزى را آزاد مى‏کنى؟ فرمود: خداى تعالى ما را ادب آموخته و فرموده:

” إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها …” و تحیت بهتر از یک طاقه ریحان براى او، همین آزاد کردنش بود. [مناقب، ج ۴ صلی الله علیه و آله ۱۸٫]

أقول: و الروایات کما ترى تعمم معنى التحیه فی الآیه.

مؤلف: این روایات بطورى که ملاحظه مى‏کنید معناى تحیت در آیه شریفه را عمومیت مى‏دهند، بطورى که شامل هدیه و تحفه نیز بشود.

انتهی کلام مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله علیه در تفسیر المیزان.

 

گردآوری شده توسط سایت پرمطلب

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا