لیله الهریر
لیله الهریر شبی از شبهای جنگ صفین. در این شب درگیری شدیدی بین سپاه امام علی علیهالسلام و معاویه رخ داد و از طرفین بسیاری کشته شدند. به دلیل صدای ناله زخمیها تا صبح، این شب را لیلهُ الهریر گویند. با توجه به تعداد کشتگان، بهانهای به دست عمروعاص آمد تا قرآنها را به نیزه کند و نیز بهانهای به دست گروهی از سپاه حضرت علی علیهالسلام آمد تا حکمیت را بر امام تحمیل کنند. شبی در جنگ قادسیه را نیز لیله الهریر گویند.
علت نامگذاری
در لغت به زوزه سگ در شبهای سرد زمستانی هریر گفته میگویند.[۱][۲] علامه مجلسی در علت نامگذاری این شب مینویسد: «به دلیل سر و صدای زیاد جنگجویان و تحت فشار قرار گرفتن معاویه و ترسیدن او از شدت درگیری و پیروزی سپاه عراق، هریر نام گرفته است؛ چرا که هریر به ناله سگ در سرمای سخت گویند.»[۳]
شرح ماجرا
لیله الهریر، شب سختی بود در جنگ صفین که لشکر امام علی علیهالسلام و معاویه در آن شب به جنگ پرداختند و عده بسیاری از دو طرف کشته شدند. به گفته منقری«در آن شب جز صدای چکاچک شمشیر که در دل مردان هولانگیزتر از بانگ رعد و فرو ریختن هراسآور کوهها بود، صدایی به گوش نمیرسید.[۴] ابن مسکویه در توصیف آن شب میگوید: «آن شب چندان جنگیدند که نیزهها همه درهم شکست و در کمانها تیری نماند، سپس دست به شمشیر بردند.»[۵]
خطبه حضرت علی علیهالسلام
حضرت علی علیهالسلام در آن شب پس از حمد و ستایش خدا خطاب به سپاهیان خود گفت: «ای مردم، کار بر شما و بر دشمن بدین قرار رسیده که بینید جز واپسین دم دشمن باقی نمانده است، چون امور رخ دهد، پایان آن را میتوان از آغازش شناخت. آن قوم به مرادی جز دینداری در برابر شما ایستادگی و لجاجت به خرج دادند تا به دست ما بدین وضع دچار آمدند. من فردا صبحگاهان بر آنان میتازم و در پیشگاه خدای عز و جل به داوریشان میکشانم.»[۶] سپس برای پیروزی لشکر خود دعا کرد.[۷]
خطبه اشعث
اشعث بن قیس نیز در لیله الهریر خطبه خواند. وی با بیان عدم ترس از ادامه جنگ، ادامه جنگ را به صلاح اعراب ندانست و گفت:
-
- «ای توده مسلمان، دیدید که دیروز بر شما چه گذشت و چه اندازه از (دلیران) عرب نابود شدند. به خدا سوگند من بدین عمری که به خواست خدا سپری کردهام هرگز روزی چنین (صعب) ندیده بودم. هان، حاضران به غایبان باز گویند: به راستی اگر ما فردا از پیکار باز نایستیم نسل عرب یکسره نیست و نابود شود و حرمتهایی که باید نگهداشته آید جمله تباه گردد. به خدا سوگند من این سخنان را از روی هراس از مرگ نمیگویم، لیکن من مردی کهنسالم و بر [زنان و] فرزندان پروا دارم که اگر فردا همه نابود شویم چه بر سر آنان خواهد آمد.»[۸]
معاویه از این سخنان اشعث تمجید کرده و وی را ستود، شامیان نیز چنین سخنانی را خطاب به کوفیان بر زبان راندند و مقدمات پیشنهاد عمروعاص مبنی بر قرآنبه سر نیزهها کردن و به دنبال آن جریان حکمیت فراهم شد.[۹]
روز هریر
روز هریر نیز مانند شب، با جنگ و خونریزی همراه بود. سپاهیان دو طرف به جنگ ادامه دادند، گزارشها حاکی از کسوف خورشید در این روز است. با کسوف خورشید جنگ کمی آرام گرفت ولی پس از باز شدن دوباره دو گروه به پیکار پرداختند و از طرفین بسیاری کشته شدند.[۱۰]
زمان
«لیله الهریر» مصادف شب جمعه ۱۱ صفر سال ۳۷ق بود.[۱۱] برخی این واقعه را در سه شنبه ۱۰ ربیعالاول سال ۳۸ق دانستهاند.[۱۲]
تشابه اسمی
در تاریخ اسلام، شبی از شبهای نبرد قادسیه را نیز لیله الهریر میگویند.[۱۳]
امیرالمومنین علیهالسلام ذوالفقار بدست و سوار بر اسب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله شمشیر مىزد و به هر شمشیرى که مىزد تکبیر مىگفت و شجاعى را به خاک مىافکند. مقتولین بدست آن حضرت در آن شب بیش از ۵۰۰ نفر نقل شده است و تا صبح مشغول جنگ بودند به گونهاى که ذوالفقار چند مرتبه خمیده شد و آن بزرگوار با زانوى مبارک آن را راست نمودند.
در این جنگ جمعى از لشکر امیرالمؤمنین علیهالسلام به شهادت رسیدند که از جمله آنها عمار یاسر، اویس قرنى، هاشم مرقال، پسر هاشم خزیمه بن ثابت، صفوان بن حذیفه و عبدالله بن بدیل با برادرش عبدالرحمن بن بدیل، عبدالله بن حارث برادر مالک اشتر که از خواص امیرالمؤمنین علیهالسلام بودند.
از لشکر معاویه جمع کثیرى به درک واصل شدند و این جنگ ۱۴ ماه به طول انجامید.[۱۴] سرانجام با حیله عمرو عاص و نفاق عدهاى مثلاشعث بن قیس کندى کار به حکمیت کشید.
منبع: گردآوری شده توسط سایت پر مطلب به نقل از ویکی شیعه و دانشنامه اسلامی اهل بیت
پاورقیها:
- لسان العرب، ج ۵، ص۲۶۰.
- مجمع البحرین، ج ۳، ص ۵۱۸.
- مرآه العقول، ج ۱۵، ص ۴۲۷.
- وقعه صفین، ص ۴۷۵؛ تذکره الخواص، ص ۹۲.
- تجارب الأمم، ج۱، ص:۵۳۵.
- أیها الناس! قد بلغ لکم الأمر و بعدوکم ما قد رأیتم و لم یبق منهم الا آخر نفس و ان الأمور اذا أقبلت اعتبر آخرها بأولها و قد صبر لکم القوم علی غیر دین حتی بلغنا منهم ما بلغنا و انا غاد علیهم بالغداه أحاکهم الی الله عزوجل. وقعهصفین، ص:۴۷۷.
- وقعهصفین، ص:۴۷۸.
- وقعهصفین، ص:۴۸۰.
- وقعهصفین، صص۴۸۱-۲۸۳.
- وقعهصفین، ص:۴۷۹.
- أنساب الأشراف، ج۲، ص:۳۲۳(چاپزکار، ج۳، ص:۹۸).
- فروغ ولایت، ص۵۷۷-۵۷۸.
- تاریخ طبری، ج۳، ص:۵۵۷ و ص۵۶۱؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص:۵۳۴.
- منتخب التواریخ، ص ۱۶۳-۱۶۴٫